eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
بنابراين، وجود اين همه آثار پروردگار در صفحه جهان آفرينش انسان را به سوى او هدايت مى كند. حتّى طبيعى مسلك ها، كه اسم خدا را قبول ندارند، در عمل خداوند را قبول دارند. كسانى كه قلبشان را جرّاحى مى كنند و ناچارند چند رگ مسدود قلب را تعويض نمايند، رگى از پشت ران تا ساق پايشان وجود دارد كه آن را درآورده و قطعه قطعه كرده، و جايگزين رگ هاى فاسد شده قلب مى كنند و بدين وسيله مشكل قلب برطرف مى شود. اگر از طبيب طبيعى مسلك پرسيده شود: «چه كسى اين رگ را در بدن انسان براى چنين روزى ذخيره كرده است؟ » مى گويد: «طبيعت پيش بينى چنين مشكلاتى را براى بشر كرده، و لذا اين رگ را براى حل اين مشكل احتمالى در پايش به وديعت نهاده است» معناى اين سخن اين است كه طبيعت موجودى است داراى شعور، علم و فهم بسيار بالا، كه مشكلات آينده بشر، و راه حل آن را پيش بينى كرده است! او نام اين موجود را طبيعت نهاده و ما آن را خدا مى ناميم. بنابراين، همه خدا را قبول دارند و در نامش اختلاف كرده اند. از منكران خدا و معتقدان به طبيعت مى پرسيم: «مگر انسان داراى دو كليه نمى تواند با يك كليه زندگى كند؟ پس چرا دو كليه در بدن وى نهاده شده است؟ » مى گويند: «طبيعت پيش بينى كرده كه اگر يك كليه فاسد شد زندگى انسان دستخوش مشكلاتى نشود و بتواند به حيات خود ادامه دهد، يا اگر هر دو كليه انسانى فاسد شد و از كار افتاد شما بتوانيد يك كليه خود را در اختيار وى قرار داده و او را از مرگ نجات دهيد؟ ما اين موجود باشعور حكيم آينده نگر را خدا ناميده و آنها طبيعتش مى گويند، پس اختلاف در نام است. كسانى كه زخم معده مى گيرند و با اين بيمارى دست به گريبان مى شوند، بخشى و گاه نصف معده آنها را برمى دارند و چنين شخصى با نصف باقيمانده معده به زندگى خود ادامه مى دهد. اگر پرسيده شود: «انسانى كه با نصف معده مى تواند زندگى كند چرا معده كامل در نهادش گذاشته شده است؟ » جواب مى دهند: «طبيعت پيش بينى بيمارى‌ها و مشكلاتى كه براى معده حاصل مى شود را كرده و بيش از حدّ نيازش قرار داده است» بنابراين، طبيعى مسلك‌ها نيز خدا را قبول دارند، هر چند نام آن را طبيعت گذاشته اند. نتيجه اين كه پيامبران آمده اند تا با بت پرستى مبارزه كرده و مردم را به يكتاپرستى دعوت كنند، وگرنه اصل وجود خدا را همه، حتّى بت پرستان و مشركان و طبيعى مسلك‌ها قبول دارند». ---------- [۱]: بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۲، ح ۳۲. •✾📚 @Dastan 📚✾•
تاريخچه بت پرستى سؤال: بت پرستى از چه زمانى شروع شد؟ جواب: دانشمندان معتقدند بت پرستى از زمان حضرت نوح پيامبر عليه السلام آغاز شد. آيات قرآن مجيد نيز همين مطلب را تأييد مى كند. به آيات زير توجّه فرماييد: « «وَمَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً* وَقَالُوا لَاتَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّاً وَلَا سُوَاعاً وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْراً* وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا»؛ و (اين رهبران گمراه) مكر عظيمى به كار بردند، و گفتند: دست از معبودان خود برنداريد (به خصوص) بت هاى «ودّ»، «سُواع» «يغوث»، «يعوق» و «نسر» را رها نكنيد. و آنها بسيارى را گمراه كردند. خداوندا ستمكاران را جز گمراهى ميفزا! ». [۱] مفسّران معتقدند [۱] «مكر بزرگ رهبران مخالف حضرت نوح عليه السلام ابداع آيين بت پرستى بود. آنها به بهانه يادبود پيامبران گذشته و صالحان از فرزندان حضرت آدم، مجسّمه هايى ساختند، و به تدريج مسأله يادبود پيامبران پيشين از ياد رفت، و مردم به پرستش بت‌ها پرداختند. در ميان بت‌ها پنج بت، كه در آيات فوق نام آنها آمده، بسيار مهم بود. در جريان طوفان نوح همه اين بت‌ها زير خاك دفن شد. سپس شياطين يا شيطان صفت‌ها اين پنج بت را از زير آوارها درآورده و در ميان قبايل عرب تقسيم كردند، و آيين بت پرستى در ميان عرب جاهلى رواج پيدا كرد. و پيامبران عليهم السلام براى مبارزه با اين آيين خرافى مبعوث شدند. ---------- [۱]: سوره نوح، آيات ۲۲- ۲۴. [۱]: ترجمه تفسير صافى، ج ۶، ص ۴۰۶ و ۴۰۷. •✾📚 @Dastan 📚✾•
