فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مهربانی عجیب امام هادی (علیه السلام) در کلام استاد فاطمی نیا
شهادت امام هادی علیهالسلام تسلیت باد
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خداوند بهترين يار و نگهبان
برخى از محدّثين و مورّخين در كتاب هاى خود آورده اند:
از آن كه سخن چينى بسيارى توسّط دنياپرستان و رياست طلبان ، بر عليه امام علىّ هادى عليه السلام نزد متوكّل عبّاسى آشكار شد؛ و آن ها افزودند كه آن حضرت در منزلش براى جذب اقشار مختلف نامه براى افراد مى فرستد و اسلحه جمع كرده اند تا بر عليه حكومت شورش و قيام كنند.
متوكّل چند نفر از تُرك هاى كُرد را مسلّحانه مأ مور كرد تا شبانه ، به منزل حضرت حمله كنند و آن حضرت را پس از شكنجه در هر حالى كه باشد، نزد متوكّل احضارش كنند.
هنگامى كه مأمورين داخل منزل امام عليه السلام هجوم آوردند، متوجّه شدند كه حضرت در يك اتاق روى زمين نشسته و لباسى پشمين و خشن بر تن كرده و مشغول عبادت و مناجات با خداوند متعال مى باشد و نيز قرآن تلاوت مى كند.
پس طبق دستور خليفه ، حضرت را در همان حالت دست گير كرده و نزد متوكّل آوردند و اظهار داشتند: چيزى در منزل او نيافتيم به جز آن كه با چنين حالتى مشغول دعا و مناجات و تلاوت قرآن بود.
همين كه متوكّل چشمش به جمال نورانى و باعظمت آن حضرت افتاد، بى اختيار از جاى خود برخاست و حضرت را محترمانه كنار خود نشانيد.
و چون مشغول مِى گسارى بود، ظرف شراب را به حضرت تعارف كرد، امام عليه السلام فرمود: هنوز گوشت و پوست من آلوده به آن نگشته است ، مرا از اين كار معاف بدار.
متوكّل گفت : چند شعرى برايم بخوان و مجلس ما را به وسيله اشعار خود گرم بكن .
حضرت سلام اللّه عليه ، به ناچار چند شعرى پيرامون بى وفائى دنيا و عذاب آخرت خواند؛ و متوكّل عبّاسى در همان حالت گريان شد و تمامى حاضران در مجلس نيز گريان شدند.
پس از آن ، متوكّل از امام هادى عليه السلام عذرخواهى كرد و مقدار چهار هزار دينار تقديم حضرت كرد؛ و سپس دستور داد تا ايشان را محترمانه به منزلش برسانند.
📚اءعيان الشّيع ،: ج 2، ص 38.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆دعاى امام در حقّ اصفهانى
مرحوم قطب الدّين راوندى ، ابن حمزه طوسى ، إ ربلى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم به نقل از جماعتى از اهالى اصفهان مانند ابوالعبّاس احمد بن نصر و ابوجعفر محمّد بن علويّه آورده است :
در شهر اصفهان شخصى بود به نام عبدالرّحمان - كه يكى از شيعيان معروف به حساب مى آمد - و از علاقه مندان به ائمّه اطهار عليهم السلام بود؛ مخصوصاً كه علاقه خاصّى نسبت به حضرت هادى سلام اللّه عليه داشت .
روزى به او گفتند: علّت تشيّع و علاقه تو به حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى عليه السلام چيست ؟
در پاسخ اظهار داشت : به دلائلى كه خود شاهد بوده ام .
و سپس افزود: من شخصى فقير و بى بضاعت بودم به طورى كه نمى توانستم تشكيل خانواده دهم ، به همين جهت به همراه قافله اى كه عازم عراق و شهر سامراء بود، حركت كردم تا به دربار خليفه عبّاسى بروم ، به امّيد آن كه شايد از طرف او برايم كمكى شود و مشكل من برطرف گردد.
چون به شهر سامراء وارد شديم ، جلوى دربار متوكّل رفته و منتظر وقت ملاقات مانديم ، در همان اَثناء گفته شد كه حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام نيز از طرف خليفه دعوت شده است تا به ملاقات وى آيد.
