#داستان_آموزنده
🔆بدمستى
در يكى از ايام ، شخصى به مغازه عرق فروشى رفت ، و به فروشنده گفت : آقا يك شاهى عرق بده .
عرق فروش گفت ، يك شاهى كه عرق نمى شود؟!
- هر چقدر مى شود بده .
- با يك شاهى هيچ مقدار نمى توانم بدهم .
- آقا هر مقدار كه ممكن است ولو اينكه خيلى هم كم باشد بدهيد؟
- آخر بيچاره ، مردم عرق مى خورند كه مست بشوند، اين مقدار به اين كسى كه مستى نمى آورد و بنابراين چه فايده و اثرى دارد؟
- قربان اثر بدمستى آن ظاهر است ، لااقل اين بهانه اى براى بدمستى كردن كه مى شود!
واقعا بعضى از مردم هم همينطور دنبال بهانه اى هستند براى بدمستى ، مثلا اينكه به ما اجازه داده اند تا براى اهل بدعت هر دروغى را جعل كنيم ، بيائيم از اين مطلب سوء استفاده كنيم و به هر كس كه خصومتى شخصى داشتيم فورا به او برچسب بزنيم كه او اهل بدعت هست ، و بنا كنيم به تهمت زدن و دروغ ساختن و ناسزاگويى ، آن وقت بهانه هم داريم ، اگر كسى اعتراض كرد، فورا مى گوئيم : به ما اجازه داده اند كه نسبت اهل بدعت ، هر چه خواستيم بگوئيم ، دقت كنيد و ببينيد اين سوء استفاده از يك مطلب شرعى بر سر دين چه خواهد آورد؟
📚سيره نبوى ، صفحه 67.
✾📚 @Dastan 📚✾
✅آيتالله انصاری همدانی(ره) خطاب به آيتالله نجابت(ره):
🔻«دیدی چقدر مشکل! این راه عشق است، یعنی باید همه چیز را فدا کنی خودت را هم باید فدا کنی، تا برسی!
🔻آدم تا از خودش نگذره محاله برسه.
🔻تا وقتی انسان خود پرسته محال خدا پرست بشه، و این عشق است که راه را هموار می کند.
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
خدایا
با تو که باشم
تمام دورها نزدیکند
و ناممکن ها ممکن...
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امروزتون عالی
💞دوتا ستاره تقدیم تون
🌹می کنم
💞یه ستاره پراز عشق
🌹 و محبت
💞و یه ستاره پراز
🌹سلامتی و امیــد
💞خوشبختی و شادی
🌹همیشه همراهتون باشه
💞صبحتون بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عدول از ضوابط و احكام شرعى
گروهى از يكى از قبائل عرب ، خدمت رسول اكرم - صلى اللّه عليه و آله و سلم - رسيدند و عرض كردند:
- يا رسول اللّه : گر مى خواهيد ما مسلمان بشويم سه شرط داريم كه بايد آنها را بپذيريد.
1- اجازه بدهيد تا يكسال ديگر هم ، اين بتها را پرستش كنيم .
2- نماز خيلى بر ما ناگوار است ، اجازه بدهيد ما نخوانيم .
3- از ما نخواهيد كه آن بت بزرگمان را، خودمان بشكنيم .
حضرت در جواب فرمودند:
از اين سه پيشنهاد شما، فقط سومى پذيرفته مى شود (يعنى فقط شكستن بت بزرگ كه در صورت اكراه شما، ديگران آن را خواهند شكست ) و اما بقيه محال است .
پيغمبر، هرگز اينطورى فكر نكرد: كه خوب مثلا يك قبيله اى آمده مسلمان بشود.
اينها كه چندين سال است بتها را مى پرستند. بگذار يكسال ديگر هم پرستش كنند و سپس موحد شوند، بالاخره با اتخاذ اين شيوه بر تعداد مسلمانان كه افزوده مى شود.
نه هرگز پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) چنين فكرى را از ذهن خود عبور ندادند.
