eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
73.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
66 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆خفه كردن هفتاد نفر هندى عدّهاى از محدّثين و مورّخين از حضرت صادق آل محمّد؛ و نيز از باقرالعلوم عليهما السلام نقل كرده اند: پس از آن كه امام اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام از جنگ جمل با ناكثين و اهل بصره رهائى يافت و پيروزمندانه بازگشت ، هفتاد نفر مرد از اهالى هندوستان به حضور آن حضرت آمدند و پس از آن كه اسلام را پذيرفتند و مسلمان شدند، حضرت با زبان هندى با آنان سخن مى گفت و پاسخ سئوالات آن ها را به زبان خودشان مطرح مى فرمود. و چون كراماتى از آن حضرت مشاهده كردند، مدّعى شدند كه علىّ بن ابى طالب عليه السلام خدا است . امام علىّ عليه السلام اظهار نمود: اى جماعت ! آنچه را كه شما درباره من گمان كرده ايد، درست نيست ؛ بلكه من نيز همانند شما بنده اى از بندگان خداوند متعال مى باشم . امّا آن ها فرمايشات حضرت را نپذيرفتند و بر گفته خويش اصرار ورزيدند كه تو همان خدا هستى ، چون همه چيز را مى دانى . حضرت از اين حركت خشمگين شد و فرمود: واللّه ! اگر از عقيده و حرف خود برنگرديد و توبه نكنيد، شما را خواهم كشت . وليكن آن ها بر عقيده و حرف خود پافشارى كردند. به ناچار حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام دستور داد تا چند حلقه قنات حفر نموده و آن ها را از زير زمين به يكديگر متّصل نمايند؛ سپس تمامى آن هفتاد نفر را كه منكر آفريدگار جهان شده بودند داخل قنات ها انداختند؛ و سر قنات ها را نيز پوشانند. پس از آن يكى از قنات ها را كه خالى بود، پر از هيزم نموده و آتش زدند، و چون دود آتش به تمامى قنات ها جريان پيدا كرد، تمامى آن هفتاد نفر خفه گشتند و به هلاكت رسيدند. و در حكايتى ديگر چنين آمده است : امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: عبداللّه بن سبا، يكى از كسانى بود كه ادّعاى پيغمبرى مى كرد و معتقد بود كه علىّبن ابى طالب عليه السلام خداست ؛ و من پيغمبر او مى باشم . هنگامى كه امام علىّ عليه السلام از عقيده باطل عبداللّه بن سبا با خبر شد، او را احضار نمود و از او درباره چنين اعتقادى سؤ ال نمود. عبداللّه بن سبا در جواب حضرت ، با صراحت كامل اظهار داشت : تو خدا هستى و من از طرف تو پيامبر هستم ؛ و سپس افزود: مدّتى است كه اين موضوع به طور وحى و الهام ، بر من ثابت شده است . اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام به او خطاب كرد و فرمود: واى بر تو! مواظب گفتار خود باش ، شيطان تو را به تسخير خود در آورده است ، مادرت به عزايت بنشيند! آيا متّوجه موقعيّت خود نيستى ، بايد از افكار و گفتار كفرآميز خود توبه كنى تا بخشيده گردى . وليكن عبداللّه بن سبا در مقابل فرمايشات و پيشنهادات اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام بى تفاوت بود و همچنان بر حرف و عقيده باطل خود پافشارى مى كرد. لذا حضرت به ناچار دستور داد تا او را به مدّت سه روز باز داشت نمايند؛ و در طول اين مدّت مرتّب او را توبه مى دادند، امّا او زير بار نمى رفت و پيشنهاد حضرت را نمى پذيرفت . بنابر اين روز سوّم به دستور آن حضرت او را از زندان بيرون آورده و اعدام كردند و سپس جسد او را در آتش سوزاندند. 📚رجال كشّى : ص 106، ح 170، وسائل الشّيعة : ج 28، ص 336، ح 4. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حال دوزندگان ، در قيامت بعضى از محدّثين و مورّخين آورده اند: روزى اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه و سلامه عليه ، در بازار شهر كوفه ، عبورش به يك مغازه خيّاطى افتاد. حضرت علىّ سلام اللّه عليه جلوى مغازه خيّاط آمد و ضمن فرمايشاتى ، خيّاط را به سفارشاتى چند توصيه نمود: سعى در دوختن لباس ها از نخ محكم و سالم استفاده كنى ، درز پارچه ها و لباس ها را دقيق و كامل بدوز؛ و كوك ها و بخيه ها نيز نزديك يكديگر و ريز باشد. سپس حضرت در ادامه فرمايشات خود چنين اظهار داشت : روزى در محضر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم ، از آن حضرت شنيدم كه فرمود: دوزندگانى كه در كار خود دقّت كافى نداشته باشند؛ و به امانات و پارچه هاى مردم خيانت كنند، روز قيامت در حالى محشور مى شوند كه نوعى از همان پارچه هائى را كه دوخته و در آن خيانت كرده اند، خواهند پوشيد و مورد عذاب و عقاب الهى قرار مى گردند. بعد از آن حضرت امير عليه السلام به خيّاط فرمود: سعى كن پارچه ها را كمتر تكّه تكّه كنى ، و حتّى الا مكان تمام آن پارچه مورد استفاده قرار گيرد، و چنانچه تكّه هائى از پارچه اضافه ماند و مورد استفاده قرار نگرفت ، هر چند ناچيز و بى ارزش باشد دور ريخته نشود؛ بلكه به صاحبش تحويل داده شود. 📚تنبيه الخواطر ونزهة النّواظر: ج 1، ص 50. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 روایتی عظیم القدر در فضیلت دادن در ▪️قال موسی ( سلام الله علیه ) : الهی ارید قربک، قال: قربی لمن استیقظ لیلة القدر، قال: الهی ارید رحمتک، قال: رحمتی لمن رحم المساکین لیلة القدر، قال: الهی ارید الجواز علی الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فی لیلة القدر، قال: الهی ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فی لیلة القدر، قال: الهی ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فی لیلة القدر، قال: الهی ارید رضاک، قال: رضای لمن صلی رکعتین فی لیة القدر. خداوندا! می خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسی است که شب قدر بیدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را می خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو می خواهم فرمود: آن، از آن کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد. گفت خداوندا! از درختان بهشت و از میوه هایش می خواهم، فرمود: آنها از آن کسی است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را می خواهم، فرمود: آن، از آن کسی است که در شب قدر استغفار کند: گفت خداوندا خشنودی تو را می خواهم، فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد. 📚 بحار الأنوار ؛ ج ۹۵ ص ۱۴۵ ✾📚 @Dastan 📚✾
📸 امشب به کم قانع نباش! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شب 🌸داستان زندگی ماست 💫گاهی پرنور، 🌸گاهی کم نور میشود 💫اما بخاطر بسپار هر آفتابی 🌸غروبی دارد و هر غروبی طلوعی 💫قرنهاست که هیچ شبی 🌸بی صبح شدن نمانده است 💫به امیــد 🌸طلـوع آرزوهایتان شبتون پراز نور الهی 🌸 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖ از دانايي پرسيدم نظر شما در مورد مولا علي (علیه السلام) چيه؟ ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟ گفتم : مسجد پرسيد : بهترين جاي مسجد کجاست ؟ گفتم : محراب پرسيد : بهترين عمل چيه؟ گفتم : نماز پرسيد : بهترين نماز ؟ گفتم نماز صبح پرسيد : بهترين قسمت نماز؟ گفتم: سجده پرسيد : بهترين قسمت بدن ؟ گفتم : سر پرسيد : بهترين قسمت سر ؟ گفتم پيشاني پرسيد : بهترين ماه؟ گفتم رمضان پرسيد : بهترين شب؟ گفتم پرسيد : بهترين نحوه مردن ؟ گفتم شهادت آنوقت به من گفت : مولا علي در در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ، در حال نماز ، نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت ! به کس نگردد این سعادت به کعبه ولادت به مسجد شهادت هديه کنيد به پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين حضرت علي ابن ابيطالب (علیه السلام) صلواتي بر محمد و آل محمد ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ماليات از كشاورزان مصعب بن يزيد انصارى گويد: حضرت اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام مرا بر چهار شهر از شهرهاى مدائن ، نيابت و وكالت داد تا به امور مربوط به جمع آورى عوارض و ماليات اموال اهالى آن چهار شهر بپردازم . و حضرت كيفيّت و كميّت گرفتن ماليات را به شرح ذيل تنظيم نمود و سپس مرا به آن ديار فرستاد. آن دستورالعمل به اين شرح مى باشد: در صورتى كه زمين كشاورزى از نهرهاى دجله ، ملك ، فرات و يا جوى ، بهره بردارى و آبيارى شود: مقدار مساحت هر جريب زمينى كه كشت و برداشت آن خوب و مرغوب باشد، يك درهم و نيم ماليات خواهد بود. چنانچه كشت و برداشت از زمين متوسّط باشد، از هر جريب آن ، يك درهم ماليات بايد گرفته شود. اگر كشت و برداشت از آن زمين كم و ناچيز بود، بايد دو سوّم درهم ماليات دريافت گردد. مقدار مساحت هر جريب زمينى كه باغستان مُوْ درخت انگور باشد، ده درهم ماليات بابت آن بايد پرداخت شود. مقدار مساحت هر جريب زمينى كه نخلستان درخت خرما باشد، نيز ده درهم ماليات آن خواهد بود. اگر مقدار مساحت هر جريب زمين باغ از درختان مختلف باشد، نيز ده درهم ماليات بايد دريافت گردد. تبصرة : هر نوع درختى كه در كنار معابر و جادّه ها و نهرها وجود دارد به آن ها ماليات تعلّق نمى گيرد. همچنين امام علىّ عليه السلام دستور فرمود: هر كشاورز و دهقانى كه مَركَب قاطر دارد و نيز انگشتر طلا به دست مى كند، از هر نفر بايستى چهل و هشت درهم ماليات و جريمه دريافت شود. و نيز حضرت دستور فرمود: هر كاسب و تاجرى كه در آن ديار مشغول كسب و كار مى باشد و داراى درآمدى است ، بايد هر نفر بيست و چهار درهم به عنوان ماليات پرداخت نمايد. و افراد ضعيف و كم درآمد، هر نفر دوازده درهم بايد سهم ماليات خود را بپردازند. مصعب گويد: ماليات ساليانه ، جمعا مبلغ هيجده ميليون درهم بود كه تحويل امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام مى دادم . 📚تهذيب الا حكام : ج 4، ص 116، ح 343، استبصار : ج 2، ص 53 ح ، 178 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴آخرین جملات امیرالمومنین(علیه السلام) قبل از شهادت 🎙حجت‌الاسلام ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•°•° بھارپاداشِ‌درخت‌هایی‌ست‌کھ زمستانِ‌سردوتحمل‌میکنن🌨🌱 ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با مراقبت و نگهداری از پوست روحیه و سبک زندگیتون رو عوض کنید لازم نیست وقتی بیرون میری آرایش کنی باید مشکلات پوست رو 🥰🥰 رو امتحان کنید مطمئن باشید ۵ تا ده سال پوستتون جوانتر میشه🥰🥰🤩🤩 👸ضد لک فوق العاده پر قدرت 👸ازبین برنده پرقدرت کک و مک 👸جوان سازی و لیفتینگ پوست 👸از بین برندن لکه آفتاب ✅ واسطه ندارم خالص واصله اصل 🤩 بزنید روی لینک و معجزه های این کرم روکه تو فضای مجازی ببینید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4224319544Ccc7f13b45d همین جا بدون واسطه خرید کنید👆👆 حتما پیوستن رو بزنید که عضو کانال بشد
