فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای توسل به امام زمان
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆 برای رسیدن باید رفت!
✍️ نشسته بودم در اتاق انتظار، داشتم شیر خوردن نوزادی را تماشا میکردم!
و لبخند مادرش را که بیش از نوزادش مست این زیباترین اتفاق هستی بود.
او صاحب اسم رزّاق خدا بود و شاید نمیدانست که اینهمه مستیاش از شیر دادن، از کدام حقیقت هستی میآید.
• در همین حین بود که مادری به همراه دختربچهی دوسالهاش وارد اتاق شد و تا دید نوزادی در آغوش مادرش شیر میخورد حواس دخترک را پرت کرد و او را به سمت بیرون راهنمایی کرد و بعد از دقایقی بدون دخترش برگشت!
• وارد که شد عذرخواهی کرد و گفت : داریم عادت شیر خوردن را از دخترم میگیریم، آنقدر در بحران است و غمگین، که هر صحنهای که او را یاد شیرخوردن میاندازد، او را بهم میریزد عجیب!
• لبخند زدیم و نشست...
و شروع کرد از غصهی خودش حرف زدن!
او بیش از دخترکش از این روزهایی که در حال سپری شدن بود، بهم ریخته بود و اشکش بند نمیآمد...
و من تازه فهمیدم چرا باید شاهد این ماجرا میبودم :
√ کندنها و گذشتنها خیلی سختند! خیلی...
مخصوصاً وقتی که تو باید از آغوشی جدا شوی که از خودت به تو عاشقتر است!
از خودت به تو مهربان تر است!
و این جدا شدنِ ظاهری، برای او سختتر است تا تو!
اما سرآغاز یک رسیدنِ جاودانه است.
• گاهی کودک فکر میکند مادرش دیگر دوستش ندارد که دیگر بصرف نوشیدن شیر در آغوشش نمیکشد!
او نمیداند که تمام جانِ مادر در این فراق تب کرده است و درد میکند.
اما این حقیقتِ دنیاست که برای رسیدن باید رفت! و مادر یا پدر کسی است که از خود میگذرد تا تو برسی!
• کارم تمام شد و راه افتادم به سمت خانه!
در میان مکالمهی چند نفر در سالن مترو، فهمیدم چه عصبانیاند از رمضان.
چقدر دلم میخواست ماجرای آن مادر و کودک را برایشان تعریف کنم.
بابا میگفت هیچ کس اندازه خدا بندهاش را لوس نکرده و اینهمه نعمت را در مدلهای مختلف به پایش نریخته !
حالا همین خدا گفته اینها را بگذار کنار سفرهی دیگری برایت چیدهام! باید بلندشی از سفرهی قبلی تا این سفره به جانت مزّه کند!
• و ما چقدر شبیه همان کودک دو ساله از دست خدا عصبانی میشویم. کاش به ما گفته بودند «برای هر رسیدنی باید رفت!» آنهم از چیزی که دوستش داری.
«جهل» شاید تنها عامل « چراها و گِلههای » آدمها از همدیگر است! حتی از خدا!
برای بزرگ شدن هم باید رفت!
باید خود را گذاشت و رفت!
به «چرا» که مبتلا شدیم درحقیقت خوردهایم به دیوارِ جهلِ درون خودمان!
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆رفيق آخرت
قيس بن عاصم كه از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله است نقل كرده كه روزى با گروهى از ((بنى تميم )) خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله شرفياب شدم ، گفتم : يا رسول اللّه ! ما در صحرا زندگى مى كنيم و از حضور شما كمتر بهره مند مى گرديم ما را موعظه فرماييد.
رسول اكرم نصايح سودمندى فرمود، و از آن جمله چنين فرمود:
براى تو به ناچار همنشينى خواهد بود كه هرگز از تو جدا نمى گردد؛ با تو دفن مى گردد در حالى كه تو مرده اى و او زنده است . همنشين تو اگر شريف باشد تو را به دامان حوادث مى سپارد. آنگاه آن همنشين با تو محشور مى گردد و در رستاخيز با تو برانگيخته مى شود و تو مسؤ ول آن خواهى بود. پس دقت كن كه همنشينى كه انتخاب مى كنى نيك باشد؛ زيرا اگر او نيك باشد مايه انس تو خواهد بود و در غير اين صورت موجب وحشت تو مى گردد. آن همنشین ، كردار تو است .
قيس بن عاصم عرض كرد كه اندرزهاى شما به صورت اشعارى درآورده شود تا آن را حفظ و ذخيره كنم ، موجب افتخار ما باشد.
رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله دستور فرمود كسى به دنبال حسان بن ثابت برود؛ ولى قبل از اينكه حسان بيايد قيس خودش كه از سخنان رسول اكرم به هيجان آمده بود، نصايح رسول خدا را به صورت شعر درآورد و به حضرت عرضه داشت . اشعار اين است :
تخيَّر خليطا من فعالك اِنَّما
قرينُ اْلفتى فتى القبرِ ما كان يفعل
و لابدُّ بعد الموتِ من انْ تُعِدَّه
ليومٍ ينادى المرءُ فيهِ فَيقبلُ
فاِن كنتَ مشغولاً بشى ءٍ فلا تكن
بغير الَّذى يرضى به اللّهُ تَشغُل
فل يصحب الانسان من بعد موتهِ
و من قبله الاّ الّذى كان يفعلُ
الا اِنَّما الانسانُ ضيفٌ لاَهلِهِ
يُقيمُ قليلا فيهم ثُمَّ يرحَلُ
از كردار خويشين ، دوست براى خود برگزين كه رفيق آدمى در گور (برزخ ) همان اعمال او مى باشد.
به ناچار بايد همنشين خود را براى روز رستاخيز انتخاب كنى و آماده سازى .
پس اگر به چيزى سرگرم مى شوى مراقب باشد كه جز به آنچه خدا مى پسندد نباشد.
زيرا آدمى پس از مرگ جز با كردار خويش قرين نمى گردد
همانا آدمى در خانواده خود مهمانى بيش نيست كه اندكى در ميان ايشان درنگ و سپس كوچ مى كند.
📚عدل الهى ، مجموعه آثار، ج 1، ص 234
✾📚 @Dastan 📚✾
🔻آیت الله العظمی مکارم شیرازی:
🔹ماه مبارک رمضان ماه احیای ارزشهای اسلامی، ماه محبت و دوستی، ماه زدودن کینه ها، ماه صلح و صفا و وحدت مسلمین است. باید از فرصت این ماه استفاده کرده کدورت ها را دور بریزیم و دل ها را مالامال از محبت کنیم.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
نوشتههای آبی را لمس کن👇
✅ چرا هوش مصنوعی آموزش ببینم؟
✅ هوش مصنوعی به من چه؟!
✅ 4ضرر بزرگ، اگر یاد نگیریم!
✅ کشف7 گنج با هوش مصنوعی؟
✅دوره چه مدت هست؟
✅ پاسخ به سؤالات متداول
✅ آیا میشود بیشتر تخفیف گرفت؟
✅مشاهده رایگان جلسه اول
هزینه ثبتنام: 4/400/000تومــان
پنجاه نفـر اول: تکمـیـــــــــــــل شد❌
پنجاه نفر دوم: فقط 2300 تومـــــان
پنجاه نفر سوم: 2/900/000تومان
✅ لینک ثبتنام👇:
https://digiform.ir/wbcbb09e9
https://digiform.ir/wbcbb09e9
پشتیبانی و شماره تماس👇
✅ @adminirantalast
📲 09051306002
کانال خاک🇮🇷طلاست👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3725721727C7759903548
✨ طاعت، یعنی مقدم داشتن خواست حقّ بر خواست خود... ✨
✨ كسى كه در دوران جاهليت خويش، يعنى قبل از توبه و به هنگام ارتكاب معاصى با جواب مثبت دادن به خواسته هاى خود در بزرگ كردن حجاب بين خود و خداى متعال كه همان «خود» يا «نفس» خويش است سعى نموده و به دست خود اين حجاب را پرورش داده است ،
🔹در مقام توبه و بازگشت بايد خلاف مسير گذشته را در پيش بگيرد و براى جبران گذشته ، به از ميان برداشتن اين حجاب بپردازد.✨
🔸 او با توبه و بازگشت به عبوديت ، و با روى آوردن به سلوک عبودى ، بايد به حكم عبوديت در طريق فناى «خود» حركت كند ،
🔹 و بايد با جهاد و رياضت در از ميان برداشتن رسوم خودى بكوشد.
🔸و اين با مخالفت با هواى خود ، و با مقدم داشتن خواست حقّ بر خواست خود خواهد بود.
🔹 يعنى بايد راه طاعت ازحقّ در پيش گيرد و با مجاهدت در طاعت ، به شكستن «خود» يا «نفس» بپردازد......
