eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
71هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 (علیه‌السلام) «اَلتَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِيَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَاهُ» فروتنی در آن است که با مردم چنان باشی که دوست داری با تو چنان باشند. 📗 الكافی، ج۲، ص۱۲۴ 🔹فروتنی🔹 جانا! به فروتنی، گر ایمان داری یا میل به رفتار کریمان داری با مردم روزگار خود همدل باش آن‌گونه که انتظار از آنان داری •✾📚 @Dastan 📚✾•
یه خانم رفت خرید... وقتی کیفشو باز کرد تا حساب کنه صندوقدار یه کنترل تلویزیون توی کیفش دید... او (صندوقدار) نتونست کنجکاوی (فضولی) خودشو کنترل کنه... سوال کرد: شما همیشه کنترل تلویزیون رو با خودتون حمل می کنید؟ خانم جواب داد: نه، نه همیشه، اما شوهرم نپذیرفت امروز برای خرید منو همراهی کنه...!!! نکته اخلاقی: همسرتون را همراهی کنید. داستان ادامه دارد..... مغازه دار میخنده و همه ی اقلامی را که خانم خریداری کرده بود ازش پس می گیره... خانم از این عمل شوکه شد و ازمغازه دار پرسید که چکار میکنه؟ مغازه دارگفت: شوهرتون کارت اعتباری شمارو مسدود کرده... نکته اخلاقی: به سرگرمی های شوهرتون احترام بگذارید... داستان ادامه دارد..... خانم کارت اعتباری شوهرش رو که کف رفته بود از کیفش بیرون آورد (متاسفانه شوهرش کارت خودشو مسدود نکرده بود)... نکته اخلاقی: قدرت همسر را دست کم نگیرید... باز هم ادامه دارد..... وقتی خواست از کارت همسرش استفاده کند دستگاه از او خواست تا کدی را که به موبایل همسرش ارسال شده است را وارد کند... نکته اخلاقی: وقتی مردان در حال شکست هستند ماشین ها از آنها حفاظت میکنند... همچنان ادامه دارد..... وقتی خانم با ناراحتی قصد بازگشت به سمت خانه را داشت یک مسیج از موبایل همسرش برایش آمد که کد را برایش فرستاده بود... سرانجام او اقلام را خرید و با خوشحالی به خانه برگشت... نکته اخلاقی: در باره مردان چه فکری می کنید...!!! مرد همیشه خودش را فدای همسرش میکند...!!! زندگی یک چالش مستمر و پایان ناپذیر است...!!! •✾📚 @Dastan 📚✾•
⬆️⬆️⬆️ دختر کوچولویی دو تا سیب در دو دست داشت که مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت: «یکی از سیباتو به من میدی؟» دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: «بیا مامان این سیب شیرین‌تره!» مادر خشکش زد. چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه‌ای بود. هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
اِذَا کَانَ زَمانُ العَدلِ فیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرامٌ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءً حَتّی یَعلَمَ ذالِکَ مِنهُ و اِذَا کَانَ زَمانُ الجَورِ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ خَیراً ما لَم یَعلَم ذالِکَ منهُ هرگاه در جامعه، رعایت عدالت بیشتر از جور و ستم باشد؛ بد گمانی به مردم حرام است، مگر آن که از راه یقین محرز باشد؛ و، امّا اگر در برهه‌ای از زمان، ظلم و جور بر عدالت غلبه پیدا کند، خوش گمانی به همگان شایسته نیست جز آنجا که آدمی به نیک بودن شخصی علم و یقین دارد. (مستدرک الوسائل، ج. ۹ ص. ۱۴۶) •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌺 ٢٦ مرداد سالروز ورود آزادگان سرافراز وغیور به میهن گرامی باد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📔#حکایت_طنز😃 شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد. روزی حضرت عیسی علیه السلام او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست گفت مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه نکبت! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟😂 •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚ابن سیرین كسی را گفت: چگونه ای؟ گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟ ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و واى بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم! گفتند: مجبور نبودی كه قرض و خرج او را بدهی. گفت: وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی... 👌اينچنين است رسم انسانيت و مردانگى... •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌼 ازعلّامه طباطبايی (ره) : سئوال کردند چه کار کنيم، که در نماز «حواسمان جمع باشد.!؟ فرمود؛ قبل از نماز، «مراقب زبان» خودتان باشيد. نماز با «حضور قلب» مزد است، و آنرا به هر کسی نمی دهند اين هديه را، به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.! •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍️از حکیمی پرسیدند :چرا گوش دادنت از سخن گفتنت بیشتر است؟ گفت: چون به من دو گوش داده اند و یک زبان، یعنی دو برابر آنچه می گویم، می شنوم. کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی، چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی، از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند، یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی •✾📚 @Dastan 📚✾•
دو چیز خیلی سر و صدا می کند یکی خرده پول و دیگری خرده معلومات... •✾📚 @Dastan 📚✾•
وارثِ #غدیر ، قرن‌‌ها چشم‌براه است؛ حاضران به غائبان برسانند؛ پیغامِ ولایت او را . #فقط_به_عشق_علی 🌹 #دلنوشته •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فقیر کیست؟ 🎤 حجت الاسلام عالی ┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈ •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🔹صراط المستقیم🔹 دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت: خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟ نام او عشق است، آری می‌شناسیدش: علی‌ست من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم با مددهای علی بن ابی‌طالب شدم در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی... مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم تا که ساقی اوست سرمست‌اند «اصحابُ الیمین» وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین» دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟ ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟ یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار، ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار آخرین پیغمبر دلداده‌ام در کیش او فکر می‌کردم که من عاشق‌ترینم پیش او... بعد از این سنگ محک،‌ دیگر ترازوی علی‌ست ریسمان رستگاری، تار گیسوی علی‌ست من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم» طالبان «اِهدنا» این هم «صراط المستقیم» چهره‌اش تفسیر «نور» و شانه‌هایش «مُحکمات» خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات» هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست 📝 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍"متنى از جنس طلا" زنده بودن حرکتی است افقی از گهواره تا گور، اما زندگی کردن حرکتی است عمودی از فرش تا عرش زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست. ماموریت ما در زندگی "بی مشکل زیستن " نیست" با انگیزه زیستن است" سلطان دلها باش اما دل نشکن. پله بساز اما از کسی بالا نرو. دورت را شلوغ کن اما در شلوغی ها خودت را گم نکن. 👌طلا باش اما خاکی •✾📚 @Dastan 📚✾•
