#داستان_آموزنده
🔆وزیر مُصلح
⚡️«مأمون» خلیفهی عباسی، بر «علی بن جهم سامی» شاعر دربار غضب کرد و گفت: «او را به قتل رسانید و بعدازآن، همهی اموال او را تصرف کنید.»
⚡️«احمد بن ابی دُواد» وزیر، برای اصلاح پیش مأمون آمد و گفت: «اگر خلیفه او را بکشد مال او از چه کسی خواهد گرفت؟»
⚡️مأمون گفت: از ورثهی او، احمد گفت: «آن زمان خلیفه مال ورثه گرفته باشد نه مال او را، چه او بعد از حیات مالک نباشد و این ظلم لایق منصب خلافت نیست که مال دیگری را در مؤاخذهی دیگری بگیرند!»
⚡️مأمون گفت: «پس او را حبس کن، مال او را بگیر بعدازآن او را بکش.» احمد از مجلس مأمون بیرون آمد و او را حبس کرد و نگاه داشت تا وقتیکه غضب مأمون فرونشست.
آنگاه با این نقشهی اصلاحی، مأمون به علی بن جهم خوشبین شد و احمد وزیر را بر نیکویی این عمل تحسین کرد و قدر و منزلت او را بیفزود.
📚لطایف الطوایف ص 98
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
#داستان_آموزنده
🔆برطرف کردن تلخی اُخروی
💥همسر داود رقی گوید: مقداری حلوا برای امام صادق علیهالسلام بردم و آن حضرت به غذا خوردن مشغول بودند.
💥حلوا را نزد آن حضرت گذاردم؛ آن حضرت لقمه آماده مینمود و به اصحابش میداد. در آن موقع شنیدم که آن حضرت میفرمود:
💥«هر کس لقمهی گوارا و شیرینی به کسی عنایت نماید، خداوند تلخیهای روز قیامت را از او باز خواهد داشت.»
📚نمونه معارف، ج 1، ص 241 -لئالی الاخبار، ص 265
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سفارش هنگام احتضار
🌼در پایان جنگ اُحد، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «کیست که برای من از سعد بن ربیع خبر بیاورد، درحالیکه در فلان محل دوازده نفر او را محاصره کردهاند؟»
🌼ابی بن کعب عرضه داشت: «من این کار را میکنم.» پس به محلی که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم اشاره کرده بود رفت و در میان کشتگان دو بار نام او را صدا زد و جوابی نشنید. ابن کعب میگوید: «بار سوم گفتم: ای سعد! پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خبر تو را میپرسد.»
🌼او که در حال احتضار بود، مانند جوجهای که از تخم بیرون میجهد، تکانی به خود داد و پرسید: «آیا پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم زنده است؟» گفتم: «آری! حضرتش فرموده: دوازده نفر نیزهدار تو را محاصره کرده بودند.»
🌼فرمود: «پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم راست گفته است. سلام مرا به آن حضرت برسان و به انصار بگو: مبادا عهدی را که در عقبه با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بستید، فراموش کنید. اگر خاری به پای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برود در پیشگاه خدا معذور نیستید.» پس آهی کشید و خون مانند فواره از رگهای جستن نمود و جان بداد. ابی بن کعب گوید: «خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رسیدم و پیام او را رسانیدم. فرمود: «خدا او را رحمت کند! تا زنده بود ما را یاری کرد و موقع مرگ هم سفارش ما را نمود.
📚سفینه البحار، ج 1، ص 281
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ #منبرهای_کوتاه
📌رؤیای صادقه آیت الله سید عبدالهادی شیرازی رحمهالله / مراقب باشید اسمتان را خط نزنند!
🔰 آیت الله العظمی
وحید خراسانی
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
#داستان_آموزنده
🔆 چاه خون!
🌻روزى پيغمبر (ص) با لشكريان خويش در محلى فرود آمد . آن حضرت، گروهى از همراهان خود را فرمود تا از چاهى آب برآورند .
🌻مردى از لشكريان باز آمد و گفت: يا رسول الله!از چاه، آب سرخ بيرون مىآيد!
