هدایت شده از کاریپهلویتور
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️🔴 طرف زمان خدانیامرز شپش تو جیبش چارقاب میزد حالا توهم زده برای اینکه عقب نیفته، روی خالی بندی رو سفید کرده.
🍍 میوه ها در دوره او طعم دیگر داشتند
🥒 طعم آناناس میداده خیار پهلوی
😎 اینجا با هزاران کاریکاتور و انیمیشن درباره تاریخ پهلوی با شما هستیم. آگاهی بذر امید ماست. از اینجا عضو بشید: 👇
https://eitaa.com/karipahlavitor
#حرف_حساب_باخنده
🍯 کاری از گروه کاریپهلویتور
📌@karipahlavitor
استاد عابدی:
شأن نزول دعای کمیل برای ماه شعبان است. امیرالمومنین علیه السلام در مسجد فرمود که دعایی عنوان دعای خضر هست و هر کس بخواند خدا گناهش را میبخشد و…. یک نفر هم نگفت این دعای خضر چه دعایی است! نیمه شب گذشتهبود که کمیل به در خانه امیرالمؤمنین(ع) رفت و به حضرت عرض کرد یا امیرالمؤمنین شما فرمودی که دعایی به نام خضر است، شب میخواستم بخوابم که هر کاری کردم، خوابم نبرد؛ گفتم شاید مُردم و یکبار این دعا را نخواندم و به این خاطر آمدم. حضرت به او فرمود اگر صاحب سر من نبودی به تو نمیگفتم و بعد دعای کمیل را به او فرمود. از آن موقع این دعای خضر، دعای کمیل شد. روایاتی که کمیل نقل کرده همه اینطوری است. روایاتی درباره حقیقت، نفس، ملکوت، روح، معنویات و اینطور چیزها است.
دعای عهد امامزمان یا بسیاری از دعاهایی که درباره امامزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خوانده میشود و یا خیلی از دعاهایی که در ماه رمضان مثل افتتاح میخوانیم، شأن نزولش برای ماه شعبان است.
از همه اینها مهمتر شاید این مناجات شعبانیه است که در مفاتیح هم هست و همه ائمه علیهم السلام میخواندند. صلوات شعبانیه هم خیلی خب است، اما مناجات شعبانیه مهمتر است.
👇👇
https://rahamedia.net/?p=9334
#ماه_شعبان
✾📚 @Dastan 📚✾
📌تشکیل «مجمع تشخیص مصلحت نظام» به دستور امام خمینی رحمهاللهعلیه
🔹پس از تشکیل مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، مواردی به وجود آمد که این دو نهاد با هم اختلاف نظر پیدا میکردند و در هر بار در نهایت نظر حضرت امام را اعمال میکردند.
🔸در بهمن ماه ۱۳۶۶ از سوی رییس جمهور، رییس مجلس، رییس دیوان عالی کشور، نخست وزیر و حاج احمد خمینی نامهای خطاب به امام نگاشته و از ایشان درخواست شد که برای حل عملی مسائل، مرجعی را تعیین کرده که باعث حل اختلاف مجلس با شورای نگهبان گردد.
🔹حضرت امام نیز در ۱۷ بهمن آن سال، فرمان تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام مرکب از اعضای شورای نگهبان، رؤسای سه قوه و … را صادر کردند. مشروعیت و قانونی بودن تصمیمات مجمع تشخیص مصلحت نظام، تا قبل از بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، با توجه به اختیارات ولایت مطلقه فقیه که قانون اساسی آن را به رسمیت شناخته، قابل توجیه بود.
🔸 پس از بازنگری قانون اساسی، این مجمع برای تشخیص در مواردی که مصوبات مجلس توسط شورای نگهبان برخلاف موازین شرع و یا قانون اساسی تشخیص داده شود و از آن سو، مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شورای نگهبان را تأمین نکند؛ و همچنین مشاوره در اموری که رهبری به آنان ارجاع میدهد و سایر وظایفی که در قانون ذکر شده است، با انتخاب بعضی از اعضای حقیقی توسط مقام معظم رهبری تشکیل میشود.
