eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.6هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
61 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆گريه حضرت آدم وقتى كه حضرت آدم (علیه السلام ) از بهشت بيرون شد از كارى كه كرده بود و از فراق حوا و بهشت ، آنقدر گريه كرد، كه روى صورتش دو شيار مثل جوى درست شد و اشك چشمش از آن جارى مى شد كه پرنده ها از آن ميآشاميدند. و تا چهل سال اين گريه ادامه داشت ، و از كرده خود پشيمان و تائب بود. و توبه كرد. خداوند متعال توبه او را پذيرفت و حضرت جبرئيل (علیه السلام ) را فرستاد كه كلماتى به حضرت آدم (ع ) بياموزد و آن كلمات همان بود كه قبلا در عرش ديده بود. حضرت جبرئيل (ع ) به او فرمود: بگو: يا حميد بحق محمد، يا عالى بحق على ، يافاطر بحق فاطمه ، يامحسن بحق الحسن و (ياذ الاحسان بحق ) الحسين منك الاحسان . وقتى حضرت آدم (علیه السلام ) به اسم امام حسين (ع ) رسيد، اشكش جارى شد و قلبش به درد آمد. فرمود: اى برادر جبرئيل چرا در ذكر پنجمين اسم كه حسين است قلبم شكست و اشكم جارى شد؟ حضرت جبرئيل فرمود: اى آدم به اين فرزندت مصبتى وارد مى شود كه تمام دردها و غمها و مصيبتها پيش اين ناچيز است ؟ حضرت آدم (ع ) فرمود: اى برادر آن مصيبت چيست ؟ حضرت جبرئيل (ع ) واقعه كربلا را براى او مى گويد، و ميفرمايد: او را تشنه و غريب و بيكس و تنها و بى يار و ياور شهيد مى كنند، اى آدم ؛ اگر او را در حالى كه مى فرمود: واعطشاه ، واقلة ناصراه مى ديدى ... بطورى كه تشنگى ميان او و آسمان مثل دود حايل شده بود.... هيچكس جواب او را نمى دهد. مگر با شمشير و... او را مانند گوسفند از پشت سر ذبح مى كنند و مال و كاروانش را بتاراج و غارت مى برند... سر او و يارانش را شهر به شهر مى گردانند... حضرت آدم (ع ) تا اين واقعه را شيند مثل مادرى كه جوانش را از دست داده بلند بلند گريه كرد. 📚بحارالا نوار، 44، 245 ✾📚 @Dastan 📚✾
💞💞 گفت حواسِت به آدمهایی که کاکتوس‌وار زندگی میکنن باشه گفتم کاکتوس‌وار؟ منظورت چیه؟! «آدمهایی که مثل کاکتوس، نیازی نیست دائم حواست بهشون باشه نیازی نیست هرروز خاکِشون رو چِک کنی تا مبادا خشک شده باشه ترسِ پلاسیده شدنشون رو نداری به خیالت خیلی مقاومن... اما یه روز که مثل روزای دیگه مشغولِ رسیدن به بقیه گل های رنگارنگت هستی چشمت به کاکتوست میوفته میبینی زردو پلاسیده شده و ریشه هاش خاکِستر... و تو تازه همون روز میفهمی کاکتوس ها هم میمیرن اما تدریجی... و بی خبر... ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: حصَیْنُ بْنُ نُمَیْر 🔻حصَیْنُ بْنُ نُمَیْر در دوران قیام‌ مسلم بن عقیل در کوفه، رئیس پلیس ابن زیاد بود. هم او بود که قیس بن مسهر را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد فرستاد که به دنبال آن قیس به شهادت رسید. 🔺در واقعه عاشورا ابن زیاد او را پنجم محرم با لشگر انبوهی بر سر راه امام حسین علیه السلام به «قادسیه» فرستاد. او در شهادت حبیب بن مظاهر نیز دست داشت و بعد از شهادت آن بزرگوار، سر مقدس او را در کوفه بر گردن اسب خویش آویخت تا به قصر ابن زیاد ببرد. 🔹چهار سال بعد از واقعه عاشورا، زمانی که "عبدالله بن زبیر" در شهر مکه بر ضد یزید حاکم وقت، سر به مخالفت برداشت و به کعبه پناه برد، حصین بن نمیر بر کوه "ابوقبیس" منجیق گذاشت و کعبه را هدف قرار داد. ♦️در سرکوبی نهضت توابین به سرکردگی سلیمان بن صرد خزاعی نیز، حصین به‌عنوان فرمانده کل سپاه شام، با وی جنگید تا اینکه سلیمان کشته شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