🌻رسول (ص) فرمود: آن، آب سرخ نيست، خون است .
🌻گفتند: خون در چاه، از كجا آمده است؟
🌻پيغمبر خدا (ص) فرمود: ((گويا على با اين چاه، سخن گفته و اسرار خود را در آن ريخته است .
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
✾📚 @Dastan 📚✾
🍁🦋🍁🦋🍁🦋🍁🦋🍁
🍃حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بر مرد سياه چهره و بدمنظرى گذر كرد، بر وى سلام نمود و كنارش نشست . مدتى با او سخن گفت و سپس آمادگى خود را در قضاى حوايجش اعلام فرمود.
🍃بعضى كه ناظر جريان بودند، عرض كردند: يابن رسول الله ! آيا با چنين شخصى مى نشينى و از حوايج او سوال مى كنى ؟
🍃حضرت در جواب فرمود: اين مرد سياه چهره ، بنده اى از بندگان خدا است و برادرى است به حكم كتاب خدا، همسايه اى است با ما در بلاد خدا، حضرت آدم بهترين پدران و آيين اسلام بهترين اديان ما و او را به به هم ربط داده است.
📚- تحف العقول ، ص 413.
✾📚 @Dastan 📚✾
.
هرکه به جایی رسیده، از امام حسین رسیده است!
.....
مرحوم حضرت آیت الله خسروشاهی:
استاد ما مرحوم علامه طباطبایی در ایام محرم و صفر، تسبیح از دستشان نمیافتاد.
مینشستیم پهلوی ایشان، اگر سوالی نداشتیم، نیم ساعت، یک ساعت، تا آخر مجلس، همهاش ذکر میگفتند. همهاش مشغول به لعن و سلام در زیارت عاشورا بودند.
ایشان میفرمودند:
هر کسی که معارف اسلامی، ذوقی، معرفتی، شهودی، به دست آورده، بزرگان ما گفتهاند که زیر قبه امام حسین (علیهالسلام) به دست آورده است.
.
#سیدالشهدا علیهالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
#علامه_طباطبایی
✾📚 @Dastan 📚✾
💚بعضی ها از مشکلات نردبانی برای رسیدن به موفقیت و رشد شخصی و معنوی میسازند. و بعضیها به بیخدایی و ناامیدی و پوچی..
ما میتونیم مشکلات زندگیمون رو با آموزش مهارتهای کنترل خشم، کنترل استرس و مهارتهای زندگی... تبدیل به شکلات کنیم و زندگی رو برای خودمون و دیگران شیرین و آرام کنیم، اگر از خداوند کمک بگیریم و از او بخواهیم که ما رو هدایت کنه، قطعا هر روز ما بهتر از دیروز هست.
به خداوند بگیم: یا قوی و یا مُبَدِّل ، تو قوی هستی به من هم نیرویی بده که بتونم مشکلات زندگیم رو از زشتی به زیبایی و از سختی به آسانی تبدیل کنم.
روزانه👇
✅یا مبدل👈 76مرتبه
✅و یا قوی👈 116 مرتبه
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✾📚 @Dastan 📚✾
خـدایــا امـشب را مهمان قلبم
بـاش پـای حرف دل
مــن بنشین
می دانم، که فرداها
از آن مــن خـواهـد بـود
وقــتـی که دستانم
در دسـت پـر مهـــر تـوســت
"شبتون پر از آرامش"
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و شهادت امام رضا علیه السلام برعموم مسلمانان جهان تسلیت باد...🏴
🌻|↫#رحلت_پیامبر_اکرم🖤
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆دنيا در نظر مردان خدا
🏴مرحوم علاّمه مجلسى رحمة اللّه تعالى عليه ، به نقل از يكى از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام به نام محمّد بن سنان حكايت كند:
🏴از حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم شنيدم ، كه در جمع اصحاب خود مى فرمود:
روزى شخصى به محضر مبارك محمّد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله وارد شد، در حالى كه حضرت روى حصيرى دراز كشيده بود و سر مبارك خود را بر بالشى از ليف خرما نهاده بود و استراحت مى كرد.