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با شخصی قرار گذاشتند که یکدیگر را در مکانی معینی، کنار سنگی ملاقات نمایند. رسول اکرم، زودتر از موعد مقرر در محل حاضر شده و کنار سنگ توقف کردند و منتظر آمدن آن فرد شدند. زمان مقرر فرا رسید، اما آن مرد نیامد. چند ساعت گذشت. خورشید به وسط آسمان رسید و گرمای سوزان آن به بدن مبارک رسول خدا آزار رسانید. عده ای از اصحاب، پیامبر را در آن حالت دیده و عرض کردند که از اینجا حرکت بفرمائید زیرا آفتاب بسیار سوزان است. پیامبر در جواب ایشان فرمود: نمی توانم به جای دیگری بروم. چون در اینجا با کسی قرار گذاشته ام.» چند ساعت دیگر گذشت تا بالاخره آن مرد رسید. حضرت به او فرمود: «اگر نیامده بودی از اینجا حرکت نمی کردم تا مرگم فرا می رسید. 📕گناهان کبیره - جلد اول - صفحه 434 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅پیامبر اکرم(ص): هرکس سرپرستی دو یا سه دختر را داشته باشد، با من در بهشت خواهد بود. 📘منبع: مستدرک الوسائل، ح ۱۷۷۰۱ •✾📚 @Dastan 📚✾•
⚠️ روایت یک داستان واقعی! چند روز پیش کیف مدرسه‌ای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات. نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپ‌های هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید‌ رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده. دو روز بعد، حدود ساعت 11 شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!» از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم! گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما می‌خونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیده‌اید و کار کرده‌اید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!» بعد هم دسته‌ی قبض‌هاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی ته‌فیشِ قبض‌ها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن! اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیف‌ها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدت‌ها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر می‌کردم... به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم. 🙏 به امید تعجیل در ظهورش صلوات •✾📚 @Dastan 📚✾•
❓شغل شما آخوندها چیست؟ ◼️یکی از علمای تهران با اتوبوس به یکی از شهرهای اطراف تهران مسافرت می کرد و تصادفاً با جوان ژیگول به ظاهر آراسته ای که در همان شهری که آن عالم به آن جا مسافرت می کرد ساکن بود و شغل او هم تجارت میوه بود؛ در یک صندلی نشسته بود ،در بین راه آن جوان از آن عالم می پرسد که: ❓خدمات روحانیت به جامعه چیست ؟ ⏹آن عالم در پاسخ او مقداری صحبت می کند ، در اثنای صحبت باربند اتوبوس پاره می شود جعبه های زیادی که پر از میوه بودند و متعلق به آن جوان بود که از تهران خریده و برای فروش به محل خود می برد از بالای اتوبوس به روی زمین افتادند - البته پیداست که تمام جعبه ها شکسته و میوه ها در وسط بیابان پراکنده شده است - اتوبوس توقف نمود آن جوان بیچاره که با دیدن این منظره خود را باخته بود و گویا تمام سرمایه کارش همان میوه ها بوده ، فوراً از ماشین پیاده شد تا میوه ها را جمع آوری کند ولی آن همه میوه که در آن بیابان پراکنده شده بود حداقل نصف روز وقت لازم دارد که تا یک نفر بتواند آن ها را جمع آوری کند اما در عین حال آن چه که آن جوان را شدیداً متأثر کرده بود این بود که دید مسافرین اتوبوس از زن ومرد برای خوردن آن میوه ها مثل ملخهای گرسنه هجوم آوردند و آن چه آن جوان بیچاره فریاد زد که بر من ترحم کنید این میوه ها تمام هستی و سرمایه من است ، ابداً در مسافرین اثر نکرد. 