هیچ روشنایی بدون تاریکی نیست ✨ دقیقا همونجایی که فکر میکنی دیگه آخر خطه🥲 🔹روشنایی میاد سراغت 🔹سر از تاریکی در میاری 🔹رشد میکنی و بزرگ میشی فقط کسانی رشد می کنند که تاریکی را تحمل کرده اند ✾📚 @Dastan 📚✾
⚫ آیا میدانستیدشهید محمد جواد تند گویان وزیر نفت ایران دوازده سال تمام در یک سلول انفرادی بعثی های کثیف بسر برد!؟ طوری که فقط به اندازه ای جا داشت که میتونست بشینه وحتی نمیتونست دراز بکشد..و نمیدونست الانش چه ساعتی وچه موقع از روز وشب وماه وساله؟ !!😭 الان بهاره یا پاییز ؟ الان روزه یاشب؟ وهر روز بلا استثناء با شکنجه شروع میشده.... اونم چه شکنجه ای!؟ که در اثر شکنجه زیاد گردنش صدوهشتاد درجه میچرخیده... واین آخرین شکنجه اون بوده که منجر به شهادت این وزیرجوان و برومند سرزمین اسلامی امان شد! تنها مونسش کتاب قرآنی بوده که یک سرباز عراقی برایش آورده بوده وتمام سربازهای عراقی که نگهبان این بودن باشنیدن صوت قرآنش شیفته اش شدند. وبعد از شهادتش کتابها در وصفش نوشتند؟! اینها رو ما راحت مینویسیم وخیلی سر سری میخونیم وراحت از کنارشون رد میشیم. اما لحظه ای فکر نمیکنیم دوازده سال به والله خیلی زیاده... دوازده سال... ۱۴۴ ماه! یک بچه رو چقدر زحمت میکشیم تا دوازده سال بشه؟ حالا فکر کنیم دوازده سال نتونی یک لحظه دراز بکشی ونفهمی روزه یاشب؟..لعنت به کسانی که راحت خون شهداراپایمال میکنند... ✾📚 @Dastan 📚✾
📚 🌟عنوان:کآشوب🌟 ✍به قلم:جمعی از نویسندگان 🖨ناشر:انتشارات اطراف 📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚 کآشوب روایت‌های واقعی و مستند از نسبت نسل‌های متفاوت امروز با واقعه‌ٔ سال ۶۱ هجری (شهادت مظلومانهٔ امام حسین علیه‌السلام) است. اسامی نویسندگان این اثر به این شرح است: 🌟حامد آقاجانی، اعظم ایرانشاهی، سیداحمد بطحایی، زهره ترابی، معصومه توکلی، علی جعفرآبادی، مریم‌السادات حسینی‌سیرت، احسان حسینی‌نسب، احسان رضایی، آرش سالاری، محبوبه سربی، هادی سهل‌آبادی، مهدی شادمانی، علی غبیشاوی، سیدحمیدرضا قادری، مرتضی کاردر، یاسر مالی، محمدحسین محمدی، حمید محمدی محمدی، نفیسه مرشدزاده، محسن‌حسام مظاهری، سیداکبر موسوی، نرگس ولی‌بیگی🌟 این نویسندگان که شغل و گرایش‌های مختلف دارند، قرار بوده با لحن توصیفی، نسبتِ شخصی و زیسته‌ٔ خودشان با مجالس گذشته و امروز را گزارش کنند که البته، همه، دل از دست داده‌اند و این‌جا و آن‌جا، شیفتگی از متن‌ها بیرون زده است. مجموعهٔ کآشوب ذره‌ای از یک جریان مداوم است. هر اثری که در حوزه‌ٔ عاشورا و محرم تولید می‌شود به محض تولد یکی از هزارانی می‌شود که پیش‌تر در هر دوره‌ای به ساحت این واقعه‌ٔ تمام‌نشدنی پیشکش شده‌است. 🌟کتاب کآشوب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعهٔ کتاب‌های مذهبی و افرادی که مایل هستند دربارهٔ حماسهٔ کربلا اطلاعات بیشتری کسب کنند، پیشنهاد می‌شود. 📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 داستان تکان دهنده زن بدکاره سر دیگ نذری امام حسین (علیه السلام ) ‌ 🎥استاد دانشمند ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: عبدالله بن حسن علیه السلام 🔻عبدالله بن حسن یکی از فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام است که در واقعه کربلا به شهادت رسید. بیشتر تاریخ نگاران نوشته‌اند که عبدالله بن حسن، روز عاشورا و هنگام شهادت نابالغ بوده است. 