🏴همين كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله ، متوجّه ورود آن شخص گرديد، از جاى خويش بلند شد و نشست و خواست دستى بر صورت و بدن خود بكشد كه آن شخص مشاهده كرد كه حصير بر بدن مبارك حضرت و نخ هاى ليف بر صورت نورانيش اثر گذاشته است .
🏴با خود گفت : قيصر و كسرى روى پارچه هاى ابريشمى و مخمل مى خوابند و هنوز به اين زندگى تشريفاتى كه دارند راضى و قانع نيستند، ولى شما با اين مقام والا و عظيم بر روى حصير مى نشينى و بر ليف خرما مى خوابى ؟!
🏴و چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، متوجّه افكار آن شخص شد، او را مخاطب قرار داد و فرمود:
توجّه داشته باش كه ما از آن ها بهتر و برتريم .
🏴به خدا قسم ! ما با دنيا و اءشياء آن رابطه اى نداريم ؛ چون مَثَل ما در اين دنيا همانند سواره اى است كه بر درختى سايه دار عبور كند، سپس جهت استراحت كنار آن درخت فرود آيد و زير سايه اش بنشيند؛ و چون به مقدار كافى استراحت كرد آن را رها كند و به دنبال مقصد خويش به راه افتد.
📚 بحارالا نوار: ج 16، ص 282، ح 129.
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#داستان_آموزنده
💥💥گریه امام حسن مجتبی علیه السلام
🏴هنگامى كه امام حسن (ع ) در بستر شهادت و سفر آخرت ، قرار گرفت ، گريه مى كرد، يكى از حاضران عرض كرد:
🏴اى پسر رسول خدا! آيا با آنهمه مقام ارجمندى كه در پيشگاه رسول خدا(ص ) دارى ، و آن حضرت درباره تو چنين فرمود، و بيست بار، پياده به حج رفته اى ، و سه بار تمام دارائيت را نصف نموده اى ، و حتى كفشت را به مستمندان داده اى ، چرا گريه مى كنى ؟
💥💥امام حسن در پاسخ فرمود:
انما ابكى لخصلتين ؛ لهول وفراق الاحبة
:((همانا درباره دو چيز گريه مى كنم : 1- از وحشت روز قيامت (كه هر كس براى نجات خود به هر جا سر مى كشد تا به آن پناه ببرد، و پناهى نمى بيند) 2- و فراق و جدايى دوستان ))
📚 اصول کافی باب مولد الحسن بن على (ع )، حديث يك ، ص 360 - ج 1.
داستانهاى اصول كافى داستانهاى اصول كافى جلدهای ۲ و ۱
محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نخى از پيراهن ، براى شِفاء
شخصى به نام بحر سقّا حكايت كند:
خدمت امام صادق عليه السلام بودم ، آن حضرت فرمود:
⚡️اى بحر! اخلاق خوب موجب شادى و سرور است ؛ و سپس افزود: آيا مى خواهى به داستانى از زندگى پيامبر خدا كه اهالى مدينه آن را نمى دانند برايت بيان كنم ؟
عرض كردم : بلى .
⚡️حضرت فرمود: روزى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله ، با جمعى از اصحاب خود در مسجد نشسته بود، ناگهان كنيزى از انصار وارد مسجد شد و كنار پيغمبر خدا صلوات اللّه عليه ايستاد و گوشه اى از پيراهن حضرت را گرفت .
⚡️پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله برخاست و كنيز بدون آن كه سخنى گويد، پيراهن حضرت را رها كرد و چون آن حضرت نشست ، دو مرتبه كنيز پيراهن ايشان را گرفت و اين كار را تا سه مرتبه انجام داد تا آن كه مرتبه چهارم پيامبر ايستاد و كنيز پشت سر حضرت قرار گرفت و يك نخ از پيراهن حضرت را آهسته كشيد و برداشت و رفت .
