🕋زیارت
✨آورده اند که آقا شیخ عباس تربتی، پدر مرحوم راشد، روزی عازم مشهد مقدس بود، همسرش از او خواست که در بازگشت نعلینی برای او بیاورد. او رفت و روز دیگر نعلینی برای او آورد.
🤔پرسید: آقای حاج شیخ! چرا زود برگشتید و چند روزی برای زیارت نماندید؟ جواب داد: رفته بودم نعلین بخرن نه برای کاری دیگر. اکنون به قصد زیارت می روم و چند روزی هم در آنجا خواهم ماند.
📚پنجاه و سه داستان از کرامات حضرت رضا علیه السلام ، ص84
✾📚 @Dastan 📚✾
#یک_دقیقه_مطالعه
🔴کرامتی از زبان دشمن اهل بیت علیه السلام
✍ابونصر احمدبنحسین ضبّی که من ناصبیتر از او ندیده بودم و از شدت دشمنیاش با اهل بیت علیه السلام در صلوات بر جملهی «اللهم صل علی محمد» بسنده میکرد و «آل محمد» را نمیگفت، برای ما روایت کرد که شنیدم ابوبکر حمامی فراء از اهل حدیث بود، در «سکة الحرب» میگفت: «شخصی نزد من چیزی به امانت گذاشته بود. من آن را در خاک پنهان کردم و بعدها مکان آن را از یاد بردم. مانده بودم که چه کنم. مدتی از این قضیه که گذشت تا اینکه یک روز صاحب امانت نزد من آمد و مالش را خواست. اصل مطلب را برایش گفتم؛ اما او نپذیرفت و مرا به دروغگویی متهم کرد. غمگین و سرگشته از خانه بیرون رفتم.
دیدم جماعتی قصد رفتن به مشهد الرضا دارند.
با آنها همراه شدم و در حرم امام، زیارتی کردم و از خدا خواستم که جای امانت را به من بنمایاند. همان جا شبی در خواب دیدم که گویا کسی نزد من آمد و گفت: امانت را در فلان مکان دفن کردهاید، پس بازگشتم و نزد صاحب امانت رفتم و او را به جایی که در خواب به من گفته بودند، راه نمودم؛ در حالی که خود باور درستی به آن خواب نداشتم؛ اما او رفت و همان مکان را حفر کرد و مال خویش را با همان مهری که بر آن نهاده بود یافت.
از آن پس، بارها این ماجرا را برای مردم باز میگفت و آنان را به زیارت مضجع شریف امامرضا علیهالسلام که بر او سلام و تحیت باد، تشویق و تحریض میکرد.
📚 چشمه حکمت رضوی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
✾📚 @Dastan 📚✾
💫💫یک شاید کنار زندگیت بگذار
✨سوال نکن شاید خدا به تو بفهماند .
🌟گدایی نکن شاید خدا غنی ات کند .
👈به قلبت فشار نیاور شاید خدا مشکلت را حل کند .
🌟چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی یک شاید کنار زندگی ات بگذار .🌟
محمداسماعیل دولابی
✾📚 @Dastan 📚✾
در محضر درس #بزرگمرد تاریخ
*********
💠👈" بر سازمان جهان و نظام محکم کاءنات خرده مگیر "
✨ای پسر !
🔆خدای خود را چون شناختی او آفریدگار و نگه دار است . او جان بخش و جان ستان است ، او هم پرتو امید و هم پرده ی نومیدی است . او دنیا را نیافریده که بر یک حال دوام یابد و به جاودان بپاید ، او گیتی را برای هزاران فلسفه و معنی که بسیاری از آنها بر ما پوشیده و پاره ای پیش چشم ما آشکار است ، خلق کرده ؛ بنابر این اگر روز حیات را پنهان یافتی و از اسرار آفرینش تا حدی که تشنگی روح تو فرونشیند سر در نیاوردی ، بر سازمان جهان و نظام محکم کاءنات خرده مگیر و کوچکی فکر خود را فراموش نکن . فراموش نکن که تو نادان از مادر بزادی و در مکتب این جهان دانش فرا گرفتی و اعتراف کن آنچه را نمی دانی ، از معلومات تو بیش است و آنچه را که ننوشته اند بیش از نوشته هایی است که بدست ما سپرده اند .