#تقویم_تاریخ
#بهمن_۱۷
#مجمع_تشخیص
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خیار فروش
در قرن دوم هجرى ، مسئله سه طلاقه كردن زن در يك مجلس و يك نوبت ، مورد بحث و گفتگوى صاحبنظران بود. بسيارى از علما و فقهاى آن عصر معتقد بودند كه سه طلاق در يك نوبت بدون اينكه رجوعى در ميان آنها فاصله شود درست است . اما علما و فقهاى شيعه به پيروى از امامان عاليقدر خود اينچنين طلاقى را باطل و بى اثر مى دانستند. فقهاى شيعه مى گفتند سه طلاق كردن زن در صورتى درست است كه در سه نوبت صورت گيرد، به اين معنا كه مرد زن را طلاق دهد و سپس رجوع كند، دوباره طلاق دهد، باز رجوع كند، آنگاه براى سومين نوبت طلاق دهد. در اين هنگام است كه حق رجوع در عده از مرد سلب مى شود. بعد از عده نيز حق ازدواج مجدد ندارد، مگر بعد از آنكه تشريفات ((محلل )) صورت گيرد؛ يعنى آن زن با مرد ديگرى ازدواج كند و با يكديگر آميزش كنند، بعد ميانشان به طلاق يا وفات جدايى بيفتد.
مردى در كوفه ، زن خود را در يك نوبت سه طلاقه كرد و بعد از عمل خود پشيمان شد؛ زيرا به زن خود علاقه مند بود و فقط يك كدورت و شكرآب جزئى سبب شده بود كه تصميم جدايى بگيرد. زن نيز به شوهر خود علاقه داشت . از اين رو هر دو نفر به فكر چاره جويى افتادند.
اين مسئله را از علماى شيعه استفتاء كردند، همه به اتفاق گفتند چون سه طلاق در يك نوبت واقع شده باطل و بى اثر است و بدين علت شما هم اكنون زن و شوهر قانونى و شرعى يكديگر هستيد. اما از طرف ديگر، عامه مردم به پيروى از ساير علما و فقها مى گفتند، آن طلاق صحيح است . و آنها را از معاشرت يكديگر برحذر مى داشتند.
مشكله عجيبى پيش آمده بود، پاى حلال و حرام در امر زناشويى در ميان بود. زن و شوهر هر دو مايل بودند كه مثل سابق به زندگى خود ادامه دهند، اما نگران بودند كه نكند طلاق صحيح باشد و آميزش آنها از اين به بعد حرام و فرزندان آينده آنها نامشروع باشند.
مرد تصميم گرفت به فتواى علماى شيعه عمل كند و طلاق واقع شده را ((كان لم يكن )) فرض كند. زن گفت تا خودت شخصا از امام صادق اين مسئله را نپرسى و جواب نگيرى دل من آرام نمى گيرد.
امام صادق عليه السلام در آن وقت در شهر قديمى حيره (نزديك كوفه ) به سر مى برد. مدتى بود كه سفاح ، خليفه عباسى ، آن حضرت را از مدينه احضار و در آنجا او را به حال توقيف و تحت نظر نگاه داشته بود و كسى نمى توانست با امام رفت و آمد كند يا هم سخن بشود.
آن مرد هر نقشه اى كشيد كه خود را به امام برساند موفق نشد. يك روز كه در نزديكى توقيفگاه امام ايستاده بود و در انديشه پيدا كردن راهى براى راه يافتن به خانه امام بود، ناگهان چشمش به مردى دهاتى از مردم اطراف كوفه افتاد كه طبقى خيار روى سر گذاشته بود و فرياد مى كشيد: آى خيار! آى خيار!
با ديدن آن مرد دهاتى ، فكرى مثل برق در دماغ وى پيدا شد. رفت جلو به او گفت : همه اين خيارها را يكجا به چند مى فروشى ؟
به يك درهم .
بگير اين هم يك درهم .
آنگاه از آن مرد دهاتى خواهش كرد چند دقيقه روپوش خود را به او بدهد بپوشد و قول داد بزودى به او برگرداند.
مرد دهاتى قبول كرد. او روپوش دهاتى را پوشيد و نگاهى به سراپاى خود انداخت ، درست يك دهاتى تمام عيار شده بود. طبق خيار را روى سر گذاشت و فرياد:((آى خيار!)) ((آى خيار)) را بلند كرد، اما مسير خود را در جهت مطلوب يعنى از جلو خانه امام صادق قرار داد.