✨ طاعت، یعنی مقدم داشتن خواست حقّ بر خواست خود... ✨
📚 منبع ؛ کتاب مقالات جلد دوم ، صفحه ۱۲۹،حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی ٰ رضوان الله علیه ٰ
آیت الله #شجاعی
#توبه
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 شب شد
✨دلها به فردا امیدوار شد؛
🌙چشم ها پر از خواب شد،
✨همه میگویند که
🌙زندگی سر بالایی و سرازیری دارد
✨ اما من می گویم:
🌙زندگی هر چه که هست،
✨جریان دارد؛
🌙می گویم: تا خدا هست و خدایی
✨می کند، امید هست؛
🌙فردا روشن است؛
شبتان آرام، فردایتان روشن . .🌙
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همزيستى با شرك هرگز!
فتح مكّه يك فتح نظامى بود و به موجب آن قدرت نظامى و حتى قدرت معنوى اسلام عجيب شد. ولى هنوز پيغمبر با كفار در شرايط صلح زندگى مى كرد، قرار داد صلح بسته بود و لهذا آنها هم حق داشتند در خانه كعبه طواف كنند و در مكّه باشند و نيز حق داشتند كه در حجّ شركت مى كردند، آنها هم شركت مى كردند. مسلمين مراسمشان را مطابق اسلام انجام مى دادند آنها هم مطابق رسوم خودشان انجام مى دادند.
در سال نهم هجرى سوره برائت نازل شد. بعد كه اين سوره نازل گرديد قرار شد كه اميرالمؤ منين برود اين سوره را در منى در مجمع عمومى بخواند كه از اين پس ديگر مشركين حق ندارند در مراسم حجّ شركت كنند و اين مراسم خاص مسلمين است و بس .
داستان معروفى است كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله اوّل ابوبكر را فرستادند به عنوان اميرالحاج . او رفت ولى هنوز بين راه بود كه آيه نازل شد. اينكه ابوبكر سوره برائت را هم با خود برد يا از اوّل سوره برائت نبود و او فقط براى امارة الحاج رفته بود، مورد اختلاف مفسرين است ولى به هر حال اين مورد اتفاق شيعه و سنى است و آن را جزء فضائل مى شمارند كه : پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله اميرالمؤ منين را با مركب مخصوص خودش فرستاد و به او فرمود: برو كه بر من وحى نازل شده است كه اين سوره را بر مردم نبايد بخواند مگر تو يا كسى كه از توست .
اميرالمؤ منين رفت و در بين راه به ابوبكر رسيد.
ابوبكر در خيمه اى بود. شتر مخصوص پيغمبر نعره اى كشيد. او اين صدا را مى شناخت . گفت اين صداى شتر پيغمبر است چرا اين شتر اينجاست ؟! ناگاه ديد على (ع ) آمده است . خيلى ناراحت شد. فهميد خبر مهمى است . گفت : آيا خبرى شده ؟
فرمود: پيغمبر مرا ماءمور كرده كه سوره برائت را بر مردم بخوانم .
گفت : آيا چيزى عليه من هم نازل شده يا نه ؟
فرمود: نه
در اينجا اختلاف است : سنى ها مى گويند على رفت و سوره برائت را قرائت كرد و اب وبكر به سفر ادامه داد و اين يك پست از او گرفته شد. ولى عقيده شيعه و بسيارى از اهل تسنن همان طور كه در بفسير الميزان نقل شده اين است كه ابوبكر از آنجا برگشت و تا به پيغمبر اكرم رسيد گفت : يا رسول اللّه ! آيا چيزى عليه من در اين سوره نازل شده است ؟
فرمود: نه .
روز اعلام سوره برائت هم براى مسلمين روز فوق العاده اى بود. در آن روز اعلام شد كه از امروز ديگر كفار حق ندارند در مراسم حجّ شركت كنند و محيط حرم اختصاص به مسلمين دارد و مشركين فهميدند كه ديگر نمى توانند به وضع شرك زندگى كنند؛ اسلام شرك را تحمل نمى كند، همزيستى با اديان مثل يهوديّت ، نصرانيّت و مجوسيّت را مى پذيرد ولى همزيستى را شرك را نمى پذيرد.
📚امامت ، مجموعه آثار، ج 4، ص 894 و 795.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆بلا يا لطف خدا
پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله به خانه يكى از مسلمانان دعوت شدند؛ وقتى وارد منزل او شدند مرغى را ديدند كه در بالاى ديوار تخم كرد و تخم مرغ نيفتاد يا افتاد و نشكست . رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله در شگفت شدند.
