eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
10 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام على عليه السلام: سه خصلت موجب جلب محبّت مى شود: خوش خويى، ملايمت و فروتنى ثلاثٌ يُوجِبْنَ المَحبَّةَ: حُسنُ الخُلقِ، و حُسنُ الرِّفقِ، و التَّواضُعُ 📚غررالحكم حدیث4684
🔴اهمیت تعقل در زندگی یک مداد اگر مغز نداشته باشه، هیچ ارزشی نداره، ارزش ما آدم‌ها هم به مغز و عقل است. اگر عقل رو کنار بذاریم و اهل حساب و کتاب نباشیم، کار ما هیچ ارزشی نداره. به همین خاطر یکی از ناله‌های اهل جهنم این است: و قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِير (ملک:۱۰) اگر ما (حق را) مى‌شنيديم يا تعقل مى‌كرديم، در زمره اهل آتش نبوديم. 💠: @Dastane_amozande 🌷
✨🌸✨ ای عاشقان بشارت غمها دگر سرآمد میلاد دخت پاک موسی بن جعفر آمد عرض حاجت به دخت موسی کن هرچه خواهی ازو تمنا کن . . . ✨میلاد حضرت معصومه (ص) و روز دختر بر همه‌ی زنان و دختران مبارک✨
✍پیامبراکرم(ص)میفرمایند: چه خوب فرزندانۍ هستند دختران با حیا هرڪس یڪی ازآنہا را داشته باشدخداوند آن دختر رابراےاو مانعی دربرابر آتش دوزخ قرار مۍدهد. 📚میزاݩ الحڪمه ج۱۳ 🌼روز دختر مبارک🌼
✨﷽✨ ✨ ""هفت پند مولوی"" 1⃣شب باش: ✔در پوشيدن خطای ديگران 2⃣زمين باش: ✔در فروتنی 3⃣خورشيدباش: ✔در مهر و دوستی 4⃣کوه باش: ✔در هنگام خشم و غضب 5⃣رودباش: ✔در سخاوت و یاری به ديگران 6⃣درياباش: ✔در کنار آمدن با ديگران 7⃣خودت باش: ✔همانگونه که می‌نمایی…
پیامبر خدا صلى الله عليه وآله: با ترسو مشورت مكن، زيرا او راه بيرون آمدن ازمشكل را برتو تنگ مى كند لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ علل الشرايع ج2ص559
🍃💗یکم ماه ذی القعده، سالروز ولادت دختر حضرت موسی بن جعفر، خواهر آقا علی بن موسی الرضا و عمه ی امام جواد(علیهم السلام) و همچنین روز دختران، مبارک باد💗 🌹🍃 امام رضا عليه السّلام: 🔻مَن زارَها بِقُم كَمَن زارَني 🔰هر كس (حضرت معصومه عليهاالسلام) را در قم زيارت كند ، چنان است كه مرا زيارت كرده است.
✍اسماعیل بیشکچی ، نویسنده‌ ی ترک میگوید : در یکی از مساجد ترکیه از شیخی شنیدم که در نماز جمعه با صدای بلند میگفت : " به خدا که هر کس ترکی نداند ، بهشت را به چشم نخواهد دید " در آن جلسه مردی به شدت می گریست ، من که چنین دیدم به نزدِ او رفتم و گفتم : مگر تو ترک نیستی و ترکی نمی‌ دانی ؟ مرد گفت : برای خودم گریه نمی‌ کنم ! برای پیامبر اسلام گریه می‌ کنم که ترکی نمی دانست !!! @dastane_amozande
💠درويشي كه بسيار فقير بود و در زمستان لباس و غذا نداشت. هر روز در شهر هرات غلامان حاكم شهر را مي‌ديد كه جامه‌هاي زيبا و گران قيمت بر تن دارند و كمربندهاي ابريشمين بر كمر مي‌بندند. روزي با جسارت رو به آسمان كرد و گفت خدايا! بنده نوازي را از رئيس بخشندة شهر ما ياد بگير. ما هم بندة تو هستيم. 🦋زمان گذشت و روزي شاه خواجه را دستگير كرد و دست و پايش را بست. مي‌خواست بيند طلاها را چه كرده است؟ هرچه از غلامان مي‌پرسيد آنها چيزي نمي‌گفتند. يك ماه غلامان را شكنجه كرد و مي‌گفت بگوييد خزانة طلا و پول حاكم كجاست؟ اگر نگوييد گلويتان را مي‌برم و زبانتان را از گلويتان بيرون مي‌كشم. اما غلامان شب و روز شكنجه را تحمل مي‌كردند و هيچ نمي‌گفتند. شاه آنها را پاره پاره كرد ولي هيچ يك لب به سخن باز نكردند و راز خواجه را فاش نكردند. شبي درويش در خواب صدايي شنيد كه مي‌گفت: اي مرد! بندگي و اطاعت را از اين غلامان ياد بگير @dastane_amozande
💎 یه بنده خدایی تعریف می کرد بچه که بودم، رفتم مسجد، سر نمازم با صدای بلند دعا کردم "خدایا یه دوچرخه به من بده" ریش سفید محل شنید، گفت: بچه جان، خدا که کارش دوچرخه دادن نیست، کار خدا لطف به بندگانشه، خصوصا بخشش گناهاشون، نه دوچرخه دادن. صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و تو مسجد سر نمازم دعا کردم که خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش. ریش سفید شنید و گفت: آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست. از آن روز دیگه من راهمو پیدا کردم. الان هم یه گوشه مملکت دارم خدمت می‌کنم، اول اختلاس میکنم و بعد نماز و نذری و توبه.... @sokhane_nab59