همينكه به مقابل خانه امام رسيد، غلامى بيرون آمد و گفت آهاى خيارفروش بيا اينجا. با كمال سهولت و بدون اينكه ماءمورين مراقب متوجه شوند، خود را به امام رساند
امام به او فرمود:((مرحبا! خوب نقشه اى به كار بردى ! حالا بگو چه مى خواهى بپرسى؟ ۷
يا ابن رسول اللّه ! من زن خود را در يك نوبت سه طلاقه كرده ام ، با اينكه از هركس از علماى شيعه پرسيده ام همه گفته اند اين چنين طلاقى باطل و بى اثر است ، باز قلب زنم آرام نمى گيرد، مى گويد تا خودت از امام سؤ ال نكنى و جواب نگيرى من قبول نمى كنم . از اين رو با اين نيرنگ خودم را به شما رساندم تا جواب اين مسئله را بگيرم .
برو مطمئن باش كه آن طلاق باطل بوده است ، شما زن و شوهر قانونى و شرعى يكديگر هستيد
📚بحارالانوار، ج 11 (چاپ كمپانى ) ص 154.
هدایت شده از مجمع جهانی قادمون
✅ فی رحاب المقاومة
مکتب مقاومت و ریشه های آن در باورهای منطقه
🪧نشست سوم
تاثیرات انقلاب اسلامی بر پیشبرد مقاومت و احیای قضیه فلسطین
🔰با حضور و سخنرانى:
👤ملا قادر قادری؛ امام جمعه پاوه
👤شیخ صالح الموعد ؛ سخنگوی شورای علمای فلسطین
👤محیی الدین غنیم ؛ مدیر شبکه الشرق الاوسط نیوز اردن
👤فاطمه الصمادی ؛ متخصص امور ایران در مرکز مرکز مطالعات شبکه الجزیره
👤آخوند حاج گلدی کمالی ؛ عضو شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت کشور
👤دکتر ابراهیم العواوی ؛ کارشناس سیاسی یمن
👤محمد الحاج موسی؛ سخنگوی جنبش جهاد اسلامی
👤 حجت الاسلام والمسلمین سید شفقت حسینی ؛ معاون بین الملل مجلس وحدت مسلمین پاکستان
👤شیخ عیسی چهره افروز ؛ امام جمعه درگهان
👤شیخ منصور حسینی ؛ مدیر مجتمع علوم دینی اهل سنت گله دار
👤ماموستا محمود ابن الخیاط ؛ امام جمعه سقز
👤آخوند نیاز قلیچ حنفی ؛ امام جمعه سیمین شهر
📅زمان: چهارشنبه ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۳ساعت ۲۰
📺 پخش از شبکه اینترنتی سفیر
http://heyatonline.ir/SAFIR_TV
📌شبکه اینترنتی سفیر
https://eitaa.com/joinchat/4981204C11559fa282
@safir_tv
📌مجمع جهانی قادمون
https://eitaa.com/joinchat/4063756819Cc175adf54d
@qademon
#داستان_آموزنده
🔆گواهی ام علاء
مسلمانان در مدينه مجموعا دو گروه بودند: گروه ساكنين اصلى و گروه كسانى كه به مناسبت هجرت رسول اكرم به مدينه ، از خارج به مدينه آمده بودند. آنها كه از خارج آمده بودند ((مهاجرين ))، و ساكنين اصلى ((انصار)) خوانده مى شدند. مهاجرين چون از وطن و خانه و مال و ثروت و احيانا از زن و فرزند دست شسته و عاشقانى پاك باخته بودند، سر و سامان و زندگى و خانمانى از خود نداشتند؟ از اين رو انصار با نهايت جوانمردى ، برادران دينى خود را در خانه هاى خود پذيرايى مى كردند. حساب مهمان و ميزبان در كار نبود، حساب يگانگى و يكرنگى بود. آنها را شريك مال و زندگى خود محسوب مى كردند و احيانا آنها را بر خويشتن مقدم مى داشتند(1).
عثمان بن مظعون يكى از مهاجرين بود كه از مكه آمده بود و در خانه يكى از انصار مى زيست . عثمان در آن خانه مريض شد. افراد خانه ، مخصوصا ((ام علاء انصارى )) كه از زنان با ايمان بود و از كسانى بود كه از ابتدا با رسول خدا بيعت كرده بود، صميمانه از او پرستارى مى كردند. اما بيماريش روزبروز شديدتر شد و عاقبت به همان بيمارى از دنيا رفت .
