#حکایتی زیبا و خواندنی
🌺🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
🍃
✍️کریمخان زند پس از آنکه به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد
و از چنان محبوبیتی برخوردار شد
که نامش بهعنوان سرسلسله زندیه
در سراسر ایران پیچید.
روزی عموی او برای دیدنش
به پایتخت آمد. کریمخان دستور داد
از وی پذیرای کنند و لباسهای فاخر
به او بپوشانند.
چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد.
با دیدن قدرت و منزلت برادرزادهاش بادی به غبغب انداخت و گفت:
کریمخان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (علیهالسلام) جامی از آب کوثر به او میداد.
کریمخان اخمهایش را درهم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونتآمیز را جویا شدند.
کریمخان گفت:
من پدر خود را میشناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی باشد. این مرد میخواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی بهصورت عادت درآید، پادشاه دچار غرور و بدبینی میشود و کار رعیت هرگز به سامان نمیرسد.
✾📚 @Dastan 📚✾
◾️تصویر پیکر شیخ فضل الله بالای چوبه دار یک معنا دارد. گاهی فضا را آنقدر غبار آلود می کنند که مردم یک شهر رضایت می دهند عالمشان را بالای دار ببینند.
▪️عالمی که با همه وجود در مقابل سیل التقاط ایستاده تا مرجعیت مردم از دامن علمای شیعه به اصحاب سفارت و سفاهت نرسد؛ تا سلسله فقاهت قطع نشود، تا اسلام حاکم باشد نه تفسیر انسانها از اسلام...
و تاریخ تکرار شدنی است
🏴١١مرداد سالروز شهادت آیت الله العظمی شیخ فضل الله نوری
🕊شادی روح بلندش شاد صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
گله ی کمتر
شکر بیشتر
تو رو به خوشبختی میرسونه...
✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️محاصره ي مکّه و آتش زدن کعبه توسط سپاه يزيد
♦️پس از شهادت امام حسین علیه السلام، قیام هایی برای خونخواهی آن حضرت شکل گرفت که اولین آنها در مکه و مدینه بود.
🔹يزيد سپاهى به فرماندهى مسلم بن عقبه برای مقابله با معترضین فرستاد که ابتدا به مبارزه با مردم مدینه برخاسته و آنان را در سرزمين حره شکست دادند. آنان سه روز شهر مدينه را مباح اعلام كردند و به قتل و غارت و تجاوز پرداختند.
💠 سپس به مکه (حرم امن الهی) حمله کرده و بر بلندى هاى اطراف مكه، منجنيق ها و سنگ اندازهاى بزرگى نصب كرده و به وسيله آنها شهر را سنگ باران كردند. همچنین بسته هایى که با نفت آغشته بود را آتش زده به داخل شهر انداختند و به وسیله آن خانه کعبه را تخریب و به آتش کشیدند.
#تقویم_تاریخ
#۲۶محرم
#آتش_زدن_کعبه
✾📚 @Dastan 📚✾
#خاطرات_شهید
یکی از اولین نیروهای #فاطمیون بود
مردی پرتلاش و دلسوز بود
آخرین بار که او را دیدم
یک ماه قبل از شهادتش بود
با شوخی بهش گفتم : سید جان
نورانی شدی نڪند شهید بشی !؟
باحسرت گفت ما کجا وشهادت کجا؟!
گلویش را بغض گرفت ...
گفت تمــام دوستانـم
دستمزدشان را گرفتند ، رفتند
ولی من لایق نبودم دیگه خسته شدم
ڪاش بی بی زیـنب (س)
دستمزد منو هم میداد میرفتم ...
من بهش گفتـم :
سید جان فعلا کار داری
بهت نیاز است ، گفت :
بیشتراز ۳سال خدمت کردم دیگه بسه
سرانجـام در ایام محـرم
دستمزدش را گرفت و با لب خندان
به جمع دوستان شهیدش پیوست .
✍ راوی : همرزم شهید
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #نماوا
🔉 #واحد | کجایی ای پناه مردم غزه؟!
