بوسیدن دست و پای پدر و مادر کبر و غرور را پایین میآورد
آیتالله مکارم شیرازی نقل میکنند که هر وقت به شیراز میرفتم دست و پای پدر و مادرم را میبوسیدم و در ادامه گفتند هیهات اگر انسان فکر کند که تنهایی به جایی میرسد.
مرحوم ملامحسن فیض کاشانی نقل میکنند که اگر سجده به غیر از خدا واجب میشد، یقینا بر پدر و مادرم سجده میکردم؛ بنابراین اگر آن طوری که نباید با پدر و مادر برخورد کرد برخورد شود، فرزندانش بدتر از آن را با او برخورد میکنند و بهتر این است که قبل از اینکه پدر و مادر چیزی را از ما طلب کنند، آن کار را برایشان انجام بدهیم.
کسانی که پدر و مادرشان را از دست داده از دار دنیا رفتهاند و از طرفی عاق آنها نیز شدهاند، میتوانند برای انجام هر عمل مستحبی که قصد انجام آن را دارند، پدر و مادرشان را نیز در ثواب آن اعمال شریک کنند البته غیر از اعمال واجب و خوب است که هر جمعه قبل از طلوع آفتاب بر سر مزارشان بروند تا مشکلشان برطرف بشود و روزانه حداقل 110 مرتبه برای آنها استغفار کند، بنابراین هیچ موقع نباید پدر و مادر فراموش شوند و همان طور که پروردگار رب عظیم برای انسانها حیّ ابدی است، ربّ صغیر نیز باید برای انسانها حیّ ابدی باشند.
با توجه به این نکات و اهمیت پدر و مادر بوسیدن دست والدین به نشانه احترام, گرچه روایت صریحی ندارد, اما از باب این که وجوب و یا استحباب، احترامشان ثابت است. و این کار از جمله نشانه های احترام به شمار می رود. بوسیدن دستشان نیز بالتبع مطلوب است.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ حاج آقا پناهیان
موضوع : کی میگه خدا حرف نمیزنه؟!
بسیار زیبا و جذاب👌
❣️کانال تهذیب نفس❣️👇
•✾📚 @Dastan 📚✾•
110239894_.mp3
5.73M
🎤#سخنرانی حاج آقا دارستانی
موضوع : توبه رسول ترک
حتی اگه داستانش رو هم شنیدید این سخنرانی رو گوش کنید واقعا عالیه👌
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍️ شیطان از مأموریت که برگشت،خوشحال بود! سربازش پرسید: گمراه ڪردن این شیعیان چه فایده ای دارد؟ ابلیس جواب داد: امام اینها ڪه بیاید، روزگار ما سیاه خواهد شد؛ اینها که گناه می ڪنند، امامشان دیرتر می آید...
💚امام زمان (عج): اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد در راه ایفای پیمانے ک بر دوش دارند، همدل می شدند، ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمےافتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشـت
📚 بحارالانوار.ج۵۳.ص۱۷۷
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تخریبچی برگرد🌹
#حاج_صادق_آهنگران
پیشنهاد دانلود و نشر
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
110239894_.mp3
2.26M
#سخنرانی حاج آقا پناهیان
موضوع : اگر این نکته را رعایت نکنید هیچ گاه در بندگی به جایی نمیرسید!
بسیار مفید و کاربردی👌
•✾📚 @Dastan 📚✾•
جابر بن عبد الله انصاری می گوید:
وقتی خداوند آیة ﴿یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم﴾ بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرد، من به او عرض کردم: «یا رسول الله ما خدا و رسولش را شناختیم، اما «اولی الامر» که خداوند اطاعت و پیروی آنان را دوشادوش اطاعت تو قرار داده است، چه کسانی اند؟»
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای جابر! آنان #جانشینان_من و امامان مسلمانان بعد از من هستند، که اول ایشان علی بن ابی طالب است و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی، که در تورات به باقر معروف است، و تو ای جابر! او را می بینی، در آن موقع سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر بن محمد صادق و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی می باشند و بعد از او امام هم نام و هم کنیة من، حجت خدا بر روی زمینش و آخرین نشانة پروردگار در میان بندگانش، پسر حسن بن علی است.
▫️او کسی است که خداوند متعال سراسر زمین را به دست او فتح می کند.