زيرا اين پذيرفتن صحه گذاردن روى بت پرستى بود. اين را هم بايد دانست كه ، نه فقط يك سال ، اگر حتى مى گفتند يك شبانه روز هم اجازه بدهيد كه بت بپرستيم و نماز نخوانيم باز هم محال بود كه پيامبر اجازه بدهند و بپذيرند، و اگر درخواست مى كردند كه :
- يا رسول اللّه ! اجازه بدهيد، ما فقط يك شبانه روز نماز نخوانيم بعد مسلمان مى شويم و خواهيم خواند، و تنها همين يك شبانه روز نماز نخواندن را پيامبر تاءييد و امضاء كنند، باز هم محال بود كه حضرت چنين اجازه اى بدهند.
زيرا پيامبر براى هدف مقدس خويش ، از وسايل نامشروع استفاده نمى كنند، نه از جهل مردم و نه از عدول از ضوابط و احكام شرعى .
📚سيره نبوى ، صفحه 70 - 69.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆انوشيروان و كفشگر
در شاهنامه فردوسى كه منابعش همه ايرانى و زردشتى است داستان معروفى آمده است كه به طور واضع نظام طبقاتى عجيب و طبقات بسته و مقفل آن دوره را نشان مى دهد، نشان مى دهد كه تحصيل دانش نيز از مختصات طبقات ممتاز بوده است .
مى گويد: در جريان جنگهاى قيصر روم و انوشيروان ، قيصر به طرف شامات كه در آن وقت در تصرف انوشيروان بود قشون كشيد و سپاه ايران به مقابله پرداخت ، در اثر طول كشيدن مدت جنگ ، خزانه ايران خالى شد، انوشيروان با بوذرجمهر مشورت كرد، قرار بر اين شد كه از بازرگانان قرضه بخواهند، گروهى از بازرگانان دعوت شدند، در آن ميان يك نفر موزه فروش بود كه از نظر طبقاتى چون كفشگر بود از طبقات پست به شمار مى آمد گفت :
- من حاضرم تمام قرضه را يكجا بدهم ، به شرط اينكه اجازه داده شود، يگانه كودكم كه خيلى مايل است درس بياموزد به معلم سپرده شود
📚خدمات متقابل اسلام و ايران ، صفحه 249 - 247 به نقل از: شاهنامه فردوسى ، چاپ سازمان كتابهاى جيبى ، جلد ششم .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
مرد جوان فقیر و گرسنه ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و گروهی از ماهیگیران را تماشا می کرد، در حالیکه به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود.
با خود گفت: کاش من هم
یک عالمه از این ماهی ها داشتم.
آن وقت آن ها را می فروختم
و لباس و غذا می خریدم.
یکی از ماهیگیران پاسخ داد:
اگر لطفی به من بکنی هر قدر
ماهی بخواهی به تو می دهم.
این قلاب را نگه دار تا من به
شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت.
در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود
ماهی ها مرتب طعمه را گاز می زدند
و یکی پس از دیگری به دام می افتادند.
طولی نکشید که مرد از این
کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسن تر وقتی برگشت، گفت: همه ی ماهی ها را بردار و برو اما می خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیالبافی تلف نکن. قلاب خودت را بنداز تا زندگی ات تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمی خواهد.
شما صد درصد پرتابهایی که
انجام نمیدهید را از دست خواهید داد!
#مایکل_جردن
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
بزرگتریناشتباه...