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
♾ مشاهده و دریافت با کیفیتهای مختلف
🔰 شب شهادت امام سجاد (ع)
📆 چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۳
🕌 آستان مقدس حضرت فاطمه اُخریٰ (س)
🏴 هیأت ثاراللّٰه (ع) رشت
✨ #امام_زمان_عج #فلسطین
🇮🇷 صفحۀرسمیحاجابوذربیوکافی
▫️ AbozarBiukafi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق احساسی😭🥀
⚫️ تصاویر احساسی و زیبا از حضور شهید هنیه در بخش فلسطین نمایشگاه سرزمین تمدنها
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🎥 خاطرهای زیبا
از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی در مورد برخورد مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بهجت با پرستار زن مسیحی در بیمارستان
✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ شهادت آیت الله شیخ "فضل الله نوری"
🔹حاج شیخ فضل اللَّه کجوری معروف به نوری در ۱۲۲۳ شمسی متولد شد. شیخ در اوایل مشروطیت از پیشگامان این نهضت بود و در جریان تدوین قانون اساسی پیشنهادهایی به مجلس داد. ذکر مذهب جعفری به عنوان مذهب رسمی کشور و اصل نظارت فقها بر قوانین مجلس شورای ملی از جمله این پیشنهادها بود.
🔻بعد از تغییرات در مشروطه و مشروط شدن قوانین به منافع غربی، شیخ مخالفت خود را از مشروطه غیرمشروعه اعلام کرد و به تمام بلاد و ولایات تلگراف زد و مشروطه را حرام دانست. سرانجام جناح مقابل در یک دادگاه به ظاهر ملی او را محکوم به اعدام کردند.
🔸سرانجام شیخ فضل اللَّه نوری را که خود از بنیانگذاران نهضت مشروطه در ایران بود، در ۱۱ مرداد ۱۲۸۸ شمسی برابر با سیزدهم رجب ۱۳۲۷ ق، مصادف با سالروز ولادت امام علی(علیه السلام) به چوبه دار کشیده و در میدان توپخانه تهران به شهادت رساندند.
♦️پیکر شیخ در ابتدا پس از اهانت های فراوانی که به آن روا داشتند، توسط دوستان در محل امنی در تهران مدفون شد، اما پس از گذشت ۱۸ ماه، جنازه شیخ را به طور مخفیانه و در حالی که هنوز سالم و تازه بود به قم منتقل کردند و در یکی از حجره های شمالی صحن حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها) به خاک سپردند.
#تقویم_تاریخ
#۱۱مرداد
#شیخ_فضلالله_نوری
✾📚 @Dastan 📚✾
📸 دیوارنگاره میدان ولیعصر؛ دیروز دست فاتح او را بالا بردم و امروز باید روی شانههایم او را تشییع کنم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خصلت هاى ممتاز
حضرت باقرالعلوم عليه السّلام صفات و خصلت هائى را پيرامون پدرش ، حضرت سجّاد، زين العابدين عليه السّلام بيان فرموده است كه بسيار قابل توجّه و كسب فيض است :
در هر شبانه روز همچون اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام هزار ركعت نماز به جا مى آورد، پانصد درخت خرما داشت كه كنار هر درختى دو ركعت نماز مى خواند.
چون آماده نماز مى گرديد، رنگ چهره اش دگرگون مى گشت و به هنگام ايستادن به نماز، همچون عبدى ذليل و فروتن كه در برابر پادشاهى عظيم و جليل قرار گرفته ؛ و تمام اعضاء بدنش از ترس و خوف الهى مى لرزيد.
نمازش همانند كسى بود كه در حال وداع و آخرين ملاقات و ديدار با پروردگارش باشد.
هنگام نماز به هيچ كسى و هيچ سمتى توجّه نداشت ؛ و تمام توجّهش به خداى متعال بود، به طورى كه گاهى عبايش از روى شانه هايش مى افتاد و اهميّتى نمى داد، وقتى به حضرتش گفته مى شد، در پاسخ مى فرمود: آيا نمى دانيد در مقابل چه قدرتى ايستاده و با چه كسى سخن مى گويم ؟!
مى گفتند: پس واى بر حال ما كه به جهت نمازهايمان بيچاره و هلاك خواهيم گشت ؛ و حضرت مى فرمود: نافله بخوانيد، همانا كه نمازهاى نافله جبران ضعف ها را مى نمايد.