***********
✨ توصیه های امام #علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع)
منبع : کتاب " علی (ع) به فرزند فاطمه (س) چه گفت ؟ "
نویسنده : ابوالفضل صادقی
✾📚 @Dastan 📚✾
✅کلامی از شیخ بهایی
✍آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا : اگر بسيار كار كند، میگويند احمق است ! اگر كم كار كند، میگويند تنبل است ! اگر بخشش كند، ميگويند افراط ميكند ! اگر جمعگرا باشد، میگويند بخيل است ! اگر ساكت و خاموش باشد میگويند لال است ! اگر زبانآوری كند، میگويند ورّاج و پرگوست ..! اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگويند رياكاراست ! و اگر نكند میگويند كافراست و بیدين ..!
لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد. پس آنچه باشید که دوست دارید. شاد باشید ؛ مهم نیست که این شادی چگونه #قضاوت شود.
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆امانتى نزد تو دارم
🍃پيشواى هفتم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مى فرمودند :
سه چيز را از اصل مال خود ، يا خالص در اختيار خود مى پردازيم :
1 ـ مهريه زنان .
2 ـ پول كفن .
3 ـ خرج سفر حج .
👈اين جملات را هنگامى فرمود كه مبلغى در حدود چهارصد درهم در يك كيسه چرمى ، براى بانويى پرهيزكار و مؤمنه به نام شطيطه به وسيله نماينده مردم خراسان ابوجعفر محمّد بن على فرستاد و فرمود : اين مقدار از خالص مال ماست كه براى خرج كفن و دفن جهت آن بانوى مؤمنه اختصاص مى دهم .
مقدارى از اين پول را تا وقتى زنده است مصرف كند و بقيه را جهت كفن و دفن بگذارد ، ما اهل بيت پول كفن و دفن و مهريه زنان و مصرف حج را از مال خالص و طاهر خود خرج مى كنيم .
🍂هان ! اى ابوجعفر ! چون به نيشابور رسيدى ، به فاصله اى كوتاه در حدود چند روز بعد از ورود تو آن بانو از دنيا مى رود و من قبل از دفن براى نماز بر او حاضر خواهم شد . به آن هنگام كه براى نماز بر جنازه او حاضر شوم تو مرا خواهى ديد ، اين توجه فوق العاده امام نسبت به #شطيطه و #سهيم كردن او در شؤون زندگانى خصوصى خود و خانواده اش ، پاداش اخلاص آن بانو بوده كه از زحمت چرخ ريسى خود به قدر يك دستمال ، يا يك كلاف نخ ، يا يك سكه طلا از سهم امام به وسيله ابوجعفر محمد بن على از نيشابور به مدينه فرستاد ، تا #خمس_دسترنج خود را به دستور خدا به امام رد كرده باشد . ابوجعفر كه امين مردم خراسان بود ، گو اين كه در ابتداى امر كلاف و سكه او را نمى پذيرفت ، به عذر اين كه اندك است و براى يك سكه نمى توان كيسه جداگانه ساخت ، ولى آن بانو در آن وقت گفت : گر چه مال من اندك است ولى چه كنم سهم امام است و مرا همين مقدار مى رسيده . ابوجعفر آن مال ناچيز را گرفت و سكه را براى نشان دار بودنش مقدارى كج كرد و در كيسه اى كه سكه ديگران را ريخته بود انداخت و از خراسان به مدينه آمد . همين كه به محضر امام مشرف شد ، امانات مردم خراسان را بر حضرت عرضه كرد .
امام هيچ كدام را قبول نكرد و فرمود : مال ما نيست ، اين ها را به صاحبانش بازگردان ، اما امانتى نزد تو دارم از بانويى به نام شطيطه آن را جدا كن و به من بده . ابوجعفر كيسه را گشود و در صدد جستجوى سكه شطيطه برآمد آن سكه ها را روى هم مى غلطاند تا آن را بيابد ؛ امام ، خودش آن را در ميان نشان داد و هم اينطور بقچه ها را گشود و دستمال يا كلاف را نيز تقديم كرد .
محمد بن على مى گويد : وقتى به وطن بازگشتم تمام صاحبان آن كالاها را فطحى مذهب ديدم ، آنجا دريافتم كه امام فرمود : آن ها مال من نيست . در اين گيرودار مواظب وضع آن بانو بودم كه سيزده روز پس از ورود من به نيشابور درگذشت ، ما جنازه او را به صحرا برديم ، در جمعيت انبوهى كه در بيابان براى نماز بر جنازه او حاضر بودند توجه داشتم امام را ببينم ، ناگاه ديدم شتر سوارى از جانب بيابان آمد ، از شتر پياده شد در حالى كه سر و صورت خود را پيچيده و پوشيده بر جنازه نماز گزارد ، من نزديك شدم تا ببينم ، امام را شناختم كه برگشت و بر شتر سوار شده در صفحه بيابان از نظر غايب شد ! !
منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴دروغ مىگويى
🍃يكى پرسيد از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه رستگارى چيست ؟
🌱گفت : اندر آن كه طاعت خداى تعالى كنى و رياى مردمان نكنى
🌾و گفت : روز قيامت يكى را بياورند و گويند : چه طاعت دارى ؟ گويد : جان خود اندر راه حق تعالى فدا كرده ام تا اندر غزا مرا بكشتند ،
😞👈گويند :
دروغ گويى براى آن كردى تا گويند : فلان مرد مردانه است ، بگيريد و وى را به دوزخ بريد .
ديگرى را بياورند و گويند : چه طاعت دارى ؟ گويد : هر چه داشتم به صدقه بدادم ،
😔👈گويد : دروغ گويى براى آن بكردى تا بگويند : فلان مرد سخى است ، بگيريد وى را به دوزخ بريد . ديگرى را بياورند
🤔و گويند : چه طاعت دارى ؟ گويد : علم و قرآن بياموختم و رنج بسيار بردم ،
😞گويند : دروغگويى ، براى آن آموختى تا گويند : فلان مرد عالم است ، بگيريد وى را به دوزخ ببريد .
منبع : برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
✾📚 @Dastan 📚✾
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_24208692.jpg
173.6K
🦋مرد کوفی و کودکان
✨🍃یکی از بزرگان حکایت میکرد که شبی به خانه مردی خسیس از اهالی کوفه وارد شد. آن مرد کودکانی خردسال داشت.
🌟چون ایشان بخفتند و پاسی از شب بگذشت، آن مرد برمیخاست و هر ساعت کودکان خود را پهلو به پهلو میگرداند. چون صبح شد،
✨مهمان از او پرسید: دیشب دیدم که تو اطفال خود را پهلو به پهلو میگردانیدی، چه حکمتی در این کار بود؟
🌟مرد گفت: کودکان من در آغاز شب طعام خورده و خوابیده بودند و چون بر پهلوی چپ خفته بودند، ترسیدم اگر همچنان تا صبح بخوابند، آنچه خورده باشند زود هضم شود و صبح زود گرسنه شوند. خواستم که آن غذا در معده ایشان باشد تا صبح زود با خواهش غذا مرا آزار ندهند.
#حکایت
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🌺شیخ انصاری (ره) حاصل #مراقبت_در_حلال_و_حرام است ...
🌸🍃یکی از مقلدین شیخ انصاری که تاجر بود یک عبای زمستانی گرانبها که در نوع خود بی نظیر بود به شیخ هدیه کرد و به این ترتیب دست شیخ را بوسید و عبا را بر دوش او افکند .
🍂فردای آن روز آن تاجر ، در نماز جماعت شیخ انصاری شرکت کرد ولی دید همان عبای ساده ای که با مقام زعامت شیخ تناسب ندارد بر دوش اوست .
✨بعد از نماز به محضر شیخ رفت و پرسید : " آن عبای گرانبها که دیروز به شما هدیه کردم کجاست ؟ "
🔆شیخ در پاسخ گفت : " آن را فروختم و با پول آن دوازده لباس زمستانی ساده خریداری کرده و به افرادی که در این فصل زمستان لباس زمستانی نداشتند دادم .
🌟تاجر عرض کرد : ای مولای من ، عبا مال شما بود و به خصوص برای شخص شما خریده بودم ، تا شخص شما آن را بپوشد ، نه اینکه آن را بفروشید و از پول آن چند لباس برای مستحقین فراهم نمایید .
🦋شیخ در پاسخ فرمود : " وجدانم چنین کاری را نمی پذیرد که چنان عبایی بپوشم در حالی که عده ای به لباس ساده ی زمستانی نیازمند باشند . "
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام عالی
🌀 سعدی و پدرش
✾📚 @Dastan 📚✾
📛بزرگی میگفت:
هروقت خواستی گناه کنی یک چوب کبریت رو روشن کن و زیر یکی از انگشتات بگیر...
اگه تحملش روداشتی بروگناه کن❗
🔥میدانیم که آتش جهنم هفتادبار از آتش دنیا شدیدتر هست
🍂پس چرا وقتی تحمل آتش دنیا را نداریم به این فکرنمیکیم که خود را از آتش جهنم نجات دهیم
🍃با خدا باشید پادشاهی کنید و خود را از عذاب سخت قیامت نجات دهید
✾📚 @Dastan 📚✾