حرصخوردنواسهدنیاییهکه
معلومنیستفرداهستییانہ💕🌱🌸
✾📚 @Dastan 📚✾
#خاطراتشهیدهمتماهرمضان
ابراهيم و يونس در تاريكي به نماز ايستادهاند. گروهبان، سـيني غـذا و آب را كنارشان ميگذارد و با حسرت نگاهشان ميكند. يك لحظه به ياد مرخصي ابراهيم
ميافتد. ابراهيم ميتوانست اين لحظات ماه رمضان را در كنار خانواده و در راحتي و آسايش☝️
سپري كند. او روزه گرفتن در محلة دلنشين خودشان، نمازهاي جماعـت مسـجد
محل و افطاري در ايوان باصفاي خانه ـ آن هم در كنار كربلايي و ننه نصرت ـ را
خيلي دوست داشت☺️ اما گروهبان خـوب مـيدانسـت كـه روزهـاي سـخت و
طاقتفرساي بازداشتگاه و در کنار بقیه سربازها براي او لذتبخشتر از هر چيز ديگري است.🌹
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🔥 بخور نخورهای لاغری و چاقی
🎦... بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوشاندام بشی و سالم ✅👇👇
🌟۶۰ 🍏۶۵ 🌟۷۰ 🍏۷۵ 🌟۷۷
⭐️۸۰🍏 ۸۱ ⭐️۸۲ 🍏 ۸۳ ⭐️ ۸۴
🍏۸۶ 🌟 ۸۷ 🍏 ۸۸ 🌟۸۹ 🍏۹۰
⭐️ ۹۲ 🍏۹۳ ⭐️ ۹۴ 🍏۹۵ 🍏۹۶
🍏 ۹۸ 🌟۹۹🍏۱۰۰🌟+۱۰۰🌟+۱۵۰
« سالِ 1403 👈 سالِ سلامتی و زیبایی همراه با تناسب اندامِ دائمی » 💎✨
🤝 مثل کوره چربی بسوزونید 👇
تخصصی زیر نظر دکتر مردانی مشاور تغذیه و بهسرعت چاقی و بیماریهای ناشی از چاقی رو درمان کنید 🤩🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شب اعدام به امام رضا گفتم من ترسیدم تو که فقط امام خوبا نیستی!
قصه عجیب «فری دیوونه» در برنامه پناه که شب اعدام با زیارت پرچم گنبد امام رضا(علیه السلام) شد شیخ فرشید..
✾📚 @Dastan 📚✾
📚#ملانصرالدین_و_همشهری_ثروتمند
ملانصرالدین بدر خانه یکی از اغنیاء شهر آمد و چیزی طلبید. صاحبخانه بغلام خود گفت: ای مبارک بگو به قنبر که بگوید به یاقوت که بگوید به بلال که بگوید به ملا که چیزی در خانه نیست.
ملانصرالدین دست به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! بگو به جبرئیل که بگوید به میکائیل که بگوید به اسرافیل که بگوید به عزرائیل که صاحب خانه را قبض روح کند!😁
✾📚 @Dastan 📚✾
🔅#پندانه
✍️ یادمان رفته زندگی کنیم
🔹ﺍﻭﻝ ﺩﻟﻢ ﻟﮏ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭﻡ!
🔸ﺑﻌﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﻣُﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺑﺮﻭﻡ!
🔹ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﭽﻪﺩﺍﺭ ﺷﻮﻡ!
🔸ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﻡ!
🔹ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﻮﻡ!
🔸ﻭ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯽﻣﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ:
ﺍﺻﻼ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ!
✾📚 @Dastan 📚✾
💠 درک عید فطر
🔻درک روح عيد فطر منوط به [متوقف بر] درک صحيح ماه صيام و ليالي قدر است و چون براي درک بهتر صوم شرائط فراهم نيست، درصد بهرهوري و ادراک از روح فطر، پايين ميآيد.استحقاقها از بين ميرود. اختلافها تشديد ميشود و مردم شب مزد، يعني شب عيد فطر يا روز عيد فطر، آن بهرهها نصيبشان نميشود.
🔸هر چه اخلاص، در درک صوم، ارتباط با قرآن، ليالي قدر، صورت جمعيتي بيشتر باشد استحقاق درک مزد و فطر و عيد، بيشتر خواهد شد. بستگي به نوع عملکرد و بهرهوري ما دارد که چگونه از ماه رمضان استفاده کنيم تا مستحق درک صحيح عيد فطر باشيم.