افراد خانه كاملاً به قدرت ايمان و پايه عمل عثمان بن مظعون پى برده و دانسته بودند كه او براستى يك مسلمان واقعى بود. ميزان علاقه و محبت رسول اكرم را نسبت به او نيز به دست آورده بودند. براى هر فرد عادى كافى بود كه به موجب اين دو سند، شهادت بدهد كه عثمان اهل بهشت است .
در حالى كه مشغول تهيه مقدمات دفن بودند رسول اكرم وارد شد ام علاء همان وقت رو كرد به جنازه عثمان و گفت : رحمت خدا شامل حال تو باد اى عثمان ! من اكنون شهادت مى دهم كه خداوند تو را به جوار رحمت خود برد.
تا اين كلمه از دهان ام علاء خارج شد، رسول اكرم فرمود:((تو از كجا فهميدى كه خداوند عثمان را در جوار رحمت خود برد؟!.
يا رسول اللّه ! من همين طورى گفتم وگرنه من چه مى دانم .
عثمان رفت به دنيايى كه در آنجا همه پرده ها از جلو چشم برداشته مى شود. و البته من در باره او اميد خير و سعادت دارم . اما به تو بگويم ، من كه پيغمبرم در باره خودم يا درباره يكى از شما اين چنين اظهار نظر قطعى نمى كنم .
ام علاء از آن پس در باره احدى اين چنين اظهار نظر نكرد، در باره هركس كه مى مرد اگر از او مى پرسيدند، مى گفت :فقط خداوند مى داند كه او فعلاً در چه حالى است .
پس از مدتى كه از مردن عثمان گذشت ، ام علاء او را در خواب ديد در حالى كه نهرى از آب جارى به او تعلق داشت . خواب خود را براى رسول اكرم نقل كرد رسول اكرم فرمود:((آن نهر عمل او است كه همچنان جريان دارد))(2).
1-( وَيُؤُثِرُونَ عَلى اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ ) (سوره حشر، آيه 10)
2-صحيح بخارى ، ج 9، ص 48. اسدالغابه ، ج 5، ص 604.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارگردان دنیا خداست!
مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست،،
سالم است یا بیمار!
مهم این است که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده! نباید از سخت بودن نقش گله مند بود، چرا که سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر است.
امیدوارم خوش بدرخشید!🌻
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک حکایت شیرین
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷✨ســــــلام عزیزان دلم
🌷✨صبح پنجشنبه تون بخیر
🌷✨زندگی عشق میخـواهد ،
🌷✨عشقی سـاده و بـیریــا ...
🌷✨به زندگی باور داشته باشید
🌷✨بــاوری ازجــنــس امـــیـــد
🌷✨امروز برات اون حس خوبِ
🌷✨مختص خودت آرزو میکنم
🌷✨امــــروزتـــون پُــراز حــس
🌷✨و حــــــال خوب 💖🌸🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆باز نشستگی
پيرمرد نصرانى ، عمرى كار كرده و زحمت كشيده بود، اما ذخيره و اندوخته اى نداشت ، آخر كار كور هم شده بود. پيرى و نيستى و كورى همه با هم جمع شده بود و جز گدايى راهى برايش باقى نگذارد؛ كنار كوچه مى ايستاد و گدايى مى كرد. مردم ترحم مى كردند و به عنوان صدقه پشيزى به او مى دادند. و او از همين راه بخور و نمير به زندگانى ملالت بار خود ادامه مى داد.
تا روزى اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام از آنجا عبور كرد و او را به آن حال ديد. على به صدد جستجوى احوال پيرمرد افتاد تا ببيند چه شده كه اين مرد به اين روز و اين حال افتاده است ؟ ببيند آيا فرزندى ندارد كه او را تكفل كند؟ آيا راهى ديگر وجود ندارد كه اين پيرمرد در آخر عمر آبرومندانه زندگى كند و گدايى نكند؟
كسانى كه پيرمرد را مى شناختند آمدند و شهادت دادند كه اين پيرمرد نصرانى است و تا جوانى و چشم داشت كار مى كرد، اكنون كه هم جوانى را از دست داده و هم چشم را، نمى تواند كار بكند، ذخيره اى هم ندارد، طبعا گدايى مى كند.
