#پندانه 🙏🤍
✨﷽✨
✍️ ذهن، زشتترین جای بدن
🔹خیلیها فکر میکنند، زشتترین بخش بدنشان بینیشان است!
🔸بعضیها هم با دهانشان مشکل دارند، فکر میکنند دهانشان خیلی زشت است!
🔹بعضیها هم شکم بزرگ، مشکلشان است و زشتشان کرده.
🔸همه اینها شاید زشت و زیبا باشد، اما من میگویم زشتترین بخش بدن آدمها «ذهنشان» است.
🔹ذهن آدمها مثل یک حفره عمیق، پر میشود از خیلی چیزهای زشت؛ از شک، از بدبینی، از برداشتهای اشتباه، از نگاه پر غرور به دیگران، از توقع زیاد، از خودبینی زیاد و... .
🔸ذهن آدمها گاهی تبدیل میشود به عضو زشت بدن و آنقدر بدن را زشت میکند که صدتا جراحی زیبایی هم کاری از پیش نمی برد.
✾📚 @Dastan 📚✾
ﻣﻴﮕﻔــﺖ :
دوســـت دارم مثل حضــرت ابوالفضــل یه تیــر به چشــمم بخـــوره یکی به دستـــم!
روز شهــادت #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها ) در عملیات کربلای ۵ با نام مادر ســادات شهید شد.
پیکرش که امد، مــادرش قــبل از من خــودش را روی هاشــم انداخت. شیـــر زن بود.
گــفت :
مــادر شیرم حلالــت...
امــــا مــن, تا چشـــم پاره و بازوی شکافته اش را دیــدم, کمـــرم تــیر کشیــد, همانجا کنار تابوتــش روی زمین نشستم...
ﺁﺧﺮ همانطور که می خواســت ﻣﺜﻞ ﺣﻀﺮﺕﻋﺒــﺎﺱ علیهالسلام ﺷﻬﻴـﺪ ﺷـﺪ...
🏷راوی حاج علی اکبر اعتمادی(پدر شهید)
#شهــید_هاشم_اعتمادی...🌷🕊
✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
#داستان_آموزنده
🔆كيفر پدركشى
متوكل از پست ترين خلفاء بنى عباس بود. وى تنها خليفه اى است كه به حضرت زهرا توهين كرده و انگيزه قتل وى نيز همين مطلب شده است .
منتصر از پدرش متوكل شنيد كه حضرت فاطمه زهرا را دشنام مى دهد و ناسزا مى گويد. از دانشمندى (امام ) پرسيد:
كيفر كسى كه به حضرت فاطمه عليهاالسلام دشنام مى دهد چيست ؟
دانشمند جواب داد:
كشتن چنين فردى واجب است . ولى بدان كه هركس پدرش را بكشد عمرش كوتاه خواهد شد.
منتصر گفت :
من از كوتاهى عمرم كه در راه اطاعت و فرمان بردارى خدا باشد باكى ندارم .
به دنبال آن منتصر پدرش را كشت و پس از آن بيشتر از هفت ماه ، زنده نماند.
📚بحار: ج 20، ص 130
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
#پندانه 🌹❤️
✍️ سادگی در این دنیا، راحتی در آن دنیا
🔹خردمندی بیشتر وقتها در قبرستان مینشست.
🔸روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، پادشاهی بهقصد شکار از آن محل عبور میکرد.
🔹وقتی به خردمند رسید، گفت:
چه میکنی؟
🔸خردمند جواب داد:
به دیدن اشخاصی آمدهام که نه غیبت مردم را میکنند، نه از من توقعی دارند و نه مرا اذیتوآزار میدهند.
🔹پادشاه گفت:
آیا میتوانی از قیامت و صراط و سوالوجواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟
🔸خردمند جواب داد:
به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش درست کنند.
🔹پادشاه امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد.
🔸آنگاه خردمند گفت:
ای پادشاه، من با پای برهنه بر این تابه میایستم و خود را معرفی میکنم و آنچه خوردهام و هرچه
پوشیدهام ذکر مینمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خـود را معرفی کنی و آنچه خوردهای و پوشیدهای ذکر نمایی.