مناظره شیخ مفید با قاضی عبد الجبار درباره حدیث غدیر و اثبات حقانیت امیر المومنین(ع) قاضی نور الله شوشتری در کتاب مجالس المومنین از کتاب مصابیح القلوب نقل کرده است: روزی قاضی عبد الجبار از علمای بزرگ اهل سنت، در بغداد در مجلس خود نشسته بود و بسیاری از علمای بزرگ شیعه و سنی هم در آن مجلس حضور داشتند. شیخ مفید وارد مجلس شده و در پایین مجلس نشست و پس از مدتی به قاضی رو کرد و گفت: من از تو در حضور علما سوالی دارم. قاضی گفت: بپرسید. شیخ مفید گفت: شما در مورد این حدیث چه می‌گویید که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر خم فرمودند: «هر کس من مولای او هستم، پس علی مولای اوست». آیا این حدیث، مسلم و صحیح است که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر فرموده است؟ قاضی گفت: آری، حدیث صحیح می‌باشد. شیخ مفید فرمود: منظور از کلمه مولی چیست؟ قاضی گفت: مولی به معنی اولی و بهتر است. شیخ مفید فرمود: پس این اختلاف و خصومت بین شیعه و سنی چیست؟ با اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله امیر المومنین علیه السلام را بهتر از دیگران معرفی نموده است؟ قاضی گفت: این حدیث، روایت است، ولی خلافت ابو بکر درایت (و از روی اجتهاد و درک) می‌باشد و انسان عادل، روایت را همتای درایت قرار نمی‌دهد؛ یعنی درایت مقدم است. شیخ مفید فرمود: شما در باره این فرمایش حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله چه می‌گویید که به امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «جنگ با تو، جنگ با من است؛ و صلح با تو، صلح با من است»؟ قاضی گفت: این گفتار براساس حدیث صحیح است. شیخ مفید فرمود: نظر شما درباره اصحاب جمل که به جنگ با امیر المومنین علیه السلام آمدند یعنی عایشه و طلحه و زبیر و اصحابشان چیست؟ قاضی گفت: ای برادر! آنها توبه کردند. شیخ مفید فرمود: ای قاضی جنگ آن‌ها درایت و (حتمی) بوده است ولی توبه کردن آن‌ها روایت شده است و تو در مورد حدیث غدیر گفتی روایت معادل درایت نیست و درایت مقدم می‌باشد. قاضی از پاسخ به شیخ مفید عاجز و درمانده شد، سر در گریبان فرو برد و سپس گفت تو کیستی؟ شیخ مفید جواب داد: من خدمتگذار تو محمد بن محمد بن نعمان حارثی هستم. قاضی از مسند قضاوت برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر آن مسند نشانید و گفت: حقا براستی که تو انسانی مفید [ سودبخش] هستی. چهره‌ علمای بزرگِ اهل سنت مجلس در هم کشیده شد. وقتی قاضی ناراحتی آن‌ها را دریافت به آن‌ها رو کرد و گفت: ای علما! این مرد (شیخ مفید) مرا مجاب کرد و در پاسخ او عاجز شدم، اگر کسی از شما قادر به جواب او هست، اعلام کند تا او را بر مسند بنشانم و شیخ مفید به جای خود بنشیند! هیچ کس جواب نداد و این موضوع شایع گردید و علت نام‌گذاری او به مفید از همین جا سرچشمه گرفت. 📚 مستدرک سفینة البحار، تالیف علی نمازی شاهرودی، جلد ۸، صفحه ۳۴۹-۳۵۰، چاپ موسسه النشر الاسلامی. •✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 تاریخ ولادت امام موسی کاظم(علیه‌السلام) در منابع دست اول تاریخی، راجع به تاریخ ولادت امام کاظم(علیه‌السلام)، تصریحی نسبت به روز و ماه ولادت یافت نمی‌شود و تنها سال‌ ولادت ذکر شده که سال ۱۲۸ هجری است، و به نقلی ۱۲۹. تا پیش از قرن پنجم و ششم هجری، همان‌طور که علامه شوشتری -صاحب «قاموس الرجال»- گفته است: «لَمْ یُعیّن أحدٌ شَهرَه»، هیچ یک از مورخان ماهِ ولادت امام کاظم(علیه‌السلام) را تعیین نکرده، پس چه رسد به روز ولادت! قول هفتم صفر به عنوان ولادت امام کاظم(علیه‌السلام) برمی‌گردد به دو تن از علمای قرن پنجم و ششم؛ شیخ طبرسی در دو کتاب «إعلام الوری» و «تاج الموالید»، و ابن شهر آشوب مازندرانی در کتاب «مناقب آل أبي طالب». منتها منابع قرن پنجم و ششم، منابع میانی شمرده می‌شود، نه دست اول. و در منابع کهن و دست اول هیچ روایتی نیست که مؤید این قولِ هفتم صفر باشد. یعنی مثلاً شیخ کلینی در «کافي» یا شیخ مفید در «إرشاد»، هیچ روز یا حتی ماهی را برای میلاد امام کاظم(علیه‌السلام) معیّن نکرده‌اند. آنچه در این منابع آمده تنها سال ولادت امام کاظم(علیه‌السلام) است. از مرحوم کلینی در کافی اینطور آمده: «سال ۱۲۸، و به نقلی ۱۲۹». و مرحوم مفید در ارشاد می‌گوید: «سال ۱۲۸». ✅ استخراج روز و ماه ولادت امام کاظم(علیه‌السلام) اما احمد البرقي، از علمای بنام شیعه