#داستان_آموزنده
🔆شکایت همسایه
شخصى آمد حضور رسول اكرم و از همسايه اش شكايت كرد كه مرا اذيت مى كند و از من سلب آسايش كرده . رسول اكرم فرمود:((تحمل كن و سر و صدا عليه همسايه ات راه نينداز، بلكه روش خود را تغيير دهد)) بعد از چندى دو مرتبه آمد و شكايت كرد. اين دفعه نيز رسول اكرم فرمود:((تحمل كن )) براى سومين بار آمد و گفت : يا رسول اللّه ! اين همسايه من ، دست از روش خويش بر نمى دارد و همان طور موجبات ناراحتى من و خانواده ام را فراهم مى سازد.
اين دفعه رسول اكرم به او فرمود:
((روز جمعه كه رسيد، برو اسباب و اثاث خودت را بيرون بياور و سر راه مردم كه مى آيند و مى روند و مى بينند بگذار، مردم از تو خواهند پرسيد كه چرا اثاثت را اينجا ريخته اى ؟ بگو از دست همسايه بد و شكايت او را به همه مردم بگو)).
شاكى همين كار را كرد. همسايه موذى كه خيال مى كرد پيغمبر براى هميشه دستور تحمل و بردبارى مى دهد، نمى دانست آنجا كه پاى دفع ظلم و دفاع از حقوق به ميان بيايد، اسلام حيثيت و احترامى براى متجاوز قائل نيست . لهذا همينكه از موضوع اطلاع يافت ، به التماس افتاد و خواهش كرد كه آن مرد، اثاث خود را برگرداند به منزل . و در همان وقت متعهد شد كه ديگر به هيچ نحو موجبات آزار همسايه خود را فراهم نسازد.
اصول كافى ، ج 2 (باب حق الجوار) ص 668
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
🍃
زنده شدن یک خانم توسط ایت الله قاضی
✍️مرحوم آیتالله سید عباس کاشانی که از آخرین شاگردان آقای قاضی محسوب می شود، جریانی نقل می کند که خود شاهد و ناظر آن بود. وی می گوید :
خانم یکی از علمای آن زمان که در فقه و اصول، شاگردان زیادی داشت مریض شد و روز به روز حالش بدتر می شد، تا این که یک روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و دیدند که امروز و فردا است که آن خانم از دنیا برود، آن فقیه، سراسیمه نزد آقای قاضی آمد، آقای قاضی فرمود: خانم چطور است؟ آن عالم، گریه کرد و گفت: آقا دارد از دستم می رود. اگر امروز او بمیرند فردا هم من می میرم. این زن و مرد، سی و هفت سال با هم زندگی می کردند و بچه هم نداشتند و خیلی انیس هم بودند. آقای قاضی یکی از مختصاتش این بود که به صورت کسی نگاه نمیکرد، همینطور که سرش پایین بود تند تند دعا میخواند و چشمهایش نیز بسته بود. بعد دستش را بلند کرده و چشمانش را پاک کرد و گفت: شما بفرمائید منزل، خداوند ایشان را به شما برگرداند. او هم به آقای قاضی خیلی اعتقاد داشت و میدانست هر چه بگوید حق است. زمانی که آن عالم به خانه اش بر میگردد، میبیند خانمش که او را صبح به سمت قبله دراز کرده بودند و هیچ حرفی نمیزد، خوب و سر حال است و آن خانم به آقا میگوید: از شما ممنونم که پیش آقای قاضی رفتید، من همان موقع از دنیا رفته بودم، چند دقیقهای بود که قالب، تهی کرده بودم، من را تا آسمان چهارم بردند و آن جا صدایی شنیدم که آقای قاضی با احترام، درخواست تمدید حیات ایشان را کرده و همان موقع مرا برگرداندند.
.
📚 منبع : کتاب عطش قسمت مصاحبه با مرحوم آیت الله سید عباس کاشانی
🍃
🌺🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿
هیچکس تو زندگیش بدون سختی نیست !
اما قشنگیش به اینه که تو اوج سختی بگی :
خدا بزرگه ...
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 پیامبر در جواب، حالتون چطوره؟ چی میگفتن؟ ما چی میگیم؟!😂
✍️بهترین الگو زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیهم السلام او هستند
✾📚 @Dastan 📚✾
✍ #خانواده_خوب ( #از_خاطرات_شهید_سید_مصطفی_موسوی )
🌷با پدرش که حرف میزد معلوم بود چندباری خطر از بیخ گوشش رد شده.
به شوخی چندباری حرف از #شهادت زده بود اما بار آخر می گفت #دعا کنید اینبار شهید شوم.
بعد از شهادتش هم همه میگفتند که مصطفی خودش میخواست و دعا کرده بود که برود.
می گفتند چرا حرف شهادت را میزنی؟ تو که خانواده خوبی داری.
گفته بود به خاطر دل کندن از خانواده نیست، دلم با عشق دیگری است.