ناگهان متوجّه شدم كه حضرت در حال آمدن به دربار خليفه مى باشد، تمامى افرادى كه حضور داشتند مشغول تماشاى او گشتند و آن حضرت به آرامى از بين جمعيّت عبور مى نمود.
چون عبورش به من افتاد، نگاهى محبّت آميز و عميق به من انداخت و من آهسته ، به طور مرتّب براى موفقيّت و سلامتى وجود مباركش ، دعا مى كردم .
همين كه حضرت مقابل من قرار گرفت ، به من فرمود: خداوند متعال دعايت را مستجاب نمود و عمرت را طولانى گرداند؛ و نسبت به ثروت و اموال برايت بركت قرار داد، همچنين فرزندانت نيز افزايش مى يابند.
در همين حال ، لحظه اى تمام بدنم را رعشه فرا گرفت ؛ و دوستانم هر يك جوياى حالم بودند و مى گفتند: چه شده است ؟
و چرا چنين حالتى به تو دست داد؟
و من در پاسخ به ايشان مى گفتم : نترسيد، چيزى نيست ، انشاءاللّه كه خير است .
و پيرامون نيّت خود و مشكلاتى كه داشتم با هيچكس سخنى نگفته بودم .
پس از آن كه به اصفهان بازگشتيم ، خداوند متعال درهاى رحمت و بركت را برايم گشود؛ و از هر جهت در رفاه و آسايش قرار گرفتم و صاحب ثروتى بسيار و عائله اى خوب و مورد علاقه ام گشتم .
و در حال حاضر داراى ده فرزند هستم و متجاوز از هفتاد سال از عمرم سپرى گشته است .
به همين دلائل يكى از علاقه مندان و مخلصين اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، مخصوصاً حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى عليه السلام گشته ام .
📚مدينة المعاجز: ج 7، ص 463، ح 2470، الثّاقب فى المناقب : ص 549، ح 11، كشف الغمّة : ج 2، ص 389، بحار: ج 50، ص 141، ح 26.
✾📚 @Dastan 📚✾
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸هنوز خاطرخواه نشدهای ... !🔸
از آثار حلال بودن مالتان این است که فرزندتان عاشق شهادت میشود. اگر به بچه نان حرام بدهید، بچه هیچوقت دلش نمیخواهد بسیجی شود. آن نان، این اقتضا را ندارد.
یکی از فرماندهان سپاه، اصغر وصالی است. چند سال فرمانده بود، آخر هم شهید شد. برادرش هم پاسدار بود و سرپل ذهاب شهید شد.
مادرش قبل از شهادت بچههایش، خواب دیده بود امام آمده به خانهشان و مادرش یک ظرف میوه برای ایشان برده. امام دوتا سیب درشتش را برداشت و گرفت زیر عبا. گفت این برای من، و خداحافظی کرد و رفت. همان که شما میگویید «سیبِ سرسَبد». وقتی پسرش شهید شد متوجه تعبیر خوابش شد. نسبت به دومی میگفت نرو. پسر تا چند روز بهخاطر رعایت پدر و مادرش ماند. بعد مادر خواب دیده بود که مزاحم بچهات نشو! به پسرش گفته بود پسرم میخواهی بروی مزاحمت نمیشوم. او رفت و عاشورا شهید شد.
وقتی پسرش شهید شد، من برای سر سلامتی پدر به منزلشان رفتم. پدر اینها یک مرد هشتادساله و گاریچی بود. میوه میفروخت. چرخ داشت. به من گفت: «بچه من باید شهید میشد. من هشتاد سال عمر دارم و در خرید و فروشم ذرهای تقلّب نکردم، ذرهای حرام و حلال را قاطی نکردم. همیشه به رزق حلال قانع بودم».
او شبها کم می خوابید. پسرش اصغر به او گفته بود: بابا کمی بخواب. پدر به او گفته بود: «پسر! تو هنوز خاطرخواه نشدی! وقتی خاطرخواه شدی، خوابت نمیبرد».
منظورش خودش بود که خاطرخواه خدا شده و شبها خوابش نمیبرد.
