#پندانه 🙏🤍
✍️ بهترین شمشیرزن
🔹جنگجویی از استادش پرسید:
بهترین شمشیرزن كیست؟
🔸استادش پاسخ داد:
به دشت برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین كن.
🔹شاگرد گفت:
اما چرا باید این كار را بكنم؟ سنگ پاسخ نمیدهد.
🔸استاد گفت:
خب با شمشیرت به آن حمله كن.
🔹شاگرد پاسخ داد:
این كار را هم نمیكنم. شمشیرم میشكند و اگر با دستهایم به آن حمله كنم، انگشتانم زخمی میشوند و هیچ اثری روی سنگ نمیگذارد. من این را نپرسیدم. پرسیدم بهترین شمشیرزن كیست؟
🔸استاد پاسخ داد:
بهترین شمشیرزن، مثل آن سنگ میمان، بیآنكه شمشیرش را از غلاف بیرون بكشد، نشان میدهد كه هیچكس نمیتواند بر او غلبه كند.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شهد آرزو
🔸 تمام آرزوی ما این است که امام زمان را ببینیم، این آرزوی همه ماست؛ اما از این بالاتر هم آرزویی هست یا نه؟!
آرزوی از این بالاتر این است که او ما را ببیند و این راه باز است...
حضرت آیت الله #جوادی_آملی
✾📚 @Dastan 📚✾
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️ موعظه آیت الله حق شناس
با قرآن بخواب
هر #شب آماده باش.
شاید همان جا ،همان خواب ،در همان رختخواب ملک الموت آمد.گریه کن بر گناهانی که کرده ای ،بر بیچارگی های خودت گریه کن
.مبادا خصوصیات اطراف ؛تو را مشغول کند.
قبل از خوابیدن یک تسبیحات حضرت زهرا( سلام الله علیها) بگو .
سوره تبارک را بخوان تا ان شاءالله قبرت توسعه پیدا کند .قدری قرآن بخوان که با قرآن بخوابی.
مجموعه رهنمودهای اخلاقی
آیت الله #حق_شناس، ص ۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫الهے در این
❄️شب زیبـا زمستانی
💫زندگے دوستانم را سبز
❄️تنور دلشان را گرم
💫فانوس دلشان را روشن
❄️لحظه هایشان را بدون غم
💫و چرخ روزگار را
❄️به ڪامشان بچرخان
💫شب زیبـاتون خـوش 💫
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #نیایش_صبحگاهی
🌸الهی من همانم بی پناهم....
بجز الطافتان راهی ندارم
🌸الهی گاه گاهی یک نگاهی ....
به این عبده ذلیلت،"کن عطائی"
🌸الهی من حقیرم،ناتوانم....
تویی سرور به این عالم،"خدایی "
🌸الهی تو رئوفی ، مهربانی ....
کریمی و رحیمی ، "باصفائی "
🌸الهی ماندگاری ، نازنینی..
تو پوشاننده هر عیب مائی!
🌸الهی آمدم دستم بگیری....
نیازم را ببین یا ربّ،"الهی
سلام صبحتون به شادی🦋🦋
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🌹 امام صادق (علیه السلام) و روزهای بد معیشتی مردم
♦️امام صادق سلامالله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
♦️فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه میکند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده میکردند.
♦️ فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات میکنم.
📚 مجموعه آثار شهید مطهری. ج ۱۸، ص ۴۳
شیوه ی زندگی ائمه ی اطهار ما اینگونه بوده و هست که ما افتخار میکنیم به این که شیعه ی اثنی عشری هستیم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆فايده عطسه و برخورد با آن
مرحوم شيخ صدوق ، طوسى ، طبرسى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم ، به نقل از نسيم - خادم امام حسن عسكرى عليه السلام - حكايت كنند:
هنگامى كه حضرت صاحب الزّمان عليه السلام از رحم مادر به دنيا آمد، انگشت سبّابه خود را به سمت آسمان بلند نمود؛ و در همين لحظه نگهان عطسه اى كرد و سپس اظهار داشت : ((الحمد للّه ربّ العالمين ، و صلّى اللّه على محمّد و آله )).
بعد از آن با كمال فصاحت فرمود: ظالمان و ستمگران گمان كرده اند كه حجّت و ولىّ خداوند متعال زايل و نابود شونده است ، چنانچه به ما اجازه سخن گفتن و بيان حقايق داده شود، همانا شكّ و شُبهه از بين خواهد رفت .
همچنين به نقل از نسيم خادم حكايت نمانند:
يك شب پس از آن كه حضرت مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّيف ) تولّد يافت ، چند روزى بعد از آن به محضر مبارك آن حضرت شرفيات شدم ، هنگامى كه نشستم عطسه كردم .
حضرت در حقّ من دعائى كرد و فرمود: ((يَرْحَمُكَ اللّهُ)).
من از محبّت و دعاى حضرت ، بسيار خوشحال شدم .
سپس به من فرمود: اى نسيم ! آيا مى خواهى تو را به نتيجه و فايده عطسه آشنا سازم ؟
عرضه داشتم : بلى ، فدايت گردم .
حضرت در همان موقعيّتى كه تازه به دنيا آمده بود، فرمود: ((هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةُ أ يّامٍ)) يعنى ؛ عطسه انسان را از مرگ به مدّت سه روز در اءمان مى دارد.
📚- آدرس هر دو داستان : إكمال الدّين : ص 430، ح 5، غيبة شيخ طوسى : ص 232، ح 200، و ص 244، ح 211، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 217، الخرائج و الجرائح :: ج 1، ص 465، ح 11، وج 2، ص 693، ح 7.
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🙏🤍
✍️ فاصله بین مشکل و راهحل آن
🔹روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند:
فاصله بین دچار یک مشكلشدن تا یافتن راهحل برای آن مشكل چقدر است؟
🔸استاد اندكی تامل كرد و گفت:
فاصله مشكل یک فرد و راه نجات او از آن مشكل برای هر شخصی بهاندازه فاصله زانوی او تا زمین است.
🔹آن دو مرد جوان گیج و آشفته از پیش او آمدند و در بیرون مدرسه باهم به بحثوجدل پرداختند.
🔸اولی گفت:
من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده كه باید بهجای روی زمین نشستن، از جا برخاست و شخصا برای مشكل راهحل پیدا كرد. با یکجانشینی و زانوی غم درآغوشگرفتن هیچ مشكلی حل نمیشود.
🔹دومی كمی فكر كرد و گفت:
اما اندرزهای پیرانِ معرفت معمولا بار معنایی عمیقتری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند.
🔸آنچه تو میگویی هزاران سال است كه بر زبان همه جاری است و همه آن را میدانند. استاد منظور دیگری داشت.
🔹آن دو تصمیم گرفتند نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جملهاش را بپرسند.
🔸استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت:
وقتی یک انسان دچار مشكل میشود باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند.
🔹نقطه صفر وقتی است كه انسان مقابل خالق هستی زانو میزند و از او مدد میجوید.
🔸بعد از این نقطه صفر است كه فرد میتواند برپاخیزد و با اعتماد به همراهی خالقش دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توكل برای هیچ مشكلی راهحلی پیدا نخواهد شد.
🔹باز هم میگویم فاصله بین مشكلی كه یک انسان دارد با راه چاره او، فاصله بین زانوی او و زمینی است كه بر آن ایستاده است.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندگی، هیچکس
بـرایت پلی نخواهد ساخت
تا به آن طرف رودخـانهٔ
زندگی قدم بگذاری،
هیچکس بهجز خودت.
بیگمان بدان که برای گذشتن
از رودخانهٔ زندگی راهها،
پلها و روشهای بیشماری
وجود دارد
ولی بـرای ساختن و
استفاده کردن از آنها،
باید از خود گذشتگی داشته باشی،
باید خطر کنی. تنها یک مسیر
در سرتاسر دنیا
وجود دارد که هیچکس در آن قدم نخواهد گذاشت،
جز خودِ تـو و اما مقصد
این مسیر کجاست؟
مپرس، تنها خود را
به دست مسیر بسپار...
❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_3777🌷
#دستهی_پیچ_و_مهرهایها !!
🌷دسته ما معروف شده بود به دسته پیچ و مهرهایها !! تنها آدم سالم و اوراقی نشده، من بودم که تازه کار بودم و بار دوم بود که به جبهه آمده بودم. دیگران یک جای سالم در بدن نداشتند. یکی دست نداشت، آن یکی پایش مصنوعی بود و سومی نصف رودههایش رفته بود و چهارمی با یک کلیه و نصف کبد به زندگانی ادامه میداد و.... یکبار به شوخی نشستیم و داشتههایمان (جز من) را روی هم گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابی و کامل از میانمان بیرون آمد! دست، پا، کبد، چشم، دهان و دندان مجروح و درب و داغون کم نداشتیم. خلاصه کلام، جنسمان جور بود. یکی از بچهها که هر وقت دست و پایش را تکان میداد، انگار لولههایش زنگ زده و ریزش داشته باشد، اعضا و جوارحش صدا میکرد، با نصفه زبانی که برایش مانده بود گفت:...
🌷گفت" «غصه نخورید، ایندفعه که رفتیم عملیات از تو کشتههای دشمن یک دو جین لوازم یدکی مانند چشم و گوش و کبد و کلیه میآوریم، یا دو _ سه تا عراقی چاق و چله پیدا میکنیم و میآوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم میکنیم تا هر کس کم و کسری داشت، بردارد.... علی، تو به دو سه متر رودهات میرسی. اصغر، تو سه بند انگشت دست راستت جور میشود. ابراهیم، تو کلیهدار میشوی و احمد جان؛ واسه تو هم یک مغز صفر کیلومتر کنار میگذاریم. شاید به کارت آمد!» همه خندیدند جز من. آخر «احمد» من بودم!!
#راوی: رزمنده دلاور، آزاده سرافراز احمد یوسفزاده
📚 کتاب "رفاقت به سبک تانک" صفحه ۳۲
✾📚 @Dastan 📚✾
13.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ماجرای پیشگویی امام علی (ع) درباره نحوه شهادت «میثم تمار» یار ایرانی خود
✾📚 @Dastan 📚✾