🔹پادشاه قبول کرد.
🔸آنگاه خردمند روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت:
فلانی و خرقه و نان جو و سرکه.
🔹فوری پایین آمد و ابداً پایش نسوخت. چون نوبت به پادشاه رسید، بهمحض اینکه خواست خود را معرفی کند، نتوانست و پایش سوخت و پایین افتاد.
🔸سپس خردمند گفت:
ای پادشاه، سوالوجواب قیامت نیز به همین صورت است.
🔹آنها که درویش بودهاند و از تجملات دنیایی بهره ندارند، آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند، به مشکلات گرفتار آیند.
✾📚 @Dastan 📚✾
4_5807637692271301623.mp3
4.68M
👈 حکایت معجزه حدیث کساء در شفای یک بیمار سرطانی...
حکایت
#حدیث_کساء
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ درس اخلاق آیت الله خوشوقت
⚠️عاقبت بی توجهی به #فرمان خدا
💠 س: خیلی وقتها آنقدر مشغول درس و کار میشوم که نمازم عقب می افتد و یا عبادتهای دیگرم مثل دعا را فراموش میکنم آیا این وقتی که من می گذارم بعداً من را پشیمان نخواهد کرد؟
🔸ج: حالا هم تو را پشیمان می کند چه رسد بعداً. تو نماز را باید اول وقت بخوانی بعد کار کنی، بخواهی عوض نماز، کار کنی فردا کارهای دیگر انجام می دهی. آن وقت فردا جاسوس آمریکا میشوی؛ همه این جاسوسها تحصیل کرده هستند؛ یک دانه عَمَله ی بی سواد، جاسوس نیست؛ همه اینها زحمت کشیدند دانشگاه رفتند، اما در موقع تحصیل #مطیع_فرمان_خدا نبودند.
عوض همین کار، درس خواندند و دانشجو شدند و رفتند آنجا مدرک گرفتند و حالا هر کسی پول بیشتر بدهد، برای او خدمت می کنند.
✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
#داستان_آموزنده
سلمان در مقام شناسايى پيامبر(ص )
شبانه اندكى خوراكى با خود برداشتم و مخفى از خانه اربابم بيرون آمدم و خود را در قبا به پيغمبر صلى الله عليه و آله رساندم .
گفتم : شنيدم شما مردى صالح هستيد و عده اى از پيروانتان با شما هستند من مقدارى خوراك همراه دارم صدقه است . مخصوص مستمندان مى باشد و شما نيز چنين هستيد؟ آن را از من بپذيرد.
پيامبر به ياران خود فرمود:
بخوريد ولى خودش ميل نفرمود. با خود گفتم :
اينكه پيغمبر صدقه نخورد، يكى از نشانه هايى است كه به من گفته بودند. پيغمبر صدقه نمى خورد.
سپس به خانه برگشتم . پيامبر نيز به شهر مدينه وارد شد، من مقدارى خوراكى همراه خود بردم و گفتم : ديدم شما صدقه ميل نفرموديد و اين هديه من به شماست . پيغمبر صلى الله عليه و آله و اصحابش از آن ميل فرمودند.
گفتم اين نشانه دوم كه هديه را پذيرفت .
با خوشحالى به خانه برگشتم . در جستجوى نشانه سوم بودم ، بار ديگر به خدمت حضرت رفتم . او همراه اصحابش دنبال جنازه اى مى رفت .
دو عبا بر تن داشت : يكى را پوشيده و ديگرى را به دوش انداخته بود. اطراف پيامبر مى گشتم تا نشانه مهر نبوت را در شانه او ببينم . همين كه متوجه منظور من شد عبا را از دوش خود برداشت . علامت و مهر را همان گونه كه برايم گفته بودند ديدم . خود را روى پايش انداختم و آن را مى بوسيدم و گريه مى كردم . مرا به نزد خود خواست ، رفتم در كنارش نشستم .