در قرن سوم هجری و از یاران امام جواد و امام هادی(علیهماالسلام)، در کتابش «المحاسن»، خبری از أبی‌بصیر نقل کرده که می‌گوید: «در سالی که همراه امام صادق(علیه‌السلام) به حج مشرف شدیم، وقتی از حج برگشتیم و به شهرک أبْوَاء (بین مکه و مدینه) رسیدیم... حضرت، آنجا به دنیا آمد.» از این خبر -که اتفاقاً در کهن‌ترین و دست‌اول‌ترین منابع آمده- به راحتی می‌توان ماه ولادت و نیز روز تقریبی آن را استخراج کرد؛ با این توضیح که با معلوم بودن زمان و محل ولادت امام موسی کاظم(علیه‌السلام) که بعد از پایان مناسک حج و در راه بازگشت به مدینه بوده، پس بسیار بعید است که این ولادت در ماه صفر بوده باشد. بلکه در یک برگشت طبیعی از مکه به مدینه، باید گفت تاریخ ولادت ایشان در نیمۀ دوم ماه ذی الحجۀ سال ۱۲۸هجری بوده است. در تعیین دقیق روز، این احتمال بعید نیست که در بعضی منابع، عبارتی همچون «السابع عشر» آمده بوده که با توجه به اشتباهاتی که در خواندن و بازنویسی کتب خطی رخ می‌داده، برخی به اشتباه آن را «السابع صفر» خوانده و بازنویسی کرده باشند. بنابراین شاید تاریخ صحیح، روز ١٧ ذی‌الحجه باشد. پس به هر حال تاریخ ٧ صفر به عنوان سالروز ولادت امام کاظم(علیه‌السلام)، نه تنها مؤیدی در منابع دست اول ندارد بلکه آنچه از این منابع استفاده می‌شود نادرستی این قول است. و اما سال ولادت امام کاظم(علیه‌السلام) که آیا سال ۱۲۸ بوده یا ۱۲۹؟ از آنجا که ماه ذی‌الحجه آخرین ماه سال قمری است، لذا گاهی از سوی برخی ناقلانِ اخبار این کم‌دقتی پیش آمده که حوادث ماه ذی‌الحجه را با ذکر شمارۀ سال بعد نقل کرده‌اند. میلاد امام کاظم(علیه‌السلام) نیز چون در ماه ذی‌الحجه و خصوصاً در نیمۀ دوم آن یعنی در روزهای پایانی سال واقع شده احتمالاً به همین خاطر در بعضی نقل‌ها به‌جای سال ۱۲۸، به اشتباه سال ۱۲۹ گفته شده. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨🌹✨ پنج شنبه است یادی کنیم از اموات و گذشتگان ✍️امام علی عليه السلام : اموات خودرا زيارت كنيد؛ زيرا آنان از ديدار شما خوشحال مےشوند، انسان باید بعد از آنکه بر سر قبر پدر و مادر خود برایشان دعاکرد حاجت خود را از خدا بخواهد. 📚 میزان الحکمه ج۵ ص۱۲۹ •✾📚 @Dastan 📚✾•
کلاغ‌ها خیلی دوست دارند عقاب‌ها را اذیت کنند. کلاغ با اینکه از عقاب کوچک‌تر است؛ اما چون چابک‌تر است، می‌تواند سریع بچرخد و مانور دهد. گاهی اوقات هنگام پرواز، بالای سرعقاب قرار می‌گیرد و به سمت آن شیرجه می‌رود، ولی عقاب می‌داند که می‌تواند اوج بگیرد... عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج می‌گیرد و سرانجام کلاغ عقب می‌افتد! وقتی کسی از روی حسادت و غرض‌ورزی اذیت‌تان می‌کند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید... •✾📚 @Dastan 📚✾•
» #لقمان_حکیم_گوید: ✍روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم خوشه هایی از گندم که از روی تکبرسر برافراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم، 🌾شگفت زده شدم ! خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔸یک روز صیاد از من پرسید: "فلانی! میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت چطوره؟" 🔹گفتم: "اکثر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و مغرب شرکت می کنن، ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کمه." 🔸ایشون گفت: "به همه اعلام کن فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشن." صبح همه در حسینیه حاضر شدن. 🔹صیاد بلند شد و گفت: "برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان، شما رو به نماز جماعت می خواند، توجه نمی کنید!" این کار خیلی حاضران رو تحت تاثیر قرار داد. #شهید_علی_صیادشیرازی #درس_اخلاق 📚 @Dastan 📚