⚡️پس از آن مردم به كنيز گفتند: اين چه جريانى بود كه سه مرتبه گوشه پيراهن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله را گرفتى و زمانى كه حضرت از جاى خود بلند مى شد، تو سخنى نمى گفتى و حضرت هم سخنى نمى فرمود؟!
⚡️كنيز گفت : در خانواده ما مريضى بود، مرا فرستادند تا نخى به عنوان تبرُّك از پيراهن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى شفاى مريض برگيرم و چون خواستم نخى از پيراهنش در آورم ، متوجّه من گرديد و من شرم كردم تا مرتبه چهارم كه من پشت سر آن حضرت قرار گرفتم و چون توجّه شان به من نبود نخى از پيراهنش گرفتم و براى شفاى مريض بردم .
📚بحارالا نوار: ج 16، ص 264، ح 61 به نقل از اصول كافى : ج 2، ص 102
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#چشمهایش....
🌷در بعقوبه وسط سوله افتاده بودم. گرمای تابستان، خفه كننده بود. بوی گند و كثافت همهجا را پوشانده بود. روزنهای نبود تا هوايی از بيرون، به حالمان رحم كند. گويا هزاروپانصد نفرمان انسانهای فراموش شدهای بوديم كه قرار بود بميريم. آنها تشنگی را بر همهی مصيبتها افزوده بودند. هوا كم كم تاريك شده بود. خواستم پوتينم را زير سرم بگذارم و بخوابم، چشمم به دردمندی افتاد كه وسط گنداب متعفن افتاده بود.
🌷دستش قطع شده، به پوست آويزان بود و عفونت همه جای آن را پر كرده بود. چشمهای اميدوارش را به هر بينندهای میانداخت و زير لب میگفت: "دارم میميرم. باور كنيد! كمی آب به من بدهيد." پاسخم، شرمی بود كه از چشمهايم میباريد، و او باور كرد كه آبی نيست. ديگر نفهميدم چه شد. صبح، بچهها كمك كردند و پيكر آن مظلوم را جلوی درب سوله بردند....
#راوی: آزاده سرافراز داوود شهابی
📚 کتاب "شهدای غریب"
منبع: سایت نوید شاهد
❌️❌️ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!!
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆فایده گذشت و ملاطفت
⚡️ابن عبّاس ضمن حديثى حكايت كند:
روزى جمعى از بنى اميّه در محلّى نشسته بودند و در جمع ايشان يك نفر از اهالى شام نيز حضور داشت .
⚡️و امام حسن مجتبى عليه السلام به همراه عدّه اى از بنى هاشم از آن محلّ عبور مى كردند، مرد شامى به دوستان خود گفت : اين ها چه كسانى هستند، كه با چنين هيبت و وقارى حركت مى كنند؟!
گفتند: او حسن ، پسر علىّ بن ابى طالب عليه السلام است ؛ و همراهان او از بنى هاشم مى باشند.
⚡️مرد شامى از جاى برخاست و به سمت امام حسن مجتبى عليه السلام و همراهانش حركت نمود؛ و چون نزديك حضرت رسيد گفت : آيا تو حسن ، پسر علىّ هستى ؟!
⚡️حضرت سلام اللّه عليه با آرامش و متانت فرمود: بلى .
مرد شامى گفت : دوست دارى همان راهى را بروى كه پدرت رفت ؟
حضرت فرمود: واى بر تو! آيا مى دانى كه پدرم چه سوابق درخشانى داشت ؟!
⚡️مرد شامى با خشونت و جسارت گفت : خداوند تو را همنشين پدرت گرداند، چون پدرت كافر بود و تو نيز همانند او كافر هستى و دين ندارى .
در اين لحظه ، يكى از همراهان حضرت سيلى محكمى به صورت مرد شامى زد و او را نقش بر زمين ساخت .
⚡️امام حسن عليه السلام فورا عباى خود را روى مرد شامى انداخت و از او حمايت نمود؛ و سپس به همراهان خود فرمود: شما از طرف من مرخّص هستيد، برويد در مسجد نماز گذاريد تا من بيايم .
