eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.4هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
69 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 در جمع کسی را نصیحت نکنیم 🔸به هرچیزی نخندیم و به هر قیمتی جمع را نخندانیم! 🔹 بدون اجازه کسی از او فیلم و عکس نگیریم. 🔸میزان درآمد و حقوق دیگران به ما ربطی ندارد 🔹 خودمان را صاحب نظر ندانیم و تا به کسی رسیدم در موردش اظهار نظر نکنیم 🔸 لهجه دیگران را مسخره نکنیم. 🔹 بعد از بیرون آمدن از خانه کسی شروع به عیب جویی نکنیم 🔸دوست‌هایمان را مقابل دیگران ضایع نکنیم. 🔹از ماشین آشغال را داخل خیابان پرت نکنیم!!!! 🔸 از چت خصوصی اسکرین نگیریم 🔹 در ماشین به پشت صندلی جلویی فشار نیاوریم 🔸 از چشمی درب خانه مان رفت و آمد همسایه ها را چک نکنیم. 🔹 اگر کسی برایمان کادو خرید سریع قیمت آن را در نیاوریم. 🔸 به خاطر 1 دقیقه پیاده روی دوبل پارک نکنیم. 🔹 رعایت نکردن قوانین رانندگی نشانه زرنگی ما نیست. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔶عاقبت شوخی با نامحرم 😰 یکی از علمای مشهد می فرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید . گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت . بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد . بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم . از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند . 📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 ) •✾📚 @Dastan 📚✾•
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 📚 🌸شهیدی که بعد از تفحص جنازه اش سالم بود و از پهلویش خون تازه می ریخت...🌸 شهید محمد اسلامی نسب عملیات کربلای 4 به اتمام رسیده بود... اطلاع یافتیم که دشمن تعدادی از شهدا را در زیر خاک های گرم و سوزان شلمچه دفن کرده است... جمعی از اسرای عراقی را برای تفحص از جسد این عزیزان در منطقه نگه داشتیم... مدتی را به جستجو پرداختند، اما اثری نیافتند... نا امیدانه دست از تلاش برداشتند و آستین به عرق خیس کردند... در راه رفتن به اردوگاه بودند که ناگهان فریاد یکی از آنها به هوا خواست و مفهوم کلام عربی اش این بود که من جای دفن شهدا را به خاطر آوردم، برویم تا نشانتان بدهم... برادران را به پای تپه ای برد که پرچم عراق بر روی آن نقاشی شده بود ... زمین را حفر کردند و اجساد را بیرون آوردند... از قبل به مسئول تعاون لشکر تأکید کرده بودیم که اگر جسد شهید اسلامی نسب پیدا شد به ما اطلاع بدهد... همین طور هم شد... سریعاً خودمان را به معراج شهدا رساندیم، حیرت و شگفتی غیر قابل وصفی بر چهره هایمان گل انداخت وقتی آن پیکر مجروح را تازه و معطر دیدم... خدایا! خیلی عجیب بود... جنازه بعثی ها که یکی دو روز از آن می گذشت بوی تعفنش بلند می شد اما شهید ما هنوز بعد از سه ماه پیکرش سالم بود... بعد از سه ماه و هشت روز که شهید اسلامی نسب را برای خاکسپاری آورده بودند پهلوی این شهید شکافته بود و خون تازه بیرون می آمد... به اين شهيد به دليل آنكه علاقه بسيار زياد به معنای واقعی به حضرت زهرا(س) داشت دوستانش بهش ميگفتند سردار زهرايی... •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ وقتی حضرت یوسف می‌خواهد از دست زلیخا فرار کند می‌گوید:«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ= [یوسف] گفت پروردگارا! زندان براى من دوست‏ داشتنى‏ تر است از آنچه مرا به آن مى‏ خوانند.» خدا گفت، اگر می‌گفتی نجاتم بده و زندان را نمی خواستی، ما تو را زندان نمی‌انداختیم. ولی چون خودت سخت گرفتی و گفتی زندان بروم، ما هم زندان را برایت در نظر گرفتیم. یعنی تو نگاهت به ما این بود. خدا می‌گوید هر کس به ما هر طور نگاه کند، ما همانطور با او رفتار می‌کنیم. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه السلام: دانش اندك با عمل، بهتر از دانش فراوان بى عمل است قَليلُ العِلمِ مَعَ العَمَلِ خَيرٌ مِن كَثيرِهِ بِلا عَمَلٍ غررالحكم حدیث 6772 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﻮﻥ ﺗﺨﻢ ﺍﺳﺖ،🍂🌸 ﮔﻔﺘﺎﺭ ﭼﻮﻥ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻭ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﻮﻩ . ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮏ ﻧﺒﺎﺷﺪ، 🍂🌸 ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻧﯿﺰ، ﮐﻪ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ .🍂🌸 #روزتون_خوش 🌺 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ ‌ 📚من نوکر سلطانم، بادنجان باد دارد. بلی.... ندارد. بلی. این اصطلاح امروزه بیشتر به این صورت به کار می‌رود: من ندیم سلطانم نه ندیم بادنجان. این مثل را در مورد افراد چاپلوس به کار می‌بردند که برای خوش‌آمد اربابان خود هر چه آنها بگویند تایید میکنند و کار زشت خود را اینچنین توجیه می‌کنند. می‌گویند روزی در اوج گرسنگی برای سلطان محمود بورانی بادنجان آوردند. هنگام تناول، سلطان میگفت بادنجان نیک چیزیست. ندیمش در مدح بادنجان سخن گفت. سلطان پس از سیر شدن گفت: بادنجان مضرات زیادی دارد. ندیم نیز در باب مضرات بادنجان کلی سخن گفت. سلطان به او گفت: مردک، پس همین زمان در مدح بادنجان چه میگفتی؟ ندیم پاسخ داد: من ندیم سلطانم، نه ندیم بادنجان. در روایت دیگری آمده دبیر ناصرالدین شاه برای وزیر قصه می‌کرد که دیروز در خانه فلان‌الدوله بودیم. سفره‌ای بزرگ گسترده بودند. وزیر به واسطه عداوت با آن شخص سخن دبیر را قطع کرد و گفت: مرده‌شوی او را ببرند با سفره‌اش. ... دبیر بلافاصله پاسخ داد: بلی قربان. همین‌طور است. سفره بدان بزرگی گستردند ولی فقط دو کاسه اشکنه گذاشتند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ 📚برگی از کتاب منازل الآخره شیخ عباس قمی و از طرفی هَوْلِ ورود به نَشْأِه ای که غیر از این نَشْأه است و چشمش می‌بیند چیزهایی را که پیش از این نمی دید؛ «... فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدید» . می بیند حضرت رسول و اهل بیت طهارت - صلوات اللَّه علیهم - و ملائکه رحمت و ملائکه غضب را حاضر شده اند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارش نمایند؟ و از طرف دیگر ابلیس و اعوان او برای آنکه او را به شکّ اندازند جمع شده اند و می‌خواهند کاری کنند که ایمان او از او گرفته شود و بی ایمان از دنیا بیرون رود، و از طرفی هَوْلِ آمدنِ مَلَکُ الْمَوْت که آیا به چه هیئت خواهد بود و به چه نحو جان او را قبض خواهد نمود؛ الی غیر ذلک. «قالَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ علیه السلام: فَاجْتَمَعَتْ عَلَیْهِ سَکَراتُ الْمَوْتِ فَغَیرُ مَوْصُوفٍ ما نَزَلَ بِه . شیخ کلینی رحمه الله روایت کرده از حضرت صادق علیه السلام که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را درد چشمی عارض شد، حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به عیادت آن حضرت تشریف برد، دید او را که صیحه و فریاد می‌کشد. فرمود که: آیا این صیحه از جزع و بی تابی است یا از شدّت درد است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا رسول اللَّه! من هنوز دردی نکشیدم که سخت تر از این درد باشد. فرمود: یا علی! چون مَلَکُ الْمَوْت نازل شود به جهت قبض روح کافر با خود بیاورد سیخی از آتش، پس بیرون کشد روح او را با آن سیخ! پس صیحه کشد جهنم! حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون این را شنید برخاست و نشست و گفت: یا رسول اللَّه! اعاده فرما بر من این حدیث را، زیرا که دردِ مرا فراموشی داد. پس گفت: آیا از امت شما کسی به این نحو قبض روح می‌شود؟ فرمود: بلی حاکمی که جَوْر کند، و کسی که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد، و کسی که شهادت دروغ دهد . •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ツ ☘️آیت الله حق شناس (ره): حضرت #ملڪ‌الموت وعده داده است‌که هر کس #نمــازش را اولِ وقت‌بخواند در هنگام‌موت‌خودش شهادتین را به او تلقیـن مـےڪند. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔰چه‌کار کنیم بعد از گناه، دچار یأس از رحمت خدا نشویم؟ 🔴 ؟-ج12 (2) 📌گناه، در اثر تکبر است و تکبرِ انسان مانع دریافت رحمت خدا می‌شود. برای اینکه دچار یأس بعد از گناه نشویم باید این تکبر را بشکنیم، که دو راه اساسی دارد: 🔸یک راهش این است که «پیش خدا به گناهت اقرار کنی». اقرار به‌گناه ریشۀ تکبر را می‌زند؛ همان تکبری که ریشۀ گناه توست. چون با اقرار به گناه، خودت را پیش خدا می‌شکنی و کوچک می‌کنی. 📌راه بعدی «محبت اهل‌بیت(ع) و خصوصاً سیدالشهدا(ع)» است. اساساً «شهید» تکبر آدم را زائل می‌کند؛ همه وقتی کنار مزار شهدا می‌روند، شکسته و شرمنده می‌شوند. حالا ببین سیدالشهدا(ع) چه‌کار می‌کند! 🔸برو کربلا ببین چطوری تکبرت در آغوش رحمت حسین(ع) شکسته می‌شود! مرحوم قاضی(ره) می‌فرمود: در عالم مکاشفه دیدم «رحمة الله الواسعه» حسین(ع) است... 🚩مسجد امام صادق(ع)- 97.03.06 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 طرز نگرشتان را تغییر دهید تا دنیایتان تغییر کند! 🔸کودکی از مسئول سیرکی پرسید: چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بسته‌اید؟ فیل می‌تواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است! 🔹صاحب فیل گفت: این فیل چنین کاری نمی‌تواند بکند. چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است. او با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است. 🔸کودک پرسید: چطور چنین چیزی امکان دارد؟ صاحب فیل گفت: وقتی که این فیل بچه بود مدتی آن را با یک طناب بسیار محکم بستم. تلاش زیاد فیل برای رهایی‌اش هیچ اثری نداشت و از آن موقع دیگر تلاشی برای آزادی نکرده است. 🔹فیل به این باور رسیده است که نمی‌تواند این کار را بکند! 🔺 شاید هر کدام از ما، با نوعی تفکر بسته شده‌ایم که مانع حرکت ما به سوی پیروزی است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
خاطره سربازی که حاج قاسم را تفتیش کرد چند سال پیش تازه مردم با چهره حاج قاسم آشنا شده بودن و مراسم بزرگداشت شهدا تو یکی از حسینیه های سپاه بود.طبق معمول گیت بازرسی جلوی در بود و منم بیرون وایساده بودم تا ببینم کیا میان. 🔹یهو دیدم حاج قاسم با لباس شخصی و تنها اومد جلوی گیت، سرباز ایشون رو نشناخت و مثل بقیه حاج قاسم رو تفتیش بدنی کرد و ایشون هم نه چیزی گفت و نه اعتراضی کرد و با احترام کامل رفتار کرد.بعدش همه اومدن به سرباز گفتن میدونی کیو تفتیش کردی... #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•