eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 با دستان بسته، هدیه به ۱۷۵ 🥀 «هر دقیقه را به نیت یک نفرشان شنا کردم. زمان به من اعلام می‌شد. هربار که حس می‌کردم دست و کمرم کرخ شده یاد نفر بعدی، توان دوباره به من می‌داد.» این‌ها را «اکرم کناری» می‌گوید، بانویی که رکورد ۱۷۵ دقیقه با را به تقدیم کرد. دست‌هایم را ببندید! اکرم کناری بانوی شناگری ساکن امیدیه خوزستان است که 175 دقیقه در مسافت 5 هزار و 65 متر با دستانی که از پشت بسته بود، به یاد شنا کرد. بانویی جوان که می‌گوید: «مگر می‌شود در خوزستان زندگی کرد و هرروز یاد جنگ، شهدا و جانبازان نیفتاد. گره‌خورده با جنگ، خوزستان.» این بانوی جوان تلاش می‌کند، 6 ماه دیگر این رکورد را با همین زمان و عنوان در کتاب گینس ثبت کند. دستانش را می‌توانستند از جلو ببندند و شنا به این شکل نسبت به دستان بسته از پشت راحت‌تر بود اما می‌گوید: «باید حق مطلب ادا می‌شد، جوان‌های رعنای ما همین‌طور شدند.» 🌷 💗 ۴🥀 💞 ❤️
🔹💠🔹 شخصی به علامه طباطبایی گفت: یک ریاضتی برای پیشرفت معنوی به من بفرمایید: علامه فرمودند: بهترین ریاضت برای شما، خوش اخلاقی با خانواده است♥️ •✾📚 @Dastan 📚✾•
✴️ تواضع تحسین برانگیز صاحب «مفاتيح» 🔹 مرحوم سلطان‌الواعظين شيرازي (صاحب کتاب شب‌هاي پيشاور) نقل مي‌کند: در ايامي که «مفاتيح‌الجنان» تازه منتشر شده بود، روزي در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و زيارت مي‌خواندم. ديديم شيخي با قباي کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. 🔹شيخ از من پرسيد: اين کتاب کيست؟ پاسخ دادم: از محدث قمّي آقاي حاج شيخ عباس است و شروع کردم به تعريف از کتاب. شيخ گفت: اين‌قدر هم تعريف ندارد، بي‌خود تعريف مي‌کني 🔹من با ناراحتي گفتم: آقا برخيز و از اينجا برو. کسي که کنار شيخ نشسته بود، دست به پهلويم زد و گفت: مؤدب باش، ايشان خود «محدث قمي» هستند. من برخاستم و با ايشان روبوسي کردم و عذر خواستم و خم شدم تا دستشان را ببوسم، اما آن مرحوم اجازه نداد و خم شد و دست مرا بوسيد و فرمود: شما «سيّد» هستيد. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
همسر فرعون " تصميم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی.... پسر نوح تصميمي براي عوض شدن نداشت... غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان... اولي همسر يک طغيانگر بود و دومي پسر يک پيامبر...!!! براي عوض شدن هيچ بهانه ای قابل قبول نيست.... اين خودت هستي که تصميم مي گيري تا عوض شوی... #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
بعضی ها هم هستند که ادعا می کنند دوستمان دارند اما خیلی با احتیاط از عشق می گویند خیلی با احتیاط ابراز احساسات می کنند پای حرفشان که می نشینی می گویند دلدادگی خوب است اما دلبستگی نه ، می گویند باید منطق داشت، باید برای همه چیز اندازه تعیین کرد باید فکر فردا بود که اگر یک روز نبودیم و ترکشان کردیم خیلی دلتنگمان نشوند و روزهای نبودنمان حال روزهایشان را خراب نکند. . اما باید به این مدل دوست داشتن ها مشکوک بود عشق و احتیاط با هم جور در نمی آید من فکر می کنم از کنار اینطور آدم ها باید خیلی با احتیاط فقط رد شد ...! •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅برخورد خداوند با انسان های خوب و بد! ✍️روایت شده از امام صادق علیه السلام که رسول خدا فرمودند: خدای تبارک و تعالی میفرمایند: ✨هیچ بنده گنهکاری را وارد بهشت نمیکنم، مگر اینکه: او را به مرض و بیماری مبتلا میکنم تا کفاره گناهانش باشد و اگر گناهانش با آن بیماری پاک نشد و زیادتر از آن بود، کسی را بر او مسلط میکنم که بر او ظلم کند تا کفاره گناهانش باشد. یا رزق و روزی اش را کم میکنم تا کفاره گناهانش باشد و اگر این نیز برای کفاره گناهانش کافی نبود جان گرفتن او را سخت میکنم و یا در قبر بر او سخت میگیرم تا وقتی که بدون هیچ گناهی نزد من آید و اورا وارد بهشت کنم... اما کسی را که میخواهم وارد جهنم کنم:او را صحیح و سالم میگذارم، ️رزق و روزی اش را زیاد مى کنم و جان دادن او را آسان می گردانم تا وقتیکه نزد من آید ، هیچ حسنه ای نداشته باشد (و حقی بر من نداشته باشد) ودر همان وقت او را وارد جهنم کنم... 