🔷عالم و دانشمند با دیدن این منظره از ماشین پیاده شد و با عجله خود را به جلو جمعیت رسانید و با صدای رسا ، رو به مسافرینکرده فریاد زد؛ مردم شما مسلمانید خوردن این مال حرام است با خوردن این میوه ها این جوان را از هستی ساقط نکنید از خدا شرم نمایید و از روز حساب و قیامت بترسید . خلاصه آن مرد عالم پس از آنکه مختصری آثار شوم خوردن مال حرام را از نظر دین مقدس اسلام بیان نمود مسافرین را از آن عمل منصرف کرد و همگی با کمال شرمندگی به عقب برگشتند ، آن مرد عالم فریاد زد مردم خدمت به مسلمان نزد خداوند اجر و ثواب دارد ، که کمتر عمل مستحبی از نظر ارزش به پایه آن می رسد ، بیایید برای خداهمگی به این جوان کمک کنید و میوه های پراکنده او را از بیابان جمع آوری کنیم . 🔻به دنبال این سخن تمام مسافرین با کمال مراقبت مشغول جمع آوری میوه های پراکنده شدند و پس از چند دقیقه تمام میوه ها جمع آوری گردید و در میان جعبه ها پر شد ودر جعبه ها را بستند و به روی اتوبوس قرار دادند سپس مسافرین هر کس روی صندلی خود قرار گرفته ماشین حرکت کرد . پس از مقداری راه پیمودن آن عالم روحانی به جوانی که صاحب میوه بود و در کنار همان عالم نشسته بود ، رو کرد و گفت : رفیق یک قسمت از خدمات روحانیت به اجتماع از همین قبیل است که الان مشاهده کردی که نه تنها این جانب مسافرین را از خوردن میوه ها منصرف کردم بلکه آن ها را واداشتم تا در جمع آوری آن هم به شما کمک کنند. آن جوان با شنیدن این سخن از سؤال و پرسش قبلی پشیمان شد واز عمل آن مرد عالم صمیمانه تشکر کرد . 📚داستان هایی از آثار و برکات علماء ، ص18 •✾📚 @Dastan 📚✾•
⏹روزی که ابراهیم فرزند رسول خدا صلی اله علیه و آله وفات کرده بود سه سنت جاری شده است. یکی این که آفتاب منکسف شد ، مردم گفتند: چون فرزند رسول خدا وفات کرده است آفتاب منکسف شده است. رسول خدا به منبر رفت و پس از حمد وثنای الهی فرمود: ای مردم ! آفتاب و ماه دو آیت الهی اند که به امرخداوند سیر می کنند و مطیع فرمان اویند ، به ممات و حیات کسی منکسف نمی شوند . پس هر گاه انکساف ماه یا آفتاب روی داد نماز بخوانید ، سپس از منبر فرود آمد و با مردم صلات کسوف به جای آورد. 📚داستان های عارفانه، ج2، ص17 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔹یه روز سوارتاکسی شدم که برم فرودگاه درحین حرکت ناگهان یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون. راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و دقیقا به فاصله چندسانتیمتری از اون ماشین ایستاد. راننده مقصر، ناگهان سرشو برگردوند طرف راننده تاکسی وشروع به داد و فریاد کرد. اما راننده تاکسی فقط لبخند زد وبرای اون شخص دست تکون دادوبه راهش ادامه داد. توی راه به راننده تاکسی گفتم: شما که مقصر نبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه و ما هم راهی بیمارستان بشیم. چرا بهش هیچی نگفتید؟ اینجا بود که راننده تاکسی درسی به من آموخت که تا آخر عمر فراموش نمیکنم. گفت: قانون کامیون حمل زباله. گفتم: یعنی چی؟ و توضیح داد: این افراد مانند کامیون حمل زباله هستن. اونا از درون لبریز از آشغالهایی مثل؛ ناکامی،خشم، عصبانیت، نفرت و... هستند. وقتی این آشغالها دراعماق وجودشان تلنبار میشه به جایی برای تخلیه احتیاج دارن و گاهی اوقات روی شما خالی میکنند. شما به خودتان نگیرید، فقط لبخندبزنید، دست تکان دهید، برایشان آرزوی خیرکنید. و ادامه داد: حرف آخراینکه آدمهای باهوش اجازه نمیدهند که کامیونهای حمل زباله، روزشان را خراب کنند. •✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 حاجی الماسی علی مَرده 🌷حكايت زيبا و شنيدنى از آيت الله مرعشى نجفى رحمة الله عليه در مورد عنايت آقا جان أمير المؤمنين عليه السلام •✾📚 @Dastan 📚✾•