#خوش_اخلاقی
مرحوم شيخ مفيد، به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت نمايد:
روزى به رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، خبر دادند كه فلان جوان مسلمان ، مدّتى است در سكرات مرگ و جان دادن به سر مى برد ونمى ميرد.
چون حضرت رسول بر بالين آن جوان حضور يافت ، فرمود: بگو ((لا إ لهَ إ لاّ اللّه ))؛ ولى مثل اين كه زبان جوان قفل شده باشد ونمى توانست حركت دهد، حضرت چند بار تكرار نمود و جوان بر گفتن كلمه طيّبه ((لا إ لهَ إ لاّ اللّه )) قادر نبود.
زنى در كنار بستر جوان مشغول پرستارى از او بود، حضرت از آن زن سؤ ال نمود: آيا اين جوان مادر دارد؟
پاسخ داد: بلى ، من مادر او هستم .
حضرت فرمود: آيا از فرزندت ناراحت و ناراضى مى باشى ؟
گفت : آرى ، مدّت پنج سال كه است با او سخن نگفته ام .
حضرت پيشنهاد داد: از فرزندت راضى شو. عرض كرد: به احترام شما از او راضى شدم و خداوند نيز از او راضى باشد.
سپس حضرت به جوان فرمود: بگو ((لا إ لهَ إ لاّ اللّه )) ، در اين موقع آن جوان سريع كلمه طيّبه را بر زبان خود جارى كرد.
بعد از آن ، حضرت به او فرمود: دقّت كن ، اكنون چه مى بينى ؟
عرض كرد: مردى سياه چهره با لباس هاى كثيف و بدبو همين الا ن در كنارم مى باشد و سخت گلوى مرا مى فشارد.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، اظهار نمود: بگو:
((يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسيرَ، وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثيرِ، إ قبَلْ مِنِّى الْيَسيرَ، وَاعْفُ عنّىِ الْكَثيرَ، إ نّكَ اءنْتَ الْغَفُورُ الرَّحيم )) .
يعنى ؛ اى كسى كه عمل ناچيز را پذيرا هستى ، و از خطاهاى بسيار در مى گذرى ، كمترين عمل مرا بپذير و گناهان بسيارم را به بخشاى ؛ همانا كه تو آمرزنده و مهربان هستى ،
وقتى جوان اين دعا را خواند، حضرت فرمود: اكنون چه مى بينى ؟
گفت : مردى خوش چهره و سفيد روى و خوش بو با بهترين لباس ، در كنارم آمد و با ورود او، آن شخص سياه چهره رفت .
حضرت فرمود: بار ديگر آن جملات را بخوان ، وقتى تكرار كرد.
و در همان لحظه روح ، از بدنش خارج شد و به دست پر بركت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، نجات يافت و سعادتمند گرديد.(1)
1- بحار الا نوار: ج 92، ص 342 1 به نقل از امالى شيخ مفيد: ج 1، ص 63.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
میگویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد.
چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود.
تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد!
این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#بی_ارزشی_دنیا
مرحوم علاّمه مجلسى رحمة اللّه تعالى عليه ، به نقل از يكى از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام به نام محمّد بن سنان حكايت كند:
از حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم شنيدم ، كه در جمع اصحاب خود مى فرمود:
روزى شخصى به محضر مبارك محمّد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله وارد شد، در حالى كه حضرت روى حصيرى دراز كشيده بود و سر مبارك خود را بر بالشى از ليف خرما نهاده بود و استراحت مى كرد.
همين كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله ، متوجّه ورود آن شخص گرديد، از جاى خويش بلند شد و نشست و خواست دستى بر صورت و بدن خود بكشد كه آن شخص مشاهده كرد كه حصير بر بدن مبارك حضرت و نخ هاى ليف بر صورت نورانيش اءثر گذاشته است .
با خود گفت : قيصر و كسرى روى پارچه هاى ابريشمى و مخمل مى خوابند و هنوز به اين زندگى تشريفاتى كه دارند راضى و قانع نيستند، ولى شما با اين مقام والا و عظيم بر روى حصير مى نشينى و بر ليف خرما مى خوابى ؟!
و چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، متوجّه افكار آن شخص شد، او را مخاطب قرار داد و فرمود:
توجّه داشته باش كه ما از آن ها بهتر و برتريم .
به خدا قسم ! ما با دنيا و اءشياء آن رابطه اى نداريم ؛ چون مَثَل ما در اين دنيا همانند سواره اى است كه بر درختى سايه دار عبور كند، سپس جهت استراحت كنار آن درخت فرود آيد و زير سايه اش بنشيند؛ و چون به مقدار كافى استراحت كرد آن را رها كند و به دنبال مقصد خويش به راه افتد.(1)
1- بحارالا نوار: ج 16، ص 282، ح 129.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
685321441524152.mp3
3.11M
🔉 حتما گوش کنید | یه سنت خوب در روز جمعه
سوره مبارکه #جمعه
🌸 کوتاه با قرائت زیبای رهبر معظم انقلاب
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
📚 #حکایتی_زیبا_از_ملانصرالدین
در نزدیکی ده ملانصرالدین مکان مرتفعی بود که شب ها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد.
دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.
ملا نصرالدین قبول کرد، شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.
گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟
ملا گفت: نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.
دوستان گفتند: همان آتش تو را گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند، اما خبری از ناهار نبود.
گفتند: ملا، انگار نهاری در کار نیست.
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده.
دو سه ساعت دیگر هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.
ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببینند چگونه آب به جوش نمی آید.
دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده، چند متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده
گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند!
ملا گفت: چطور شمعی از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود!
📗 @Dastan
#اسراف
ابان پسر تلغب نقل مى كند:
امام صادق عليه السلام فرمود:
ابان ! تو گمان مى كنى خداوند به كسى كه مال و ثروت داده ، به خاطر مقام و منزلت او در پيشگاه خدا بوده و او را خداوند دوست مى دارد؟
و كسى را كه از عطاى خود محروم ساخت و زندگيش در تنگنا است ، به خاطر اين است كه او در نزد خدا بى ارزش است و خداوند او را دوست ندارد؟
هرگز چنين نيست . زيرا ثروت و مال از آن خداست ، به عنوان امانت در اختيار مردم مى گذارد و آنان را آزاد گذاشته كه از روى ميانه روى بخورند و بياشامند و لباس تهيه نموده و ازدواج كنند و براى خود وسيله سوارى تهيه كرده و زندگى را به طور اقتصادى بگردانند.
و هرگاه از مخارج معمولى اضافه آمد، از مستمندان و مؤ منان دستگيرى نموده و مشكلات زندگى آنان را برطرف سازند.
هر كس در مال خداوند اين چنين شرعى و ميانه روى رفتار كند، هر اندازه استفاده نمايد و هر كارى انجام دهد، بر وى حلال است .
هر آنچه مى خورد و مى آشامد و سوارى تهيه مى كند و ازدواج مى نمايد بر او حلال است .
و كسى كه اسراف نموده و در موارد خلاف خروج مى كند برايش حرام خواهد بود.
آنگاه فرمود:
- اسراف نكنيد! چون خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد.
اى ابان ! تو فكر مى كنى خداوند از كرم و فضل خود به كسى به عنوان امانت مالى مى دهد او مى تواند اسبى به ده هزار درهم بخرد در صورتى كه اسب بيست درهمى هم او را كفايت مى كند و يا كنيزى به هزار دينار بخرد با اين كه بيست دينارى او را كافى است ؟
سپس فرمود:
زياده روى نكنيد خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد.
منبع: داستانهای بحار الانوار جلد3
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#اسراف
امام على عليهالسلام :
فَدَعِ السرافَ مُقتَصِدا وَاذكُر فِى اليَومِ غَدا وَأَمسِك مِنَ المالِ بِقَدرِ ضَرورَتِكَ وَقَدِّمِ الفَضلَ لِيَومِ حاجَتِكَ؛
اسراف را رها كن و ميانهروى در پيشگير و امروز به ياد فردا باش و از مال به اندازه ضرورتت نگهدار و اضافى آن را براى روز نيازمنديت (قيامت) پيش فرست.
