eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
71 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام صادق علیه السلام: الشِّتاءُ رَبِيعُ المُؤمِنِ، يَطُولُ فيهِ لَيلُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على قِيامِهِ، ويَقصُرُ فيهِ نَهارُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على صِيامِهِ زمستان، بهار مؤمن است؛ شبهايش طولانى است و براى عبادتِ نيمه شب از آن كمک مى‌گيرد و روزهايش كوتاه است و براى روزه گرفتن از آن مدد مى‌جويد. 📚 ميزان الحكمه جلد ۲ صفحه ۱۶۸۹ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
یکی از دوستانم تعریف میکرد که سومین روز شهادت حامد بود و داشتم به مراسمی که در مسجد طوبای تبریز برپا بود، می‌رفتم، در مسیر، جوانی را دیدم که او هم در چهارراه طالقانی منتظر ماشین بود تا به سمت خیابان آبرسانی برود، به نظر می‌رسید معلول ذهنی و حرکتی باشد، سوارش کردم و از او پرسیدم: شما کجا می‌روید؟ گفت: به مراسم آقا حامد، پرسیدم: او را از کجا می‌شناسید؟ با گریه گفت: او ماهیانه برای منزل ما روغن و برنج می‌خرید و چون نمی‌توانستم حملش کنم، خودش تا داخل خانه می‌آورد. حامد درآمد چندانی نداشت؛ اما بعد از شهادتش فهمیدیم که پنهانی برای خانواده‌های فقیر برنج و روغن و سایر اقلام ضروری زندگی را تهیه می‌کرده است. 🌷شهید حامد جوانی🌷 📚بریده‌ای از کتاب «در رکاب علمدار» #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
#حدیث_روز 🌸 پیامبر رحمت(ص): به كسى كه به تو خيانت كرده است خيانت نكن كه تو نيز چون او خواهى بود. 🍃چه بخششی بهتر از آنکه فقط جهت رضایت و خشنودی خدا ببخشیم و بگذریم ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰 🌸پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ✍️مَن أذاعَ فاحِشَةً كانَ كمُبتَدِئها ، و مَن عَيَّرَ مُؤمِنا بِشَيءٍ لَم يَمُتْ حَتّى يَركَبَهُ . 🔸هر كس زشت كارى و گناهى را فاش كند، مانند كسى است كه آن را انجام داده است و هر كه مؤمنى را به چيزى سرزنش كند، نميرد تا خود مرتكب آن شود. 📚الكافي : 2/356/2 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🎈نفس بادکنک پسر کوچولو بادکنکش را به مادر بزرگ داد تا آن را باد کند. مادر بزرگ که بر تراس خانه نشسته بود، شروع به دمیدن در بادکنک کرد. هی در آن می‌دمید و هر قدر باد بیشتری در بادکنک می‌رفت پسرک خوشحالی‌اش بیشتر می‌شد. مادر بزرگ نیز از این که نوه‌اش را خوشحال می‌کرد خوشحال بود. بالاخره مادر بزرگ به سختی بادکنک را پر از باد کرد، آن را گره زد و خواست تا به پسرک بدهد که بادکنک از دست او رهید و به هوا رفت. برای مادر بزرگ حادثه آن قدر ناگوار بود که قلبش گرفت و نفسش بند آمد. پسرک که دید نفس مادر بزرگش تمام شد به دنبال بادکنک دوید تا نفس دمیده در بادکنک را به او باز گرداند، کوچه به کوچه دنبال بادکنک دوید، اما بادکنک با نفس مادر بزرگ بیشتر اوج می‌گرفت تا آن قدر بالا رفت که از دیدگان او ناپدید شد. پسرک هنوز هم که پدر بزرگ است به دنبال بادکنکی است که نفس‌های مادر بزرگ در آن حبس شد. ✍ مجموعه داستان: حسرت‌های کوچک •✾📚 @Dastan 📚✾•
فریب عبادت زیاد بعضی ها را نخورید امام علی علیه السلام به "کمیل بن زیاد"فرمود: ای کمیل! شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور. زیرا ممکن است که به این عبادات "عادت" کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند. ای کمیل! شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل زنا، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید، عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند. وقتی خوب آنها را به دام انداخت، آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید. بحارالانوار ، جلد ۸۱ ، صفحه ۲۲۹ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما وارث ولایت عشقیم کز ازل با #عشق اهل‌ بیت گره خورده، هستِ ما #داستانی‌کوتاه‌از‌مرشد‌چلویی‌ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستان کوتاه در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند. پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید . پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد . بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟ پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند. عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را •✾📚 @Dastan 📚✾•
اگر امروز ما در صحنه‌های پیڪار می‌رزمیم و پاسدار انقلابمان و پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی براین قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان (عج) فراهم گردد، بواسطه عشق و محبت به امام حسین (ع) است. من تکلیف میکنم شما رزمندگان را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن. 🌷شهید مهدی زین‌الدین🌷 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
#امام_رضا علیه السلام: 💠 منْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اَللَّهُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ ❇️ هر كه غم و نگرانى مؤمنى را بزدايد خداوند در روز قيامت گره غم از دل او بگشايد. 📚 الکافی، ج۲، ص۲۰۰ #حدیث_روز #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
💠اصلاح نماز 🔻حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔹نماز خودتان را اصلاح کنید. «وَاعلَم أنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ بدان که تمام اعمالت، تابع نمازت خواهند بود.» 📚 زمزم عرفان، ص ٣٧٧ ▫️توضیح_بیشتر: 🔸اشاره به بیان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در (نامۀ ۲۷ نهج‌البلاغه) خطاب به محمدبن‌ابی‌بکر. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
دل❤️ حرم خداست؛ پس غیر #خدا را در حرم الهی جای مده!🌸 🍃امام صادق(ع)🍃 جامع الاخبار،ص518 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍داستان زني كه سفيده تخم مرغ را بر جامه خود ريخت تا معشوق خود را متهم كند! ⚖داوری حضرت علی (ع) در باره زنی که سفیده تخم مرغ بر جامه خود ریخت و مردی انصاری را تهمت رسوایی زد در کتاب عجایب احکام امیر المومنین (ع)است که حدیث کرده مرا پدرم محمد بن ابی عمیر از عمربن یزید از ابی المعلیاازحضرت ابی عبدالله صادق (ع)که آن حضرت فرمود:زنی را نزد عمر بن الخطاب آوردند که دامن مردی از انصار گرفته بود و آن زن به آن مرد انصاری مایل و خاطر خواه بود ..و حیله و چاره ای نداشت..پس تخم مرغ گرفت و زرده آن را بیرون آورده سفیده را بر جامعه های خود و بین .....ریخت پس از آن به نزد عمر شد و گفت ای امیر این مرد من را در فلان موضع چنین و چنان گرفت و مرا رسوا کرد ..عمر خواست آن مرد انصاری را عقوبت کند ولی علی (ع)در آنجا نشسته بود... آن مرد انصاری گفت ای امیر (خطاب به خلیفه دوم)در کار من عجله روا مدار تا روشن شود..عمر به امیر المومنین رو کرده و گفت:یا ابلحسن شما چه می بینید در این باره؟ علی (ع)سفیدی در جامعه آن زن مشاهده کرد..فرمود شاید این زن در این مورد حیله کرده باشد سپس فرمود..آب جوشیده بسیار داغ برای من بیاورید..آب داغ و جوشیده برای آن حضرت آماده کردندپس حضرت امر کردند که آب جوشیده و داغ را بر روی آن سفیدی جامعه زن بریزند..پس آب جوش را بر موضع ریختند. آن سفیدی جامه مستوی شد و خود را بگرفت و بسته شد..پس امیر المومنین آن سفیده بسته شده را بر گرفت و در دهان خود انداخت و چون طعم آن را دریافت و چشید از دهان خود بیرون انداخت ..بعد از آن به آن زن رو کرد تا آنکه زن اقرار کرد و اعتراف نمود به این تزویر و حیله.. •✾📚 @Dastan 📚✾•