صاحب خانه گفت : آيا تعجب فرموديد؟ قسم به خدايى كه تو را به پيامبرى برانگيخته است به من هرگز آسيبى نرسيده است .
رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله برخاستند و از خانه آن مرد رفتند، گفتند كسى كه هرگز مصيبتى نبيند مورد لطف خدا نيست .
از حضرت صادق (ع ) روايت شده كه :
انَّ اشدُ الناس بلاء الاَنبياء، ثمّ الّذين يلونهم ، ثمّ الامثل فالامثل .
((پرگرفتارترين مردم انبيا هستند؛ در درجه بعد كسانى كه از حيث فضيلت بعد از ايشان قرار دارند و سپس هر كس كه با فضيلت تر است به ترتيب از بالا به پايين .))
در كتب حديث ، بابى اختصاص يافته است به شدت ابتلاء اميرالمؤ منين (علیه السلام ) و امامان از فرزندان او.
بلا از براى دوستان خدا لطفى است كه سيماى قهر دارد، آنچنان كه نعمتها و عاقبتها براى گمراهان و كسانى كه مورد بى مهرى پروردگار قرار مى گيرند ممكن است عذابهايى باشند اما به صورت نعمت و قهرهايى به قيافه لطف .
📚عدل آله ى ، مجموعه آثار، ج 1، ص 179 و 180.
✾📚 @Dastan 📚✾
هیچچیز در این دنیا پایدار و ابدی نیست. حتی خوشیهای ما لحظه به لحظه رنگ میبازند و هرگز در لحظهی دوم چون لحظهی اول شاد نیستیم و لحظهی بعدش نیز کاملا بهحال عادی و همیشگی باز میگردیم. درست مانند امواجی که در اثر انداختن سنگی در آب ایجاد میشوند و رفتهرفته محو میشوند.
از کتاب📕 یادداشتهای یک دیوانه
#نیکلای_گوگول
#یک_تکه_کتاب
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#از_پشت_سر_موهایم_را_آتش_زدند!!
🌷همه بچهها عقبنشینی کرده بودند و من مجروح و ناتوان، ده روز تک و تنها کنار نیزار افتاده بودم. یک بیسیم کنارم بود که بچهها هنگام عقبنشینی، جا گذاشته بودند. سرباز عراقی، روز دهم از کنارم گذشت. چشمش که به من افتاد، دچار تردید شد. به سویم برگشت و نبضم را گرفت. تا فهمید زنده هستم داد و فریاد راه انداخت و سربازان عراقی را به طرف من کشاند. از آن جا مرا به بصره بردند. همان بیسیم کار دستم داد!
🌷....فکر میکردند در آن ده روز، کارم اطلاعات دادن به نیروهای خودی بوده است. در بازجویی، سه ساعت مرا زدند. از شدت تشنگی گفتم: «کمی آب بدهید.» به جای آب، نفت آوردند و آن را روی بدنم ریختند. از پشت سر موهایم را آتش زدند. فوری خودم را روی زمین انداختم. خدا کمک کرد و آتش خاموش شد. آنها دوباره کتک زدن را از سر گرفتند... و باز از آب خبری نبود....
#راوی: آزاده سرافراز محمد علی زارع
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 داستان عجیب قبض روح حضرت موسی (علیه السلام) توسط عزرائیل
✾📚 @Dastan 📚✾
🔅#ﺳﺮ_ﺧﺮﻡ_ﺭﺍ_ﺑﺮ_ﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﻢ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ. ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥﻫﺎﯼ ﻗﺪﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺷﻬﺮ ﺣﺼﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺷﻬﺮ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩﺍﯼ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺣﺎﮐﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪﯼ ﺭﺍ ﮐﺴﺐ ﮐﻨﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻏﺮﯾﺒﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﭘﻮﻝ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﮐﺴﺐ ﮐﻨﺪ. ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺴﺎﻓﺮﯼ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻗﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﺩﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺍﺻﻠﯽ ﺷﻬﺮ، ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻃﻠﺐ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﻭ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﮐﺮﺩ؛ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺼﺪ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﻭ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﮐﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﻫﺎ ﻭ ﺗﺎﺟﺮﻫﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﻧﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺘﺪﯼ ﺭﺥ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ. ﻣﺎﻣﻮﺭ ﮐﻤﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺣﺮﻑ ﻧﺎﺩﺭﺳﺘﯽ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﺪ؛ اﻣﺎ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺣﺎﮐﻢ ﺳﺮﭘﯿﭽﯽ ﮐﻨﺪ.
ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﯾﮏ ﺳﮑﻪ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﺗﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﺑﺸﻮﯼ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺳﺮ ﺧﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺧﯿﺮ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺑﺎ ﺷﻬﺮ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺷﺪ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﻭﺭ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨
#پندانه 🌻💔
✍️ چیزی که عوض داره، گله نداره
🔹زن مشغول درستکردن تخممرغ برای صبحانه بود.
🔸شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد:
مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز.
🔹وای خدای من، خیلی درست کردی. حالا برش گردون. زود باش، شعله رو کم کن، باید بیشتر کره بریزی.
🔸وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟ دارن میسوزن، مواظب باش، گفتم مواظب باش، هیچوقت موقع غذاپختن به حرفهای من گوش نمیکنی.
🔹برشون گردون، زود باش، دیوونه شدی؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی! نمک بزن. شعله رو…
🔸زن به او زل زد و بعد با صدای بلند گفت:
ای بابا، دیوونم کردی! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخممرغ ساده درست کنم؟
🔹مرد سر میز غذاخوری نشست، نفس عمیقی کشید، مکثی کرد و به آرامی گفت:
فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه حالی دارم!
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🔥 بخور نخورهای لاغری و چاقی
😱 بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوش اندام بشی و سالم ✅👇👇
🌟۶۰ 🍏۶۵ 🌟۷۰ 🍏۷۵ 🌟۷۷
⭐️۸۰🍏 ۸۱ ⭐️۸۲ 🍏 ۸۳ ⭐️ ۸۴
🍏۸۶ 🌟 ۸۷ 🍏 ۸۸ 🌟۸۹ 🍏۹۰
⭐️ ۹۲ 🍏۹۳ ⭐️ ۹۴ 🍏۹۵ 🍏۹۶
🍏 ۹۸ 🌟۹۹🍏۱۰۰🌟+۱۰۰🌟+۱۵۰
🤝 با شرکت در دورهی لاغری با رژیم قلیایی
👈 در بهارِ دل و جان 👇
ماه مبارک رمضان و عید نوروز که همه چاق میشن، مثل کوره چربی بسوزون تخصصی زیر نظر دکتر مردانی مشاور تغذیه 🤩🔥
❇️ حتی شده سحر بیدار بشو و کمی چای بخور!
آیت الله ناصری:
📿 خیلی سفارش شده به سحرخیزی و نماز شب و قرآئت قرآن در دل شب.
☕️ ولی اگر یک شب حال نماز و دعا هم نبود، کسی سحر بیدار شد ولو نشسته و چای خورده است، همین خوب است، خود بیداری شب، اثر دارد.
🌙 بنشین، یک کم در عظمت خدا فکر کن، در خودت فکر کن که
⭕️ من کجا بودم؟
⭕️ کجا آمدم؟
⭕️ به کجا میروم؟
⭕️ کی من را اینجا آورد؟
همین را فکر بکنی، برایت کافی است. ببین حال تو چه میشود؟ خدا میداند.
در مورد اعمالت فکر کن به خدا بگو:
🤲 «شیطان من را فریب داد. نمیخواستم مخالفت تو را بکنم».
آیت الله #ناصری
🏷 #نماز_شب
#ماه_رمضان
#سحر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خشم نگير!
مردى از اعراب به خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله آمد و از او نصيحتى خواست ، رسول اكرم در جواب او يك جمله كوتاه فرمود و آن اينكه : لا تغضب . خشم نگير!
آن مرد به همين قناعت كرد و به قبيله خود برگشت ، تصادفا وقتى رسيد كه در اثر حادثه اى بين قبيله او و يك قبيله ديگر نزاع رخ داده بود و دو طرف صف آرايى كرده و آماده حمله به يكديگر بودند.
آن مرد روى خوى و عادت قديم سلاح به تن كرد و در صف قوم خود ايستاد. در همين حال ، گفتار رسول اكرم به يادش آمد كه نبايد خشم و غضب را در خود راه بدهد، خشم خود را فروخورد و به انديشه فرو رفت . تكانى خورد و منطقش بيدار شد، با خود فكر كرد چرا بى جهت بايد دو دسته از افراد بشر به روى يكديگر شمشير بكشند، خود را به صف دشمن نزديك كرد و حاضر شد آنچه آنها به عنوان ديه و غرامت مى خواهند از مال خود بدهد.
قبيله مقابل نيز كه چنين فتوّت و مردانگى را از او ديدند از دعاوى خود چشم پوشيدند. غائله ختم شد و آتشى كه از غليان احساسات افروخته شده بود با آب عقل و منطق خاموش گشت .