(منبع: نرمافزار الهادی← مراقبات ماهرمضان)
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر #ناصری
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
تمام مۍ شود آفتاب می تابد
غمی به عالم نبوده ماندنی باشد…☁️🪐
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐خـــــ💛ــــدایــــــــا
⭐خدایا از تو معجزه میخواهم
⭐معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت
⭐معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند
⭐تو خود بهتر میدانی
⭐الهی آمین🙏
⭐چشمانتان غـرق در اشک شـوق
⭐شبتون در پناه خداوند مهربان
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆رستم فرخزاد و مرد عرب
كامل ابن اثير مى نويسد:
هنگامى كه ((رستم فرخ زاد)) در سرزمين بين النهرين به مقابله سپاه اسلام مى رفت با عربى برخورد كرد، عرب ضمن گفت و شنود با رستم اظهار يقين كرد كه ايرانيان شكست مى خوردند. رستم به طنز گفت :
- پس ما بايد بدانيم كه از هم اكنون در اختيار شما هستيم .
عرب گفت : اين اعمال فاسد شماست كه چنين سرنوشتى براى شما معين كرده است .
رستم از گفت و شنود با عرب ناراحت شد و دستور داد گردن او را بزنند. رستم با سپاهيانش به ((برس )) رسيدند و منزل كردند. سپاهيان رستم ميان مردم ريختند و اموالشان را تاراج كردند، به زنان دست درازى كردند، شراب خوردند و مست كردند و عربده كشيدند، ناله و فرياد مردم بلند شد، شكايت سربازان را پيش رستم بردند. رستم خطابه اى ايراد كرده ، به سپاهيان گفت :
- مردم ايران ! اكنون مى فهمم كه آن عرب راست گفت كه اعمال زشت ما سرنوشت شومى براى ما تعيين كرده است . من اكنون يقين كردم كه عرب بر ما پيروز خواهد شد، زيرا اخلاق و روش آنها از ما بسى بهتر است . همانا خداوند در گذشته شما را بر دشمن پيروز مى گردانيد به حكم اين كه نيك رفتار بوديد، از مردم رفع ظلم كرده به آنها نيكى مى كرديد، اكنون كه شما تغيير يافته ايد قطعا نعمتهاى الهى از شما گرفته خواهد شد.
📚خدمات متقابل اسلام و ايران ، صفحه 269 - 268. به نقل از: كامل ابن اثير، جلد دوم ، صفحه 317.
✾📚 @Dastan 📚✾
❇️ گفتگوی خدا و فرشتگان در روز عید فطر درباره روزه داران رمضان و اقامه کنندگان نماز عید فطر
✅ از ابنعباس نقل شده که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شنیده که فرمودند:
🌙 ... و چون شب عید فطر که شب جوائز نام دارد، فرا رسد،
🎁 خداوند پاداش عملکنندگان را بدون حساب و شمارش ببخشد.
☀️ و چون صبح روز عید فرا رسد، خداوند فرشتگان را در تمام شهرها برانگیزد؛
✨ پس در زمین فرود آیند و سر کوچه و گذرها بایستند و گویند:
🔹 اى امّت محمد، بهسوى پروردگار کریم براى نماز عید بیرون شوید که او پاداش فراوان دهد، و گناهان بزرگ را بیامرزد.
🕌 و چون سوى محل برگزارى نماز عید روند، خدا عزّ و جل به ملائکه فرماید:
🔸 اى ملائکه من، پاداش یک اجیر وقتى به وظیفهاش عمل کند چیست؟
▫️ گویند:
🔹 معبودا و سيّدا، پاداش او آن است که اجر او را بهطور کامل عطا کنى.
▫️ خدا عزّ و جل فرماید:
🔸 اى ملائکه من، شما را گواه مىگیرم که من پاداش این را که در ماه رمضان روزه گرفتند و به نماز ایستادند، خرسندى و آمرزش خودم قرار دادم.
