🔆طلبکاری از علی علیه السلام
🌸🍃آیت الله حلی از ابن جوزی و دیگران از موثقین عامه و خاصه نقل کرده اند: در کوفه مردی بوده به نام ابو جعفر تاجر، از خصائصش این بوده از اول سال تا آخر سال، همه روزه هر سید فقیری چیزی از او می گرفته که توان پرداخت نداشت او #بدهی_فقیر را بحساب علی علیه السلام می نوشت و بابت خمس حساب می کرد.
♦️ بعدا این بنده خدا (ابو جعفر کوفی) ورشکست شد؛و کاملاً فقیر گردید به طوری که رفت گوشه خانه نشست.
🌷روزی که در خانه که نشسته بود دفتر سابق را آورد، و بدهکارها را نگاه می کرد، اگر مرده بودند اسمشان را خط می زد و اگر زنده بودند، از روی ناچاری می فرستاد عقبشان که ما این قدر از تو طلب داریم، الان هم فقیر و ورشکست شدیم ، اگر چیزیداری به ما بده که ما حالا هم #گرفتاریم، آن وقت طرف چیزی می فرستاد و #معیشتش به همین وضع می گذشت.
🦋روزی بیرون در منزلش نشسته بود، یک ناصبی که از آن دشمن های امام علی علیه السلام بود رد شد؛ او را بر این کارش سرزنش کرد و شماتتی به او نمود و گفت با آن #بدهکار بزرگ، علی چه کردی ؟
🍃ابوجعفر چیزی به او نگفت، از غصه و حسرت بلند شد و رفت در منزل گریه کرد.
✨این تاجر محترم بعد خوابید در عالم رویا خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه واله و سلم و حسنین علیهماالسلام را دید. خاتم الانبیاء رو کرد به حسنین فرمود: پدرتان علی کجاست؟
🍂علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه واله و سلم حاضر شد پیامبر (ص) فرمود: یا علی، چرا بدهی ات را نمی پردازی.
🌟عرض کرد اتفاقا الان آورده ام. امام (ع) به تاجر فرمود: دستت را دراز کن، دستش را دراز کرد کیسه ای پر از پول به دستش داد فرمود: فعلا اینها را علی الحساب داشته باش و اصل کاری را در آخرت پرداخت می کنم ، زیرا آخرتت هم در نزد ما محفوظ است
🍂ابو جعفر چون از خواب بیدار می شود، می بیند کیسه ای پهلویش است.
✨چون دست به کیسه می زند، کیسه صدای اشرفی می دهد چون آن را باز کردند ، اهل خانواده آن را پر از اشرفی دیدند ، همسرش باور نکرد تا بالاخره ابو جعفر گفت این عطای علی علیه السلام است زیرا علی علیه السلام فرمود: من بدهیم را آوردم،
🍃 هم اکنون دفتر حساب را بیاور ببینم، چه قدر از علیه السلام طلب داریم. تمام بدهکاری ها را جمع زد و پول ها را هم شمرد بدون این که یک درهم کم یا زیاد باشد مطابق بود با آن چه از علی علیه السلام طلب داشته است.
✾📚 @Dastan 📚✾