⚡️پس از آن امام عليه السلام دست مرد شامى را گرفت و او رابه منزل آورد و پس از رفع خستگى و خوردن غذا، يك دست لباس نيز به او هديه داد و سپس روانه اش نمود.
⚡️بعضى از اصحاب به حضرت مجتبى عليه السلام گفتند: يا ابن رسول اللّه ! او دشمن شما بود، نبايد چنين محبّتى در حقّ او شود.
حضرت فرمود: من ناموس و آبروى خود و دوستانم را با مال دنيا خريدارى كردم .
⚡️همچنين در ادامه روايت آمده است : پس از آن كه مرد شامى رفت ، به طور مكرّر از او مى شنيدند كه مى گفت : روى زمين كسى بهتر و محبوب تر از حسن بن علىّ عليهما السلام وجود ندارد.
📚ترجمة الامام الحسن عليه السلام : ص 149، به نقل از طبقات ابن سعد
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان بسیار عجیب از آیت الله بهاءالدینی و کرامات ایشون
🎥استاد پناهیان
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆ورود به مدينه و خرماى سلمان
☘پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله چون روز دوشنبه ، هبجدهم ربيع الاوّل ، وارد مدينه منوّره گرديد؛ خبر ورودش در بين تمامى اهل مدينه منتشر گرديد.
☘سلمان فارسى كه در جستجوى حقيقت و دين مبين اسلام بود ويكى از يهوديان مدينه او را براى كشاورزى نخلستان خود خريدارى كرده بود، چون خبر ورود پيامبر اسلام صلوات اللّه عليه را شنيد طبقى از خرما تهيّه كرد و جلوى پيامبر و همراهانش آورد.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سؤ ال نمود: اين ها چيست ؟
☘سلمان گفت : صدقه خرماها است ؛ چون تازه به اين شهر وارد شده ايد و غريب هستيد، دوست داشتم با اين صدقه از شما پذيرائى كنم .
☘پيامبر خدا به همراهان خود فرمود: بسم اللّه بگوئيد و بخوريد؛ ولى خود حضرت از آن خرماها تناول ننمود.
☘سلمان با انگشت اشاره كرد و با خود به فارسى گفت : اين يك علامت ؛ و سپس طبقى ديگر از خرما آورد و چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سؤ ال نمود كه اين ها چيست ؟
گفت : چون ديدم از خرمائى كه به عنوان صدقه آوردم ، ميل ننمودى ، اين ها را به عنوان هديه به حضورتان آوردم .
☘در اين هنگام ، حضرت به همراهان فرمود: بسم اللّه بگوئيد و بخوريد؛ و خودش نيز مشغول خوردن شد.
☘همچنين سلمان با انگشت اشاره كرد و با خود به فارسى گفت : اين دو علامت ؛ و سپس اطراف حضرت رسول دور زد.
☘پيامبر خدا پارچه اى را كه بر دوش خود انداخته بود برداشت و جون سلمان ، چشمش بر شانه راست به مُهر نبوّت و خال آن حضرت افتاد جلو آمد و آن را بوسيد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سؤ ال نمود: تو كيستى ؟
☘گفت : من مردى از اهالى فارس هستم كه از شهر خود آمده ام ... و تمام جريان خود را بازگو نمود؛ و چون اسلام آورد پيامبر اكرم صلوات اللّه عليه او را بشارت به سعادت و خوشبختى داد.
📚بحار الا نوار: ج 19، ص 105، به نقل از إ علام الورى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شفاعت كودك در قيامت
انس بن مالك حكايت كند:
🍁مردى از انصار هرگاه به ملاقات وديدار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله مى آمد، فرزند خويش را نيز به همراه خود مى آورد.
پس از گذشت مدّتى ، فرزند آن شخص (45) فوت كرد وپدر اين موضوع را از آن حضرت پنهان داشت ، تا آن كه روزى به محضر مبارك پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، وارد شد؛ حضرت جوياى فرزند او شد؟
ديگران گفتند: فرزندش از دنيا رفته است و او داغدار مى باشد.