او کسی است که از شیعیان و دوستان خود پنهان می شود، به طوری که بر امامت او کسی پا بر جا نخواهد ماند؛ مگر آن کسی که خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد.»
⚪️جابر می گوید: «پرسیدم: یا رسول الله! آیا شیعیان او در زمان غیبت از او بهره می برند؟
فرمود: آری، سوگند به خدایی که به پیامبری فرستاده، آنان از نور او روشنایی می گیرند، و از ولایت او در زمان غیبتش بهره می برند؛ مانند بهره ای که مردم از خورشید می گیرند، گرچه ابر آن را بپوشاند.
ای جابر! این سخن از اسرار مخفی الهی و در خزینة علم الهی است، پس آن را از نا اهلان پنهان کن .»
⚪️ سلیم بن قیس هلالی از امیر المؤمنین علی علیه السلام روایت کرده است، که آن حضرت فرمود:
▫️«. . . از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدم: ای پیامبر خدا ! شریک های من کیانند؟ فرمود: همان کسی که خداوند نام آنان را با نام خود و نام من مقرون کرده است؛ همان کسانی که خداوند درباره آنان فرموده: ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا، پیامبر و صاحبان امر اطاعت کنید .
▫️پرسیدم: ای رسول خدا اینان کیستند؟ فرمود: اینان جانشینان منند، تا وقتی بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. همه آنها هدایت کننده و هدایت شده اند . . . آنان با قرآن و قرآن با آنهاست، نه اینها از قرآن جدا می شوند و نه قرآن از آنان جدا شونده است. خداوند به وسیله اینها امت را یاری می دهد، به برکت اینان باران نازل می شود، به دعاهای مستجاب اینان بلا از امت دفع می گردد.
▫️عرض کردم: یا رسول الله! نامشان را برایم بگو؟ فرمود: این فرزندم (دست بر سر امام حسن نهاد)، بعد فرزند این پسرم (و دست را بر سر امام حسین علیه السلام نهاد)، سپس فرزند این پسرم (و دوباره دستش را بر سر امام حسین علیه السلام نهاد)، سپس فرزند او که اسمش با اسم من یکی است (منظور امام محمد باقر علیه السلام است) و شکافنده علم من و خزانه دار وحی خداوند است.
▫️ای برادرم! به زودی در حیات تو، این علی (امام سجاد) متولد می شود، سلام مرا به او برسان. سپس رو به امام حسین علیه السلام کرد و فرمود: به زودی محمد بن علی (امام باقر) در زمان حیات تو متولد می شود، سلام مرا به او برسان، سپس آنان را تا دوازده کامل گردانید.
▫️باز پرسیدم: یا رسول الله! نام این ها را برایم بگو؟ پیامبر هم نام یک یک آنها را فرمود . . . »
⚪️ عمر و بن سعد می گوید: «از ابو الحسن علیه السلام از تفسیر این آیه پرسیدم، امام فرمود:
اولی الامر علی بن ابی طالب و اوصیای بعد از اویند .»
⚪️ امام باقر «علیه السلام» در تفسیر این آیه فرموده است:
«اولی الامر امامان از فرزندان علی و فاطمه هستند، تا آنکه روز قیامت بر پا شود .»
⚪️ امام باقر «علیه السلام» در روایت می فرماید:
«خداوند از اولی الامر فقط ما را قصد کرده است وهمه مؤمنان را تا روز قیامت به پیروی ما فرمان داده است .»
⚪️ حکیم می گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مرا از «اولی الامر» که خدا به اطاعت ایشان امر کرده است، خبر بده؟ امام به من فرمود: آنان علی بن ابی طالب، حسن، علی بن الحسین، محمد بن علی و جعفر یعنی من هستیم، سپاس خدا را به جای آورید که به شما امامان و رهبرانتان را در زمانی شناساند که مردم آنان را آنکار می کنند .»
⚪️دانشمند معروف «حاکم حسکانی حنفی» ذیل این آیه، پنج حدیث نقل کرده است که در همه آن ها عنوان «اولی الامر» بر علی علیه السلام به عنوان یک مصداق روشن آن، تطبیق شده است.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
💠اطاعت مهمتر از عبادت ...