📚سندالرسول ج۱ برگرفته شده از بحارالانوار #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حاج آقا #قرائتی ✅ رضایت امام زمان(علیه السلام) رضایت خداست. ✍🏻ارتباط با ادمین کانال #داستانهای_آموزنده 👤 @AminiAsl •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• 🌺➣ http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ پدر مدرسه ✨ آروم و بدون صدا روی اولین پله ورودی مدرسه نشسته بود. به حرکات سریع کودکانی خیره شد که یکی بعد از دیگری از مدرن‌ترین اتومبیل‌ها پیاده می شدند، از پدر و مادر خداحافظی می‌کردند و پله‌ها را دو تا یکی بالا می‌رفتند. نمی‌دانست کدام طرف را نگاه کند. خیلی وقت بود که به مدرسه رسیده بود. شاید 1 ساعت یا بیشتر. بالاخره زنگ مدرسه به صدا درآمد. همه دانش آموزان با ذوق و شوق و کیف‌هایی که بی‌شباهت با چمدان نبود به سمت در ورودی کلا‌س‌ها دویدند. صدایی شنید: تو نمی‌خوای بری سر کلاس؟ پدر مدرسه بود. مردی مسن با صورتی از ته تراشیده و ژاکت بافتنی کرم رنگ. بی‌رمق از جایش بلند شد. بعد از 1 ساعت و خرده‌ای نشستن زانوهایش جان ایستادن نداشت. کیف و قمقمه کوچکش را به دست گرفت و سلانه سلانه به سمت در ورودی کلاس رفت . . شقایق یزدچی ✾📚 @Dastan 📚✾•
⁉️پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست! نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند ... شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند! روستایی آن سخن را نشنیده گرفت ، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت . ناگاه اسب لگدی زد . روستایی گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد! شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود! روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد . قاضی از حال سوال کرد ، شیخ هم چنان خاموش بود . قاضی به روستایی گفت : این مرد لال است؟ روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد . پیش از این با من سخن گفته ، قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟ او جواب داد که : گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند . قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت ... شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت : "جواب ابلهان خاموشی است" 📚امثال و حکم ✍«علی اکبر دهخدا » ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍️نقل است که بزرگی گفت : ❄️دو برادر بودند و مادری ، هر شب یک برادر به خدمت مادر مشغول شدی و یک برادر به خدمت خداوند مشغول بود . ❄️آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود با خدمت خدا خوش بود برادر را گفت : امشب نیز خدمت خداوند بمن ایثار کن ؛چنان کرد . ❄️آن شب به خدمت خداوند سر بر سجده نهاد در خواب شد 💞دید که آوازی آمد که برادر ترا بیامرزیدیم و ترا بدو بخشیدیم . ❄️او گفت آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر مرا در کار او می کنید ؟ 💞گفتند زیرا که آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازیم و لیکن مادرت از آن بی نیاز نیست که برادرت خدمت می کند . #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی می‌کرد. ♦️نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست. ✍🏻گفت: «خدایا من چه گناهی کرده‌ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود، خود را مقطوع‌النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی‌ام را از من نگیر.» ♦️گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.» 🌟از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع‌ترین لغت‌نامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴هفت درجهنم مخصوص چه کسانی است؟ ✅جهنم هفت در دارد و هر یک از این هفت در، به یک طبقه باز می شود . از علی (علیه السلام) روایت شده که فرمودند : « آیا می دانید که درهای جهنم چگونه است؟ راوی می گوید ،گفتیم : مثل درهای دنیا؟ حضرت فرمودند: نه ، سپس دستهایشان را روی هم گذاشتند و فرمودند : درهای جهنم اینگونه است ٬ یعنی طبقه طبقه است و هر طبقه ای یک در دارد. 🍂در روایت دیگری از حضرت علی (علیه السلام) نام طبقات و درهای جهنم چنین ذکر شده : ۱- هاویه ۲- سعیر ۳- جحیم ۴- سقر ۵- حُطَمه ۶- لَظی ۷- جهنم ⚡️« اولین طبقه جهنم ٬ هاویه است و آخرین و پایین ترین طبقه آن جهنم است.» 🍂در بعضی روایات هم ترتیب برعکس ذکر شده. ✅در روایتی هم آمده : 🍃در اول ویژه مسلمانان گنهکار است. 🍃در دوم مخصوص یهود. 🍃در سوم مخصوص نصارا. 🍃در چهارم مخصوص ستاره پرستان. 🍃در پنجم مخصوص مجوس. 🍃در ششم ویژه مشرکان. 🍃در هفتم مخصوص منافقان. 📚۱) بحار الانوار - ج۸ - مبحث نار . 📚۲) بحار الانوار - ج۸ - مبحث نار. 📚3) قارعه / ۱۱ - ۸ •✾📚 @Dastan 📚✾•