حضرت در شب هاى تاريك كيسه هاى آرد و خرما و مبالغى دينار و درهم بر پشت خود حمل مى نمود و چه بسا چهره خود را مى پوشانيد؛ و آن ها را بين فقراء و نيازمندان توزيع و تقسيم مى نمود.
و چون حضرتش وفات يافت ، مردم متوجّه شدند كه او امام و پيشوايشان ، حضرت سجّاد امام زين العابدين عليه السّلام بوده است .
روزى شخصى نزد آن حضرت آمد و گفت : ياابن رسول اللّه ! من تو را بسيار دوست دارم ، پس فرمود: خداوندا، من به تو پناه مى برم از اين كه ديگران مرا دوست بدارند در حالى كه مورد خشم و غضب تو قرار گرفته باشم .
از يكى از كنيزان پدرم پيرامون زندگى آن بزرگوار سؤ ال شد؟
در جواب گفت : حضرت در منزل آنچه مربوط به خودش بود، شخصا انجام مى داد ضمن آن كه به ديگران هم كمك مى نمود.
روزى پدرم از محلّى عبور مى كرد، ديد عدّه اى درباره ايشان بدگوئى و غيبت مى كنند، ايستاد و فرمود: اگر آنچه درباره من مى گوييد صحّت دارد از خداوند مى خواهم كه مرا بيامرزد؛ و چنانچه دروغ مى گوييد، خداوند شما را بيامرزد.
هرگاه محصّل و دانشجوئى به محضر آن حضرت وارد مى شد، مى فرمود: مرحبا به كسى كه به سفارش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عمل مى كند، هركه جهت تحصيل علم از منزل خارج شود در هر قدمى كه بردارد زمين برايش تسبيح مى گويد.
پدرم امام سجّاد عليه السّلام سرپرستى بيش از صد خانوار مستضعف و بى بضاعت را بر عهده گرفته بود و به آن ها كمك مى نمود.
و آن حضرت سعى مى نمود كه هميشه در كنار سفره اش يتيمان و تهى دستان و درماندگان بنشينند؛ و آن هائى كه معلول و فلج بودند، حضرت با دست مبارك خود براى ايشان لقمه مى گرفت و در دهانشان مى نهاد؛ و اگر عائله داشتند، نيز مقدارى غذا برای خانوادهايشان مى فرستاد.
📚خصال مرحوم شيخ صدوق : ج 2، ص 517، ح 4
✾📚 @Dastan 📚✾
سیلی به صورت مجتهدی زده شد
آیت الله محمد تقی بافقی از علما و مجتهدین قم بود. ایشان در حمام مشاهده کردند که #سرهنگی ریشش را می تراشد، فرمودند :((آقا ریشتان را نتراشید، #حرام است)) سرهنگ (زمان طاغوت) خشمگین شد یک کشیده زد توی صورت این عالم ربانی.
حاج شیخ بدون تامل طرف دیگر صورت را آورد و گفت:یک#سیلی هم این طرف صورتم بزن ولی دیگر ریشت را نتراشید.
سرهنگ از اخلاق و استقامت ایشان متعجب شده و از #دلاک سوال کرد این شخص کیست؟
دلاک گفت:او ایت الله بافقی است.
سرهنگ از ایشان عذر خواهی کرد.
وتا آخر عمر ریش نتراشید و از مریدان مرحوم بافقی گردید.
#ایت_الله_محمد_تقی_بافقی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 چرا شیخ فضلالله نوری زیر دِین روسها نرفت؟
◼️ ۱۱ مرداد، سالروز شهادت شیخِ شهید، آیت الله فضل الله نوری به دست استعمار
✾📚 @Dastan 📚✾
شخصی که جهت تحصیل علوم دینی تازه وارد حوزه علمیه قم شده بود میگوید: خدمت آقا رفتم و عرض کردم:
برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه شدهام، چه کار کنم که طلبه موفّقی باشم؟
آقا برای لحظهای سرش را پایین انداخت و تامّلی کرد و سپس فرمودند:
«طلبه یا غیر طلبه فرقی ندارد، مهم این است که معصیت نشود.»