منبع: نهج البلاغه، نامه21
امام صادق عليهالسلام :
لَمّا سُئِلَ عَن أَدنَى السرافِ ـ : إِبذالُكَ ثَوبَ صَونِكَ وَإِهراقُكَ فَضلَ إِنائِكَ... ؛
در پاسخ به سئوال از كمترين حدّ اسراف فرمودند: كمترين اندازه آن اين است كه لباس بيرونت را لباس خانه دم دستى قرار دهى و ته مانده ظرفت را دور بريزى.
منبع: كافى، ج4، ص56، ح10
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستان های آموزنده 📚
الهِجرانُ عُقوبَةُ العِشقِ ... جدايى، كيفر عشق است. #امام_علی_علیه_السلام بر عاصیان هر قوم بگماش
#خاطرات_شـهید
یکی از دلایل اینکه هیچگاه به ایشان به دلیل مأموریتهای زیاد خرده نگرفتم، حدیثی بود به این مضمون که «اگر کسی از جهاد و شهادت فرار کند، خداوند مرگی نصیب او میکند به همان زودی ولی با خفت و خواری» و پس از خواندن این مطلب جرأت نمیکردم به ایشان بگویم به مأموریت نرود.
آنقدر عاشق شهادت بود که هنگام نماز از ما میخواست دعا کنیم مرگی غیر از شهادت نداشته باشد و همیشه و به ویژه در یک سال اخیر ما را برای شهادتشان کاملاً آماده کرده بودند، به گونهای که شهادتشان برای ما قطعی انگار میشد. همچنین از دیگر خصوصیات آن شهید خواندن قرآن پس از ورود به اتاق محل کار خود در آغاز صبح بود.
پس از شهادت ایشان بود که فهمیدم برای نیروهایش مثل یک پدر دلسوز و حتی در ریزترین مسائل زندگی نیز کمک حالشان بود.
ماشین سواریاش پیکانی بود که با هیچ چیزی عوضش نمیکرد و همیشه میگفت، ما به ملت و رهبرمون بدهکاریم و هیچ طلبی نداریم و واقعا خلوصشان در این زمینه عالی بود؛ حتی پاداشهایی که به ایشان میدادند بین نیروهایش تقسیم میکرد و از آوردن آن به منزل خودداری میکرد.
#شهید_دادالله_شیبانی🌷
@Dastan
🌹حکایت گنجشکی که با خدا قهربود🌹
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت.
⭐️فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:⭐️می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.
⭐️و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
⭐️ فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ...
⭐️گنجشک هیچ نگفت ...
و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
⭐️گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.
⭐️تو همان را هم از من گرفتی.
⭐️این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟
⭐️لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟؟؟
⭐️و سنگینی بغض راه کلامش را بست ...
⭐️سکوتی در عرش طنین انداخت.
⭐️فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
⭐️خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود.
⭐️باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند.
⭐️آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
⭐️گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود...
⭐️خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی!
⭐️اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ...
⭐️های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد ...
قرآن کریم / سوره بقره / آیه 216 چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا می داند، و شما نمی دانی.
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
☑️روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
♦️مولا گریه می کردند و میفرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند .
📚الکافی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
☑️چگونه بدانیم خدا از ما راضی است؟
اگر میخواهی بدانی خدا از تو راضی است یا نه، به دلت مراجعه كن! ببین در زندگی از خدا راضی هستی؟ اگر راضی هستی؛ بدان كه خدا هم از تو راضی است و اگر در گوشه دلت از خدا ناراضی هستی. متوجه باش كه خدا هم از تو ناراضی است.
💠خداوند از سه گروہ تعجب میكند.
۱. كسی كه نماز میخواند و میداند
مقابل چه خدایی ایستادہ است، ولی
در نماز حضور قلب ندارد و حواسش
به نماز نیست.