پيامبر مايل بود سرگذشتم را براى اصحاب نقل كنم و من نيز ماجراى خويش را از اول تا به آخر بازگو كردم ، از آن زمان اسلام را پذيرفته مسلمان شدم .
چون برده بودم نمى توانستم از برنامه هاى اسلام به طور آزاد استفاده كنم ، به پيشنهاد پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله با ارباب خود قرار بستم كه تدريجا با پرداخت قيمت خود آزاد گردم . با همكارى مسلمانان و عنايت خداوند آزاد گشتم و اكنون به عنوان يك مسلمان آزاد زندگى مى كنم . گرچه به خاطر بردگى نتوانستم در جنگ بدر و احد در كنار رسول خدا باشم ولى در جنگ خندق و جنگهاى ديگر شركت كرده ام .
📚بحار: ج ، 22 ص 355 و 362. از دو روايت : 2 و 5 استفاده شد
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش
💫خدایا !
با بندگیات تعریف میشوم:
همچون باد به وزیدن...
همچون رود به رفتن ...
و همچون دل به تپیدن ...
بیبندگیات نیز تعریف میشوم :
همچون بادِ بیوزش
همچون رودِ بیرَوِش
و همچون قلبِ بیطَپِش
💫الهی !
بگذار ، چون باد در اوج آسمانت جریان یابم ...
همچون رود به سوی دریایت هدایتگر شوم و همچون دل ،
در نظرگاه الهیت باقی بمانم.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـــلام🕊❄️
صبحتون بخیر
روزتـون پراز انرژی مثبت ❄️🍃
الهی امروزتان ✨
آغـازی باشـد بـرای شکر بیکران
از نعمتهای الهی✨
دل هایتان جایگاه محبت
زندگیتان سرشـار از شادی
روحتان غرق در آرامش و
جسم و جانتان
در سلامت و عافیت کامل
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋
#داستان_آموزنده
🔆پسنديده ترين صفت زن مسلمان
حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم ، فرمود:
به من بگوييد بهترين و پسنديده ترين چيز براى يك زن مسلمان چيست ؟
ما همگى از پاسخ عاجز مانديم .
سپس از خدمت حضرت بيرون آمديم و من به خانه برگشتم ، قضيه را به فاطمه اطلاع دادم .
زهراى مرضيه اظهار داشت :
بهترين چيز براى يك زن مسلمان آن است كه مردهاى نامحرم را نبيند و مردهاى اجنبى هم او را نبينند.
آنگاه خدمت پيامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم . پيغمبر صلى الله عليه و آله از شنيدن جواب به قدرى خوشحال شد كه فرمود: ان فاطمه بضعه منى
حقا فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است .
بحار: ج 43، ص 54 و ج 103، ص 238. با تفاوت
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🙏🤍
✨﷽✨
✍️ سزای حرام خدا در مالالتجاره تباهی مال خواهد بود
🔹دو برادر را از پدر تاکستانی به ارث رسید. بخشی از محصولشان را کشمش کردند تا در زمستان آن را بفروشند.
🔸برادر بزرگتر که حبههای انگورش کاملاً خشک شده بود آنها را جمع کرد و در گونی ریخت و در انبار برد.
🔹اما برادر کوچکتر که طمّاع بود حبههای انگور را کمی زودتر که هنوز زیاد خشک نشده بودند جمع کرد تا در ترازو وزنش سنگین آید و سود بیشتری به خیال خود بر جیب زند.
🔸چون زمستان رسید هردو برادر سراغ انبار خود رفتند تا کشمشهای خود را برای فروش به بازار بَرند.
🔹کشمشهای برادر اول سالم و تمیز مانده بود ولی کشمشهای برادر دوم کپک زده و فاسد و شیرهمال شده بود طوری که مجبور شد همه آنها را دور بریزد.
🔸برادر اول به برادر دوم گفت:
ای برادر! کسی که کشمش میخرد بدان انگور از تو نمیخرد، پس آب انگور در کشمش حرام میشود و سزای کسی که حرام خدا از حلال خدا در تجارت جدا نکند، تباهی تمام مال التجاره او خواهد بود.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼
#داستان_آموزنده
🔆مسابقه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام
روزى امام حسن با برادرش امام حسين عليه السلام مشغول نوشتن بودند. حسن به برادرش حسين (ع ) گفت :
خط من بهتر از خط تو است .