فاصله ات را با آدمها حفظ کن... برای شناختن آدمها اینقدر عجله نداشته باش روزگار ، ذات تک تک آدمها را به تو نشان می دهد و تو میرنجی از خودت و قضاوتهای عجولانه ی زود هنگامت... یک روز به آدمها نگاه میکنی و میبینی آنهایی که فکر می کردی بد هستند ، برایت بزرگترین کارها را کرده اند و آنها که دوستشان داشتی و فکر می کردی همیشه دستت را برای بلند شدنت از زمین می گیرند زمینت زده اند آنقدر محکم که صدای خورد شدن استخوانهایت را با تمام وجود شنیده ای... آدمها را قضاوت نکن روزگار بهترین قاضی است ذهنت را از خوبی و بدی آدمها پر نکن به حرفهای قشنگشان دل نبند و از حرفهای نازیبایشان نرنج . @dastane_amozande
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام و با توکل به اسم اعظمت میگشاییم دفتر امروزمان را ان شاالله در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت دفترمان باشد @sokhane_nab59
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... از بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت و است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات داشته باش @dastane_amozande
📙 اجرای عدالت روزی هارون الرشید بهلول را خواست و او را به سمت نماینده ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی میکند و یا کاسبی در امر خرید و فروش اجحاف میکند همان جا عدالت را اجرا کن و خطا کار را به کیفر برسان. بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس مخصوص مُحتسبان پوشید و به بازار رفت. اول پیرمرد هیزم فروشی دید که هیزمهایش را برای فروش جلویش گذاشته که ناگهان جوانی سر رسید و یک تکه از هیزمها را قاپید و بسرعت دور شد. بهلول خواست داد بزند که بگیریدش که جوان با سر به زمین افتاد و تراشه ای از چوب به بدنش فرو رفت و خون بیرون جهید. بهلول با خود گفت: حقت بود. راه افتاد که برود، بقالی دید که ماست وزن میکند و با نوک انگشت کفه ترازو را فشار میدهد تا ماست کمتری بفروشد. بهلول خواست بگوید چه میکنی؟ که ناگهان الاغی سررسید و سر به تغار ماست بقال کرد و بقال خواست الاغ را دور کند تنه الاغ تغار ماست را برگرداند و ماست بریخت و تغار شکست. بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی را نگاه کرد که مرد بزاز مشغول زرع کردن پارچه بود و حین زرع کردن با انگشت نیم گز را فشار میدهد و با این کار مقداری از پارچه را به نفع خود نگه میدارد. جلو رفت تا مچ بزاز را بگیرد و مجازاتش کند ولی با کمال تعجب دید موشی پرید داخل دخل بزاز و یک سکه به دهان گرفت بدون اینکه پارچه فروش متوجه شود به ته دکان رفت. بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان دم برگشت و پیش هارون رفت و گفت: محتسب در بازار است و هیچ احتیاجی به من و دیگری نیست... @dastane_amozande
💠 زماني دو مسافر به نزديك شيخ ابوسعيد درآمدند و سوال كردند كه ما را صوفي گري آموز. شيخ پشت به ستوني باز نهاده بود. سه بار دست بر ستون زد و هيچ سخن نگفت! مسافران از پيش شيخ بيرون رفتند. 🔹يكي از آن دو به ديگري كه عاقل تر بود پرسيد؛ كه شيخ چه كرد!؟ 🔸گفت: آن چه بايست! شيخ در سه حركت كه بر ستون زد، معلوم شد. 💎 و آن، اين است كه؛ خاموش باش و راست باش و باركش باش. @dastane_amozande
...... ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ‏(ﭘﯿﻨﻪ ﺩﻭﺯﯼ، ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻭﺻﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ‏) ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ؟! ﮔﻔﺖ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ﮐﺮﺩﻡ، ‏عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ. 📚 ﺗﺬﮐﺮﻩ ﺍﻻﻭﻟﯿﺎ ✍️ عطار نيشابوری @dastane_amozande