🔺هنگامی که سپاه کوفه امام حسین(ع) را محاصره کرد، عبدالله به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین(ع) از حضرت زینب خواست که مانع او شود اما نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد. عبدالله گفت به خدا قسم از عمویم جدا نمی‌شوم و شتابان خود را به امام رساند. 🔹بحر بن کعب تیمی با شمشیری به سمت امام حسین حمله‌ور شد، عبدالله به او گفت وای بر تو‌ ای ناپاک زاده، می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ بحر بن کعب با شمشیر ضربه‌ای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شد. ♦️امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و فرمود‌: ای فرزند برادر صبر پیشه کن و این واقعه را برای خودت خیر بدان زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می‌سازد. سپس حرمله بن کاهل اسدی با تیر او را به شهادت رساند. ✾📚 @Dastan 📚✾
◼️اربعین در مسیر نجف به کربلا◼️ ✅یکی از سنت های حسنه و سفارش شده توسط اهل البیت علیهم السلام پیاده روی اربعین و خدمت به زائرین آقا اباعبدالله علیه السلام می باشد؛ 💠مسجد مقدس جمکران در همین راستا در عمود ۱۰۹۰ با همت شما خیرین عزیز اقدام به خرید زمین نموده است و با عنایت شما عزیزان در آینده نزدیک اقدام به ساخت موکب خواهد نمود؛ 💠 چنانچه تمایل به مشارکت در ساخت و اداره موکب این مسجد مقدس را دارید لینک ذیل را باز کنید لینک موکب 👇👇👇👇👇 ✅ https://mokeb.jamkaran.ir/products/ 🌐موکب مع امام منصور(کربلا) بانک ملی شماره کـــارت:
۶۰۳۷۹۹۱۰۰۰۰۰۰۰۰۴

شماره حساب ملی
۰۱۳۱۳۶۳۱۳۶۰۰۶
روی شماره کارت بزنید کپی میشود 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Nazrjamkaran ✅لینک کانال در ایتا مربوط به مرکز جذب مشارکتهای مردمی و نذور آستان مسجد مقدس جمکران می باشد. ✅لطفا ضمن عضویت خودتان در کانال، نسبت به عضویت و دعوت دیگر مخاطبین خود جهت عضویت در کانال اقدام بفرمایید. https://eitaa.com/jaarchi گسترده ترین شبکه خبری ایتا
🔆گريه امام سجاد (علیه السلام ) در سوك شهداى كربلا يكى از غلامان امام سجاد حضرت على بن الحسين (علیه السلام ) نقل مى كند، روزى امام سجاد (علیه السلام ) به بيابان رفت و من نيز به دنبال او بيرون رفتم ، ديدم پيشانى اش را بر روى سنگ سختى نهاده است ، من در كنار ايستادم ، صداى گريه و ناله امام را در سجده شنيدم ، شمردم هزار بار گفت : لااله الاالله حقا، لااله الاالله تعبدا ورقا، لااله الاالله ايمانا وتصديقا وصدقا: معبودى جز خدا نيست كه وجودش حق و ثابت است ، در برابر اين معبود يكتا خشوع كرده و تنها او را پرستش مى كنم ، و او را تصديق كرده و به او ايمان مى آورم . سپس سر از سجده برداشت ، در حالى كه محاسن و صورتش غرق در اشك چشمش بود. به جلو رفتم و عرض كردم : آقاى من ، آيا وقت آن نرسيده كه اندوهت پايان يابد و گريه ات كم شود، به من فرمود: واى بر تو، حضرت يعقوب ، پيغمبر و پيغمبرزاده بود، دوازده پسر داشت ، يكى از فرزندانش (بنام يوسف ) را خداوند پنهان كرد، موى سرش از فراق او سفيد شد و از غم او كمرش خميد و ديدگانش نابينا شد، با اينكه پسرش در همين دنيا بوده و زنده ، ولى من پدر و برادر و هفده تن از بستگانم را كشته شده و به روى زمين افتاده ديدم ، چگونه روزگار اندوهم به سر آيد و از گريه ام بكاهد؟..... 