حسين : نه ، خط من بهتر است .
- حالا كه اين طور است مادرمان فاطمه عليهاالسلام در حق ما قضاوت كند.
- مادر جان ! خط كداميك از ما بهتر است ؟
زهراى مرضيه براى اين كه هيچ كدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده اميرالمؤ منين گذاشت و فرمود:
برويد از پدرتان بپرسيد.
- پدر جان شما بفرماييد خط كداميك از ما بهتر است ؟
على عليه السلام احساس كرد اگر قضاوت كند يكى از آنان ناراحت خواهد شد، از اين رو فرمود:
عزيزانم برويد از جدتان پيامبر اكرم بپرسيد.
- پدر بزرگ و مهربان خط كدام يك از ما بهتر است ؟
- من درباره شما قضاوت نمى كنم ، مگر اين كه از جبرئيل بپرسم .
جبرئيل خدمت رسول خدا رسيد عرض كرد:
يا رسول الله ! من هم در بين ايشان قضاوت نمى كنم بايد اسرافيل بين آنان قضاوت كند.
اسرافيل گفت :
من نيز تا از خداوند پرسش نكنم ، قضاوت نخواهم كرد.
اسرافيل : خدايا! خط حسن بهتر است يا خط حسين ؟
خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمه عليهاالسلام است بايد بگويد خط كدام يك از آنان بهتر است .
حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود:
عزيزانم دانه هاى اين گردن بند را ميان شما پراكنده مى كنم هر كدام از شما بيشترين دانه ها را جمع كند خط او بهتر است .
آنگاه دانه هاى گردن بند را پراكنده كرد، خداوند به جبرئيل دستور داد به زمين فرود آمده دانه هاى گردن بند را بين ايشان تقسيم كند تا هيچ كدام آن دو بزرگوار رنجيده خاطر نشود.
جبرئيل نيز براى احترام و تعظيم ايشان امر خدا را بجا آورد.
📚بحار: ج 43، ص 309.
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃
#داستان_آموزنده
🔆فاطمه عليهاالسلام نورى در پرستشگاه
پيامبر اسلام مى فرمايد:
دخترم فاطمه ، بانوى بانوان اولين و آخرين هر دو جهان است .
فاطمه پاره وجود من است .
فاطمه نور ديدگان من است .
فاطمه ميوه دل من است .
فاطمه روح و جان من است .
فاطمه حوريه اى است ، در چهره انسان .
هنگامى كه او در محراب عبادت ، در برابر پروردگارش مى ايستد، نور وجودش به فرشتگان آسمان مى درخشد، همان گونه كه ستارگان به زمينيان مى درخشند.
خداى مهربان به فرشتگان مى فرمايد:
هان اى فرشتگان من ! به بنده شايسته ام (فاطمه ) بنگريد! كه در درگاهم قرار گرفته است و از خوف و وحشت به خود مى لرزد. فاطمه با تمام وجود مشغول پرستش من است . اينك شما را شاهد مى گيرم شيعيان او را از آتش دوزخ امنيت بخشيدم .
📚بحار: ج 43، ص 174.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#دشمنانی_که_دوست_شدند!!
🌷حسین در کردستان فرمانده محور دزلی بود، همیشه کوملهها را زیر نظر داشت، آنان از حسین ضربههای زیادی خورده و برای همین هم برای سرش جایزه گذاشته بودند. یک روز سر راه حسین کمین گذاشتند. او پیاده بود، وقتی متوجه کمین کوملهها شد، سریع روی زمین دراز کشید و سینهخیز و خیلی آهسته خودش را به پشت کمین کشید و فردی را که در کمینش بود به اسارت درمیآورد.