🎙سخنران :حجت الاسلام #فرحزاد
↯↯↯
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠گاهی در توجیه کارهایمان می گوییم:
اکثر مردم همین کار را می کنند..ولی اگر
به کلمه ی اکثرالناس در قرآن نگاه کنیم
می بینیم:
👈 لایعلمون(نمی دانند)
👈 لایشکرون(شکرگذاری نمی کنند)
👈 لایومنون(ایمان نمی آورند)
✅ و اگر کلمه ی اکثرهم را بنگریم:
👈 فاسقون(فاسقند)
👈 یجهلون(جهل می ورزند)
👈 معرضون(روی برگردانند)
👈 لایعقلون(اندیشه نمی کنند)
👈 لایسمعون(نمی شنوند)
✅ اما بندگان صالح از افراد
قلیل و اندک میباشند که خدای بلندمرتبه فرمود:
و قلیل من عبادی الشکور
(اندکی از بندگانم سپاسگزارند)
✍️ و ما آمن معه الا قلیل
(و همراه او جز عده ای قلیل ایمان نیاوردند)
ثلة من الاولین و قلیل من الآخرين
(گروه کثیری از امت های نخستین هستند
و گروه اندکی از امت آخرین)
🌸 بنابراین برای بنده ی خوب خدا بودن
باید بدانیم:"زیاد بودن" معیار حق بودن نیست.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
مادری ڪہ هویتش را عوض ڪرد تا پسرانش بہ سوریہ بروند...
مصطفـی و مجتبـی که مدت ها تلاش ڪردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه برسانند
هر بار به دلیلی دچار مشکل میشدند عاقبـت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق #تیپ_فاطمیون به این آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلهـا برای این دو بـرادر رقم خورد...
مـادر شهیـدان می گوید: آنها برای اینڪه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسمهایی بگذاریم ڪه طبیعیتر باشد؟ خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیر زمانی و مادر مجتبی جواد رضایی بودم اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان بچه ها منو به افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می گرفتند باید با لهجه حرف میزدم با من تمرین کرده بودند
یک روز زنگ زدند و گفتند: خانم شما جواد رضایی را میشناسید؟
گفتم بله مادرش هستم با کمک الهی تونستم با زبان افغانستانی صحبت کنم اینقدر راحت نقشم را بازی کردم که متوجه نشدند پسـرانم راهی سوریه شدند من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم میدانستم ممکن است #شهـید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند، اینها همه را میدانستم
بعد گفتم راضی به رضای خدا هستم و قربون بیبی زینب(س) هم میروم که خاک پایش هم نمیشوم پسرانم فدای بیبی جان و هر دو با هم فدایی حضرت زینب(س) شدند...."
ام البنیـن هـای زمــانه
مادر شهیدان مدافع حرم
#شهید_مصطفی_بختی
#شهید_مجتبی_بختی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ﺧﺎﺗﻮﻥ ﻣﻦ!
ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻠﻢ ﺳﻼﻡ!
ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﺧﻮﺏ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻛﺮﺩ ﺟﻨﮓ، ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ...
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﺑﻮﺷﻬﺮ ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻛﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻭ ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﺳﺮﻟﺸﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﯾﺎﺳﯿﻨﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ﺷﯿﺮﺍﺯ...
ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻋﯿﻨﻜﻢ ﺭﻭ ﺯﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻭ ﭘﻮﺗﯿﻦ ﻫﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭﺍﻛﺲ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻛﻢ ﻛﻢ ﻃﻠﻮﻉ ﻛﻨﻪ...
ﺑه یاد ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻛﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻣﺖ ﺍﯾﻨﺠﺎ، ﺗﻮ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻞ ﺭﯾﺴﻜﺲ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﯾﻜﯽ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﻛﻢ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﻢ، ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ...
ﺣﺘﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺩﻭﺵ ﻛﻪ ﭘﯿﺸﻜﺶ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻜﺒﺎﺭ ﻫﻢ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﻛﻨﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺧﺎﺭﺝ ﻛﻨﻢ ﻋﻠﯽ ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭗ ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﻣﻦ ﻫﻢ...
ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻥ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﭼﻬﺎﺭﺭﺍﻩ ﺯﻧﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ...