🌷 🌷 (۴ / ۴) !!! 🌷....و نمی‌دانستند در آن سوله‌ی دور افتاده، چه تعداد اسیر در اختیار عراقی‌هاست. اگر همه را هم می‌کشتند، کسی نمی‌فهمید. معلول‌های عقده‌ای عراقی هم، بدشان نمی‌آمد به تلاقی آن‌چه از دست داده بودند، کمی سر به سرمان بگذارند. درد کمی آرام شده بود و امدادگر، داخل زخم را نگاه می‌کرد. سرش را که بالا می‌آورد، توجهی به من نمی‌کرد و خونسرد، جواب رضا را می‌داد. انگار اتفاقی نیفتاده و کسی فریاد نمی‌کشد. - یادت می‌آد روز اول، وقتی گفتن پوتین‌ها رو در بیاریم، چه اتفاقی افتاد؟ - به خاطر همون قضیه، امروز همه پا برهنه‌ایم. به خدا خیلی بی‌معرفتن. من چیزی یادم نیامد. آن‌ها خندیدند و من زیر فشار درد، تلاش می‌کردم خود را از دست آن‌ها خلاص کنم. 🌷امدادگر مثل کسی که داخل خمره دنبال چیزی می‌گردد، با این طرف و آن طرف کردن انگشتش میان حفره‌ی زخم، سعی داشت ترکش را بیرون بکشد. وقتی آن را لمس می‌کرد یا انگشتش به آن می‌خورد، از شدت درد، پیچ و تاب می‌خوردم. آن‌قدر فریاد کشیدم تا از حال رفتم. وقتی به حال آمدم، متوجه شدم میان دایره‌ی اسرا، روی زمین دراز کشیده‌ام. رضا رهایم کرده و عرق روی پیشانی‌ام را پاک می‌کرد. امدادگر هم ترکش را کف دستم گذاشت و گفت: «تحویل بگیر. نخش کن بنداز گردنت.» نفس راحتی کشیدم و سرم را بلند کردم تا زخم را ببینم. رضا هنوز تند تند، به سیگار پک می‌زد و خاکسترش را با احتیاط کف دست یکی از اسرا می‌ریخت. 🌷چند بار سرفه کرد و دود را به طرف صورتم هل داد. معترض گفتم: «تو فیلم‌ها، دم آخر یه سیگار روشن می‌دن به مجروح و یکی هم دلداریش می‌ده. این‌جا از این خبرا نیست؟ حداقل بپرسید وصیتی دارم، ندارم. چیزی می‌خوام، نمی‌خوام. بی‌انصاف نباشید.» جواب هر دو، لبخندی بود که به لب آوردند. رضا درحالی‌که نشان می‌داد حال خوشی ندارد، سیگار بعدی را روشن کرد و امدادگر مشغول آماده کردن ضماد زخم شد. وقتی اولین قسمت خاکستر سیگار را روی زخم پایم ریخت، لحظه‌ای سوزش تندی وجودم را پر کرد. آن‌ها که بالای سرم ایستاده بودند، خندیدند. یکی از میان‌شان گفت: «با این زیر سیگاری، حالا می‌چسبه سیگار بکشی.» : آزاده سرافراز سورن هاکوپیان منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : جایگاه خاص امیرالمؤمنین نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) 👤 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆گردنبند دختر سلطان و اهميّت محاسبه علىّ بن ابى رافع غلام حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله حكايت كند: روزى من و كاتب امام اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام مشغول محاسبه اموال بيت المال بوديم ، در آن ميان گردنبند مرواريدى وجود داشت كه از غنائم جنگ بصره به دست آمده بود. دختر حضرت امير عليه السلام پيامى را توسّط شخصى به اين مضمون فرستاد كه شنيده ام گردنبندى با اين خصوصيّات ، مربوط به بيت المال در اختيار شما است ، دوست دارم آن را چند روزى به من عاريه دهيد تا در عيد قربان خود را به وسيله آن زينت بخشم . کاتب امام علىّ عليه السلام به ابو رافع گويد: آن گردنبند را به عنوان عاريه ضمانتى برايش فرستادم كه سه روزه آن را برگرداند، او هم پذيرفت و تحويل گرفت . چون اميرالمؤ منين عليه السلام چشمش بر آن گردنبند افتاد، آن را شناخت ، و به دختر خود خطاب كرد و فرمود: آن را از كجا آورده اى ؟ گفت : به عنوان عاريه مضمونه ، سه روزه از حسابدار بيت المال پسر ابو رافع گرفته ام تا آن كه روز عيد قربان خود را به وسيله آن زينت نمايم و پس از آن سالم تحويل دهم . در اين هنگام ، حضرت امير عليه السلام شخصى را به دنبال حسابدار فرستاد، و چون پسر ابو رافع نزد حضرت وارد شد، به او فرمود: جرا به اموال مسلمين خيانت مى كنى ؟! ابو رافع پاسخ داد: به خدا پناه مى برم از اين كه نسبت به كسى يا چيزى قصد خيانتى داشته باشم . حضرت اظهار نمود: پس چرا آن گردنبند مرواريد را بدون اجازه من و بدون رضايت مسلمانانى كه در آن حقّ دارند و سهيم هستند، به دخترم داده اى ؟! پاسخ داد: دختر شما از من تقاضا كرد و من هم با ضمانت به مدّت سه روز، به عنوان عاريه به او دادم . حضرت فرمود: همين الا ن آن را پس بگير و به بيت المال بازگردان ، و مواظب باش كه ديگر چنين حركتى از تو سر نزند؛ وگرنه سخت محاكمه و مجازات خواهى شد. سپس حضرت افزود : اگر دخترم گردنبند را به عنوان عاريه مضمونه نگرفته بود اوّلين زن هاشميّه اى مى بود كه مورد مجازات قرار مى گرفت . 📚وسائل الشّيعة : ج 28، ص 292، تهذيب الا حكام : ج 10، ص 151، ح 606. ✾📚 @Dastan 📚✾
📘 میگن‌‌‌ ملانصرالدین، برای اینکه بفهمه چقدر از رمضون گذشته و چقدر مونده، از روز اول ۳۰ تا کشمش میذاره تو جیب عباش و هر بار وقت افطار یه دونه کشمش میخورده، زن ملا یه روز اتفاقی دستش به جیب عبای ملا میره و کشمش‌هارو میبینه، میگه : بمیرم برات نمیدونستم اینقد کشمش دوست داری ! پس میره دو مشت حسابی کشمش میریزه تو جیبش ! بعد از چند روز تو مسجد مردم از ملانصرالدین میپرسن ملا، چقدر مونده به عید فطر؟ اونم دست میکنه تو جیبش و بعد از کمی مکث و تعجب میگه : والا اگه حساب با حساب کشمش‌ها باشه امسال عیدی در کار نیست ! ✾📚 @Dastan 📚✾
. 💠در ماه مبارک رمضان اگر دعای ابوحمزه و جوشن کبیر نخواندید و ختم قرآن نکردید ؛ اشکالی ندارد و مورد اخذ و عقاب خدا قرار نمی گیرید. 🔰آنچه لازم و واجب است ؛ پاک نگه داشتن چشم و گوش و زبان و شکم و دامن است. اگر این چنین شدیم ؛ به طور حتم مشمول لطف خدا می شویم وگر نه ساعت ها دعای ابوحمزه و جوشن کبیر خواندن و دنبالش چشم و گوش و زبان و ... را آلوده به گناهان نمودن ؛ نتیجه ای جز عقاب خدا نخواهد داشت. . 🔹️مرحوم آیت الله سید محمد ضیاءآبادی ✾📚 @Dastan 📚✾
🙏🤍 ✍️ گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت 🔹ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهایمان برسیم. 🔸ما آدم‌ها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند. 🔹ما روزهای خوب می‌خواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند. 🔸پس هر روز غمگین‌تر شدیم. 🔹گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت، باید قبول کرد و ناممکن‌ها و نشدنی‌ها را به‌رسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت. 🔸گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در اين شب 💫براتون دعا می ڪنم 🌸شبی سراسر آرامش داشته باشید 🌸و هرآنچه از خوبی هایی 💫ڪه آرزو دارید را 🌸خدا برای فردای شما 💫 آماده  کنه 🌸لحظه هاتون آرام 💫شبتون خوش و در پناه خدا ✾📚 @Dastan 📚✾