#مادر از #عشق و #علاقه مصطفی میگوید که اگر نبود او را به #سوریه نمیکشاند:
"با من از شهادت حرف نمیزد می دانست ناراحت میشوم.
اگر عشق و ارادهاش نبود بار اولی که برگشت دیگر به سوریه نمیرفت اما #خودش میخواست که برود.
خودش میخواست که وارد #رزم شود.🌷
✾📚 @Dastan 📚✾
📌شهادت امام هادی علیهالسلام به روایتی
🔸 حضرت علی النقی مشهور به امام هادی علیهالسلام، دهمین امام شیعیان، در سال ۲۱۲ هجری قمری در مدینه متولد شدند و در سال ۲۲۰ هجری قمری پس از شهادت پدرشان امام جواد علیه السلام، امامت را بر عهده گرفتند. ایشان ۳۴ سال امامت کردند و در طول این مدت، با وجود فشارهای شدید خلفای عباسی، به هدایت شیعیان و ترویج معارف اهل بیت علیهمالسلام پرداختند.
🔹امام هادی ع با تدبیر و درایت، از طریق شبکه گستردهی وکلاء، ارتباط خود را با شیعیان حفظ کرده و به تربیت شاگردان و مبلغان دین مشغول بودند. ایشان آثار ارزشمندی از جمله زیارت جامعه کبیره (که کاملترین اثر در معرفی جایگاه ائمه ع است) را از خود به یادگار گذاشتند.
🔸دوران امامت ایشان با حکومت چند خلیفه عباسی همزمان بود که همگی با شیعیان دشمنی میکردند. متوکل عباسی، به دلیل ترس از نفوذ امام، ایشان را از مدینه به سامرا منتقل کرد و تحت نظر قرار داد.
🔹امام هادی علیهالسلام در نهایت در ۲۶ جمادی الثانی (یا به نقلی ۳رجب) سال ۲۵۴ هجری قمری، بوسیله سم، با دستور معتز یا معتمد عباسی در سامرا به شهادت رسیدند. بارگاه ایشان زیارتگاه عاشقان و دلباختگان اهل بیت ع است.
#تقویم_تاریخ
#جمادی_الثانی_۲۶
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
✾📚 @Dastan 📚✾
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆یک حکایت جذاب در مورد جایگاه مادر
🎥حجت الاسلام عالی
✾📚 @Dastan 📚✾
📌درگذشت فقیه بزرگ مقداد بن عبدالله حلی
🔹 مقْداد بن عَبدالله بن محمد حلّی سُیوُری، فقیه و متکلم شیعی، معروف به فاضل مقداد در روستای سیور از توابع حلّه در عراق و در قبیله بنی اسد به دنیا آمد و پس از طی مراحل علمی، در نجف سکونت گزید و در همانجا درگذشت.
🔸 مقداد حلی از شاگردان شهید اول بوده و از او روایت کرده است. «اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة» اثر معروف او در کلام و «کنز العرفان فی فقه القرآن» اثر مشهورش در تفسیر آیات فقهی است.
🔹مدرسه مقداد از قدیمیترین مدرسههای دینی حوزه علمیه نجف است که در سال آخر عمر فاضل مقداد(۸۲۶ق)، توسط وی بنا شده است. مدرسه تا سالهای آخرین قرن دهم، آباد بود و پس از آن، رو به ویرانی رفت، تا این که «سلیم خان شیرازی» در سال ۱۲۵۰ق. آن را از نو بنا کرد و به همین سبب به مدرسه سلیمیه معروف شد.
🔸ابوعبدالله مقدادبن عبدالله سرانجام در ۲۶ جمادیالثانی سال ۸۲۶ق درگذشت و در نجف به خاک سپرده شد.
#تقویم_تاریخ
#جمادی_الثانی_۲۶
#فاضل_مقداد
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ خروس🐓 و شيرى🦁 با هم رفيق شدند
🔺شب هنگام خروس🐓 برای خوابيدن بالای درخت رفت.
شير🦁 پاى درخت دراز کشيد.
هنگام صبح خروس🐓 مطابق معمول شروع به خواندن کرد.
روباهى🦊 که در آن حوالى بود به طمع افتاد
نزدیک درخت آمد و به خروس 🐓گفت:
بفرمایيد پایين تا نماز را به شما اقتدا کنيم!
خروس🐓گفت: بنده فقط مؤذنم، پيشنماز پاى درخت است او را بيدار کن!
روباه🦊 که تازه متوجه حضور شير🦁 شده بود، با غرش شير 🦁پا به فرار گذشت!
خروس 🐓پرسید: کجا تشريف مىبريد؟!
مگر نمىخواستيد جماعت بخوانيد؟!
روباه 🦊در حال فرار گفت: دارم مىروم تجدید وضو کنم!
دشمنان جمهوریاسلامیایران بدانند که: شیران 🦁🦁🦁🦁🦁🦁زیادی پای درخت انقلاب آماده جانفشانی هستند.