🍁بعد از اين كه آن شخص از حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، رفت ؛ به اصحاب خود فرمود: آيا مايل هستيد كه برويم و او را سر سلامتى وتسليت گوئيم ؟
دوستان پذيرفتند و به همراه آن حضرت حركت كردند.
🍁همين كه حضرت وارد منزل شد و مشاهده نمود كه پدر فرزند، بسيار محزون و غمگين است ، به او و تمام افراد خانواده تسليت فرمود.
🍁و پس از تسليتِ پيامبر خدا و همراهان ، پدر اظهار داشت : يا رسول اللّه ! او اميد و آرزوى من بود كه در پيرى كمك و يار و غمخوار من باشد.
🍁حضرت فرمود: آيا تو شادمان نمى گردى ، آن گاه كه فرزندت را در قيامت جلوى خود ببينى و به او بگويند: داخل بهشت برو.
🍁فرزندت بگويد: پروردگارا! من پدر و مادرم را مى خواهم و آن قدر به محضر ربوبى حقّ التماس كند تا آن كه خداوند شفاعت فرزند كوچك و بى گناه را در حقّ پدر و مادر مى پذيرد و با يكديگر وارد بهشت مى شويد؟!
همراهان گفتند: يا رسول اللّه ! اين بشارت تنها مخصوص اين شخص است ، يا براى عموم مسلمان ها است ؟
🍁حضرت فرمود: اين بشارت و نويد براى تمام بندگان مؤ من به خداوند متعال مى باشد.
📚مستدرك الوسائل : ج 2، ص 393، ح 20 و ديگر احاديث دنباله اش
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
♨️♨️ترور توسّط جيره خواران مزدور
🍂معاويه براى ولايت عهدى فرزندش يزيد؛ و گرفتن بيعت از مردم ، امام حسن مجتبى عليه السلام را در برابر سياست شوم خود، همچون سدّى محكم مى دانست .
🍂به همين جهت دسيسه اى را براى ترور آن حضرت تنظيم كرد، تا توسّط مزدورانى چون عمرو بن حريث ، اشعث بن قيس ، حجر بن حارث ، شيث بن ربعى و... امام مجتبى عليه السلام غافل گير و ترور گردد.
🍂و به آنان گفت : هر يك از شما او را ترور نمايد كه كشته شود دويست هزار درهم و فرماندهى يكى از لشكرها را به او واگذار مى نمايم ؛ و همچنين يكى از دخترانم را نيز در اختيارش قرار مى دهم .
🍂و چون گزارش چنين توطئه اى به حضرت رسيد، بعد از آن براى آمدن به مسجد و اقامه نماز، زره و كلاه خُود مى پوشيد و مسائل احتياطى و أ منيّتى را رعايت مى نمود.
🍂وليكن آن دشمنان و مخالفان دين ، از مكر خويش دست برنداشته و در اءثناء نماز سر مبارك حضرت را مخفيانه هدف تير قرار دادند، ولى تيرشان به خطا رفت و اءثرى نكرد.
🍂و روزى ديگر با خنجرى مسموم بر آن حضرت حمله بردند؛ در اين حمله بدن عزيز امام مجتبى عليه السلام مجروح گرديد.
🍂و پس از آن كه حضرت را به منزل آوردند، حضرت در جمع اصحاب كه آن منافقين مزدور نيز حضور داشتند، چنين فرمود:
🍂همانا معاويه به آنچه وعده داده است وفا نمى كند؛ و جوائزى را كه براى كشتن و ترور من تعيين كرده است ، پرداخت نخواهد كرد.
🍂سپس حضرت افزود: من مطمئن هستم كه اگر تسليم معاويه شوم ، باز هم او بهانه اى ديگر خواهد گرفت و مانع از عمل كردن به دين جدّم خواهد شد.
🍂و من مى بينم كه در آينده اى نزديك فرزندان شما مزدوران ، در خانه بنى اميّه از گرسنگى و تشنگى گدائى نمايند و آن ها دست ردّ بر سينه آن ها گزارند؛ و نااميدشان كنند.