▫️ و مىفرماید:
«🔸 اى بندگانم، از من درخواست کنید.
✨ به عزّت و جلالم خودم سوگند، شما امروز در این گردهمایىِ خود براى آخرت و دنیایتان هرچه از من بخواهید، به شما ببخشم.
⭐️ و به عزّتم سوگند، تا آن زمان که مرا مراقب خود بدانید و از من بترسید، گناهان و عیوب شما را بپوشانم.
🌟 به عزّتم سوگند که شما را از عذاب پناه دهم و در نزد کسانى که در دوزخ جاودانند، رسوا نسازم.
🌸 باز گردید که همگى بخشیده شدهاید. شما مرا خشنود ساختید و من از شما خشنود گشتهام.»
✅ پیامبر فرمود:
🎊 پس ملائکه بدین بخششى که خداوند به این امّت به هنگام افطار ماه رمضان عنایت فرموده، یکدیگر را بشارت داده و تبریک گویند.
⬅️ امالی مفید، ص٢٣٢؛ اقبالالاعمال، ج١، ص٢۵؛ بحارالانوار، ج٩٣، ص٣٣٩
🏷 #ماه_رمضان #عید_فطر #بخشش_خدا
#حکایت_قدیمی
ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛
ﺑﻪ ﺭييس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩﻣﯿﺸﻭﻧﺪﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،
" ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ " ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ.
ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ و " ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ "ﺑﻮﺩ!
ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ ..
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ !
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ !!....
ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ " ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ " ﻭ ﺍﺯ "ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ " ﻫﺴﺘﯽ !
"ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !!
ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ.
ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ مي توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛ !
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ " ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ !
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !!
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:
ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ " ﻏﺴﻞ " ﻭ " ﮐﻔﻨﺖ " ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !!!
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ " ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ " ﻫﺴﺘﻢ .
ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ...ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ "ﻋﻠﻤﺎ " ﻭ " ﻣﺸﺎﯾﺦ " ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ !!...
ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ،
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ...
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ:
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ...
👤شیخ ﺑﻬﺎﯾﯽ
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#بیخدا_بودند_که_هر_کاری_کردند...!!
🌷در اردوگاه عراقیها برای آزار دادن بچهها مخزن دستشویی را خالی نمیکردند تا تمام محیط اردوگاه را کثافت بگیرد و این خود از بزرگترین آزار و اذیت آنها بود که بعد از یک روز در باز میشد و با آن شرایط رقتبار روبرو میشدیم. نه آبی، نه حمامی، هر وقت دوست داشتند آب را باز میکردند و هر وقت میخواستند آب را میبستند.
🌷لحظهای فکر کنید داخل حمام هستید و صابون به سر و صورت خود زدهاید و آنها آب را یکدفعه قطع میکنند و از طرفی بیم آن است که الان سوت آمار را خواهند زد. چه حالی به شما دست میدهد و چه میخواهید بکنید؟!
#راوی: آزاده سرافراز فریدون احمدزاده
❌❌ با خدا باش پادشاهی کن....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتفاقاتی که زیر خاک داره برای گیاه میفته رو نمیتونی ببینی درست مثل اتفاقاتی که درون آدما در جریانه
برا همین میگن قضاوت نکنید چون نمیدونی اون زیر چه خبره
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كار براى پدرزن
موسى (علیه السلام ) در حال فرار از مصر، هنگامى كه به سر چاه ((مدين )) رسيد، دختران ((شعيب پيغمبر)) را ديد كه گوسفندان خود را براى آب دادن به آنجا آورده اند و در گوشه اى ايستاده و كسى رعايت حال آنها را نمى كند.
موسى به حالت آنها رحمت آورد و براى گوسفندان آنها آب كشى كرد.
دختران پس از مراجعت نزد پدر، جريان روز را براى پدر نقل كردند و او يكى از آنها را پى موسى فرستاد و او را به خانه خويش دعوت كرد.
