eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.4هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
69 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮✨✨🔮 ✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی برای یه کار اداری رفته بودم شهرداری، توی اون قسمتی که به کار من مربوط میشد یه خانوم جوان کارمند حضور داشت که قبل از هر چیزی، قبل از کارمند بودن، قبل از دختر خانواده بودن و حتی به نظرم قبل از همسر بودن یه مادر بود... یه زن وقتی مادر میشه اولویتش میشه فرزند... این خانوم مجبور بود برای چند ساعت از دخترش توی محل کار نگهداری کنه. اره میدونم اداره جای این کارا نیست اما حتما مجبور شده بود حواسم بهش بود، تمام سعیش رو میکرد یه موقع کارش عقب نیفته آدم خوب رو از حرکات سر و دست و گردن میشه شناخت... یه دختر بچه یکی دو ساله رو با لباس زمستونی صورتی تصور کن، بچه ها همشون شیرینن، خواستنی ان، این بچه هم تو دل برو بود، هر کس میومد داخل نگاهش که میکرد لبخند مینشست روی لبش یه مقدار سرما خورده بود توی اون چند دقیقه ای که اونجا بودم با چشمای خودم دیدم که مادرش با چه سختی داروهاش رو میداد و ازش مراقبت میکرد خیره شدم به چشمهای مهربون و پاک اون دختر بچه میدونی به چی فکر میکردم؟ به اینکه بیست سال دیگه این بچه این روزا رو یادش نمیاد اون شبایی که باعث بی خوابی مادرش شده اون نه ماه که راحتی رو ازش سلب کرده... هزار تا چیز دیگه اینارو یادش میاد؟ نمیاد! آخه پریشب یه دختر بیست ساله دیدم توی همین میدون ولیعصر داشت با یه لحن بد سر مادرش غر میزد که اه، مامان اینجا میدونه، دوتا چهارراه بعدی باید پیاده میشدیم، اونجا میشه چهارراه ولیعصر.... من ذوق رو توی چشمای مادرش دیدم که حالش خوب بود از اینکه با دخترش اومده بیرون... کسی که ذره ذره آب شده تا اون بچه ذره ذره قد بکشه.... خیلی دلم خواست از اون دختر بپرسم اگه با دوستاتم بیرون میومدی از پیاده روی دوتا چهارراه عصبانی میشدی یا خوشحال؟ از کجا میدونی؟ شاید مامانت دلش میخواست چهارقدم باهات راه بره...نگاهت کنه حواست هست رفیق؟ میترسم یه وقتی به خودمون بیاییم که دیر شده ... 🦋 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌄 بايد از خودت بيرون بيايى... ✍🏻 عین‌صاد ❞ تو يك بار از مادر متولّد شدى و اين بار بايد از خودت بيرون بيايى؛ از نَفس، از غريزه‌ها، از عادت‌ها متولّد شوى؛ كه عيسى مى‌گفت: «لا يَلِجُ فِى الْمَلَكُوتِ مَنْ لايُولَدُ مَرَّتينِ‌»؛ كسى كه دو بار متولّد نشود، به ملكوت خدا راهى ندارد. و پس از اين تولّد، بايد توليد كنى و زاد و ولد كنى كه تنها نمانى و در تنهايى هم مأنوس باشى. 📚 نامه های بلوغ | ص ۱۷ ✾📚 @Dastan 📚✾
🤔 اشکال نمازهای ما چیست؟ علی رضا از نماز خواندن خیلی لذت می برد و برای آن وقت می گذاشت. ظهر یکی از روزها که علی رضا می خواست نمازش را در خانه بخواند، مهمان داشتیم و خانه خیلی شلوغ بود. علی رضا به یکی از اتاق ها رفت و در خلوت مشغول نماز شد. 🌱 طوری نماز می خواند که انگار خدا را می بیند و با او مشغول صحبت است. نماز ظهر و عصرش نیم ساعت طول کشید. بعدها وقتی صحبت نماز پیش می آمد، می گفت: «اشکال ما این است که برای همه وقت می گذاریم به جز خدا. می خواهیم با سریع خواندن نماز زرنگی کنیم؛ اما نمی دانیم آن کسی که به وقت ما برکت می دهد خداست😔😔 شهیدبزرگوار 🕊🌷 🌷 ✾📚 @Dastan 📚✾
