eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
67.9هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
71 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️آنهايی كه_معاذالله_كاري با قرآن و دين نداشتند، وقتي در قبر از آنها سؤال مي‌كنند، پيامبر تو كيست؟ يادشان نيست! امام تو كيست؟ يادشان نيست! چه چيزي جواب بدهند؟ ♦️مي‌بينيد بعضي‌ها كه دوران سالمندي آنها مي‌رسد، خيلي از مطالبي را كه خواندند فراموش مي‌كنند اين جريان آلزايمر و اينها، كم يا زياد براي دوران سالمندي در پيش هست. خيلي‌ها هستند كه آدرس خانه‌شان فراموششان مي‌شود. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔸دوست و دشمن🔸 انوشیروان نویسنده ای به نام جمیل داشت که باهوش ولی نابینا بود. هنگامی که امام علی (علیه السلام) وارد نهروان شد ، از جمیل پرسید ای جمیل، سزاوار است انسان چگونه باشد؟ جمیل گفت باید دوستش کم و دشمنش زیاد باشد، چون وقتی دشمن زیاد شد انسان مواظب رفتار و گفتارش است که مبادا به لغزش افتاده و دشمن سوء استفاده کند و در نتیجه از لغزش ها در امان خواهد ماند. امیر مؤمنان گفتار او را تصدیق کرد. 📙بحارالانوار، جلد 34، صفحه 345 •✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 شیطان هم دنیا را گرفت هم نماز اول وقت را! 💢 یک آقای فرش فروش که اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یک کسی برای خریدن فرش وارد مغازه بنده شد. ⏰ گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می‌خواهم بروم. 💢 هر چه اصرار کردم، دیدم نمی‌شود و گول شیطان را خوردم و یک قدری که از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری که خیلی شیفته این معامله بود، گفت من باید قدری تأمل بکنم! و از خرید منصرف شد!! ⏰ شیطان هم دنیا را گرفت هم نماز اول وقت را! 💢 امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: اگر مۆمن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می‌دارد. ✏️ آیةاللّه حق شناس (ره) •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢حتی اگر فحش‌دادند... ✅عیاض بن حمّاد از رسول الله صلی الله علیه و آله پرسید: یک نفر از قبیله من، که و منزلتی کمتر از من دارد، به من ناسزا می‌گوید، آیا من هم می‌توانم به تلافی این کار، او را دهم؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: دو نفری که به یکدیگر ناسزا می‌گویند، دو که به هم پرخاش می‌کنند و به جان هم می‌افتند. پس پاسخ او را نده 📚تنبیه الخواطر، ج۱، ص ۱۱۱ •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستان های آموزنده 📚
💠 زن شایسته از منظر قرآن 🔸برخی از این ویژگی ها، ویژگی های انسان شایسته است که زن شایسته نیز باید از
نازنین، هر بی سر و پایی ندارد قابلت هر سخن گویی نباشد لایقِ جان و دلت حجمِ زیبای تو را هر قالبی اندازه نیست چشمِ نامردان نباشد جایگاه و منزلت هر چه ارزان می رسد، ارزان زِ دستش می دهند وزنِ هر سنگ و گِلی هرگز نباشد واصلت از نگاهِ زهر آلودِ خسان پرهیز کن موجِ نااهلان نیاور در صفای ساحلت خوشهٔ گیسویِ پاکت حاصلِ آبِ حیاست پیشِ بدخواهانِ خود، آتش نزن بر حاصلت دیدنِ ماهِ جهان دیوانه را بدتر کند پس بپوشان ماهِ من، از مِهر، ماهِ کاملت غنچهٔ نازِ وجودت را به کُل پنهان نما تا نسازد خارِ پست از بی حیایی زایلت چشمِ خود را باز کن دانایِ من بر رویِ حق تا که حرفِ باطلان ناگه نسازد غافلت در جهانی بی امان از سنگبارِ فتنه ها غیرِ دستِ مَحرمت چیزی نباشد حایلت گفته اند:"اَلطَّیِّبین" هستند سهمِ "طَیِّبات" حق زِ رحمت نورِ پاکی را بسازد مایلت آرزویم هست دائم تا خداوندِ کریم لطفِ بی پایان و نابش را نماید شاملت. •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛓تو نیاز به طناب نداری 💠یکی از شاگردان می گوید: «در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت 💠از شیطان پرسیدم: این بندها برای چیست؟ 💠پاسخ داد: اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است، کشیدم، ولی افسوس که بر خلاف زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و بازگشت 💠هنگامی که شیطان این ماجرا را نقل کرد، از او پرسیدم: اکنون که طناب ها را در دست داری، طناب مرا نشان بده 💠شیطان لبخندی زد و گفت: امثال تو نیازی به طناب ندارد و خودشان به دنبال من می دوند 💠هنگامی که از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم . عاقبت تصمیم گرفتم مطلب را برای شیخ بیان کنم. 💠شیخ گفت: شیطان راست گفته است، زیرا آن ملعون دیروز می خواست مرا دهد که به لطف خدا از دام او گریختم 💠جریان از این قرار بود که دیروز به مقداری پول نیاز داشتم و از سویی، چیزی در منزل موجود نبود. با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم وجود دارد که هنوز وقت مصرفش نرسیده است؛ آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد 💠یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همین که خواستم آن چیز مورد نیاز را بخرم. با خود گفتم که از کجا معلوم که بتوانم این قرض را بعداً ادا کنم؟ 💠در همین اندیشه و تردید بودم که ناگهان تصمیم قطعی گرفتم به منزل برگردم. از این رو،چیزی نخریدم و پول را به جای اولیه اش را باز گرداندم 💠به راستی که مرحوم شیخ انصاری به حقیقت این آیه شریفه توجه نموده است “الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ” 💠یعنی شیطان، شما را وعده به فقر و تهیدستى مى دهد؛ و به فحشا و زشتیها امر مىكند؛ ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و [به هر چیز] داناست. به همین دلیل، به وعدههاى خود، وفا میكند •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🔶💐 ⚜روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت. پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان، نالان و گريان است پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟ پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت. حضرت داوود فرمود: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال!! داوود علیه السلام گفت: مادر ناراحت نباش پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود: بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند. پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازي رقابت ميكنند. پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به خوشی و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم. 🍸برچرخ فلک مناز که کمر شکن است 🍸بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است 🍸مغرور مشو که زندگی چند روز است 🍸در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔻هر بار که به زیارت حضرت معصومه(س) می‌رویم، شفاعتی جدید نصیبمان می‌شود. ✔️ استاد سید محمّدمهدی میرباقری: امام رضا علیه السلام به همه و حتی بزرگان فرمودند: به زيارت حضرت معصومه سلام الله علیها برويد و لذا همه می‌آمدند و آنهايی که خودشان ثابت قدم‌اند و اهل مقامات‌اند هم بايد هر روز بيايند و وارد بهشت حضرت معصومه(س) بشوند و از اين وادی يک دری به رويِشان باز بشود؛ هر روز هم که می‌آيند حضرت شفاعت می‌کند و يک مقام جديد به آنها می‌دهند. خيال نکنيد اين شفاعت پايان دارد؛ اين‌قدر جريان ولايت از آستانه حضرت معصومه(س) باعظمت و مُدام است که هر روز می‌آيند و شفاعت می‌خواهند و هر روز هم شفاعت می‌شوند و باز فردا شفاعت می‌خواهند و يک شفاعت بالاتری نصیبشان می‌شود. مردمان عادی مثل من که امروز به حرم می‌آیم يک چيز به من می‌دهند ولی آن را گم می‌کنم؛ زيرا شيطان آن را دَمِ از من می‌گيرد؛ فردا می‌آيم و می‌گويم دوباره بدهيد، دوباره فقير هستم. اما مثل مرحوم آيت العظمی بهجت چيزی را که امروز می‌گيرد که گم نمی‌کند! آن را دارد و فردا که می‌گويد: بدهيد! يعنی می‌گويد: بالاترش را بدهيد! مثل آدمی که صدسال شاگرد يک آدم است؛ استاد نمی‌تواند هر روز حرف‌های روز اولش را تکرار کند؛ روز دوم حرف بالاتر و روز سوم حرف‌های بالاتری می‌گوید. کسی که به زيارت حضرت معصومه(س) می‌آید، هر روز يک مقام بالاتری به او می‌دهند. به همه می‌گويند هر روز برويد از حضرت بخواهيد که شفاعت کنند تا درهای بهشت به رويتان باز شود و وارد وادی توحيد و بهشت ولايت اميرالمؤمنين(ع) بشويد و ايشان مأذون‌اند؛ «فانّ لک عندالله شأنا من الشأن» حجه الاسلام والمسلمین میرباقری •✾📚 @Dastan 📚✾•
❤️✅❤️ و زیباترین دختر دنیا 🔸از علامه جعفری می پرسند چی شد كه به این رسیدی ؟! ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنن و اظهار میكنند كه هر چه دارند از كراماتی ست كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده : «ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . 🔹یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود، معدن ذوق بود. او که می آمد مَن بِه الکِفایَه ، قطعا به وجود می آمد و جلسه دست او قرار می گرفت 🌤آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم. نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد. آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که عرب های بومی را اذیت می کرد ما ایرانی ها هم که اصلا خواب و استراحت نداشتیم. 💧آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود و دیگر اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . 🔸من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود. گرما واقعا کشنده بود، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم، در اقل وقت و سریع! ❣با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما، تلفات هم گرفته بود. 🍵ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که کتابی هم نوشته بنام « » آمد. 🔹مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » 👸گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم. اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید –از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد– و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (علیه السلام) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب می کنید؟؟! سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی علیه السلام هم مستحبی در پست بعد •┈••✾🔹📍📚📍🔹✾••┈• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722