📚بيست گفتار، ص 194.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پـروردگارا
در این شب زیبــا
ایمــان غبار گرفتہ ما را
در بــاران رحمت خویش
پاڪ ڪن
و شبــے آرام را
بہ عزیزانم عنایت بفــرما
شبتون سرشار از آرامش🌙
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
️🍀🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
🍂🌺🍃
🌺🍃
🍃
🌙خـدایـا
♥️امشب هم آرامشی
🌙ازجنس سکوت برکه ها
♥️به سبزی جنگلها
🌙با عطر
♥️بهشتت خواهانم
🌙که آن رابه تمام
♥️دوستان و عزیزانم عطاکنی
🌙شبتون در سایه لطف الهی
#امام_زمان
#ماه_رمضان
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️طلوع روز جدید
🌸بر شما مبارک
☀️قدمهایش پر برکت
🌸حضورش نعمت
☀️هر لحظه اش غنیمت
🌸و روح و جسم تون سلامت باد
سلام
صبحتون سرشار از آرامش🌹
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نخستين مسلمانان ايرانى
هنگامى كه دين مقدّس اسلام آشكار شد و نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله دعوت خود را آغاز فرمود، حكومت يمن به دست باذان بن ساسان ايرانى بود. جنگهاى حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله با قبايل عرب و مشركين قريش در زمان همين باذان شروع شد. باذان از جانب خسرو پرويز بر يمن حكومت مى كرد و بر سرزمينهان حجاز و تهامه نيز نظارت داشت و گزارش كارهاى آن حضرت را مرتبا به خسرو پرويز مى رسانيد.
حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله در سال ششم هجرى خسرو پرويز را به دين مقدّس اسلام دعوت كرد. وى از اين موضوع سخت ناراحت شد و نامه آنجناب را پاره نمود و براى باذان ، عامل خود در يمن ، نوشت كه نويسنده اين نامه را نزد وى اعزام كند. باذان نيز دو نفر ايرانى را به نام بابويه و خسرو به مدينه فرستاد.
آن دو پيام خسرو پرويز را به آن جناب رسانيدند و اين اوّلين ارتباط رسمى ايرانيان با حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله بوده است .
هنگامى كه خبر احضار حضرت رسول به ايران ، به مشركين قريش رسيد، بسيار خوشوقت شدند و گفتند ديگر براى محمّد خلاصى نخواهد بود زيرا ملك الملوك ايران خسرو پرويز با وى طرف شده و او را از بين خواهد برد.
نمايندگان باذان با حكمى كه در دست داشتند در مدينه حضور پيغمبر رسيدند و منظور خود را در ميان گذاشتند.
حضرت فرمود: فردا بياييد و جواب خود را دريافت كنيد. روز بعد كه خدمت آن جناب آمدند حضرت فرمود: شيرويه ديشب شكم پدرش خسرو پرويز را دريد و او را هلاك ساخت .
سپس افزود: خداوند به من اطلاع داد كه شاه شما كشته شد و مملكت شما بزودى به تصرف مسلمين درخواهد آمد. اينك شما به يمن بازگرديد و به باذان بگوييد اسلام اختيار كند؛ اگر مسلمان شد حكومت يمن همچنان با او خواهد بود. نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله به اين دو نفر هدايايى مرحمت فرمود و آن دو نفر به يمن بازگشتند و جريان را به باذان گفتند.
باذان گفت : ما چند روزى درنگ مى كنيم اگر اين مطلب درست از كار درآمد معلوم است كه وى پيغمبر است و از طرف خداوند سخن مى گويد؛ آنگاه تصميم خود را خواهيم گرفت .
چند روز بعد بر اين قضيه گذشت كه پيكى از تيسفون رسيد و نامه از طرف شيرويه براى باذان آورد. باذان از جريان قضيه به طور رسمى مطلع شد و شيرويه علت كشتن پدرش را براى وى شرح داده بود. شيرويه نوشته بود كه مردم يمن را به پشتيبانى وى دعوت كند و شخصى را كه در حجاز مدعى نبوّت است آزاد بگذارد و موجبات ناراحتى او را فراهم نسازد.
باذان در اين هنگام مسلمان شد و سپس گروهى از ايرانيان كه آنها را ابناء و احرار مى گفتند مسلمان شدند و اينان نخستين ايرانيانى هستند كه وارد شريعت مقدّس اسلام گرديدند.
حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله باذان را همچنان بر حكومت يمن ابقاء كردند و وى از اين تاريخ از طرف نبى اكرم بر يمن حكومت مى كرد و به ترويج و تبليغ اسلام پرداخت و مخالفين و معاندين را سر جاى خود نشانيد. باذان در حيات حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله درگذشت و فرزندش شهر بن باذان از طرف پيغمبر به حكومت منصوب شد. وى نيز همچنان روش پدر را تعقيب نمود و با دشمنان اسلام مبارزه مى كرد.
📚خدمات متقابل اسلام و ايران ، مجموعه آثار، ج 14، ص 81 و 82، و نيز سيره نبوى ، ص 119، به نقل از: طبقات الكبرى ، ج 1، ص 260، تاريخ طبرى ، ج 2، ص 295
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆ملى گرايى خلاف اسلام است
على (علیه السلام ) در يك روز جمعه بر روى منبرى آجرى خطبه مى خواند، اشعث بن قيس كه از سرداران معروف عرب بود آمد و گفت : يااميرالمؤ منين اين ((سرخ رويان )) (يعنى ايرانيان ) جلو روى تو بر ما خشم گرفته بود گفت : امروز من نشان خواهم داد كه عرب چكاره است .
على (علیه السلام ) فرمود: اين شكم گنده ها خودشان روزه ها در بستر نرم استراحت مى كنند و آنها (موالى و ايرانيان ) روزهاى گرم به خاطر خدا فعاليّت مى كنند. و آنگاه از من مى خواهند كه آنها را طرد كنم تا از ستمكاران باشم ، قسم به خدايى كه دانه را شكافت و آدمى را آفريد كه از رسول خدا شنيدم فرمود:
به خدا همچنانكه در ابتدا شما ايرانيان را به خاطر اسلام با شمشير خواهيد زد، بعد ايرانيان شما را با شمشير به خاطر اسلام خواهيد زد.
📚خدمات متقابل اسلام و ايران ، ص 129، به نقل از سفينة البحار، ج 2، ص 692 و 693، ماده ((ولى ))
✾📚 @Dastan 📚✾
شهیدان زنده اند الله اکبر،
تلفن میزنند الله اکبر !!!
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطره ای که خواهید خواند مربوط است به خانم «مینا نظامی» که وی در دوران دفاع مقدس از جمله پرستارانی بودند که به مجروحان و رزمندگان رسیدگی می کردند.
خانم نظامی خاطره یکی از آن روزها را این گونه تعریف می کند: « ما مجروحی داشتیم که اهل نهاوند بود. این رزمنده روی مین رفته بود و دچار فراموشی شده بود و گذشته و مشخصاتش را به یاد نمی آورد. از طرفی به خانواده او گفته بودند که فرزندشان شهید شده است. ما با او خیلی صحبت می کردیم، بلکه به حرف آید و از کسالت در بیاید. گاهی که به مجروحان دیگر سر کشی می کردم او را با خودم می بردم تا دیگران هم با او حرف بزنند. من نام «علی» را برایش انتخاب کرده بودم و جالب اینکه بعدا فهمیدم نامش علی است. البته نامش «علی محمد» بود که علی صدایش می کردند. کم کم او یک شماره تلفن یادش آمد و گفت: «شماره مغازه است. بگویید همدم خانم –مادرش- بیاید.»
شیفت عصر و نزدیک اذان مغرب بود که رفتم و شماره را به اپراتور دادم و خواهش کردم بگیرد. به سختی ارتباط برقرار شد و صحبت کردم. فهمیدم چند روز قبل مراسم چهلمش را هم برگزار کرده اند! وقتی گفتم از بیمارستان تهران زنگ می زنم و مریضی با این مشخصات دارم و اسم مادرش همدم است، مغازه دار شوکه شده، با عجله رفت تا مادرش را صدا کند. از پشت گوشی صدای یک خانم با لهجه روستایی به گوش می رسید که می گفت: «می دانم که می خواهند بگویند که پسرت شهید شده.» بعد با عصبانیت شروع به صحبت کرد. هر چه می گفتم، انگار صدایم را نمی شنید. مرتب می گفت:«علی محمد من شهید شده!»
به او گفتم: «مگر نمی گویند شهیدان زنده اند الله اکبر ... واقعا پسر تو زنده است، می خواهی با او صحبت کنی؟»
بعد علی گوشی را گرفت و یکی، دو کلام که حرف زدگوشی را به من داد. گوش دادم. مادرش با خوشحالی فریاد می زد: «شهیدان زنده اند الله اکبر، تلفن می زنند الله اکبر...» و جالب تر اینکه اطرافیان او هم این شعار را تکرار می کردند.»