🍂و در پايان فرمايش خود فرمود: زود باشد كه ستمگران جزاى اعمال و كردار خود را دريابند.(1)
⚡️⚡️همچنين آورده اند:
🍂پس از آن كه اميرالمؤ منين امام علىّ عليه السلام به شهادت رسيد؛ و مسلمان ها با - فرزند بزرگوار آن حضرت - امام حسن مجتبى عليه السلام بيعت كردند.
🍂و چون معاويه از اين جريان آگاه شد، يك نفر را به نام حمير به شهر كوفه فرستاد تا جاسوس معاويه باشد و ضمن ايجاد تفرقه و جوّسازى ، مردم را بر عليه حضرت مجتبى عليه السلام شورانده و تحريك نمايد.
🍂همچنين شخصى را به همين منظور نيز به شهر بصره فرستاد.
🍂چون امام مجتبى عليه السلام از دسيسه معاويه آگاه شد، دستور داد تا حميرى را از شهر كوفه اخراج كرده و سپس او را در خارج شهر كوفه گردن زنند.
🍂و پس از آن دوّمين خراب كار معاويه را كه از طايفه بنى سليم بود، نيز دستور داد تا از شهر بصره اخراج نمايند؛ و او را پس از آن كه اخراج كردند در بيرون شهر بصره محكوم به اعدام ؛ و گردن زنند.
.
📚1-بحارالا نوار: ج 44، ص 33، ح 1.
2-بحار الا نوار: ج 44، ص 45، به نقل از ارشاد شيخ مفيد.
✾📚 @Dastan 📚✾
﷽ #تهذیب
📌اهمیت مبارزه با نفس
🔰آیت الله حق شناس ره درباره مبارزه با نفس می فرمودند:
باید نفس اماره را با بیداری شب و نماز اول وقت کنترل کنید.
🔰شصت مرتبه هم که در مبارزه نفس شکست خوردی، باید بلند شوی و بگویی من پیروزم!
🔰مهم قاطعیت و تصمیم اول شماست. خداوند متعال در نهایت، شما را یاری می کند، ان شاءالله
🔰امیر مؤمنان علیه السلام میفرمایند:
با هوای نفس تان مبارزه کنید تا
زندگی تان خُرم شود
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆ديدار از مريض بهشتى
🍃حضرت اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام حكايت نمايند:
🍃روزى ابوذر غفارى دچار تَب و لرز شديدى شده بود، من به محضر مبارك رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمدم وگفتم : يا رسول اللّه ! ابوذر غفارى مبتلا به مرض سختى شده است .
🍃حضرت فرمود: با يكديگر به عيادت و ديدار او مى رويم ، پس من به همراه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله حركت كردم و چون وارد منزل ابوذر غفارى شديم ، كنار بستر او نشستيم .
🍃پس از آن پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به ابوذر كرد و فرمود: در چه وضعيّتى هستى ؟
🍃ابوذر عرض كرد: يا رسول اللّه ! در تب شديد و حالتى كه مشاهده مى فرمائى به سر مى برم .
🍃حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: اى ابوذر! گويا تو را در يكى از باغات بهشت مى بينم .
🍃و سپس افزود: تو غرق در امور دنيوى و مادّى گشته بودى و با اين عارضه و ناراحتى كه بر تو وارد شده است ، خداوند متعال لغزش ها و خطاهاى تو را مورد مغفرت قرار داد؛ پس اى ابوذر! تو را بر اين رحمت و مغفرت بشارت باد. (1)
🍃حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در حديثى ديگر فرمود: بسيار تعجّب مى كنم از آن مؤ منى كه براى مريضى خود، جزع و ناراحتى مى كند؛ چنانچه انسان مؤ من ، موقعيّت خود را در پيشگاه خداوند بداند، همانا دوست دارد كه هميشه مريض باشد تا مرگ ، او را دريابد و به ملاقات خداوند مهربان برود. 2
📚1-مستدرك الوسائل : ج 2، ص ، 57 ح 22، بحارالا نوار: ج 81، ص 188، ح
2-مستدرك الوسائل : ج 2، ص 56، ح 19 بحار الا نوار: ج 81، ص 210،ح25
✾📚 @Dastan 📚✾
حقیقت این است که؛
برتری نسبت به دیگران
"هیچ ارزشی ندارد"
ارزش حقیقی آنجاست که
بتوانی از "گذشته خود"
بهتر باشی...