📚برگی از دفتر آفتاب، ١٣۵
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سفارش آيت الله بروجردى به آسان گيرى در شرائط مسجد آلمان
يكى از علماى برجسته و مبلغين ورزيده كه حضرت آيت الله العظمى بروجردى قدس سره شريف ايشان را براى تبليغ اسلام به اروپا فرستاد، مرحوم دانشمند معظم حجه الاسلام آقاى شيخ محمد محققى قدس سره شريف بود، ايشان كه به دو زبان انگليسى و آلمانى تسلط داشت از طرف آقاى بروجردى قدس سره شريف در ماه ربيع الاول سال 1357 قمرى به هامبورك آلمان رفتند و در آنجا بهترين نقطه شهر، در كنار درياچه آلستر مسجد بسيار آبرومندى در زمينى كه مساحت آن چهار هزار متر مربع بود، ساخته و تكميل نمودند، و هم اكنون مركز علمى و مذهبى اسلامى در آن ديار مى باشد.
مرحوم آقاى محققى نقل مى كرد: در يكى از سفرها به ايران آمدم و به محضر حضرت آيت الله العظمى بروجردى قدس سره شريف رفتم و با اظهار نگرانى عرض كردم :
ما در اروپا مشكلى داريم ، و آن اينكه آقايان نوعا با خانمهايشان به مسجد مى آيند، و متاءسفانه اين دستور، روشن است ، زيرا سختگيرى موجب گريز و فرار تازه مسلمانان و يا آنان كه اسلام سطحى دارند خواهند شد، بايد كم كم آنها را جذب كرد، و مرحله به مرحله آنها را با اشتياق و رغبت - نه تحميل - به مراحل عالى اسلام كشانيد.
📚اقتباس از زندگانى آيت الله برجردى ، ص 173 - 167.
✾📚 @Dastan 📚✾
👌 سخت ترین جنگ پیامبر (ص) #جنگ_احد بود.
👈 حمزه اش رفت
👈 مصعب بن عمیر رفت
👈 حنظله غسیل الملائکه رفت
👈 خود نازنینش تا مرز شهادت رفت
👈 امیرالمومنین زخم های متعدد کاری برداشت
👈 جنگ به شکست انجامید ، اما...
✅ همین شکست مقدمه پیروزی دو سال بعد در جنگ #احزاب شد،جنگی که گروه گروه به پیکار اسلام آمدند . و دو سال بعد احزاب بود که #فتح_خیبر رخ داد و سال بعدش هم فتح بزرگ #مکه 👌
✅ حالا هم شهدای بزرگی دادیم، اما بدانید در مسیر فتح بزرگ به نام #ظهور سرعت بخشیده شد.
👌 به زودی همه ما با چشم خود تفسیر عملی این آیه را خواهیم دید
إذا جاء نصرالله و الفتح . و رأیت الناس یدخلون فی دین الله أفواجا...
#اسماعیل_هنیه
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
بابت درهای بسته زندگی ات از خدا شکر گزار باش چون اونا تور به سمت بهتری هدایت میکنن
خدایا حکمتت رو شکر ...🍃🍃🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆چرا مسجد كوفه مناره ندارد
سيد نعمت الله جزائرى قدس سره شريف در انوار نعمانيه مى نويسد: يكى از دوستان مورد اعتماد و عارفم گفت با خود فكر كردم كه در حديث وارد شده كه هر كى دو ركعت نماز او قبول شود عذاب نمى شود، تصميم گرفتم كه به مسجد بروم ، در آنجا دو ركعت نماز با حضور قلب خود و جميع شرائط بخوانم ، وارد، مسجد شده شروع به نماز نمودم ، قلب خود را از وساوس شيطانى خالى نمودم ، ناگاه به خاطرم گذشت كه مسجد كوفه مناره ندارد، اگر كسى بخواهد مناره اى براى آن بسازد از كجا سنگ و گچ تهيه كند.
بالاخره به فكرم رسيد كه از فلان محل بهتر مى شود تهيه كرد، كم كم تعيين كردم كه در چند روز اين مناره تمام مى شود و سر مناره را چگونه مى سازند ، همين كه دو ركعت نماز تمام شد متوجه شدم من هم از ساختمان مناره فارغ شده ام ، فهميدم به مسجد كوفه آمدم براى ساختن مناره (1).(2)
📚1-شرح طبرسى ماجرا در كتاب احتجاج طبرسى جلد 1 ص 59 به بعد آمده است .