۲. كسی كه عمری است روزب خدا را
میخورد و غصه روزی فردا را دارد.
۳. كسی که میخندد در حالی كه نمیداند
خدا از او راضی هست یا نه!
•✾📚 @Dastan 📚✾•
4_5965042415399077348.mp3
7.27M
🎧🎧
⏰ 5 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ اسرار نماز
🔹 درست نمازتون بخون
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
#توکل
قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : مَنْ أرادَ التّوكّل عَلَي الله فليُحبَّ اهل بيتي وَ مَنْ أرادَ أنْ ينْجُوَ مِنْ عذاب القبر فليُحبُ اهل بيتي ... .
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: كسي كه قصد توكل بر خدا را دارد، اهل بيتم را دوست بدارد و نيز كسي كه اراده نجات از عذاب قبر را دارد، اهل بيتم را دوست بدارد.
(بحارالانوار،ج24،ص116)
قال الامام علي - عليه السلام - : اقوي النّاس ايماناً اكثرُهُم توكُّلاً علي اللهِ سبحانه.
امام علي - عليه السلام - فرمود: قويترين مردم در ايمان، با توكل ترين آنها به خداوند سبحان است.
{غررالحکم،ج3150۰}
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#توکل
محضر امام صادق عليه السلام رسيدم و از مشكلات زندگى شكايت كردم . امام عليه السلام به كنيز دستور داد كيسه اى كه چهارصد درهم در آن بود، به من داد و فرمود:
با اين پول زندگيت را سامان بده .
عرض كردم :
فدايت شوم ! منظورم از شرح حال اين بود كه در حق من دعا كنى !
امام صادق عليه السلام فرمود:
بسيار خوب دعا هم مى كنم .
و در آخر فرمود:
مفضل ! از بازگو كردن شرح حال خود براى مردم پرهيز كن !
اگر چنين نكنى نزد مردم ذليل و خوار مى شوى . بنابراين براى دورى از ذلت ، درد دلت را هرگز به كسى نگو!
(داستان های بحارالانوارجلد4)
•✾📚 @Dastan 📚✾•
☑️روزی لقمان به فرزندش گفت :
« از فردا یک کیسه با خودت بیاور و در آن به تعداد آدمهایی که دوست نداری و از آنان بدت میآید پیاز قرار بده »
روز بعد فرزند همین کار را انجام داد و
لقمان گفت :
« هرجا که میروی این کیسه را با خود حمل کن »
فرزنش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت میکند.
لقمان پاسخ داد :
این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه داری . این کینه ، قلب و دلت را فاسد میکند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد ...
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#یادآوری
💠 نماز توبه یکشنبه ماه ذیالقعده
🔻«انسبنمالک» میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در یکشنبۀ ماه ذیقعده از منزل بیرون آمدند و فرمودند: ای مردم! کدامیک از شما میخواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه میخواهیم توبه کنیم.
فرمود:
1⃣ غسل کنید؛
2⃣ و وضو بگیرید؛
3⃣ و چهار رکعت نماز (دو نماز دو رکعتی) ـ در هر رکعت ۱بار «سوره حمد»، سه بار «قل هو الله احد» و هر کدام از دو سوره معوذتین (سوره فلق و سوره ناس) را یک بار ـ بخوانید؛
4⃣ سپس (پساز اتمام ٤ ركعت نماز) ۷۰ بار استغفار کنید
5⃣ و آن را به «لا حولَ و لا قوةَ الا بالله العلی العظیم» ختم کنید؛
6⃣ آنگاه بگویید: «يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت».
🔸 سپس رسول خدا (ص) فرمود: هر بندهای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا میشود: ای بندۀ خدا! عمل خود را از نو آغاز کن؛ زیرا توبۀ تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد...