پس از آشنا شدن با يكديگر، يك روز شعيب به موسى گفت :
- من دلم مى خواهد يكى از دو دختر خود را به تو، به زنى دهم ، به اين شرط كه تو هشت سال براى من كار كنى ، و اگر دلت خواست دو سال ديگر هم اضافه كن ، ده سال براى من كار كن (1).
موسى (علیه السلام) قبول كرد و به اين ترتيب داماد شعيب (علیه السلام ) شد(2)
1-اينكه داماد براى پدرزن كار كند، از رسوم قبل از اسلام بوده است و ريشه اين رسم دو چيز است :
اول : نبودن ثروت ، خدمتى كه داماد به پدر زن مى توانسته بكند منحصرا از طريق كار كردن براى وى بوده است .
دوم : رسم جهاز دادن ، كه جهاز دادن به دختر از طرف پدر يكى از رسوم و سنن كهن است . و پدر براى اينكه ، بتواند براى دختر خود جهيزيه تهيه كند ناگزير از آن بوده است كه داماد را اجير كند و به نفع دختر جهاز تهيه نمايد.
به هر حال در اسلام اين آئين منسوخ شد و پدر زن حق ندارد مهر را مال خود بداند هر چند هدفش اين باشد كه آن را صرف و خرج دختر كند. زيرا اين خود دختر است كه صاحب مال است و به هر نحو كه بخواهد مى تواند آن را به مصرف برساند.
2-نظام حقوق زن در اسلام ، صفحه 209 - 208
✾📚 @Dastan 📚✾
❤️❤️قلب کوچک
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
✨من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ دلم میخواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم…
یا… نمیدانم…
کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
خب راست میگویم دیگر . نه؟
پدرم میگوید: قلب، مهمان خانه نیست که آدمها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد…
قلب، راستش نمیدانم چیست، اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است. برای همیشه …
خب… بعد از مدتها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم اما…
اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده…
خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم میرسید و قلبم را به هر دوتاشان میدادم؛ به پدرم و مادرم.
پس، همین کار را کردم.
بعدش میدانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و دیدم که بازهم، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده…
فورا تصمیم گرفتم آن گوشه خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم:
برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا دادم…
فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده… این همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر میشود؟
اما وقتی نگاه کردم،خدا جان! میدانید چی دیدم؟
دیدم که همه این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفتهاند؛ درست نصف!
با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و میگفتند و میخندیدند. و هیچ گلهیی هم از تنگی جا نداشتند…
من وقتی دیدم همهی آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا میدهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم… اما… جا نگرفت… هرچی کردم جا نگرفت…
دلم هم سوخت… اما چکار کنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا میگرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون میماند و او، دَوان دَوان از قلبم میآمد بیرون تا صندوق را بردارد…
✾📚 @Dastan 📚✾
🔺نمیدانم دِینِ خود را ادا کردهام یا نه؟..❗️
◽️مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب میفرمودند:در دوران جنگ جهانی اول، مردم ما دچار مشکلات اقتصادی بسیار زیادی شدند
◽️حتی پول برای خرید نان نداشتند، لذا بنده تمام ارثیه پدریام را که شاملِ املاکِ بسیاری بود، فروختم و تبدیل به نان، و میان مردم تقسیم کردم.
◽️ایشان پس از بیان این ماجرا گریه میکردند و میفرمودند:با این حال نمیدانم آیا دِینِ خود را نسبت به آن مردم انجام دادهام یا خیر؟
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
مبتلا باش به امید ʚ
قلب امیدوار، سرزمین معجزه هاست ...✨☘
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنـهـا خـــداسـت
که میداند سعادت وخوشبختی
در زنـدگـی تــو
چـگونـه معنا میشـود
من آن سعادت را امشب
بـرایت از خـدا میخـواهم
خــدایا
دوستـان و عـزیـزان را عاقبت بخیر
بگردان
#شب_بـهاریتون_بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