2- شرح طبرسى ماجرا در كتاب احتجاج طبرسى جلد 1 ص 59 به بعد آمده است .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شرمندگى حسن بصرى
حسن بصرى - كه يكى از دراويش صوفى مسلك مى باشد - در كنگره عظيم حجّ در محلّ مِنى براى جمعى از حاجيان ، مشغول موعظه و نصيحت بود.
امام علىّ بن الحسين عليهماالسّلام از آن محلّ عبور مى نمود، چشمش به حسن بصرى افتاد كه براى مردم سخنرانى و موعظه مى كرد.
حضرت ايستاد و به او خطاب كرد و فرمود: اى حسن بصرى ! لحظه اى آرام باش ، از تو سؤ الى دارم ، چنانچه در اين حالت و با اين وضعيتى كه مابين خود و خدا دارى ، مرگ به سراغ تو آيد آيا از آن راضى هستى ؟ و آيا براى رفتن به سوى پروردگارت آماده اى ؟
حسن بصرى گفت : خير، آماده نيستم .
حضرت فرمود: آيا نمى خواهى در افكار و روش خود تجديد نظر كنى و تحوّلى در خود ايجاد نمائى ؟
حسن بصرى لحظه اى سر به زير انداخت و سپس گفت : آنچه در اين مقوله بگويم ، خالى از حقيقت است .
امام سجّاد عليه السّلام فرمود: آيا فكر مى كنى كه پيغمبر ديگرى مبعوث خواهد شد؟ و تو از نزديكان او قرار خواهى گرفت ؟
پاسخ داد: خير، چنين فكرى ندارم .
حضرت فرمود: آيا در انتظار جهانى ديگر غير از اين دنيا هستى ، كه در آن كارهاى شايسته انجام دهى و نجات يابى ؟
اظهار داشت : خير، آرزوى آن را ندارم .
امام عليه السّلام فرمود: آيا تاكنون عاقلى را ديده اى كه از خود راضى باشد و به راه كمال و ترقّى قدم ننهد؛ و در فكر تحوّل و موعظه خود نباشد؛ ولى ديگران را پند و اندرز نمايد؟!
و بعد از اين سخنان ، امام سجّاد عليه السّلام به راه خود ادامه داد و رفت .
حسن بصرى پرسيد: اين چه كسى بود، كه در اين جمع با سخنان حكمت آميز خود با من چنين صحبت كرد؟
در پاسخ به او گفتند: او علىّ بن الحسين عليهماالسّلام بود.
پس از آن ديگر كسى ندید كه حسن بصرى براى مردم سخنرانى و موعظه كند.
📚احتجاج طبرسى : ج 2، ص 140، ح 179
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆احترام امام زمان به زوار حسين علیه السلام
مرحوم آية اللّه حاج ميرزا محمّد على گلستانه اصفهانى در آن وقتى كه ساكن مشهد بودند براى يكى از علماء بزرگ مشهد نقل فرموده بودند كه ، عموى من مرحوم آقاى سيد محمّد على از كه مردان صالح و بزرگوار بود نقل ميكرد، در اصفهان شخصى بود به نام جعفر نعلبند كه او حرفهاى غير متعارف ، از قبيل آن كه من خدمت امام زمان علیه السلام رسيده ام وطى الارض كرده ام ميزد و طبعا با مردم هم كمتر تماس ميگرفت و گاهى مردم هم پشت سر او به خاطر آن كه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، حرف مى زدند.
روزى به تخت فولاد اصفهان براى زيارت اهل قبور ميرفتم ، در راه ديدم ، آقا جعفر به آن طرف ميرود، من نزديك او رفتم و به او گفتم دوست دارى باهم راه برويم ؟ گفت مانعى ندارد، در ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند كه تو خدمت امام زمان ع رسيده اى ؟
اول نمى خواست جواب مرابدهد، لذا گفت آقا از اين حرفها بگذريم و باهم مسائل ديگرى را مطرح كنيم ، من اصرار كردم و گفتم : من انشاءاللّه اهلم .