🔹 در ادامه روايت آثار زيادى براى اين نماز ذكر شده كه عبارتند از اينكه در روز قیامت، دشمنانت را از تو راضی مینمایند. با ایمان از دنیا میروى. دینت از تو گرفته نشده و قبر تو وسیع و نورانى خواهد شد. پدر و مادرت راضی میشوند، پدر و مادر، تو و خاندانت بخشیده شده و در دنیا و آخرت خوشرزق خواهى بود. جبرئیل با فرشته مرگ پیش تو آمده و به او دستور میدهد که با تو خوشرفتار بوده، بهخاطر مرگ آسیبی به تو نرسانیده و به نرمى، روح را از بدنت خارج نماید».
🔸 اين روايت در كتاب اقبالالاعمال ذكر شده و در كتاب المراقبات و همچنين مفاتيحالجنان به آن اشاره شده است.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
❤️به پروردگارت اعتماد کن
👈صحنه ای که فراموش نمی کنم*
جوانی مادرش را پیش دندانپزشک برد ؛ دندانپزشک از او خواست تا رنگ مناسب دندان انتخاب کند
پسر گفت : هررنگی میخواهی بگذار چون این پیرزن است و بزودی می میرد.
بعد از یک هفته جوان مرد .
سبحانک ربی ما اعظمک
💌💌💌💌
ابراهیم تنها پسرش را برای قربانی آماده می کرد
چاقویش را تیز کرد و آماده قربانی شد واسماعیل میگفت : به آنچه فرمان داده شدی عمل کن
و هردوی آنها نمیدانستند که قوچی در بهشت 500 سال قبل برای این لحظه مهیا است.
* پس به پروردگارت اعتماد کن *
💌💌💌💌
هنگامی که نوح دعا کرد:
" انی مغلوب فانتصر "
گمان نمیکرد الله متعال بشریت را بخاطرش غرق کند و همه اهل زمین غرق میشوند الا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند.
* پس به پروردگارت اعتماد کن *
💌💌💌💌
موسی گرسنه شد و صدای فریادش تمام قصر را پر کرده بود و سینه هیچ زنی را نمیگرفت ؛ همه این گریه ها بخاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود و لطف و رحمتی از رب العالمین به او و پسرش
* پس به پروردگارت اعتماد کن *
💌💌💌💌
ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد وقتی عذر خواهی کرد و صدا زد:
* لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین*
الله تعالی فرمود : او را استجابت کردیم واز غم و اندوه نجاتش دادیم
* پس به پروردگارت اعتماد کن*
💌💌💌💌
پیامبر اسلام صل الله و علیه والسلام روی فرش غمگین و ناراحت به پشت خوابیده بود
پروردگارش به جبرئیل دستور داد
تا او را به آسمان بالا ببرد تا پیامبران او را آرامش دهند
* پس به پروردگارت اعتماد کن*
💌💌💌💌
زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد
صاعقه ای نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند و به دیوار های زندان امر نفرمود تا راه را بسوی یوسف باز کند
بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد
* پس به پروردگارت اعتماد کن*
💌💌💌💌
به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و بدان بالای هفت آسمان پروردگار حکیم و کریم است
💌💌💌💌
ماگروهی هستیم که اگر دنیا برایمان سخت و تنگ شد درهای آسمان برایمان گشوده می شود
پس ؛
* چگونه ناامید می شویم ...؟ *
💌💌💌💌
🌸🌸
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
《داستان☆حکایت♡مطالب ناب》👇
📚 @Dastan 📚
برسه به دست کسایی که ناامید از رحمت خدا هستن👌👌👇
تانفس به گلوبرسدآنها رامی آمرزم❗️😓
🔸امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
آدم به حضرت حق عرضه داشت: شیطان را بر من سلطه دادى، و او را چنین قدرتى است که همچون خون در باطن من گردش نماید، در برابر این برنامه براى من چیزى قرار بده.