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭این غم زیاده... ⚫️به یاد مادرانی که برسر قبر کودکانشان لالایی می خوانند وقتی کودک کش های غزه هوس خون کودکان ایران را می کنند😞😢 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🔆اولين سرى كه در اسلام به فراز نيزه رفت پيامبر اسلام سپاهى را براى جنگ فرستاد و به آنان فرمود: در فلان شب و فلان ساعت راه را گم مى كنيد. هنگامى كه راه را گم كرديد به سمت چپ برويد! وقتى طرف چپ رفتيد، شخصى را مى بينيد كه در ميان گوسفندانش مى باشد، راه را از ايشان بپرسيد، او خواهد گفت : تا مهمان من نشويد راه را به شما نشان نخواهم داد. او گوسفندى مى كشد و از شما پذيرايى مى كند، آنگاه راه را به شما نشان مى دهد. شما سلام مرا به او برسانيد و بگوييد من در مدينه ظهور كرده ام . لشكر حركت كرد. همان شب كه پيغمبر فرموده بود راه را گم كردند، به طرف چپ رفتند با عمروبن حمق مواجه شدند. وى پس از پذيرايى از لشكر راه را نشان داد ولى فراموش كردند سلام رسول خدا را به ايشان برسانند. وقتى كه خواستند حركت كنند عمروبن حمق پرسيد آيا پيغمبرى در مدينه ظهور كرده است ؟ گفتند آرى ! عمربن حمق پس از شنيدن اين مژده به سوى مدينه حركت نمود خود را محضر پيامبر رساند و مسلمان شد. مدتى در حضور پيغمبر مانده بود حضرت به او فرمود به وطن خود برگرد! هنگامى كه على بن ابى طالب خليفه شد نزد او برو! عمربن حمق به وطن خود بازگشت . وقتى كه اميرالمؤ منين به كوفه آمد عمرو نيز به خدمت حضرت رسيد و در حضور امام ماند. روزى على عليه السلام به عمربن حمق فرمود: خانه دارى ؟ عمرو گفت : آرى ! فرمود: آن خانه را بفروش و ميان قبيله ازد خانه بخر! زيرا هنگامى كه از ميان شما رفتم فرمانروايان ستمگر در تصميم كشتن تو خواهند بود، ولى قبيله ازد از تو حمايت مى كنند و نمى گذارند تو را بكشند، تو از كوفه به سوى موصل خواهى رفت ، در بين راه به مرد زمين گيرى بر مى خورى ، در كنار او مى نشينى و آب مى خواهى وى به تو آب مى دهد. سپس از تو احوال پرسى مى كند شما وضع خود را براى وى توضيح بده و او را به دين اسلام دعوت كن ! او مسلمان خواهد شد. آنگاه به رانهاى وى دست بمال ! خداوند پاى او را شفا خواهد داد و برمى خيزد و همراه تو مى شود. مقدارى راه كه طى كردى به مرد كورى بر مى خورى ، از او هم آب طلب مى كنى او به تو آب خواهد داد، تو حال خود را به ايشان نيز بگو و او را به اسلام دعوت كن ! پس از آن كه مسلمان شد، دستانت را به چشمان او بكش ! چشمانش را خداوند شفا خواهد داد و او نيز با تو همراه مى شود و اين دو رفيق ، بدن تو را دفن مى كنند. عده اى سوار براى دستگيرى ، تو را تعقيب خواهند نمود و در نزديكى قلعه موصل به تو مى رسند. هنگامى كه سواران را ديدى از اسب پياده شده داخل آن غار مى شوى كه در آن حدودهاست . زيرا بدكاران جن و انس در ريختن خون تو شريك خواهند شد. پس از آن كه اميرالمؤ منين عليه السلام به شهادت رسيد، ماءمورين معاويه خواستند عمروبن حمق را دستگير كرده و به شهادت برسانند از كوفه به موصل فرار نمود هر چه على عليه السلام فرموده بود، پيش آمد. عمرو به همه دستورات امام عمل كرد. وقتى كه به نزديك قلعه موصل رسيد، به آن دو همراهش گفت : به طرف كوفه نگاه كنيد! اگر چيزى ديديد به من اطلاع دهيد. ايشان گفتند: سوارانى مى بينيم كه مى آيند. عمرو پياده شد، اسبش را رها نمود و داخل غار شد ناگهان مار سياهى آمد و او را نيش زد و كشت ! هنگامى كه سواران رسيدند، اسب را ديدند. گفتند: اين اسب مال اوست . مشغول جستجوى وى شدند، ناگاه جسدش را در ميان غار پيدا كردند، ولى به هر عضو از اعضايش كه دست مى زدند از هم جدا مى شد. عاقبت سر مبارك وى را از پيكرش جدا نموده و نزد معاويه آوردند! معاويه دستور داد سر مقدس وى را بالاى نيزه زدند. اين اولين سرى بود كه در اسلام بر فراز نيزه رفت . 📚 بحار: ج 44، ص 130. ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋💥🦋 ✍️ حفظ آرامش هنگام بی‌احترامی 🔹روزی جوانی به ملاقات دانایی رفت و به او هتک‌حرمت نمود، ‎اما دانا بی‌اعتنا به این اهانت، آرام او را نگاه کرد. 🔸وقتی بعدها دوستانش راز این آرامش را از او پرسیدند، گفت: تصور کنید کسی برای شما هدیه‌ای بفرستد و شما آن را نگیرید، یا نامه‌ای به دستتان برسد و شما آن را باز نکنید. 