eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
آرامش را زمانى تجربه خواهیم كرد . كه ترسها و نگرانيها ،کینه ها ، رنجش ها ، و توقعات بی جا از دیگران را  كنار بگذاریم ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عاقبت قرآن خوان بى تقوا در يكى از شبها اميرالمؤمنين عليه السلام از مسجد كوفه به سوى منزل خود حركت كرد. كميل بن زياد كه از ياران خوب آن حضرت بود امام را همراهى مى نمود. گذرشان از كنار خانه مردى افتاد كه صداى قرآن خواندنش بلند بود و اين آيه را (امن هو قانت آناء الليل ساجدا و قائما يحذر الاخرة و يرجوا رحمة ربه قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اءولوالباب ) (1) با صداى دلنشين و زيبا مى خواند. كميل از حال معنوى اين مرد بسيار لذت برد و در دل بر او آفرين گفت . بدون آنكه سخنى در زبان بگويد. حضرت به حال كميل متوجه شد و رو به او كرد و فرمود: اى كميل ! صداى قرآن خواندن او تو را گول نزد زيرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانى هست كه قرآن بر او لعنت مى كند) و بزودى آنچه را كه گفتم به تو آشكار خواهم كرد! كميل از اين مسئله متحير ماند، نخست اينكه امام عليه السلام به زودى از فكر و نيت او آگاه گشت ، ديگر اينكه فرمود: اين مرد با آن حال روحانيش ‍ اهل دوزخ است . مدتى گذشت . حادثه گروه خوارج پيش آمد و كارشان به آنجا رسيد كه در مقابل اميرالمؤمنين ايستادند و على عليه السلام با آنان جنگيد در حالى كه حافظ قرآن بودند. پس از پايان جنگ كه سرهاى آن طغيان گران كافر بر زمين ريخته بود، اميرالمؤمنين عليه السلام رو به كميل كرد در حالى كه شمشيرى كه هنوز خود از آن مى چكيد در دست داشت ، نوك آن را به يكى از آن سرها گذاشت و فرمود: اى كميل ! اين همان شخصى است كه در آن شب قرآن مى خواند و از حال او در تعجب فرو رفتى . آنگاه كميل حضرت را بوسيد و استغفار كرد.(2) 📚1-زمر: آيه 9. 2- ب : ج 33، ص 399. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 با چه كسانى مشورت كنيم امام صادق عليه السلام مى فرمايد: مشورت داراى حدودى است كه بايد رعايت شود و اگر حدودش مراعت نشود، ضررش بيش از منفعت آن خواهد بود: 1. كسى كه با او مشورت مى كنيد آدم عاقل باشد. 2. آزاد متدين باشد. 3. رفيق فهميده باشد. 4. در مورد مشورت او را آگاه كنى تا كاملا به منظورت پى ببرد. 5. پس از آگاهى بر اسرار تو، آن را پنهان كند. زيرا اگر عاقل باشد به شما منفعت مى رساند. و اگر آزاد متدين باشد در نصيحت و راهنمايى شما مى كوشد. و اگر رفيق واقعى باشد اسرار شما را پنهان خواهد نمود. و اگر درست منظورت را درك نمايد، آن وقت مشورتى كامل انجام مى پذيرد 📚بحار : ج 75، ص 102 و ج 61، ص 253. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆قطره هاى اشك على عليه السلام   يكى از اصحاب على عليه السلام بنام (حبه عرنى ) مى گويد: شبى من با (نوف ) در صحن حياط دارالعمارة كوفه خوابيده بوديم ، اواخر شب بود ناگاه ديديم على عليه السلام آهسته از داخل عمارت بيرون آمد وحشت فوق العاده او را فرا گرفته ، قادر نيست توازن خود را حفظ كند، دست خود را به ديوار نهاده مانند افراد واله و حيران به آسمان نگاه مى كند و اين آيات را تلاوت مى كند: ان فى خلق السموات و الارض ... 1 حبه عرنى مى گويد: على عليه السلام مكرر اى آيات را زمزمه مى كرد و آنچنان دل باخته اين زيباييها و آفريننده اين همه عظمت گرديده بود و چنان از خود بى خود شده بود كه گويى هوش از سرش پريده است . حبه و نوف ، هر دو در بستر خويش آرميده و اين منظره حيرت انگيز را نظاره مى كردند. تا على عليه السلام كم كم به خوابگاه حبه نزديك شد و فرمود: - حبه ! خوابى يا بيدار؟ - بيدارم ، يا اميرالمؤمنين ! شما با آن همه سوابق درخشان و با آن همه زهد و تقوا و عبادت بى نظير از ترس خدا اين چنين هستيد، واى به حال ما، پس ‍ ما بيچارگان چه كنيم ؟! على عليه السلام چشمها را پايين انداخت و گريست . آنگاه فرمود: اى حبه ! همگى ما روزى در برابر خدا، ايستگاهى داريم و هيچ يك از اعمال ما بر او پوشيده نيست . اى حبه ! خداوند به من و تو از رگ گردن نزديكتر هست ، هيچ چيز نمى تواند بين ما و خدا حايل شود. سپس به نوف فرمود: - نوف ! خوابى ؟ - نه ، يا اميرالمؤمنين ! بيدارم ، حالت حيرت انگيز شما سبب شد كه مدتى امشب اشك بريزم . - اى نوف ! اگر امشب از خوف خدا زياد گريه كنى ، فردا در مقابل خداوند چشمانت روشن خواهد شد. اى نوف ! هر قطره اشكى كه از ترس خدا از چشم كسى جارى شود، درياهايى از آتش را خاموش مى كند!... آنگاه كمى حبه و نوف را پند و اندرز داد و در آخر فرمود: من به شما مى گويم : خدا ترس باشيد. سپس از آن دو نفر گذشت در حالى كه با خود زمزمه مى كرد و مى گفت : خداوندا! كاش مى دانستم هنگامى كه از تو غفلت مى كنم تو از من اعراض ‍ مى كنى يا به من توجه دارى ؟ اى كاش مى دانستم با اين خواب طولانيم و كوتاهى كردنم در سپاسگزارى نعمت هايت ، حالم در نزد تو چگونه است ؟! حبه مى گويد: به خدا قسم على در همين حال بود تا صبح طلوع كرد. 📚1-ب : ج 41، ص 16 - 22 و ج 69، ص 275 2-276 و ج 71، ص 319 و ج 77، ص 401 و ج 87، ص ‍ 201. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شرايط مهمانى   شخصى اميرالمؤمنين عليه السلام را به مهمانى دعوت كرد. حضرت فرمود: دعوت تو را مى پذيرم اما به سه شرم . عرض كرد: آن سه شرط چيست ؟ فرمود: 1. خارج از منزل چيزى برايم نياورى ! 2. چيزى كه در منزل هست از من مضايقه نكنى (هر چه هست از آن پذيرايى كن ). 3. خانواده ات را هم به زحمت ميانداز! ميزبان شرايط را قبول كرد و حضرت نيز دعوت او را پذيرفت . در اسلام مهمانى هاى تحميلى و تجملاتى درست نيست . 📚ب : ج 75، ص 455. ✾📚 @Dastan 📚✾
💌 يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ دست خدا بالای تمام دستهاست سوره فتح آیه 10🌿 💚دست خداوند بالای تمام دست هاست، این را ابراهیم به خوبی درک کرد، هنگامی که نمرود او را به سمت آتش پرتاب کرد لحظه‌ای اعتماد و امیدش را به خداوند از دست نداد و آتش تبدیل به گلستان شد. 💚دست خدا بالای تمام دستهاست، مادر موسی به این جمله با تمام وجود ایمان داشت، وقتی که خداوند به او الهام کرد که فرزندت را از آغوش خودت به امواج خروشان نیل بسپار و فرزندش در کاخ فرعون در مقابل چشمانش بزرگ شد و به پیامبری رسید. 💚دست خداوند بالای تمام دست هاست، رمز آرامش و پیروزی ، محمد ،نوح ،یوسف ،یونس و عیسی و تمام پیامبران و دوستان خدا همین است که با تمام وجود به این جمله ایمان آوردند . 💚این وعده خداوند است دستانت را به من بده تا دنیا را فتح کنی. ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷چهره خاصی داشت و من علّتشو بعدها فهمیدم. قد بلندی داشت و چهارشانه بود،‌ با محاسن بلندی که داشت خیلی به دل می‌نشست. همیشه آخرای نماز برای بچه‌‌ها شور می‌خوند و ما سینه می‌زدیم. مهدی با یک شور خاصی می‌خوند؛ شهِ با وفا ابوالفضل. خیلی قشنگ می‌خوند و ما را دیوونه می‌کرد. که من بعدها فهمیدم چون چهره او شباهت خاصی به حضرت ابوالفضل داشت به خاطر همین شباهتش، وقتی برای ما می‌خوند ما را بیشتر به شور می‌‌آورد. 🌷توی عملیات‌ها هم وقتی به چهره او نگاه می‌کردیم روحیه ما چند برابر می‌شد. این اواخر مهدی با همان پای قطع شده باز هم به جبهه می‌اومد. همیشه می‌گفت: آدم نباید در مقابل این دشمن خوابیده شهید بشه. دوست داشت ایستاده شهید بشه!! بعدها هم شنیدم وقتی که ترکش خورده بود خودش رو گیر داده بود به سیم خاردارهای ارتفاعات کانی‌مانگا، می‌دونست که قرار شهید بشه، شنیدم که دستاشو پیچیده بود دورِ سيم خاردارها تا نیافته، وایستاده شهید شد.... 🌹خاطره اى به ياد جانباز شهید فرمانده مهدی خندان ✾📚 @Dastan 📚✾