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
خدا گاهی تو رو سختی میده
تا ساخته بشی ...✨☘
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از دکتر روح الامینی
23.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️از صفحه توییتر مجید نوری
❇️دکتر روح الامینی در دیدار عیدانه خانواده آقای نوری :
🔺 خانواده آقای نوری مصداق آیه يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ۚ (آنها در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند) هستند و مسیر حق و حقیقت را پیگیری میکنند
🔺کمیته مطالبه گری در مجلس یازدهم تشکیل میشود که در مجلس دوازده هم ادامه پیدا خواهد کرد
🔺باید با برگزاری رویدادهای مختلف روایت گر واقعیت قضیه باشیم و صدای آقای نوری در آن استقامت باشیم
🔺باید از ظرفیت های مردمی مثل انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و ..... در پیگیری امور استفاده شود
🔺در کمیته تشکیل شده حتما پیگیر خواهیم بود از تمام ظرفیت ها حقوقی استفاده شود
🔺🔺🔺کانال عبدالحسین روح الامینی
https://eitaa.com/joinchat/750059643C022686b31f
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#عملی_که_هشت_بار_تکرار_شد!!
🌷آن روز تعداد زیادی مجروح آوردند و اعمال جراحی ما از ساعت ۹ صبح شروع شد. چند جراح بودیم که پشت سر هم اعمال مختلف جراحی را انجام میدادیم. مشکل عمدهای که داشتیم کمبود خون بود، چون در طول روز تعداد بسیار زیادی کیسه خون مصرف میشد. در حین عمل، مرد مسنی را آوردند که حدود پنجاه و پنج _ شش سال سن داشت. سئوال کردم: «در چنین حملاتی چرا از پیرمردی به سن او استفاده کردهاند؟!» گفتند: «این شخص یک سرباز عراقی است که به اسارت درآمده و چون مجروح شده او را به بیمارستان آوردهایم تا مداوا شود.»
🌷تیر به گردن و سینهاش خورده بود. حدود ساعت یک بعد از ظهر عمل او را شروع کردم. اول سینهاش را باز کردم، ولی گردنش نیز خونریزی شدیدی داشت. عمل را آغاز کردم، این عمل طاقت فرسا، هشت بار تکرار شد. پس از عمل شکم را دوختم. ولی به دلیل خونریزی مجبور شدم دوباره عمل را انجام دهم، ولی خونریزی قطع نمیشد. دوباره باز میکردم و باز هم عمل بعدی، خون بند نمیآمد. حدود ۱۸ کیسه خون بهش دادم، درحالیکه ما برای رزمندگان خودمان نیز خون به اندازه کافی نداشتیم....
🌷و مصرف کردن این همه خون برای کسی که فرزندان ما را به گلوله میبست برای خیلیها غیرقابل باور بود. بالأخره ساعت نزدیک دوازده شب بود که آخرین عمل با موفقیت انجام شد، خونریزی قطع شد و مریض هم خوب شد و فشار خون و علایم قلبی و ریویاش به حالت طبیعی برگشت و توانستیم او را از اطاق عمل به بیرون هدایت کنیم. پس از انجام عمل بیمار را برای پشتیبانی بیشتر به اهواز اعزام کردند.
📚 کتاب "پرسه در دیار غریب"
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌حکایت شنیدنی ؛
عیادت رحمتاً للعالمین ، از معلم بیمار یهودی ، تشرف به اسلام قبل از مرگ و تشییع باشکوه توسط مسلمانان !
🎤 به کلام حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی
✾📚 @Dastan 📚✾
📕#داستان
دانایی را پرسیدند: چه وقت برای ازدواج پایدار مناسب است؟
دانا گفت: زمانی که شخص توانا شود!
پرسیدند: توانا از لحاظ مالی؟
جواب داد: نه!
گفتند: توانا از لحاظ جسمی؟
گفت: نه!
پرسیدند: توانا از لحاظ فکری؟ ...
جواب داد: نه!
پرسیدند: خود بگو که ما را در این امر دیگر چیزی نیست!
دانا گفت: زمانی یک شخص می تواند ازدواج پایدار نماید که اگر تا دیروز نانی را به تنهایی می خورد امروز بتواند آن را با دیگری نصف نماید بدون آنکه اندکی از این مسئله ناراحت گردد!
#حکایت_روز
✾📚 @Dastan 📚✾