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نفرين آدم به يزيد وقتى كه حضرت آدم (علیه السلام ) به زمين آمد، حضرت حوا(عليهاالسلام ) را نديد، ناراحت شد و به دنبال او رفت و اطراف زمين را گشت كه مرورش ‍ بكربلا افتاد، وقتى كه به زمين كربلا رسيد، مريض احوال شد و عقب افتاد و سينه اش تنگ و بى جهت به زمين افتاد، اتفاقا آنجايى كه زمين خورد قتگاه حضرت سيدالشهدا(علیه السلام ) بود و از پاى حضرت آدم خون آمد. حضرت ناراحت سرش را بآسمان بلند كرد و عرضكرد: اى خداى من مگر چه گناهى از من سرزده كه اينجور ببلاء گرفتار شدم ، در حالى كه تمام زمين را گشتم اينطور بلايى به من نرسيد ولى تا پايم را به اين سرزمين گذاشتم ، به اين بلاها گرفتار شدم مگر اين زمين چه زمينى است ؟! خطاب رسيد: اى آدم هيچ گناهى از تو سر نزده ، ليكن اينجا سرزمين كربلاست سرزمينى است كه فرزندت حسين را بدون هيچ گناهى مى كشند، و اين خونى كه از پاى تو جارى شد بخاطر اينستكه با خون حسين موافقت كند و با او هم پيمان گردى . حضرت آدم (ع ) عرض كرد: آيا حسين پيغمبر است ؟ خطاب رسيد: خير، وليكن نوه پيغمبر اسلام حضرت محمد(صل الله علیه وآله و سلم ) است . عرض كرد: قاتل و كشنده او كيست ؟ فرمود: قاتلش يزيد است و او را لعن كن . حضرت آدم چهار مرتبه او را لعن كرد و چند قدمى كه رفت بكوه عرفات رسيد و حوا را پيدا كرد. 📚اسرار الشهاده ، ص 80، منتخب طريحى ، ص 48 ناسخ 1/ 270. ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️مقابله زحر بن قیس با یاران اباعبدالله علیه السلام 🔻پس از قتل عثمان زحر بن قیس به خدمت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) درآمد. امام او را همراه با نامه‌ای به سوی عامل عثمان در ری و همدان فرستاد تا از مردم آن مناطق برای حضرت بیعت بگیرد. او پس از رساندن نامه در جمع مردم آن مناطق، خطبه مفصل و زیبایی در فضل امیرمؤمنان (ع) ایراد کرد. زحر همچنین در جنگ‌های جمل و صفین در کنار علی (ع) حضور یافت. و در جمل اشعاری را در مدح امیرالمؤمنین (ع) سرود. 🔺اما زحر فردی جاه‌طلب بود و پس از شهادت امام علی(ع)، به معاویه و کارگزارانش پیوست. در زمان امارت عبیدالله بن زیاد بر کوفه، عبیداللّه‏ در اوایل محرم دستور داد تا او بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان او 500 نفر بودند. 🔹ولی با تمام محدودیت‌هایی که برای نپیوستن احدی به سپاه امام حسین علیه‏ السلام صورت گرفت، در پنجم محرم افراد زیر خود را به امام علیه ‏السلام رسانده و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیدند: عامر بن ابی سلامه- امیة بن سعد طائی- حجاج بن بدر تمیمی - سالم بن عمرو کلبی - عمرو بن قرظه انصاری - کنانة بن عتیق تغلبی ✾📚 @Dastan 📚✾
💠 ماه خودسازی ماه محرم واقعا سفره گسترده است، ماه محرم نسبت به ماه مبارک رمضان قدرت انسان سازیش خیلی بالاتر است. یکی از نشانه هایش هم این است که همه‌ی انسان ها را می کند. لات و غیرلات را سر به راه می کند. لذا واقعا ماه محرم ماه بزرگی است. آیت الله ✾📚 @Dastan 📚✾
برای رسیدن به خواسته‌هات تنها تکیه‌گاهت خودتی...👌☘️ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 یزید، ابداع کننده‌ی عزاداریِ به دور از سیاست، برای امام حسین علیه السلام بود‌‌. 🎤 استاد رحیم‌پور ازغدی ❗️ در خود کربلا از اولین افرادی که برای شهادت امام حسین (ع) اشک ریختند، عمر سعد بود. عمر سعد برای امام حسین (ع) زار زار گریه کرد. ‼️ یزید اولین مجلس عزاداری رسمی برای امام حسین (ع) را خودش گرفته است‌. ⭕️ نوع موضع گیری های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) و سایر اسرا باعث شد که داخل خود کاخ حاکمیت یزید، شکاف افتاد. یعنی خود آن فرمانده ها و حتی بعضی از اعضای خانواده یزید، برای امام حسین (ع) به گریه افتادند و شرمنده شدند. یزید دید قافیه را باخته و بعد از آن دیگر اسارت کاوان اهل بیت تمام شد و یزید گفت، شما میهمان مایید! 