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| ماجرای عشق کارگر مسجد به گوهرشاد، و معجزه‌ای که نماز در این ماجرا ایجاد کرد! ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سر بچه اى در بيابان بى آب و علف ابراهيم پسر ادهم و فتح موصلى هر دو نقل مى كنند: در بيابان همراه قافله مى رفتم ، احتياجى برايم پيش آمد از قافله دور شدم ناگهان ديدم پسر بچه اى مى رود، گفتم : سبحان الله ! در بيابان بى آب و علف اين پسرك چه مى كند! نزديك او رفته سلام كردم ، جواب داد. گفتم : كجا مى رويد! گفت : به زيارت خانه خدا. گفتم : عزيزم تو كوچك هستى زيارت خانه خدا هنوز بر شما واجب نشده . گفت : نديده اى كودكان كوچكتر از من مرده اند؟ گفتم : پس توشه و مركب سواريت كو؟ گفت : توشه ام تقوا و سواريم پاهاى من است و با همين توشه و سوارى به نزد مولاى خود مى روم . گفتم : من هيچگونه غذايى با تو نمى بينم ؟ پرسيد: پير مرد! آيا درست است كسى تو را دعوت كند و تو از خانه غذاى خودت را به خانه او ببرى ؟ در پاسخ گفتم : نه . گفت : كسى كه مرا به خانه اش دعوت كرده او آب و نانم را خواهد داد. گفتم : پاى بردار عجله كن ! تا به قافله برسى . گفت : بر من لازم است سعى و كوشش كنم و بر اوست مرا برساند، نشنيده اى خداوند مى فرمايد: (الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين ) : آنان كه در راه ما كوشش مى كنند ما هدايتشان مى كنيم . خداوند با نيكى كنندگان است . در اين وقت كه من با او صحبت مى كردم جوان خوش سيما با لباس سفيد پيش آمد، بر آن پسر سلام كرد و او را به آغوش كشيد. من روى به آن جوان كرده گفتم : تو را به آن خدايى كه اين اخلاق زيبا و آراستگى ظاهرى را به تو داده اين پسر كيست ؟ در پاسخ گفت : مگر او را نمى شناسى ؟ او زين العابدين على بن ابى طالب است . سپس روى به حضرت نموده گفتم : شما را به حق آباء گرامت سوگند مى دهم بگو كه اين بيابان خشك را چگونه بدون آذوقه طى مى كنى ؟ فرمود: من آذوقه همراه دارم و آذوقه ام چهار چيز است : 1. من تمام دنيا را در اختيار خدا و ملك او مى دانم . 2. همه را بنده و جيره خوار او مى دانم . 3. وسائل زندگى و روزى را در دست خدا مى دانم . 4.قضا و قدر او را در همه چيز نافذ و جارى مى دانم . گفتم : چه زاد و توشه خوبى است ، شما با همين زاد و توشه بيابانهاى آخرت را به خوبى طى مى كنى چه رسد به بيابانهاى دنيا. 📚ب : ج 46، ص 38. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆امام حسين و مناجات شخصى از امام سجاد (ع ) پرسيد: چرا پدر تو امام حسين (ع ) فرزندان اندك داشت ؟ امام سجاد (ع ) فرمود: همين قدر كه داشت ، تعجب آور بود، زيرا پدرم در هر شبانه روزى هزار ركعت نماز مى گذارد، بنابراين ، كى براى آميزش با زنان ، فراغت مى يافت ؟! و در شب عاشورا حسين (ع ) و يارانش تا صبح مناجات و ناله مى كردند، و زمزمه ناله آنها همچون آواى بال زنبور عسل ، شنيده مى شد، جمعى در ركوع و جمعى در سجده ، و گروهى ايستاده و بعضى نشسته مشغول عبادت بودند. و در آن شب سى ودو نفر از سپاه عمر سعد كه گذارشان به خيمه هاى حسين (ع ) افتاد، به آن حضرت پيوستند و از مناجات امام حسين (ع ) در لحظات آخر عمر است : صبرا على قضائك يا رب ، لااله سواك يا غياث المستغيثين . :بر تقدير تو صبر مى كنم اى پروردگار من ، معبودى جز تو نيست اى پناه پناه آوردگان . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله العظمی جوادی آملی: «سالک راه آخرت باید مهلت چند روزه زندگی دنیا را که خدای سبحان در اختیارش نهاده غنیمت شمارد و از آن برای توبه و بازگشت به سوی خدا بهترين بهره را ببرد: «اغتَنَمَ المَهَلَ» وگرنه چنانچه انسان از فرصتی که خدا به وی داده غنیمت نبرد، غرامت خواهد داد.یاقوت را با وقت می‌توان به دست آورد؛ ولی وقت با یاقوت به دست نمی‌آید.» 📚سلونی قبل ان تفقدونی(تحریر نهج البلاغه) ج۴ص۵۴۳ ✾📚 @Dastan 📚✾