🔹حال آنکه احتمال دارد محتویات نامه یا آن هدیه هیچ تأثیری بر شما نگذارد. 🔸هرگاه مورد اهانت قرار گرفتید نیز این‌گونه بیندیشید، هیچ‌گاه آرامش خود را از دست نخواهید داد. 🔹مقام و منزلتی که بی‌پیرایه باشد، هرگز با بی‌احترامی دیگران خدشه‌دار نمی‌شود. 🔸کسی نمی‌تواند ارزش آبشار نیاگارا را با انداختن آب دهان در آن کم کند! ✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله العظمی جوادی آملی: «عصاره حیات پُر برکت این شهید جاوید در شهادت او ظهور کرده است. او شاگرد قرآن و عترت بود، قرآنی و ولایی فکر میکرد، قرآنی و ولایی جهاد میکرد، قرآنی و ولایی شربت شهادت نوشید. حاج قاسم از آن شهدای ممتاز بود که هم بدنش در بهشتِ بدنی است و هم روحش در بهشتِ روحی است. شهیدقاسم سلیمانی هم به راه افتاد، هم به مقصد رسید ، هم ﴿عِندَ مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ است، هم از ذات أقدس الهی بشارت می طلبد که راهیان راه او به مقصد برسند.» ۹۹/٩/١۶ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🔆 پنج سفارش از رسول خدا(ص ) مردى به نام (ابو ايوب انصارى ) محضر پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ! به من وصيتى فرما كه مختصر و كوتاه باشد تا آن را به خاطر سپرده ، عمل كنم . پيغمبر فرمود: پنج چيز را به تو سفارش مى كنم : 1- از آنچه در دست مردم است نااميد باش ! چه اين كه ، براستى آن عين بى نيازى است . 2- از طمع پرهيز كن ! زيرا طمع فقر حاضر است . 3- نمازت را چنان بخوان كه گويا آخرين نماز تو است و زنده نخواهى ماند تا نماز بعدى را بخوانى . 4- بپرهيز از انجام كارى كه بعدا به ناچار از آن پوزش طلبى . 5- براى برادرت همان چيزى را دوست بدار كه براى خودت دوست دارى . 📚بحار: ج 74، ص 168. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡✨الــهــی ؛ 🦋✨كه امشب ذهن همه پر از قشنگی 🧡✨و فکرای خوب باشه 🦋✨الــهـــی ؛ 🧡✨كه زیباترین حس 🦋✨تو همین لحظه مهمون 🧡✨دلــتــون بــاشــه 🦋✨شـــبـــتـــون معطر به حضور خدا ‌ ‎‎‎‎‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️نیایش صبح گاهی ﺧﺪﺍﯾﺎ !!! ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻢ ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ . ﻭﻟﯽ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﻡ ؛ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ !!! ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ، ﻋﺸﻖ ﺣﻘﯿﻘﯽ ،،، ﺳﻼﻣﺘﯽ ،،، ﺁﺭﺍﻣﺶ ،،، ﻭ ﻧﯿﮑﺒﺨﺘﯽ ،،، ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ . ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺮ ﺁنچه ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻟﺒﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻞ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﮐﻦ . ﺁﻣﯿﻦ ﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻥ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍂🍂🌸🍂🍂🌸🍂🍂🌸 🔆حدود همسايه مردى از انصار خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: من خانه اى در فلان محل خريده ام و نزديكترين همسايه ام آدمى است كه اميد خيرى از او ندارم و از شرش نيز خاطر جمع نيستم . رسول خدا صلى الله عليه و آله به على عليه السلام ، سلمان ، اباذر و (راوى مى گويد: چهارمى شايد مقداد باشد) دستور فرمود كه با صداى بلند در مسجد فرياد زنند كه هركس همسايه اش از آزار او آسوده نباشد، ايمان ندارد، آنان نيز در مسجد سه بار فرمايش حضرت را با صداى بلند به مردم اعلان كردند. سپس حضرت با دست اشاره كرد و فرمود: چهل خانه از چپ و راست و جلو و عقب همسايه محسوب مى شود. 📚بحار: ج 74، ص 152. ✾📚 @Dastan 📚✾