دور و بر ایران پرسه نزنند تا نیاز به تجدید وضو پیدا نکنند! 🇮🇷🇮🇷
✾📚 @Dastan 📚✾
29.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅شرح حدیث زندگی
📍قسمت سوم
🔹شرح حدیث ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
موضوع: مهمترین کار مومن، اجتناب از گناه
🗓۱۳۹۶/۰۶/۱۲
#حدیث_زندگی
#کلام_معصوم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆تازه مسلمان
دو همسايه كه يكى مسلمان و ديگرى نصرانى بود، گاهى با هم راجع به اسلام سخن مى گفتند. مسلمان كه مرد عابد و متدينى بود آن قدر از اسلام توصيف وتعريف كردكه همسايه نصرانيش به اسلام متمايل شد و قبول اسلام كرد.
شب فرا رسيد، هنگام سحر بود كه نصرانى تازه مسلمان ديد در خانه اش را مى كوبند، متحير و نگران پرسيد: كيستى ؟
از پشت در صدا بلند شد: من فلان شخصم و خودش را معرفى كرد، همان همسايه مسلمانش بود كه به دست او به اسلام تشرف حاصل كرده بود.
در اين وقت شب چكار دارى ؟
زود وضو بگير و جامه ات را بپوش كه برويم مسجد براى نماز!
تازه مسلمان براى اولين بار در عمر خويش وضو گرفت و به دنبال رفيق مسلمانش روانه مسجد شد. هنوز تا طلوع صبح خيلى باقى بود. موقع نافله شب بود، آن قدر نماز خواندند تا سپيده دميد و موقع نماز صبح رسيد. نماز صبح را خواندند و مشغول دعا و تعقيب بودند كه هوا كاملاً روشن شد. تازه مسلمان حركت كرد كه برود به منزلش ، رفيقش گفت : كجا مى روى ؟
مى خواهم برگردم به خانه ام ، فريضه صبح را كه خوانديم ديگر كارى نداريم .
مدت كمى صبر كن و تعقيب نماز را بخوان تا خورشيد طلوع كند.
بسيار خوب .
تازه مسلمان نشست و آن قدر ذكر خدا كرد تا خورشيد دميد. برخاست كه برود، رفيق مسلمانش قرآنى به او داد و گفت : فعلاً مشغول تلاوت قرآن باش تا خورشيد بالا بيايد و من توصيه مى كنم كه امروز نيت روزه كن ، نمى دانى روزه چقدر ثواب و فضيلت دارد؟
كم كم نزديك ظهر شد. گفت : صبر كن چيزى به ظهر نمانده ، نماز ظهر را در مسجد بخوان .
نماز ظهر خوانده شد. به او گفت : صبر كن طولى نمى كشد كه وقت فضيلت نماز عصر مى رسد، آن را هم در وقت فضيلتش بخوانيم !
بعد از خواندن نماز عصر گفت : چيزى از روز نمانده . او را نگاه داشت تا وقت نماز مغرب رسيد. تازه مسلمان بعد از نماز مغرب حركت كرد كه برود افطار كند. رفيق مسلمانش گفت : يك نماز بيشتر باقى نمانده و آن عشا است . صبر كن تا در حدود يك ساعت از شب گذشته ، وقت نماز عشا (وقت فضيلت ) رسيد و نماز عشاء هم خوانده شد. تازه مسلمان حركت كرد و رفت .
شب دوم هنگام سحر بود كه باز صداى در را شنيد كه مى كوبند، پرسيد: كيست ؟
من فلان شخص همسايه ات هستم ، زود وضو بگير و جامه ات را بپوش كه به اتفاق هم به مسجد برويم .
من همان ديشب كه از مجسد برگشتم ، از اين دين استعفا كردم . برو يك آدم بيكارترى از من پيدا كن كه كارى نداشته باشد و وقت خود را بتواند در مسجد بگذراند. من آدمى فقير و عيالمندم ، بايد به دنبال كار و كسب روزى بروم .
امام صادق بعد از اينكه اين حكايت را براى اصحاب و ياران خود نقل كرد، فرمود:
به اين ترتيب ، آن مرد عابد سختگير، بيچاره اى را كه وارد اسلام كرده بود خودش از اسلام بيرون كرد. بنابراين ، شما هميشه متوجه اين حقيقت باشيد كه بر مردم تنگ نگيريد، اندازه و طاقت و توانائى مردم را در نظر بگيريد تا مى توانيد كارى كنيد كه مردم متمايل به دين شوند و فرارى نشوند، آيا نمى دانيد كه روش سياست اموى بر سختگيرى و عنف و شدت است ، ولى راه و روش ما بر نرمى و مدارا و حسن معاشرت و به دست آوردن دلهاست .
📚وسائل ج 2، ص 494 (باب استحباب الرفق على المؤمنين ) حديث 3 و 9
✾📚 @Dastan 📚✾