قطار زندگی با سرعت🚂
در حال گذر است 🚂
ما نمی دانیم کی و کجا باید🌺
از آن پیاده شویم 🌺
اما ...☝
می توانیم با دوستانمان❤
از با هم بودن و مناظر🌺
زیبای بیرون لذت ببریم🌺
و شاد باشیم😉
ای کاش همسفرانمان هم این را بدانند 🌺
قطار زندگی با سرعت در حال گذر است 🚂🚂
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#خلبانى_كه_بدنش_را_دو_نيمه_كردند!!
🌷سرلشکر خلبان شهید سید علی اقبالی دوگاهه در یکم آبان ماه ۱۳۵۹ زمانی که لیدر یک دسته دو فروندی هواپیمای اف-۵ را به عهده داشت، در یک مأموريت برون مرزی با هدف بمباران یکی از سایتهای راداری موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف بلافاصله هدف ثانویه را که پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی هدف ظاهر شد و در پایان این عملیات موفقیت آمیز، رادار راهبردی دشمن پرنده آهنین شهید اقبالی را نشانه رفت و هواپیمای وی به شدت مورد اصابت موشک قرار گرفت.
🌷پرنده زخمی که خلبان جوان آن را به زحمت به ٣٠ کیلومتری شرق موصل نزدیک مرز ایران رسانده بود، سقوط کرد و شهید اقبالی دوگاهه با چتر نجات هواپیما را ترک کرد و به اسارت دشمن بعثی درآمد. خلبان جوان و دلیر ایرانزمین بیشتر تلمبه خانهها و نیروگاههای برق عراق را از کار انداخته بود و طرحهاى عملیاتی وی موجب شده بود تا صادرات ۳۵۰ میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد. به همین منظور صدام جنایتکار به خون این شهید تشنه بود و صدام لعین دستور داد پس از دستگیری اقبالی بدنش را به دو نیمه تبدیل کردند و نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی دیگر در موصل عراق مدفون شد.
🌷شهید اقبالی دوگاهه توسط عناصر مزدور رژیم بعث عراق با بیرحمانه ترین وضعیت به شهادت رسید، این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری میکرد و در مدت ٢٢ سال هیچ گونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود تا اينكه در خرداد سال ١٣٧٠ طبق گزارشهای موجود عملیاتی و اطلاعاتی و نامه ارسالی کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی مبنی بر شهادت ایشان و اظهارات دیگر اسرای آزاد شده و خلبانان اسیر عراقی، شهادت خلبان علی اقبالی دوگاهه محرز شد.
🌷دشمن بعثی عراق بخشی از پیکر مطهر شهید اقبالی دوگاهه را در گورستان محافظیه نینوا در جوار و بخش دیگر را در قبرستان زبیر شهر موصل به خاک سپرده بود که با پیگیری کمیته جستجوی اسرا و مفقودین و کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی به همراه دیگر خلبانان شهید نیروی هوایی در پنجم مرداد سال ٨١ پس از ٢٢ سال دوری از وطن در بین حزن و اندوه یاران و همرزمان به میهن اسلامی بازگشت و در بهشت زهرا (س) تهران کنار دیگر همرزمان شهیدش آرام گرفت. سرلشکر خلبان «عباس بابایی» و سرلشکر خلبان «مصطفی اردستانی» از شاگردان آموزش دیده این استاد جوان بودند.
🌹خاطره ای به یاد سرلشکر خلبان شهید سیدعلی اقبالی دوگاهه
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
Ya Elahi Ehsan Yasin.mp3
7.29M
💢همسایه آفتاب
♦️میترسیدند از وصلت با خانواده ی امام کاظم (علیه السلام)‼️
#استاد_عالی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆معيار شرافت
مردى به امام صادق - عليه السلام - عرض كرد:
مردم مى گويند هر كس كه عربى خالص يا مولاى خالص نباشد پست است .
امام فرمود: مولاى خالص يعنى چه ؟
گفت : يعنى كسى كه پدر و مادرش هر دو قبلا برده بوده اند.