🔹به او خطاب شد: این حقیقت را براى تو قرار مى دهم که اگر از ذرّیه ات کسى تصمیم بر گناه گرفت، در پرونده اش نوشته نشود
و اگر تصمیمش را به اجرا گذاشت همان یک گناه در نامه عملش ثبت گردد
🔸اگر فردى از ذرّیه ات تصمیم به کار نیکى گرفت، در نامه اش نوشته شود
و اگر آن تصمیم را عملى کرد، درنامه اش ده برابر ثبت گردد
🔹آدم عرضه داشت:پروردگارا!اضافه کن
خطاب رسید:اگر کسى از ذرّیه ات گناهى مرتکب شود،سپس از من طلب آمرزش نماید، او را بیامرزم
🔸عرضه داشت: یا رب! بر من بیفزا
خطاب رسید: براى آنان توبه قرار مى دهم، و توبه را بر آنها گسترده مى نمایم تا نفس به گلویشان برسد
عرضه داشت:
🔹خداوندا!مرا کفایت کرد
📚 برگرفته از کتاب توبه آغوش رحمت اثر استاد حسین انصاریان
📚 @Dastan 📚
1_5098195891966181480.mp3
9M
⏰ 12 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆 به یاد ماه مبارک رمضان که گذشت
✅ نـمـاز و بـازار الاغ فـروش ها..!
🔹در خـونـه هـمه رو مـیزنیم
جـز در خـانـه خـدا..
═══✼🍃🌹🍃✼═══
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#یتیم_نوازی
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
خَيرُ بَيتٍ فِى المُسلِمينَ بَيتٌ فيهِ يَتيمٌ يُحسَنُ إِلَيهِ وَشَرُّ بَيتٍ فِى المُسلِمينَ بَيتٌ فيهِ يَتيمٌ يُساءُ إِلَيهِ أَنَا وَكافِلُ اليَتيمِ فِى الجَنَّةِ هكَذا؛
بهترين خانه هاى مسلمانان خانه اى است كه در آن يتيمى باشد و به او نيكى كنند و بدترين خانه هاى مسلمانان خانه اى است كه در آن يتيمى باشد و با او بدى كنند، من و سرپرست يتيم در بهشت مانند دو انگشت همراهيم.
منبع: نهج الفصاحه، ح 1510
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
يا عَلىُّ إِذا بَكَى اليَتيمُ اهتَزَّ العَرشُ، فَيَقولُ اللّه عَزَّوَجَلَّ لِجَبرَئيلَ: وَسِّع فِى النّارِ لِمَن أَبكاهُ فَإِنّى اُبكيهِ، وَوَسِّع فِى الجَنَّةِ لِمَن أَضحَكَهُ فَإِنّى اُضحِكُهُ؛
اى على هرگاه يتيم بگريد، عرش به لرزه مى افتد، سپس خداوند عزوجل به جبرئيل مى فرمايد: آتش دوزخ را براى كسى كه او را گرياند، گسترش بده كه من او را خواهم گرياند. و براى كسى كه او را خنداند در بهشت جايى باز كن كه من او را خندان سازم.
منبع: ميراث حديث، ج2، ص48، ح198
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#یتیم_نوازی
وقتى كه جعفر طيار در جنگ شهيد شد، خبرش به مدينه رسيد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به منزل جعفر تشريف آورد، به همسر وى (اسماء بنت عميس ) فرمود: كودكان جعفر را بياور!
رسول گرامى كودكان را در آغوش گرفت و آنها را بوييد و گريست . عبدالله فرزند جعفر مى گويد:
خوب به خاطر دارم آن روز كه پيغمبر نزد مادرم آمد، مادرم گفت : يا رسول الله ! جعفر به شهادت رسيد؟
فرمود: آرى و خبر شهادت پدرم را به او داد، در آن لحظه كه دست محبت بر سر من و برادرم مى كشيد اشك از ديدگانش مى ريخت و درباره پدرم دعا مى نمود.
سپس به مادرم فرمود: اى اسماء! مايلى به تو مژده بدهم .
عرض كرد: آرى پدر و مادرم فدايت باد.
فرمود: خداى بزرگ در عوض بازوان (قلم شده ) جعفر دو بال به او عنايت فرمود تا در بهشت پرواز كند
.
منبع: (داستان های بحار الانوار جلد5)
•✾📚 @Dastan 📚✾•