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﯾﻚ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻢ ﻛﻢ ﺧﻮﺍﺑﻤﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﻮﯼ ﺣﻤﺎﻡ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﻭﯾﻤﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭﻟﺶ ﻛﻠﯽ ﺑﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺭﺍﻩ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﺷﺎﻥ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻣﻮﺭﺯﺩ ﭼﻮﻥ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻻﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﻛﭙﻚ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ #ﻣﻬﻨﺎﺯ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﻡ ﻛﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﻤﻠﻜﺖ ﻏﯿﺮ ﻋﺎﺩﯼ، ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﻮﻥ ﯾﻚ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺟﻨﮓ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻛﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﺮﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺧﻮﺷﯽ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺑﺨﺖ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ ﺍﻻﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﻓﻄﺮﺗﻬﺎ ﻧﺎﯾﺴﺘﯿﻢ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻭ ﺧﺎﻛﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ... ﻫﻤﺴﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ
ﻣﻬﺮ ﻣﺎﻩ
#عاشقانه_شهدا
#شهید_عباس_دوران
#عاشقانه_همسران
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ
ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟؟؟
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﮔﻔﺖ : ﮐﺮﻡ ﺿﺪ
ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯿﺸﻮ؟؟؟
ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ؟ !!!
ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎﺭﺍ ﺭﻭ
ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ
ﺷﺪﻩ،ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ !
ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ،ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ !
ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺵ ﯾﺦ ﺯﺩ ...
ﭼﻪ ﺣﻘﯿﺮ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ
ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ !
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧﺞ،ﺷﺎﻩ ﻭ
ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ
ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺷﺎﻩ ﻭ ﮔﺪﺍ،ﺩﺍﺭﺍ ﻭ ﻧﺪﺍﺭ ﻗﺒﺮ
ﺍﺳﺖ ...
ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺳﺎﺯ ﺍﺳﺖ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﮐﺒﺮﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻪ "ﮐﺒﺮ " ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻪ
"ﺭﯾﺎ "
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ "ﺗﻘﻮﺍ " ﺑﺎ ﯾﮏ " ﺗﻖ " " ﻭﺍ " نرود....
•✾📚 @Dastan 📚✾•
یه "گل کاکتوس" قشنگ تو خونه ام داشتم.
اوایل بهش میرسیدم، "قشنگ بود" و جون دار...
کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره، خیلی "قوی" بود، "صبور" بود!
اگه چند روز بهش "نور و آب" نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد!
منم واسه همین "خیلی حواسم بهش نبود،" به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه...
هر گلی که خراب میشد میگفتم؛
کاکتوسه چقدر خوبه!
"هیچیش نمیشه؛" اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم...
تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که "خشک شده،" ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش "ظاهرشو" حفظ کرده بود.
"قوی ترین گل ام و از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم..."
"مواظب قوی ترین های زندگیمون باشیم، ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم، چون همیشه یه "ظاهر خوب" دارند.
"همیشه حامی اند."
پشتت بهشون گرمه...
اما بهشون رسیدگی نمیکنیم، تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن!"
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#خاطرات_شهدا
يكي از همكارانش ميگفت ابوذر هميشه سر كار روي يك برگه مينوشت: شهيد ابوذر امجديان. خوش به سعادتش و به او غبطه ميخورم و ميگويم ابوذرجان مگر قول ندادي بروي و بعد بيايي من را ببري سوريه زيارت همرزمانش از جسارت و شجاعتش هم برايم بسيار ميگويند. تعريف ميكردندكه هميشه آقا ابوذر با روي گشاده به عمليات میرفت و به رزمندهها ميگفت: بچهها بدويد برويد عمليات بدويد برويم حمله و همه می خنديدند. دوستش ميگفت: لحظات آخر آب برايش بردم و او نخورد و با لب تشنه به ديدار اربابش امام حسين(علیه السلام) رفت.
#حرف_دل
مي خواهم بگويم عمه جان، ابوذرم آمد تا مدافعت شود. هواي من را داشته باش. هواي بيقراريهايم را و دل بيتابم را. خانم جان دست من را هم بگير تا بتوانم مدافعت شوم. تو خود ميداني كه من چقدر ابوذرم را دوست داشتم و او را به تو هديه كردم. من از دوستداشتنيترين زندگيام گذشتم تا به لبخند رضايتي از تو برسم. من از او گذشتم تا تو بار ديگر بندهاي اسارت را نبيني. بيبي جان عاقبت من را هم چون ابوذرم شهادت قرار بده و زيارتي كه حلاوتش طعم تلخ فراق را از من دور كند.