◾️خدایا به تو توکل می‌کنم 🔹و حس داشتنت ◾️پناهگاهی می‌شود همیشگی 🔹در اوج سختی‌هایم ◾️روزهایم را با رحمتت به خیر بگردان.. ◾️بنام خدایی که تسکین دهنده 🔹دردها وآرامش دهنده قلبهاست 💙بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم💙 ▪️الــهــی بــه امــیــد تـــو▪️ ‎‌‌‌‌‌ @dastane_amozande
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند که شخصی با عجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد. با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه وضو را به جا می آورد، قبل از اینکه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود! به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد... ایشان پرسیدند: "چه کار می کردی؟" گفت: "هیچ!" فرمود: "تو هیچ کار نمی کردی!؟" گفت: "نه!" آقا فرمود: "مگر تو نماز نمی خواندی!؟" گفت: "نه!" آخوند فرمود: "من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی!" گفت: "نه آقا اشتباه دیدید!" سؤال کردند: "پس چه کار می کردی؟" گفت: "فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!" این جمله در مرحوم آخوند خیلی تأثیر گذاشت. تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود: "من یاغی نیستم..." خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم. نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست! فقط اومدیم بگیم که: خدایا ما یاغی نیستیم… بنده ایم…. اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده… لطفا همین جمله را از ما قبول کن... @dastane_amozande
🔴بنده آیت الله تبریزیان هستم☝️ 👈از همه ی هموطنان عزیزم میخوام تا در کانال 《طب سنتی واسلامی》عضو شوند و خود را از رفتن به دکتر و بیمارستان بی نیاز کنند 👇 https://eitaa.com/joinchat/3787587646Ca67349e656
✍اسماعیل بیشکچی ، نویسنده‌ ی ترک میگوید : در یکی از مساجد ترکیه از شیخی شنیدم که در نماز جمعه با صدای بلند میگفت : " به خدا که هر کس ترکی نداند ، بهشت را به چشم نخواهد دید " در آن جلسه مردی به شدت می گریست ، من که چنین دیدم به نزدِ او رفتم و گفتم : مگر تو ترک نیستی و ترکی نمی‌ دانی ؟ مرد گفت : برای خودم گریه نمی‌ کنم ! برای پیامبر اسلام گریه می‌ کنم که ترکی نمی دانست !!! @dastane_amozande
✍مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید، زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد. بعد از غذا، نوبت نمازخواندن رسید، مرد زاهد به نماز ایستاد، اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی به جا آورد، پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست. پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید: مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟ پدر گفت: کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی کسب کنم! پسر با شنیدن شرح ریاکاری پدر به او گفت: پدر جان! نمازت را نیز قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید! @dastane_amozande
💠برادرها (دوستان ) خود را بشناسید حضرت حکیم: برادران ، سه دسته اند : 1⃣ نيرنگ باز ، 2⃣ حسابكش ، 3⃣ علاقه مند ، نيرنگباز : كسى است كه از خوبىِ تو استفاده مى كند ؛ ولى به تو فايده نمى رساند . حسابكش : كسى است كه به اندازه اى كه از تو بهره جسته ، به تو فايده مى رساند . علاقه مند : كسى است كه بدون طمع به دوستى ، به تو عشق مى ورزد . 📙محاضرات الاُدباء ، ج۳ ، ص۸ @dastane_amozande
✍امام صادق (ع) : هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بد گمان شده است. زیرا خداوند میفرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می کند. 📚من‌لایحضره‌الفقیه ج۳ ص۲۵۱ @dastane_amozande
