eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
_بهتر بود برای تکمیل جهزیه ام سری به خونه ام میزدم و بنابر نیاز وسایلمو میخریدم خود دانیال اومد دنبالم وباهم رفتیم خوشحال بود از اینکه میخواد خونه مون رو بهم نشون بده خونه ی دانیال تو یکی از محلات خوب شهر بود . خونه یه حیاط نسبتا بزرگ داشت که پر از گلکاری های زیبا بود جلوی خونه یه ایوان بزرگ بود که باچند تا صندلی زیبا ویه میز تزیین شده بود گوشه ی حیاط یه تاب دونفره ی قشنگ هم بود .خود خونه هم نسبتا بزرگ بودطبقه ی اول یه پذیرایی بزرگ بود با یه آشپزخانه وسرویس بهداشتی وطبقه ی بالا یک اتاق مهمان داشت که با یه فضای نشیمن از ۳ تا اتاق دیگه جدا شده بود یکی از این سه اتاق به نسبت دوتای دیگه بزرگتر بود.این اتاق اتاق من ودانیال بود.رنگ اتاق یاسی بود وروی یکی از دیوارهاشو کاغذ دیواری شیکی پوشانده بودکه ترکیب رنگ بنفش و زرد و را داشت اتاق یه پنجره ی بزرگ هم رو به حیاط داشت این پنجره به بالکن خونه هم راه داشت . میشد گفت که خونه خونه ی دوست داشتنی هست البته اونو قبل از اومدن به اینجا میدونستم وبرای همین دلم نمیخواست بیام دلم نمیخواست خونه ای رو دوست داشته باشم که میدونستم مال من نیست .... دانیال در تمام مدت با اشتیاق خونه رو به من نشون میدادو قصه بافی میکرد ماشینم که پارک میکنم وپیاده میشم میبینم به به عجب بوی قورمه سبزی پیچیده تو خونه.خانم خونه ام روی این ایوان جلوی در انتظارمو میکشه وبهم لبخند میزنه و خسته نباشید میگه وارد خونه که میشم یه چای تازه دم برام میاره بعدخودشم میاد میشینه کنارم از کار وبارم میپرسه بعد بلند میشیم باهم بساط شام رو حاضر میکنیم یه شام خوشمزه میخوریم وبعد من بلند میشم ظرف ها رو میشورم تو هم میوه حاضر میکنی ومیریم دوتایی پای تلویزیون میشینیم وسریال مورد علاقمونو نگاه میکنیم و شبم سر وقت من بلند میشم دست همسرم و میگیرم باهم میریم سمت اتاق خوابمون...... اون تعریف میکردو من تودلم به خوش باوری های اون میخندیدم هیچ وقت هیچ کدوم از اینها اتفاق نخواهد افتادالبته شاید یه روزی این خونه بتونه همچین زندگی را در خود ببینه ولی اون روز من اینجا نیستم خونه را که کامل دیدیم. اومدیم بیرون دانیال تو حیاط ازم پرسید -خوب نظرت چیه؟ بی تفاوت گفتم:خوبه -خوبه...فقط همین -خوب آره پس میخواستی چی بگم -چرااااا..گفتم که خوبه با این لحنی که تو گفتی خوبه یعنی اینکه پسند نکردی -مگه لحنم چجوری بود؟ -بی تفاوت وبی احساس و این یعنی اینکه از خونه خوشت نیومد -چرا بابا من ازش خوشم اومد خونه به این قشنگی واسه چی خوشم نیاد _ولی رفتارت اینو نشون نمیده -میشه بپرسم رفتارم باید چه شکلی باشه که نشون بده ازش خوشم میاد _تو هیچ هیجانی برای دیدن هیچ کجای خونه نشون ندادی وشاید اگه من نبودم تو از همین حیاط نگاه سرسری به خونه میکردی و راهتو میکشیدی میرفتی .تو باید خودت میرفتی داخل همه جای خونه رو با اشتیاق نگاه میکردی هر دری را که میدیدی باز میکردی تا ببینی پشتتش چه خبره وبعد در مورد هر جایی که می دیدی نظر میدادی درمورد رنگشون ودرمورد اینکه چه چیزی هایی برا دکوراسیونشون بخریم ولی تو هیچ کدوم از این ها رو نکردی نا سلامتی اینجا قرار خونه ی ما بشه »جوابی ندادم رفتم سمت ماشین ودر باز کردم و نشستم توش موقع خارج شدن از خونه نگاهی دیگه به نمای خونه انداختم وبه خودم گفتم :سوگند تو نباید دل به این خونه ی زیبا ببندی اینجا مال تو نیست خانم این خونه تو نیستی خانم این خونه تو نیستی تو نیستی....... -اگه دوستش نداری میتونیم بعدا بفروشیمش و یکی بهترشو بخریم چی رو بفروشیم؟منظورت خونه است؟ خوب آره الان وقت نمیشه بفروشمش ولی چند ماه دیگه میتونم اینکا رو بکنم -نه بابا لازم نکرده بفروشی خونه به این قشنگی -یعنی این نظر واقعیته -خوب معلومه که نظر واقعیمه پس از شش خوشت اومد... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