🌷به او گفت: حالا من با تو چکار کنم؟ کومله در جوانان گفت: نمیدانم، من اسیر شما هستم. حسین گفت: اگر من اسیر بودم، با من چه میکردی؟ کومله گفت: تو را تحویل دوستانم میدادم و بیست هزار تومان جایزه میگرفتم. حسین گفت: اما من تو را آزاد میکنم. سپس اسلحه او را گرفته و آزادش کرد. آن شخص، فردای آن روز حدود سی نفر از کوملهها را پیش حسین آورد و تسلیم کرد. آنها همه از یاران حسین در جنگ تحمیلی شدند.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید حسین قجهای فرمانده دلاور گردان سلمان فارسی
منبع: سایت ستاد مرکزی راهیان نور کشور
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
خدایا شکرت ،شکست خوردن
برای آدمیزاده،کمکم کن جوابم
به این شکست ها بهترین
تغییرات باشه…🌱
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرم فرشته است
ولی هیچوقت ندیدم پرواز کند !
زیرا به پایش من را بسته بود،
برادرم را و همه زندگیش را
پوزش میخواهم نیوتون،
راز جاذبه مادر من است
پوزش میخواهم ادیسون،
چرا ک مادر من اولین چراغ
زندگی من است ...
پوزش میخواهم انیشتین،
فرمولهای تو توانایی راز گشایی
مادر من نیستند ...
رومئو، همه راه ها با عشق
مادر من به پایان میرسد
مادر من عشق است ...
میترسم برای ماندن در کنارم
از بهشت به جهنم بیاید
« حسین پناهی »
#روز_مادر
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🌻💛
✍️ هرگز درمورد شکستهای زندگیتان صحبت نکنید
🔹در دبیرستان که بودم یک همکلاسی داشتم که خیلی منفی بود.
🔸هر وقت از او میپرسیدم اوضاع و احوالت چطور است، میدانستم چه جوابی به من میدهد.
🔹جواب میداد:
خیلی خوب نیست، سنم دارد بالا میرود، هر روز چاقتر و کچلتر میشوم.
🔸شاید هزاران بار این جواب را از او شنیده باشم. میدانم که او داشت بهنوعی شوخی میکرد.
🔹او یکی از ستارگان تیم فوتبال بود که دارای اندام ورزشی مناسب و موهای فرفری بود.
🔸حدود ۱۵ سال بعد، او را بهصورت اتفاقی در بازار دیدم. وقتی او را دیدم اصلا نشناختم. تقریبا از کنارش رد شده بودم.
🔹او آیندهاش را پیشبینی کرده بود. همان طور که قبلا میگفت، پیر و چاق و کچل شده بود.
💢هرگز درمورد شکستهای زندگیتان صحبت نکنید. با کلام خود آیندهتان را نفرین نکنید، بلکه با کلام خود آرامش را به زندگیتان دعوت کنید و اتفاقات خوب را پیشبینی کنید.
✾📚 @Dastan 📚✾
﷽ #سلوک
📌اهمّیت ذکر در سلوک الی الله
🔰آیت الله سید محمدصادق طهرانی:
سالکی که ذکر نگوید یا در ذکر گفتن اهمال کند، در واقع در آبیاری درخت نفس خود کوتاهی نموده؛
🔰و همانطور که اگر انسان به درخت آب ندهد خشک شده و ضایع می گردد، انسان مؤمن هم اگر ذکر خدا نگوید، نفسش از بین رفته و ضایع می شود.
🔰پس احیاء و زنده داشتن جان و دل سالک به ذکر و یاد خداوند است.
📗«گلشن احباب» ج ۱ ص ۱۳۸
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نيازمندان در محضر امام حسن عسكرى (ع )
محمد بن على مى گويد:
تهى دست شديم زندگى بر ما خيلى سخت شد، پدرم به من گفت : برويم نزد امام عسگرى عليه السلام مى گويند مرد بخشنده است .
گفتم :
او را مى شناسى ؟
پدرم گفت :
نه او را مى شناسم و نه تا به حال وى را ديده ام .
با هم به سوى خانه آن حضرت حركت كرديم ، پدرم در بين راه به من گفت :
پانصد درهم نيازمنديم كاش امام مى داد، دويست درهم براى خريد لباس ، دويست درهم براى خريد آرد و صد درهمش را براى مخارج ديگر زندگى مى رسانيم .