✨﷽✨ ✍روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه‌ی سکه‌ی مردی غافل را می دزدد هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است: خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد. دزدکیسه در پاسخ گفت: صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد.ان گاه من دزد باورهای او هم بودم. واین دور از انصاف است...! 🔺و این روزها عده ای هم دزد خزانه مردمند و هم دزد باورهای شان ... !!! ‌‌ @dastane_amozande
⚜امام صادق علیه السلام شیطان گفته همه مردم در قبضه حکومت من هستند جز ۵ کس: کسی که با نیت صحیح در هر کاری بر خدا توکل کند. آنکه شبانه روز به هنگام ثواب و خطا بسیار یاد خدا باشد. کسی که هرچه برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد. آنکه به هنگام مصیبت صبر کند. کسی که به قسمت الهی راضی باشد و غم روزی نخورد. 📔نصایح، ص۲۲۵ @dastane_amozande
منتظر معجزه خدا باش زمانهایی فرا میرسد که تصور میکنی همه چیز به پایان رسیده است اما خیلی غیرمنتظره نوری نمایان میشود در زندگیت و خدا معجزه اش را نشانت میدهد صبور باش،هیچ چیزی با خدا غیر ممکن نیست منتظر معجزه خدا در زندگی ات باش خدایا شکرت @dastane_amozande
امیرالمؤمنین عليه السلام: مَن عَرَفَ خِداعَ الدُّنيا لَم يَغتَرَّ مِنها بِمُحالات الأَحلامِ كسى كه فريبكارى دنيا را بشناسد، فريب رؤياهاى پوچ آن را نمى خورد غررالحكم حدیث8939 @dastane_amozande
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام و با توکل به اسم اعظمت میگشاییم دفتر امروزمان را ان شاالله در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت دفترمان باشد @sokhane_nab59
ماجرای شگفت‌انگیز دیدار اجنه با آیت الله بهجت حجت الاسلام روحی تعریف می‌کند: خیلی از داستان‌هایی که آیت الله بهجت نقل می‌کردند که یک آقایی این چنین بود، خودشان را داشتند می‌گفتند. دوستان می‌گفتند: این خودش است. می‌گفتم: نه، دلیلی ندارد. تا اینکه شاید سی سال گذشت و از یک قضیه‌ای که اغلب آن را نقل می‌کردند به صحت این مطلب پی بردیم. ایشان بارها می‌فرمودند: آن آقا در مورد جن چنین گفته. تا یک بار بچه‌های کوچک کتابی خوانده بودند و خیلی از جن وحشت کرده بودند. ایشان به بچه‌ها فرمودند: بیایید با شما کار دارم. من هم رفتم طرف دیگری و می‌خواستم مراقبت کنم که چه کار می‌خواهند بکنند آقا. دیدم به آن‌ها فرمودند: جن ترس ندارد، آن‌ها کاری به مومن ندارند. حالا کسی که سی سال می‌گفت یک آقایی، به این بچه‌های کوچک می‌گفتند: "من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت: آن‌جا نرو جن دارد. گفتم: باشد به من کاری ندارند. رفتم داخل اتاق دراز کشیدم، عمامه‌ام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم. پاسی از شب که گذشت، صدای پای آن‌ها را بیرون در اتاق می‌شنیدم. یک دفعه احساس کردم که یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید و داخل اتاق را نگاه کرد. دید که من اینجا خوابیدم. عمامه‌ام کنارم است. رفت به آن‌ها گفت: این لشکر خداست." عصر از ایشان پرسیدم آقا، آن شخص حرف جن را چه طوری متوجه شد؟ فرمود: آخر آن جمله‌اش این بود: هذا خیل الله. سی سال به ما در خانه می‌گفتند: یک آقایی بود. @dastane_amozande
✅زیارت‌عاشورا شاه‌کلید رفع‌مشکلات ✍امام صادق (ع) به صفوان می‌فرماید: «زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن؛ به درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می‌کنم، نخست زیارتش قبول شود، دوم سعی و کوشش وی شکور باشد، سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا امید از درگاهش برنگردد، زیرا خداوند وعده خود را خلاف نمی‌کند». ❣امام صادق (ع) به صفوان می‌فرماید: «هر گاه حاجتی پیدا کردی، این زیارت را بخوان که برآورده می‌شود». 📚 بحارالانوار - جلد98 صفحه300 @dastane_amozande