✅در روايت صحيح بسيار مهمى از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود : ✍روزى امين وحى براى اداى وحى به نزد من آمد . هنوز آنچه را كه بايد بر من بخواند تمامش را نخوانده بود كه ناگهان آوازى سخت و صدايى هولناك برآمد . وضع فرشته وحى تغيير كرد ، پرسيدم : اين چه آوازى بود ؟ گفت : اى محمد ! خداى تعالى در دوزخ چاهى قرار داده ، سنگ سياهى در آن انداختند ، اكنون پس از سيزده هزار سال آن سنگ به زمين آن چاه رسيد . 💥پرسيدم : آن چاه جايگاه چه كسانى است؟ گفت : از آنِ بى نمازان و شرابخواران ! 📚کتاب عبرت آموز / استاد انصاریان •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال! ✳️مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که : 🔰در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که : 🙏خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟! 🌸حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود : تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری!⚡️ 🔷گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟! 🌹ملک فرمود : هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند... 🍀خُب،پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟ 💥این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید . 🌼ملک بار دیگر آمد و فرمود : 🌺حق تعالی می فرماید : ✨الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده . ❗️عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم.. 🌷فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو : ✨سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ✨ ☘عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ ! 🌹فرمود : اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر است... 📗 داستانهايي از اذکار و ختوم و ادعيه مجرب, ج1/ علي مير خلف زاده •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
ﺷﻴﺦ ﺟﺎﺑﺮ ، " ﺍﻣﻴﺮ سابق ﻛﻮﻳﺖ" ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ ؛ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖﺻﺪّﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم ؛ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ... ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ! ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ؛ انشاالله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ ، ﺻﺪّام ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ ؛ ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ ، ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ ! ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ۱۹۹۰ ، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ ...! ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ؛ ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمیبینم ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند ! ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻴﺸﺪ !! به جاست ﯾﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ که روزگاری مردانه ایستادند و امروز بعضی‌ها نامردانه چپاول می کنند... •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔻 #کوتاه_و_خواندنی 🍀 ديگر دعايشان مستجاب نخواهد شد! 🔹مى گويند: حجّاج بن يوسف ثقفى كه در پليدى و خباثت نظير نداشت به كوفه آمد و آنجا را از طرف عبدالملك مقرّ حكومت خود قرار داد، به او گفتند: در اين شهر، افرادى مستجاب الدعوه هستند. 🔹گفت: همه آن ها را كنار سفره من حاضر كنيد، همه را آوردند. به آنان گفت: غذا بخوريد، آن ها هم از آن سفره خوردند. سپس به آنان گفت: برويد. چون رفتند، به اطرافيانش گفت: با اين غذاى حرامى كه اينان خوردند، مطمئن باشيد كه ديگر دعايشان مستجاب نخواهد شد!! #غذای_حرام 📎برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، نوشته حجت الاسلام استاد حسین انصاریان •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722