#شبتونپرامید 🌙
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
❣#سلام_امام_زمانم❣
مولای مهربانم تو بیا!
بیا برای پریشانی زینب،
بیا برای بیپناهی رقیه،
بیا برای چشمانتظاری سکینه!
بیا که فقط با آمدن تو، غم از دل عزیزان حسین (ع) خواهد رفت!
#امام_زمان
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🦋🦋بيابانگردان دانشمند
بيابانگردى، رسول (ص) را گفت: يا رسول الله!حساب خلق كه كند فردا؟
گفت: حق تعالى.
گفت: اين حساب، خود كند يا به ديگران واگذارد و آنان از بنده حساب كشند؟
رسول (ص) گفت: خود كند .
اعرابى بخنديد .
رسول (ص) گفت: (( بخنديدى اى اعرابى!))
گفت: آرى، كه كريم چون دست يابد عفو كند، و چون حساب كشد، سخت نگيرد.
رسول (ص) گفت: راست گفتى، كه هيچ كريم نيست از خداى تعالى كريمتر.
پس گفت: اين اعرابى، فقيه است .
تو مگو ما را بدان شه بار نيست - - با كريمان، كارها دشوار نيست
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆توجیه بدیها
⚡️امام صادق علیهالسلام شنید که مردی شهرت به تقوی پیدا کرده است. روزی آن مرد را مشاهده کرد که جمع زیادی از عوام مردم اطراف او را گرفته بودند.
⚡️پس آن مرد از مردم کناره گرفت و تنها به راهی حرکت کرد؛ امام علیهالسلام ناظر کارهای او بود.
⚡️پس از زمانی کوتاه امام علیهالسلام دیدند او جلو یک دکان نانوایی ایستاد و دو نان مخفیانه برداشت و به راه افتاد. پس از چند قدمی از دکان میوهفروشی دو عدد انار برداشت و به راهش ادامه داد.
⚡️پس از پیمودن مسافتی نزد مرد مریضی رفت و نانها و انارها را به وی داد و به مقصد خود خواست برود، امام علیهالسلام خود را به آن مرد رساند و فرمود: امروز از تو عمل شگفتانگیزی دیدم و آنچه را دیده بود برایش نقل کرد!
⚡️آن مرد گفت: گمان میکنم تو امام صادق علیهالسلام هستی؟ فرمود: آری، گفت: «باآنکه فرزند پیامبری، افسوس که چیزی نمیدانی؟»
فرمود: «چه جهلی از من دیدهای؟» گفت: مگر نمیدانی خداوند در قرآن فرموده:
⚡️«هر که کار نیکی انجام دهد ده حسنه دارد و هر که گناهی کند جز یک گناه برایش ننویسند».(1)
⚡️ازاینجهت به حساب من دو نان و دو انار دزدیدهام، مجموعاً چهار گناه محسوب میشود و آنها را در راه خدا دادهام میشود چهل حسنه.
چهار گناه را از چهل حسنه کم کنند سیوشش حسنه برایم باقی میماند و تو از این حسابها نمیدانی!
⚡️امام فرمود: خدا مرگ دهد مگر این آیه از قرآن را نشنیدی که میفرماید:
«خدا از پرهیزگاران قبول اعمال کند»؟!*تو چهار گناه کردی و مال مردم را دزدیدی و چهار گناه دیگر کردی که بدون اجازه به دیگران دادی، پست هشت گناه نمودی و هیچ حسنهای هم نداری.
⚡️بعد حضرت به اصحابش فرمود: «اینگونه تفسیرها و توجیههاست که اینان هم خودشان و هم دیگران را گمراه میسازند.»(2)
📚سورهی انعام، آیهی 160
نمونه معارف، ج 4، ص 275 -وسائل الشیعه، ج 2، ص 57
✾📚 @Dastan 📚✾