🛑 بعد از آن، یزید در چندین مسجد، مجلس عزای امام حسین (ع) را برگزار کرد. 🚫 ولی اعلام کرد که «قرآن توزیع کنید و فقط قرآن بخوانید» و بنا بر حکم یزید کسی در این مراسم نباید بحث سیاسی کند. ⚠️ دین بدون سیاست حکم یزید است. یعنی دستور داد برای امام حسین (ع) عزاداری کنید ولی نگویید چه کسی امام حسین (ع) را شهید کرد و برای چه ایشان را شهید کرد. 🏷 علیه السلام ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚بوى بهشت خدا، از حرمش مى وزد 🤍بوى بهشت خدا، بوى حسين است و بس 💚رحمت ولطف وكرم،عشق وصفا درجهان 🤍بخشش و جود و سخا، خوى حسين 💚اســـت و بــــس صبحتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆سيدالشهدا پس از مراجعت از سفرى حضرت رسول اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) با حزن و اندوه بالاى منبررفت حضرت حسن و حسين (علیه السلام ) را هم به همراهش بالاى منبر برد، پس خطبه اى خواند و موعظه نمود، پس دست راست بر سر حسن (علیه السلام ) و دست چپ را بر سر حسين گذاشت و فرمود: خدايا، محمد بنده و پيغمبر تو است ، و اين دو نفر از نيكان عترت منند. و اخيار عشيره من ، و بهترين ذريه من و كسانى كه بعد از خود در ميان امت مى گذارم و بدرستى كه جبرئيل به من خبر داد كه اين پسر را به زهر مى كشند، و اين ديگرى را به شمشير شهيد مى كنند. خدايا شهادت را بر او مبارك گردان و او را سيد الشهدا قرار ده به قاتل او بركت مده و آنها را به اسفل درك جهيم برسان . راوى گويد: سپس صداى ناله و گريه از اهل مسجد بلند شد، حضرت فرمود: ايها الناس بر او گريه مى كنيد و او را يارى نمى كنيد؟ خدايا تو ياور او باش ، اى مردم من دو چيز نفيس يا سنگين در ميان شما مى گذارم ، يكى كتاب خدا و ديگرى عترت خود را كه ميوه دل و ثمره فواد من هستند و آن دو از هم جدا نميشوند، تا بر حوض به من وارد شوند. آگاه باشيد كه از شما سوال نمى كنم ، مگر آنچه مرا خدا امر كرده است ، و آن اين است كه سوال مى كنم از شما مودّت و دوستى آنها. پس بترسيد از اينكه به نزد من آييد و حال اينكه به عترت من اذيتى كرده باشيد و به ايشان ظلم تعدى كرده باشيد 📚متخب المصائب ، ج 3، ص 84 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆گريه ابراهيم وقتى كه پرورگار متعال به حضرت ابراهيم (علیه السلام ) دستور داد كه بجاى حضرت اسماعيل (ع ) اين گوسفند را ذبح كند. (خواست او را امتحان كند كه آيا بدستور پرورگارش فرزند دلبندش حضرت اسماعيل را ذبح مى كند يا خير. و راءفت پدر و فرزندى او را مى گيرد و آن چيزى كه در قلب هر پدرى نسبت به فرزندش مى باشد يا نه .) حضرت ابراهيم (علیه السلام ) محكم و استوار بر دستور خداوند ايستادگى نمود تا به آن ثواب عالى كه به مصبيت ديده ها مى دهند او هم استحقاق پيدا كند. كه الحمدلله هم خوب امتحان پس داد و به آن ثواب هم رسيد و خداوند هم گوسفندى براى او فرستاد و فرمود: اين گوسفند را بجاى اسماعيل ذبح كن و جهت ارتفاء درجه به حضرت ابراهيم (ع ) وحى فرمود: اى ابراهيم ؛ محبوب ترين خلق نزد تو كيست ؟ عرض كرد: بار پروردگارا خلقى نيافردى كه پيش من محبوب تر از حبيب تو محمد (ص ) باشد. پروردگار عالم فرمود: آيا او را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟ عرض كرد: او را بيشتر دوست دارم . خطاب رسيد: آيا فرزندت را بيشتر دوست دارى يا فرزند او را؟ عرض كرد: فرزند او محبوتر است . خطاب رسيد: آيا ذبح فرزند او به ظلم و ستم به دست دشمنان پيش تو درد آورتر است يا ذبح فرزندت به دست خودت به اطاعت من ؟! فرمود: خدايا خب معلوم است كشته شدن ذبح او به دست دشمنان براى قلبم درد آورتر و محزون تر است . در اينجا خداوند متعال براى حضرت ابراهيم (ع ) روضه خوانى كرد و فرمود: اى ابراهيم گروهى كه خود را از امت پيغمبر اسلام محمد(صل الله علیه وآله و سلم ) مى پندارند، فرزندش حسين (علیه السلام ) را بعد از او به ظلم و ستم مى كشند و بخاطر اين كارشان سزاوار خشم و غضب من مى گردند... حضرت ابراهيم با شنيدن اين مصائب ناله اى زد و دلش به درد آمد و صداى خود را به گريه بلند نمود. خطاب رسيد: اى ابراهيم ناله و فرياد و هَمَّت را كه براى فرزندت اسماعيل كه مى خواستى بادست خودت به ناراحتى و ناله ذبح كنى ، بر حسين و كشته شدن حسين فدا كردم و بخاطر اين گريه و ناله هايى كه براى حسين كردى ، بالاترين درجات اهل ثواب بر مصيبت واجب كردم و فديناه بذبح عظيم . 📚بحار الا نوار: 44، 225. ✾📚 @Dastan 📚✾
☘ 💥یك خواب عجیب از پسر عبدالباسط قاری قرآن💥 🌸ماجراى خوابى كه فرزند استاد عبدالباسط درباره پدر بعد از وفاتش دیده قابل تامل است، شایان ذكر است كه محبت و عشق مصری ها به حضرت على علیه‏السلام، و خاندان اهل‏ بیت علیهم‏السلام، با وجود سنى ‏مذهب ‏بودن‏ مصریان مشهوراست. 👈نقل مى‏كنند كه: فرزند استاد عبدالباسط چندین بار پدر را در خواب مى‏بیند در حالى كه از وى مى‏خواهد به شهر نجف برود و تذكره ولایت امیرالمؤمنین على علیه‏السلام، را براى او از مراجع آن شهر تهیه كند. پسر در عالم خواب از او می پرسد كه چه نیازى به این تذكره دارد و او در جواب مى‏گوید: 🌹 قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ كرد. از این بابت نگران پدرت نباش، اما براى گذشتن از پل صراط و ورود به بهشت در حالى كه در آستانه آن قرار گرفته‏ ام یك چیز كم دارم و آن تذكره ولایت على علیه‏السلام است. برو و آن را برایم تهیه كن. 🌱فرزند استاد براى اجراى ماموریت پدر راهى نجف، مدفن امام على علیه‏السلام، مى‏شود. 📖 منبع: هفته ‏نامه عراقى « بدر» چاپ قم در تاریخ 27 رمضان سال 1418 برابر با 26 ژانویه 1999 در مقاله‏اى به قلم « لعیبى‏» با عنوان « پدرت را نجات بده‏» این ماجرا را به نقل از برخى خطباى عراقى از جمله خطیب معروف « سید عادل‏العلوى‏» بازگو كرده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✾📚 @Dastan 📚✾
🕯 توسل به حضرت زینب سلام الله علیها در تعجیل در فرج 🔰از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند، نقل شده است: ▫️ در آن ایامی که در سامرا مشرف بودم، روز جمعه طرف عصر در سرداب مقدس رفتم؛ دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوسل به حضرت ولی عصر (عج) شدم در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: 🔸 «به شیعیان و دوستان ما بگویید خدا را قسم دهند به حق عمه ام زینب که فرج مرا نزدیک گرداند.» ⬅️ شیفتگان حضرت مهدی، ج۱، ص۲۵۱ سلام الله علیها علیه اسلام 🎧@sokhen_nab