#شهید_ابوذر_امجدیان
#همسرشهید
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨ #آیت_الله_بهجت:
آيا مي دانيد فايده گفتن
(بسم الله الرحمن الرحيم)
در آغاز هر كاري چيست؟
اگر شما عادت كنيد كه در ابتداي هر كاري بسم الله الرحمن الرحيم بگوييد ، فردا در روز قيامت وقتي نامه اعمالتان بدستتان داده مي شود قبل از آنكه آن را بخوانيد
بسم الله الرحمن الرحيم مي گوييد
و ناگهان مي بينيد كه همه گناهانتان از نامه اعمالتان پاك شده است مي پرسيد چه شد؟
در اين زمان ازطرف خداوند ندايي مي آيد كه اي بنده ، تو ما را با نام رحمن و رحيم فراخوانده اي پس ماهم باتو مقابله به مثل كرده ايم و گناهانت را بخشيده ايم.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
«ﻗـــﺎﻟﯽ» ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ «ﺯﻧــﺪﮔﯽ»
ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﺑﺎﻓﯽ
ﻭ ﻣﻦ ﻣﯽﺑﺎﻓﻢ
ﻭ ﺍﻭ ﻣﯽﺑﺎﻓﺪ،
ﻣﯽ ﺑﺎﻓﯿـﻢ ﻭ ﻧﻘـﺶ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ....
ﺩﺍﺭِ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺧُﺪﺍ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩ،
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﮔﺮﻩﺍﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﻃﺮﺣﯽ،
ﺁﻣﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻧﺎ ﺯیبا،
ﺳﺎﯾﻪ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ...
ﮔـﺮﻩ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ،
ﻃﺮﺡ ﻭ ﻧﻘﺸﺖ ﻧﯿﺰ،
ﻭ ﻫـﺰﺍﺭﻫﺎ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺁﺩﻣـﯿﺎﻥ ﺑﺮ ﻓﺮﺷـﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﯾﺴـﺖ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺑﺎﻓﺘﻪﺍﯼ!
ﮐﺎﺵ ﮔﻮﺷﻪﺍی ﺭﺍ ﮐﻪ ﺳﻬﻢ ﺗﻮﺳﺖ،
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺑﺒﺎفی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
روزی روزگاری در زمانهای قدیم مرد خیاطی کوزهای عسل در دکانش داشت. یک روز میخواست دنبال کاری از مغازه بیرون برود. به شاگردش گفت: «این کوزه پر از زهر است. مواظب باش به آن دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی.»
شاگرد که میدانست استادش دروغ میگوید، حرفی نزد و استادش رفت. شاگرد هم پیراهن یک مشتری را برداشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید. خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید: «چرا خوابیدهای؟»
شاگرد ناله کنان پاسخ داد: «تو که رفتی من سرگرم کار بودم. دزدی آمد و یکی از پیراهنها را دزدید و رفت. وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم.»
•✾📚 @Dastan 📚✾•
در آسمان شهاب بود و جاده اى سفيد شد
گذشت و هيچ كس نديد و باز ناپديد شد
شنيده بود بارها جنون، جزاى عاشق است
جنون گرفت عاقبت همان كه مي شنيد شد
چقدر #قرص ميخورد چقدر گريه ميكند
چقدر خنده هاى تلخش علت مزيد شد
به روى تخت سالها شبى هزار مرتبه
شهيد شد شهيد شد شهيد شد شهيد شد
سرو قامت است، سرو نماد غيرت است
#شهيد داستان ما جنون گرفت بيد شد
#جانبازان_اعصاب_و_روان
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ،
ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺎﻡ
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻌﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺯ ﺗﻄﺎﺑﻖ
ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺭﺍ
ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ. ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ 17/5 ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻤﺘﺮ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ 15 ﮔﺮﻓﺖ. ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ.
ﺑﺎ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ
ﻫﯿﭻ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻠﯿﺪ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺁﺭﯼ، ﺍﻏﻠﺐ ﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﯿﺮ
ﺗﺮﯾﻢ ﺗﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﻭﻗﺘﻬﺎ
ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﻛﻨﻴﻢ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻢ
ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﺑﻲ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ.
•✾📚 @Dastan 📚✾•