على عليه السلام فرمود:عجب ! تا وقتى كه توانايى داشت از او كار كشيديد و اكنون او را به حال خود گذاشته ايد؟! سوابق اين مرد حكايت مى كند كه در مدتى كه توانايى داشته كار كرده و خدمت انجام داده است . بنابراين بر عهده حكومت و اجتماع است كه تا زنده است او را تكفل كند، برويد از بيت المال به او مستمرى بدهيد.
📚وسائل ، ج 2، ص 425
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆هشام و طاووس یمانی
هشام بن عبدالملك ، خليفه اموى ، در ايام خلافت خود به قصد حج وارد مكه شد. دستور داد يكى از كسانى كه زمان رسول خدا را درك كرده و به شرف مصاحبت آن حضرت نايل شده است حاضر كنند تا از او راجع به آن عصر و آن روزگاران سؤ الاتى بكند. به او گفتند از اصحاب رسول خدا كسى باقى نمانده است و همه درگذشته اند. هشام گفت : پس يكى از تابعين را حاضر كنيد تا از محضرش استفاده كنيم .
طاووس يمانى را حاضر كردند.
طاووس وقتى كه وارد شد، كفش خود را جلو روى هشام ، روى فرش ، از پاى خود درآورد. وقتى هم كه سلام كرد برخلاف معمول كه هركس سلام مى كرد مى گفت السلام عليك يا اميرالمؤمنين ! طاووس به ((السلام عليك )) قناعت كرد و جمله يا اميرالمؤمنين )) را به زبان نياورد. به علاوه فورا در مقابل هشام نشست و منتظر اجازه نشستن نشد و حال آنكه معمولاً در حضور خليفه مى ايستادند تا اينكه خود مقام خلافت اجازه نشستن بدهد. از همه بالاتر اينكه طاووس به عنوان احوالپرسى گفت :((هشام ! حالت چطور است ؟)).
رفتار و كردار طاووس ، هشام را سخت خشمناك ساخت ، رو كرد به او و گفت : اين چه كارى است كه تو در حضور من كردى ؟
چه كردم ؟
چه كرده اى ؟!!! چرا كفشهايت را در حضور من درآوردى ؟ چرا مرا به عنوان اميرالمؤمنين خطاب نكردى ؟ چرا بدون اجازه من در حضور من نشستى ؟ چرا اين گونه توهين آميز از من احوالپرسى كردى ؟
اما اينكه كفشها را در حضور تو درآوردم ، براى اين بود كه من روزى پنج بار در حضور خداوند عزت ، درمى آورم و او از اين جهت بر من خشم نمى گيرد.
اما اينكه تو را به عنوان امير همه مؤمنان نخواندم ؛ چون واقعا تو امير همه مؤمنان نيستى ، بسيارى از اهل ايمان از امارت و حكومت تو ناراضيند.
اما اينكه تو را به نام خودت خواندم ؛ زيرا خداوند پيغمبران خود را به نام مى خواند و در قرآن از آنها به يا داوود و يا يحيى و يا عيسى ياد مى كند. و اين كار، توهينى به مقام انبيا تلقى نمى شود، برعكس ، خداوند ابولهب را با كنيه نه به نام ياد كرده است .
و اما اينكه گفتى چرا در حضور تو پيش از اجازه نشستم ، براى اينكه از اميرالمؤمنين على بن ابيطالب شنيدم كه فرمود: اگر مى خواهى مردى از اهل آتش 2را ببينى ، نظر كن به كسى كه خودش نشسته است و مردم در اطراف او ايستاده اند.
سخن طاووس كه به اينجا رسيد، هشام گفت : اى طاووس ! مرا موعظه كن .
طاووس گفت :((از اميرالمؤمنين على بن ابيطالب شنيدم كه در جهنم مارها و عقربهايى است بس بزرگ ، آن مار و عقربها ماءمور گزيدن اميرى هستند كه با مردم به عدالت رفتار نمى كند
طاووس اين را گفت و از جا حركت و به سرعت بيرون رفت .
تابعين به كسانى گويند كه به شرف مصاحبت پيغمبراكرم نايل نشده اند ولى صحبت اصحاب پيغمبر را درك كرده اند.
🔸سفينة البحار، ماده ((طوس )).
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆داستان تشرف آیتالله بهجت
خدمت حضرت صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه)
#استاد_عابدینی
✾📚 @Dastan 📚✾