گفت : بيست و پنج سفر كربلا مشرف شده بودم تا آنكه در همين سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود در راه بامن رفيق شد چند منزل كه باهم رفتيم ، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر نا امن بودن راه دو روز در آن منزل ماند تا قافله ديگرى رسيد و باهم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم به هيچ وجه نمى توان اورا حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم من مى روم و براى تو دعاء ميكنم كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خدا حافظى كنم ، ديدم گريه مى كند، من متحير شدم از طرفى روز عرفه نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم ؟!
به هرحال نمى دانستم چه كنم او همينطور كه اشك مى ريخت به من گفت : فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن ، وقتى من مُردم هرچه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن .
من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم ، تا او ازدنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود.
من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم ، از قافله اثرى جز گرد و غبارى نبود و من به آنها نرسيدم حدود يك فرسخ كه راه رفتم ، هم خوف مرا گرفته بود و هم هرطور كه آن جنازه را به الاغ مى بستم ، پس از آنكه يك مقدار راه مى رفت باز مى افتاد و به هيچ وجه روى الاغ آن جنازه قرار نمى گرفت . بالاخره ديدم نمى توانم او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و به حضرت سيد الشهداء ع سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم : آقا من با اين زائر شما چه كنم ؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم مى بينيد كه نمى توانم درمانده ام و بى چاره شده ام .
ناگهان ديدم ، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت : جعفر بازائرما چه ميكنى ؟
عرض كردم : آقا چه كنم ؟ در مانده شده ام نمى دانم چه بكنم ؟ در اين بين آن سه نفر پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد، وبقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند.
من حركت كردم با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم كه آنها قبل از قافله ما حركت كرده بودند، از آنها عبور كردم پس از چند لحظه باز قافله اى را ديدم ، كه آنها قبل از اين قافله حركت كرده بودند از آنها هم عبور كردم بعد از چند لحظه ديگر به پل سفيد كه نزديك كربلا است رسيدم و سپس وارد كربلا شدم و خودم از اين سرعت سير تعجب مى كردم .
بالاخره او را بردم در وادى ايمن قبرستان كربلا دفن كردم ، من در كربلا بودم ، پس از بيست روز رفقائى كه در قافله بودند به كربلا رسيدند آنها از من سئوال ميكردند توكى آمدى ؟ و چگونه آمدى ؟ من براى آنها به اجمال مطالبى را ميگفتم و آنها تعجب مى كردند، تا آنكه روز عرفه شد وقتى به حرم حضرت سيدالشهداء اباعبداللّه الحسين علیه السلام رفتم ديدم بعضى از مردم را بصورت حيوانات مختلف مى بينم از شدت وحشت به خانه برگشتم باز دو مرتبه از خانه در همان روز بيرون آمدم ، باز هم آنها را به صورت حيوانات مختلف ديدم .
عجيب تر اين بود كه بعد از آن سفر چند سال ديگر هم ايام عرفه به كربلا مشرف شده ام و تنها روز عرفه بعضى از مردم را به صورت حيوانات مى بينم ولى در غير آن روز آن حالت برايم پيدا نمى شود.
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ خواص عاشورایی:
حجاج بن بدر السعدی
🔻 حجاج بن بدر، از اهالی بصره و پدرش از سخنوران و یاران امام علی علیه السلام در جنگ صفین بود. در زمان معاویه مسئولیت شُرطه ها به عهده ی وی گذاشته شد، ولی قبول نکرد.
🔸 پس از آنکه امام حسین علیه السلام به بزرگان بصره نامه نوشت و آنان را به سوی خود دعوت کرد، مسعود بن عمر، نامه ای در حمایت خود و قبیله اش از امام ع نوشت. و آن را به حجاج بن بدر داد تا به ایشان برساند. حجاج نامه را در کربلا به دست امام ع رساند.
👈 وقتی امام ع نامه را خواند، در حق مسعود دعا کردند و فرمودند: "خداوند تو را در روز ترس و تشنگی، ایمن و سیراب و عزیز بگرداند".
🔹 حجاج نیز در کربلا در رکاب حضرت ماند. و روز عاشورا در حمله ی اول عمر بن سعد به شهادت رسید. نام او در زیارت ناحیه آمده است.
#امام_حسین_علیه_السلام
#خواص_عاشورایی
#حجاج_بن_بدر
#بصیرت
(الملهوف، ص۱۰۹_ الاقبال الاعمال، ج۳، ص۷۸)
✾📚 @Dastan 📚✾