فرمود: مولاى خالص چه مزيتى دارد؟
گفت : زيرا پيغمبر فرموده است : مولاى هر قومى از خود آنهاست ، پس مولاى خالص اعراب مانند خود اعراب است ، پس كسى صاحب فضيلت است كه يا عربى خالص باشد و يا مولاى صريح باشد كه ملحق به عربى است .
امام فرمود:
- آيا نشنيده اى كه پيغمبر فرمود: من ولى كسانى هستم كه ولى ندارند. من ولى هر مسلمانم خواه عرب و خواه عجم ؟ آيا كسى كه پيغمبر ولى او باشد از پيغمبر نيست ؟
امام سپس اضافه فرمود:
- از اين دو كدام اشرافند؟ آيا آن كه از پيغمبر و ملحق به پيغمبر است يا آنكه وابسته است به يك عرب جلف كه به پشت پاى خود ادرار مى كند؟
سپس فرمود:
آن كه از روى ميل و رضا داخل اسلام مى شود بسى اشراف است از آن كه از ترس وارد اسلام شده است . اين اعراب منافق از ترس مسلمان شدند، ولى ايرانيان با ميل و رغبت مسلمان شدند.
📚خدمات متقابل اسلام و ايران ، صفحه 116 - 115
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆بدمستى
در يكى از ايام ، شخصى به مغازه عرق فروشى رفت ، و به فروشنده گفت : آقا يك شاهى عرق بده .
عرق فروش گفت ، يك شاهى كه عرق نمى شود؟!
- هر چقدر مى شود بده .
- با يك شاهى هيچ مقدار نمى توانم بدهم .
- آقا هر مقدار كه ممكن است ولو اينكه خيلى هم كم باشد بدهيد؟
- آخر بيچاره ، مردم عرق مى خورند كه مست بشوند، اين مقدار به اين كسى كه مستى نمى آورد و بنابراين چه فايده و اثرى دارد؟
- قربان اثر بدمستى آن ظاهر است ، لااقل اين بهانه اى براى بدمستى كردن كه مى شود!
واقعا بعضى از مردم هم همينطور دنبال بهانه اى هستند براى بدمستى ، مثلا اينكه به ما اجازه داده اند تا براى اهل بدعت هر دروغى را جعل كنيم ، بيائيم از اين مطلب سوء استفاده كنيم و به هر كس كه خصومتى شخصى داشتيم فورا به او برچسب بزنيم كه او اهل بدعت هست ، و بنا كنيم به تهمت زدن و دروغ ساختن و ناسزاگويى ، آن وقت بهانه هم داريم ، اگر كسى اعتراض كرد، فورا مى گوئيم : به ما اجازه داده اند كه نسبت اهل بدعت ، هر چه خواستيم بگوئيم ، دقت كنيد و ببينيد اين سوء استفاده از يك مطلب شرعى بر سر دين چه خواهد آورد؟
📚سيره نبوى ، صفحه 67.
✾📚 @Dastan 📚✾
✅آيتالله انصاری همدانی(ره) خطاب به آيتالله نجابت(ره):
🔻«دیدی چقدر مشکل! این راه عشق است، یعنی باید همه چیز را فدا کنی خودت را هم باید فدا کنی، تا برسی!
🔻آدم تا از خودش نگذره محاله برسه.
🔻تا وقتی انسان خود پرسته محال خدا پرست بشه، و این عشق است که راه را هموار می کند.
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
خدایا
با تو که باشم
تمام دورها نزدیکند
و ناممکن ها ممکن...
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امروزتون عالی
💞دوتا ستاره تقدیم تون
🌹می کنم
💞یه ستاره پراز عشق
🌹 و محبت
💞و یه ستاره پراز
🌹سلامتی و امیــد
💞خوشبختی و شادی
🌹همیشه همراهتون باشه
💞صبحتون بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عدول از ضوابط و احكام شرعى
گروهى از يكى از قبائل عرب ، خدمت رسول اكرم - صلى اللّه عليه و آله و سلم - رسيدند و عرض كردند:
- يا رسول اللّه : گر مى خواهيد ما مسلمان بشويم سه شرط داريم كه بايد آنها را بپذيريد.
1- اجازه بدهيد تا يكسال ديگر هم ، اين بتها را پرستش كنيم .
2- نماز خيلى بر ما ناگوار است ، اجازه بدهيد ما نخوانيم .