هميشه فرصتی برای شروع كردن می توان يافت، 💯 در حالی که ما اکثر اوقات به تمام کردن فکر می کنیم🥲🚶... ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️دعوت حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین 🔻در شب ششم محرم جناب حبیب بن مظاهر اسدی با اذن امام حسین‌ علیه‌السلام براى آوردن یاور و کمک، به قبیله بنى‌اسد که نزدیک کربلا بودند رفت و به عنوان بزرگ آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‏کنم. 🔺اسدیان که تعدادشان به 90 نفر می‏ رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏ السلام حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. 🔹آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین ع نداشتند. در این میان جمعى از بنى‌اسد شهید و زخمى و بقیه ناگزیر به فرار شدند. سپس حبیب بن مظاهر خدمت امام حسین علیه‌السلام آمد و جریان را عرض کرد. امام علیه‏ السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه " ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷حاج اسکندر خیلی شجاع بود و سر نترسی داشت. با اینکه نیروی تدارکات بود و کار و وظایفش به خط اول ارتباطی پیدا نمی کرد، اما عملیات که می شد همیشه قدم به قدم در خط اول نبرد می رفت و کارهای تدارکاتی اش را در همان خط اول انجام می داد. قبل از کربلای ٥ بود، آمد پیش من، گفت: حاج قاسم من دیگه نمی خواهم در تدارکات باشم، من را بفرستید در گردان. گفتم: یعنی چه؟! کسی نمی تواند کار تو را انجام بدهد! 🌷دیدم حالش بهم ریخت. حال غریبی داشت. ناآرام بود، بی تابی می کرد. اشک می ریخت و می گفت: من می خواهم برم گردان! کار حاج اسکندر در تدارکات منحصر به فرد بود. کسی جز خودش از عهده آن بر نمی آمد. همچنین قبل از عملیات تعدادی از فرمانده گردان ها درخواست داده بودند تا حاج اسکندر رابط گردان ها با تدارکات باشد و آنها دیگر مستقیماً با تدارکات ارتباطی نداشته باشند. 🌷....از طرف دیگر حاج اسکندر چهل سال سن داشت و چشم هایش کم سو شده و دیگر چابکی یک جوان عملیاتی را نداشت. همه اینها باعث می شد که اجازه ندهم اسلحه دست بگیرد و با گردان ها پیش برود. هرجور بود آرامش کردم و گفتم: حاجی من اجازه نمی دهم شما با گردان بروید. وقتی دید حرف من یکی است و راضی نمی شوم، گفت: پس اجازه بدهید کاری بکنم. گفتم چه کار؟ گفت:.... 🌷....گفت: چون در این عملیات بین ما و دشمن کانال ماهی است و یکی، دو روز اول عملیات امکان انتقال ماشین هاى تدارکات نیست، من چند نفر از طایفه بندی هندل را با خودم ببرم ماشین های جا مانده عراقی ها را راه بیاندازیم، تدارکات عراقی ها را هم جمع کنیم و بلافاصله کار تدارک رزمنده [ها] را از همان جا شروع کنیم! دیدم این جور راضی می شود. گفتم: سخته ولی شدنی هست. اما با من هماهنگ باش. 🌷خلاصه رفت تا طرحش را عملیاتی کند. تا قبل از عملیات چند باری آمد و گزارش داد که چه کار کرده است. ده نفر راننده آماده کرده بود. کسانی که می توانستند هر ماشینی را بدون کلید روشن کنند. شب عملیات شد. حاج اسکندر یک بی سیمچی خواست تا در ارتباط باشد. رمز عملیات که گفته شد، پشت بی سیم گفت: با خط شکن ها برم؟ گفتم: نه! رفت تا نقطه رهایی. گفت: برم. گفتم: نه، شما برو سمت اسکله، جایی که بچه ها از قایق پیاده می شن، کمک کن بچه ها از قایق ها پیاده بشن. چک کن، کسی اسلحه اش در آب نیافته و بی مشکل پیاده بشن. 🌷دوباره بی سیم زد من کنار اسکله هستم، همه نیروها پیاده شدند، همه رفتند. گفتم: خیلی خوب، حالا برو! با یه حالت خاصی گفت: من دیگه رفتم، خداحافظ. این آخرین جمله ای بود که پشت بی سیم گفت، یکی دو دقیقه بعد بود که آن گلوله ى توپ آمد.... 🌹خاطره اى به ياد شهيد حاج اسكندر اسكندرى : رزمنده دلاور سردار قاسم سلطان آبادى ✾📚 @Dastan 📚✾