محمد بن على مى گويد:
من با خود گفتم :
اى كاش سيصد درهم نيز به من بدهد كه صد درهم براى خريد يك درازگوش و صد درهم براى مخارج و صد درهم نيز براى خريد لباس باشد، تا به جبل (قسمتهاى كوهستانى غرب ايران تا همدان و قزوين ) بروم .
هنگامى كه به خانه امام عليه السلام رسيديم غلام آن حضرت بيرون آمد و گفت :
على بن ابراهيم و پسرش وارد شوند. چون وارد شديم و سلام كرديم امام عليه السلام به پدرم فرمود:
اى على ! چرا تا كنون نزد ما نيامدى ؟
پدرم گفت :
سرورم ! خجالت مى كشيدم با اين وضع شما را ديدار كنم . چون از محضر امام بيرون آمديم ، غلام آن حضرت به دنبال ما آمد و يك كيسه پول به پدرم داد و گفت :
اين پانصد درهم است ! دويست درهم براى خريد لباس ، دويست درهم براى خريد آرد و صد درهم براى ساير مخارج .
آنگاه كيسه ديگرى به من داد و گفت :
اين سيصد درهم است ! با صد درهم آن درازگوش بخر! و با صد درهم آن لباس تهيه كن ! و صد درهمش براى مخارج ديگر تو باشد.
سپس گفت :
به ايران نرو بلكه به سورا (شهرى در عراق يا محلى در بغداد بوده ) برو محمد بن على نيز به سورا رفت و در آنجا با زنى ازدواج نمود و روزانه چهار هزار دينار درآمد داشت . متاءسفانه در عقيده هفت امامى باقى ماند.
📚بحار: ج 50، ص 278.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی
در اين شب زیبایت
به حقِ تمامی اسماء و
صفات بی انتهای خويش
آرزوي همـه را
به هدف اجابت بنشان
آمين یا رَبَّ 🙌
شبتون بخیر🌙✨
✾📚 @Dastan 📚✾
🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼
#داستان_آموزنده
🔆سه جمله زيبا در لوح
بانوى بانوان فاطمه عليها السلام روزى نزد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و از برخى مشكلات زندگى شكايت كرد.
پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله لوحى به او داد و فرمود:
دخترم ! آنچه را در لوح نوشته شده بخوان و به خاطر بسپار!
زهرا بر آن نگريست و ديد نوشته شده :
من كان يومن باالله و اليوم الاخر فلا يوذى جاره ، و من كان يومن باالله و اليوم الاخر فليكرم ضيفه ، و من كان يومن باالله و اليوم الاخر فليقل خيرا او يسكت .
هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد همسايه خود را نبايد بيازارد و هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد مهمانش را احترام كند هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد سخن حق بگويد يا سكوت كند.
📚بحار: ج 43، ص 61.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆دلجويى امام جواد(ع ) از كتك خورده
على بن جرير مى گويد:
خدمت امام جواد عليه السلام نشسته بودم گوسفندى از خانه امام گم شده بود.
يكى از همسايه هاى امام را به اتهام دزدى گرفته كشان كشان نزد حضرت جواد عليه السلام آوردند.
امام فرمود:
واى بر شما او را رها كنيد! او دزدى نكرده است ، گوسفند در خانه فلان كس است ، برويد از خانه او بياوريد!
به همان خانه رفتند ديدند گوسفند آنجا است ، صاحب خانه را به اتهام دزدى دستگير كردند، لباسهايش را پاره كرده كتك زدند. وى قسم مى خورد كه گوسفند را ندزديده است .
او را خدمت امام آوردند فرمود:
چرا به او ستم كرده ايد، گوسفند خودش به خانه او داخل شده و اطلاعى نداشته است .
آنگاه امام از او دلجوى نمود و مبلغى در مقابل لباسها و كتكى كه خورده بود به او بخشيد.
📚بحار: ج 50، ص 46.
✾📚 @Dastan 📚✾