eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگوی امیرالمومنین(علیه السلام) با مرد برزخی☝️ ✍️ به چه چیزایی دل بستی؟ فکرت درگیر چیاست؟ 🎤 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨می‌گویند روزی یک نقاش بزرگ در عرض سه دقیقه یک نقاشی کشید و قیمت هنگفتی بر روی آن گذاشت! خریدار با این قیمت گذاری مخالفت کرد و این قیمت‌ را برای سه دقیقه کار ، منصفانه ندانست ... نقاش بزرگ در پاسخ او گفت : این کار در واقع در سی سال و سه دقیقه انجام گرفته ، سی سالی که به آموزش و پیشرفت فردی و تجربه اندوختن گذشت و تو ندیدی به اضافه‌ی این سه دقیقه که تو دیدی! برخی افراد گمان می‌کنند که افراد موفق از خوش شانسی ، استعداد ذاتی ، یا نعمت الهی خاصی برخوردارند ، اما در واقع پشت هر موفقیت پایدار ، مدت‌ها تلاش طاقت فرسا وجود دارد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سركوبى نفس يكى از علماء بزرگ مى فرمودند: ((به شيخ حسنعلى نخودكى )) رحمة اللّه عليه گفتم كه مى خواهم شاگرد شما بشوم مرا قبول كنيد. فرمود: تو به درد ما نمى خورى . كار ما اينستكه همه اش بزنى توى سر نفس ‍ خبيثت و اين هم از تو بر نمى آيد. گفتم : چرا آقا بر مى آيد، من اصرار كردم ، فرمودند: خُب از همين جا تا دم حرم با هم مى آئيم اين يك كيلومتر راه تو شاگرد و من استاد. گفتم : چشم . چند قدم كه رد شديم ديدم يك تكه نان افتاده گوشه زمين ، كنار جوى آب . شيخ فرمود: برو اون تكه نان را بردار. بياور، ما هم شروع كرديم توى دلمان به شيخ نِق زدن ، آخه اول مى گويند اين حديث را بگو. اين ذكر را بگو. انبساط روح پيدا كنى . اين چه جور شاگردى است . به من مى گويد برو آن تكه نان را بردار بياور. دور و بَرَم را نگاه كردم ، ديدم دو تا طلبه دارند مى آيند، گفتم حالا اينها با خودشان نگويند اين فقير است . باز با خودم گفتم : حالا حمل به صحت مى كنند، مى گويند نان را براى ثوابش خم شد برداشت . خلاصه هر طورى بود تكه نان را برداشتم ، دوباره قدرى جلوتر رفتم ديدم يك خيار افتاده روى زمين ، نصفش را خورده بودند و نصفش دم جوى آب بود. حاج شيخ فرمود: برو اون خيار را هم بياور، چون تر و خاكى هم شده بود، اطرافم را نگاه كردم ، ديدم همان دو طلبه هستند كه دارند مى آيند. گفتم : حالا آنها نون را مى گويند براى خدا بوده ، خيار را چه مى گويند، حيثيت و آبروى ما را اين شيخ اول كار بُرد، خلاصه خم شدم و برداشتم ، توى دلم شروع كردم به شيخ نِق زدن ، آخه تو چه استادى هستى ، نون را بياور و خيار را بياور. آشيخ فرمودند: كه ما اين خيار را مى شوييم و نان را تميز مى كنيم ناهار ظهر ما همين نان و خيار است . خلاصه با اين عمل نفس ما را از بين برد. 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° امید داشته باش امید برای انسان مثل بال است برای پرنده…🕊 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼ســــلام 🌼صبحتان پراز 🌼مـهربانی خـدا 🌼وامروزتون پـراز 🌼اتفاقهای خـوب و 🌼شگفت انگیـز 🌼امـیـدوارم 🌼سلامتی بـرکت 🌼زنـدگی آرام 🌼خوشبختی ونگـاه خـدا 🌼همیشه همراهتون باشـه ✾📚 @Dastan 📚✾