3- از ما نخواهيد كه آن بت بزرگمان را، خودمان بشكنيم .
حضرت در جواب فرمودند:
از اين سه پيشنهاد شما، فقط سومى پذيرفته مى شود (يعنى فقط شكستن بت بزرگ كه در صورت اكراه شما، ديگران آن را خواهند شكست ) و اما بقيه محال است .
پيغمبر، هرگز اينطورى فكر نكرد: كه خوب مثلا يك قبيله اى آمده مسلمان بشود.
اينها كه چندين سال است بتها را مى پرستند. بگذار يكسال ديگر هم پرستش كنند و سپس موحد شوند، بالاخره با اتخاذ اين شيوه بر تعداد مسلمانان كه افزوده مى شود.
نه هرگز پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) چنين فكرى را از ذهن خود عبور ندادند.
زيرا اين پذيرفتن صحه گذاردن روى بت پرستى بود. اين را هم بايد دانست كه ، نه فقط يك سال ، اگر حتى مى گفتند يك شبانه روز هم اجازه بدهيد كه بت بپرستيم و نماز نخوانيم باز هم محال بود كه پيامبر اجازه بدهند و بپذيرند، و اگر درخواست مى كردند كه :
- يا رسول اللّه ! اجازه بدهيد، ما فقط يك شبانه روز نماز نخوانيم بعد مسلمان مى شويم و خواهيم خواند، و تنها همين يك شبانه روز نماز نخواندن را پيامبر تاءييد و امضاء كنند، باز هم محال بود كه حضرت چنين اجازه اى بدهند.
زيرا پيامبر براى هدف مقدس خويش ، از وسايل نامشروع استفاده نمى كنند، نه از جهل مردم و نه از عدول از ضوابط و احكام شرعى .
📚سيره نبوى ، صفحه 70 - 69.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆انوشيروان و كفشگر
در شاهنامه فردوسى كه منابعش همه ايرانى و زردشتى است داستان معروفى آمده است كه به طور واضع نظام طبقاتى عجيب و طبقات بسته و مقفل آن دوره را نشان مى دهد، نشان مى دهد كه تحصيل دانش نيز از مختصات طبقات ممتاز بوده است .
مى گويد: در جريان جنگهاى قيصر روم و انوشيروان ، قيصر به طرف شامات كه در آن وقت در تصرف انوشيروان بود قشون كشيد و سپاه ايران به مقابله پرداخت ، در اثر طول كشيدن مدت جنگ ، خزانه ايران خالى شد، انوشيروان با بوذرجمهر مشورت كرد، قرار بر اين شد كه از بازرگانان قرضه بخواهند، گروهى از بازرگانان دعوت شدند، در آن ميان يك نفر موزه فروش بود كه از نظر طبقاتى چون كفشگر بود از طبقات پست به شمار مى آمد گفت :
- من حاضرم تمام قرضه را يكجا بدهم ، به شرط اينكه اجازه داده شود، يگانه كودكم كه خيلى مايل است درس بياموزد به معلم سپرده شود
📚خدمات متقابل اسلام و ايران ، صفحه 249 - 247 به نقل از: شاهنامه فردوسى ، چاپ سازمان كتابهاى جيبى ، جلد ششم .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
مرد جوان فقیر و گرسنه ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و گروهی از ماهیگیران را تماشا می کرد، در حالیکه به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود.
با خود گفت: کاش من هم
یک عالمه از این ماهی ها داشتم.
آن وقت آن ها را می فروختم
و لباس و غذا می خریدم.
یکی از ماهیگیران پاسخ داد:
اگر لطفی به من بکنی هر قدر
ماهی بخواهی به تو می دهم.
این قلاب را نگه دار تا من به
شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت.
در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود
ماهی ها مرتب طعمه را گاز می زدند
و یکی پس از دیگری به دام می افتادند.
طولی نکشید که مرد از این
کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسن تر وقتی برگشت، گفت: همه ی ماهی ها را بردار و برو اما می خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیالبافی تلف نکن. قلاب خودت را بنداز تا زندگی ات تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمی خواهد.
شما صد درصد پرتابهایی که
انجام نمیدهید را از دست خواهید داد!
#مایکل_جردن
✾📚 @Dastan 📚✾