eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🪴🔷🪴🔷🪴🔷🪴🔷 🔆تلاش در راه زندگى 🍃عمربن مسلم يكى از ياران امام صادق عليه السلام بود. مدتى گذشت ، خدمت حضرت نيامد، امام جوياى حال او شد، عرض كردند: او تجارت را ترك كرده و مشغول عبادت است . حضرت فرمود: واى بر او آيا نمى داند كسى كه در طلب روزى كوشش نكند دعايش ‍ مستجاب نمى شود؟ سپس فرمود: گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه آيه (و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزيه من حيث لايحتسب ) نازل شد درها را به روى خود بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند: خداوند روزى ما را عهده دار شده ! اين قضيه به گوش رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد حضرت فرمود: ✨✨هر كس چنين كند دعايش مستجاب نمى شود، لذا شما بايد در راه زندگى سعى و تلاش كنيد. 📚ب : ج 22، ص 131 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مرگ ابولهب آيينه عبرت ☘پس از شكست كفار در جنگ بدر، ابو سفيان به مكه برگشته بود، ابولهب از او پرسيد: علت شكست لشكر، در جنگ بدر چه بود؟ ☘ابو سفيان گفت : مردان سفيد پوش را بين زمين و آسمان ديدم كه هيچ كس توان مقاومت در برابر آنها را نداشت . ☘ابو رافع (غلام عباس ) گفت : آنها ملائكه بودند كه از جانب خداوند آمدند پيامبر را يارى كنند. ☘ابولهب از شنيدن اين سخن بر آشفت ابو رافع را محكم زد كه چرا اين حرفى را گفتى تا مردم به محمد بگروند. ☘ام الفضل همسر عباس عمود خيمه را برداشت و بر سر ابولهب كوبيد كه سرش شكست . ☘ابولهب پس از آن هفت شب زنده ماند و خداوند او را به مرض طاعون مبتلا نمود براى اين كه مرضش مسرى بود همه مردم ، حتى فرزندانش از ترس او را ترك نمودند، در خانه تنها مرد و سه روز دفنش نكردند پس از سه روز او را كشيده در بيرون مكه انداختند، آن قدر سنگ بر او ريختند تا زير سنگها پنهان شد. بدين گونه حتى دفن معمولى نيز بر او قسمت نشد. 📚بحار : ج 18، ص 63. ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟! ✾📚 @Dastan 📚✾
امام علی علیه السلام: چه بسا نعمت داده شده ای که گرفتار عذاب شود وبسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته شده وآزمایش گردد، پس ای کسی که ازاین گفتار بهرمند می شوی، بر شکرگزاری بیفزای، و... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆مناظره امام رضا عليه السلام   امام رضا عليه السلام به ابن رامين (فقيه )فرمود: ابن رامين ! آن وقت كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مدينه خارج شد، كسى را جاى خود نگذاشت ؟ ابن رامين : چرا على را جاى خود گذاشت . امام رضا عليه السلام : پس چرا به اهل مدينه نفرمود خودتان كسى را انتخاب كنيد، چون انتخاب شما خطا نمى شود. ابن رامين : حضرت پيامبر چون نگران بود اختلاف و درگيرى در ميان مردم بيفتد. امام : خوب چه عيبى داشت ، اگر هم اختلافى رخ مى داد، هنگامى كه از مسافرت به مدينه بر مى گشت آن را اصلاح مى نمود. ابن رامين : البته عمل آن حضرت كه خود جانشين تعيين فرمود، با محكم كارى مناسب تر و منطقى تر بود. امام : بنابراين براى پس از مرگ خود نيز حتما كسى را جاى خود قرار داده است ؟ ابن رامين : نه ! امام : آيا مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟ سفر دنيا كوتاه است و سفر مرگ طولانى و ابدى . پس چگونه شد كه هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشين تعيين نكرد - اما در مسافرت چند روزه دنيا خاطر جمع نبود - جانشين تعيين كرد - با اين كه خود آن حضرت زنده بود و مى توانست اختلافات را اصلاح نمايد. ابن رامين در مقابل سخنان منطقى امام عليه السلام نتوانست حرفى بگويد و ساكت شد. 📚ب : ج 23، ص 75. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆 نشانه هاى رسالت و امامت در تولد نور  ابو بصير مى گويد: در آن سالى كه موسى بن جعفر چشم به جهان گشود، من همراه امام صادق عليه السلام براى انجام مراسم حج به سوى مكه حركت كرديم ، به ابواء كه رسيديم امام صادق عليه السلام براى ما صبحانه آورد، هنگامى كه آن حضرت به اصحابش غذا مى داد هميشه سفره اى عالى و غذاى فراوان تهيه مى كرد. ما مشغول خوردن صبحانه بوديم كه فرستاده حميده (همسر امام صادق ) آمد و گفت : حميده مى گويد: حالت زايمان به من رخ داده و شما فرموده ايد هنگام تولد اين فرزندم . بدون اطلاع من كارى انجام نده (اينك جريان را به اطلاع مى رسانم ). امام صادق عليه السلام بى درنگ از جا برخاست و همراه فرستاده حميده رفت ، طولى نكشيد حضرت برگشت . اصحاب گفتند: خدا تو را خوشحال كند و ما را فدايت نمايد، قضيه حميده چه شد؟ امام فرمود: خداوند حميده را سلامت نگه داشت و به من فرزندى عنايت فرمود، كه بهترين مخلوق روى زمين است ، و حميده درباره آن نوزاد جريانى را نقل نمود كه گمان مى كرد من آن را نمى دانم و حال آنكه من به آن از او آگاهتر بودم . گفتم : فدايت شوم حميده چه گفت ؟ امام صادق عليه السلام فرمود: حميده گفت : وقتى كه آن نوزاد به دنيا آمد دستهايش را بر زمين گذاشت و سر به سوى آسمان بلند كرد. من به حميده گفتم : اين كار نشانه پيامبر صلى الله عليه و آله و نشانه جانشين بعد از او است . (همه امامان هنگام تولد اين نشانه ها را دارند).... 📚ب : ج 48، ص 2. ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🌱🦋🦋🌱🦋🦋🌱🦋 🔆مصيبت كمر شكن لقمان حكيم به مسافرت طولانى رفته بود، پس از برگشت غلامش به حضور او رسيد. از غلام پرسيد: پدرم چكار مى كند: غلام گفت : پدرت مرد. لقمان گفت : صاحب سرنوشت خود شدم . سپس گفت : همسرم چه كار مى كند؟ غلام گفت : او نيز مرد. لقمان گفت : بسترم تازه گشت . پس از آن پرسيد خواهرم چه كار مى كند؟ غلام : او نيز مرد. لقمان : ناموسم پوشيده شد. سپس پرسيد: برادرم چكار مى كند؟ غلام : او نيز مرد. الان انقطع ظهرى : اكنون كمرم شكست . 📚ب : ج 13 ص 424 ✾📚 @Dastan 📚✾
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجربه نزدیک به مرگ ( زندگی پس از زندگی ) / استاد فرحزاد ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !! 🌷قبل از عملیات کربلای ۴ آماده باش صد در صد بود ولی در تهران مشکلی برایم پیش آمده بود. به فرمانده تیپ، احمد غلامی گفته بودم که من چند روز مرخصی می‌خواهم ولی چون آماده باش بود، موافقت نمی‌شد. روز بعدش ستاد فرماندهی من را صدا زد و گفت شانس آوردی یه نامه محرمانه از طرف فرماندهی برای منطقه ده سپاه تهران است، چون باید این نامه سریع برده شود و جواب گرفته شود، شما می‌توانید این نامه را ببرید و مشکل خودت هم یک روزه حل کنی و بیایی به منطقه. من هم از خدا خواسته، نامه را گرفتم و چون.... 🌷و چون پدرم هم در منطقه بود اجازه ایشان را هم گرفتم و با هم آمدیم اهواز و سوار اتوبوس شدیم و به طرف تهران حرکت کردیم. ما در کنار میدان سوار شده بودیم و در بوفه اتوبوس جا به ما دادند ولی قبل از ساعت ۶ صبح از اتوبوس در ترمینال پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. با پدرم خداحافظی کردم چون مسیرمان یکی نبود. من که آمدم سوار تاکسی بشوم دیدم کیف پول و نامه نیست. آن موقع دنیا روی سرم چرخید. رفتم دوباره به ترمینال که گفتند این اتوبوس مال این ترمنیال نیست و گذری مسافر سوار کرده. خلاصه با ناراحتی فراوان با اتوبوس دو طبقه بدون این‌که بلیط بدهم، آمدم و رسیدم به خانه‌ام در تهرانپارس. 🌷آن موقع این همه خانه‌سازی انجام نشده بود و خرابه‌های زیادی بود. روبروی خانه‌ام دیدم یک اتوبوس پارک است و دارند آن را می شویند. توجه کردم و دیدم همان اتوبوسی است که ما را از اهواز سوار کرده بود. رفتم جلو و گفتم: کیف و یک نامه‌ام جا نمانده است؟ راننده ترسیده بود چون نامه مهر سپاه و محرمانه خورده بود، فقط می‌گفت: چه جوری به این زودی آدرس خانه من را پیدا کردی و آمدی سراغ نامه؟ من هم که متوجه موضوع شده بودم، گفتم: ما همسایه هم هستیم و خانه‌مان کنار هم است. خدا را شکر کردم و این بهترین و غیر باورترین خاطره من بود. ✾📚 @Dastan 📚✾
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅ماجرای شنیدنی شیخ جعفر مجتهدی و شفای بیمار آلمانی به واسطه امام زمان عج 🔰 ✾📚 @Dastan 📚✾