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
✍️ انواع مردم
🔻بدان که مردم سه دستهاند:
1️⃣ بعضی چون غذا هستند که وجودشان برای ما لازم است؛
2️⃣ بعضی چون دارو هستند که فقط گاهی به آنها نیاز داریم؛
3️⃣ و برخی مانند بیماری هستند که ما هرگز به آنها نیاز نداریم ولیکن گاهی گرفتارشان میشویم که در چنین هنگامی باید صبر و تحمل داشته باشیم تا به سلامت از دست آنها رها شویم.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫امشب در آغوشِ مهتاب
💫آرام بخوابید بیترديد فردا
💫بهتـرين روزِ
💫زندگی شما خواهد بود
💫به شكوه تقدير شك نكنید
💫الهی که بهترین اتفاقات
💫سهم زندگیتون بشه
شبتون_ارغوانی🌙🌙
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌺
نیایش صبحگاهی🤲
🤍خــــدای عـــزیز و مــهربان!
❄️تو هر زمان با من و
💫در کنار من بوده ایی
🕊من در "گهواره ی" محبتت چه
✨آسوده آرام گرفتهام...
🤍پس ای "خـــداے "مهربانم...
❄️به ذکر نام زیبایت
💫و نیایش لحظه هایت ،
🕊وجود زمینیَم را ملکوتی گردان...
✨تا آنچه تو میخواهی باشم
❄️و از آنچه من هستم "رها" شوم ،
💫که تو... بی نیاز و من "غرق" نیازم
🤍آمیـن....🙏🙏
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نهى از قهقهه
روزى امام حسن عليه السلام از محلى مى گذشت چشمش به مردى افتادكه قهقهه مى زند نزد او رفت و فرمود: آيا مى دانى كه در روز قيامت وارد آتش جهنم مى شوى ؟
او پاسخ داد: آرى .
امام عليه السلام فرمود: آيا مى دانى كه از افرادى هستى كه از آن خارج مى شوى ؟
جواب داد: خير مطمئن نيستم .
امام عليه السلام تو كه نمى دانى كه حتما از جهنم خارج خواهى شد چگونه قهقهه مى زنى ؟
📚بحارالانوار، ج 44، ص 119 و 120.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مساوات از ديدگاه امام رضا
مردى از اهالى بلخ مى گويد:
در سفر خراسان در خدمت امام رضا عليه السلام بودم ، روزى سفره غذا انداختند و امام همه غلامان و خدمتگزاران خود حتى سياهان را بر سر سفره نشانيد تا با آنها غذا بخورند.
عرض كردم :
فدايت شوم ! بهتر است براى اينان سفره جداگانه مى انداختند.
امام فرمود:
ساكت باش ! خداى همه ما يكى است ، پدر و مادرمان نيز يكى است و پاداش بستگى به عمل اشخاص دارد.
📚بحار: ج 49، ص 101
✾📚 @Dastan 📚✾
#تشرفات
♻️ #علامه_حلی وبوسه بر خاك پای #امام_زمان علیهالسلام
〽️ علامه حلی از رجال برجسته وعلمای بزرگوار شیعه، كسیست كه دربارهاش نوشتند: «در حالی كه كودك بود، بدرجه اجتهاد رسید ومردم منتظر بودند كه بتكلیف برسد تا از او تقلید نمایند.»
〽️ علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده بسوی كربلا راه میافتاد تا فضیلت زیارت امام حسین علیهالسلام را در شب جمعه درك نماید.
آن بزرگوار، طی سفری از حله بكربلا، به محضر نورانی امام عصر عجل الله فرجه میرسند، اما، حضرت را نمیشناسند.
〽️ در طول مسیر، عصا از دست علامه بزمین میافتد. امام زمان ارواحنافداه خم میشوند، عصای علامه را برمیدارند وبدست ایشان میدهند. در همین هنگام سؤالی در ذهن علامه القا میشود واز محضر امام روحی فداه میپرسد:
- آیا در این عصر و زمان كه غیبت كبریاست، میتوان حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف را دید یا نه؟
〽️ حضرت در پاسخ علامه میفرمایند:
- چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید وحال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟!
بمحض اینكه علامه این پاسخ را میشنود، بیاختیار خود را بزمین میاندازد تا پای مبارك حضرت را ببوسد كه در این هنگام از كثرت شوق مدهوش میشود.
📚 قصص العلماء ، ص۱۲۳ .
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب