eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
67.9هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
71 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 داستان تحول شهید نیری از زبان خودش به نقل از دوستان شهید: 🍀 «یک روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار… منم راه افتادم؛ راه زیاد بود؛ کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد، یک دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم. بدنم شروع کرد به لرزیدن، نمی دانستم چه کار کنم. همان جا پشت درخت مخفی شدم… می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت و کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودند. همان جا خدا را صدا زدم و گفتم: «خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه می کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم.» ادامه دارد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ..... 📚 @Dastan 📚....
از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود. یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» گفتم از این به بعد برای خدا گریه می کنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم و اشک می ریختم و مناجات می کردم. خیلی با توجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده می شد به اطرافم نگاه کردم. صدا از همه سنگریزه های بیابان و درخت ها و کوه می آمد!!! همه می گفتند: سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد… 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ..... 📚 @Dastan 📚.....
از حضرت یوسف (ع) گرفته تا ابن سیرین و میرداماد و شیخ رجبعلی خیاط و… احمد علی نیری و بسیاری از افرادی که ناشناخته ماندند، هرکدام به یک نحو شرایط گناه برایشان فراهم شد. اما با نفس مبارزه کردند و حتی لحظه ای خدایشان را به هوس های دنیایی نفروختند. شاید با خواندن این مقاله این سوال در ذهن شما ایجاد شود که این افراد متعلق به زمان گذشته بودند که حفظ ایمان در آن آسانتر بود ولی در عصر ما، با وجود انواع ابزارهایی مانند گوشی های همراه، تبلت و…که گناه را به خلوت ترین مکان ها رسانده، دوری از این قبیل گناهان بسیار دشوار باشد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ..... 📚@Dastan 📚.....
◾️وظیفه‌ی ما در روزهای پُر فتنه ✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 📝 ائمه علیهم السلام برای این روزهای پُرفتنه تکلیف ما را مشخص کرده اند، و ما را حیران و سرگردان به حال خود وا نگذاشته‌اند. فرموده اند در صورت اختلاف، با حزب و فرقه ای باشید که با علی علیه السلام است. 🔹سؤال: فرض این است که همه ی احزاب و فرقه ها از علی و راه و خط علی علیه السلام دم می زنند، در این صورت تکلیف چیست؟ 🔸جواب: باید با عینک احتیاط راه رفت و خوب تشخیص داد کدام اقرب به علی و مرام علی علیه السلام و راستگوتر است ... 📚 در محضر بهجت، ج٣، ٢٩٩ ..... 📚 @Dastan 📚....
🚩دست به دامان توئیم یا حسین .... •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷 ▪️مصیبت مختصر حضرت رقیه علیهاالسلام عصر روز سه شنبه در خرابه در كنار حضرت زينب(س) نشسته بود. جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند. پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(س)فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد. بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل به شيون و ناله پرداختند. خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيد الشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر را ديد، سر را برداشت و د رآغوش كشيد. بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ پدر جان يتيم به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم. دختر خردسال حسين(ع) آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند. 🔹شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساكه 5/141 •✾📚 @Dastan 📚✾• 🌷
🔴 شهیدمهدی زین الدین: 🔷🔹هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند. شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. شهدا را یاد کنید ولو با ذکر یک صلوات. شادی روح شهدا صلوات •✾📚 @Dastan 📚✾•
🚩مرحوم آيت‌الله میرزا جواد آقا ملكي تبريزي (ره) : «سزاوار است حال (صلى الله علیه وآله) در دهه اول محرم تغيير كرده و در دل و سيماي خود آثار اندوه و درد اين مصيبت‌هاي بزرگ و دردناك را آشكار كنند.» «و نيز در دهه اول، هر روز امام حسين(ع) را با ، زيارت كند و اگر مي‌تواند مراسم عزاداري آن حضرت را در منزل خود با نيتي خالص برپا نمايد و اگر نمي‌تواند در مساجد يا منازل دوستانش به برپايي اين مراسم كمك كند و هر روز مقداري از اوقات خود را در مكان‌‌هاي عمومي به بپردازد.» 🔹المراقبات •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃◾️ ☑️پاسخ رهبر معظم انقلاب در جواب نامه جوانی که از فساد مسئولان زمان گلایه کرده بود👆✉️ 🔆عکس حتما باز شود 🔆 🍃◾️
🕊▪️ قاسم های انقلاب خمینی بگوییددیگرروضه (ع)نخوانند فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم» حضرت‌آقا پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره». حضرت‌آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند! حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟ به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد. شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید» حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و... 📚@Dastan 📚
💠هرکی از گناه کردن خسته شده این روایت رو بخونه💠 ✅امام حسین (ع) پنج راه‌کار زیبا برای کسانیکه میخواهند گناه نکنند ولی نمی‌توانند، ارائه میدهد، که اگر فقط دو بند آخر روایت خوب درک شود دیگر هیچگاه به سمت گناه نخواهیم رفت: 👈مردی آمد خدمت امام حسين (ع) و گفت: مردی گناهكارم و نمی توانم از گناه خوداری كنم مرا موعظه كن. امام (ع) در پاسخ فرمود: پنج كار انجام بده بعد هر چه خواستی گناه كن. 1⃣ روزی خدا را نخور هر چه می خواهی گناه كن؛ 2⃣ از حكومت و سرپرستی خدا خارج شو، هر چه دلت می‌خواهد انجام ده؛ 3⃣ جايی را انتخاب كن كه خدا تو را نبيند بعد هر چه می خواهی گناه مرتكب شو؛ 4⃣ زمانی كه عزرائيل آمد روح ترا از بدنت بگيرد او را از خودت دور كن هر چه خواستی انجام بده؛ 5⃣ وقتی كه مالك جهنم خواست تو را وارد آتش كند وارد نشو بعد هرگناهی كه می خواهی انجام ده. 📚موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ح 559 •✾📚 @Dastan 📚✾•