eitaa logo
داستان راستان
11.4هزار دنبال‌کننده
418 عکس
112 ویدیو
3 فایل
مدیریت کانال: @salmanzadeh57 لینک کانال تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/3347906861C14c82f0d0b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 انسان بايد نتيجه‌ كارش‌ را هم‌ تحمل‌ كند،زمانی که وضع حاصل پی آمد طبیعی کاری باشد مي‌گويند:"چيزي‌ كه‌ عوض‌ دارد، گله‌ ندارد" گویند:شخصی به منزل دوستی رفت . صاحب خانه کاسه ای شیر نزد او نهاد و گفت : میل فرمایید که ماست ، پنیر ، روغن و کره از شیر است . میهمان بخورد و دم نزد و رفت و صاحب خانه را به خانه ی خود دعوت کرد . روز موعد یک " شاخه مو" نزد وی نهاد و گفت : میل فرمایید که دوشاب ، حلوا ، شیره ، کشمش و غیره از همین عمل می آید ! ‎ @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 روزی حضرت داود (ع) از حضرت حق خواست که قضاوتی را به او کمک کند که اگر خدا بود چنین قضاوتی بین دو شاکی می‌کرد. حضرت حق فرمود: «ای داود از این سودا و تقاضا درگذر و بر اساس آنچه می‌بینی قضاوت کن.» اما داود نبی (ع) اصرار کرد. روزی حضرت حق جل‌جلاله به او فرمود: «فردا نزد تو پیرمردی با جوانی برای دادرسی مراجعه خواهند کرد، بین آن دو قضاوت نکن تا من قضاوتی بکنم که در روز رستاخیز در بین مردم خواهم کرد.» صبح روز بعد شد و پیرمردی، جوانی را نزد داود (ع) آورد و گفت: «این جوان این انگور را از باغ من دزدیده است. جوان بی‌‌چون‌وچرا دزدی از باغ این پیرمرد را پذیرفت.» جبرییل نازل شد، در حالی‌که مردم شاهد قضاوت داود (ع) بودند به داود (ع) امر کرد، از کمر خنجر خود را در بیاور و به دستان این جوان بسپار تا پیرمرد را بکشد و سپس جوان را آزاد کن. داود (ع) از این قضاوت الهی ترسید؛ ولی چون خودش خواسته بود، تسلیم امر حق شد. در پیش چشم مردم! دستان پیرمرد را گرفت و خنجر به جوان داد و امر کرد جوان سر پیرمرد را برید. مردم از این قضاوت داود (ع) آشفته شدند و حتی دوستان او، او را رها کردند. مدتی گذشت، همه داود (ع) را به بی‌دینی و بی‌عدالتی متهم کردند. داود نبی (ع) سر در سجده برد و اشک‌ها ریخت و از خدا طلب کرد تا شایعات را از او دور کند. ندا آمد: «ای داود! مردم را به باغی که برای این پیرمرد بود ببر. به مردم بگو این قضاوت، امر من بود. آن پیرمرد قاتل پدر این جوان بود و این باغ ملک پدر این جوان. پس پسر٬ قاتل پدر را قصاص کرد و به باغ خود رسید. گوشه باغ را بکَن خمره‌ای طلا خواهید دید که برای این پسر است. به مردم نشان بده تا باور کنند این قضاوت از سوی من و درست بود. ای داود (ع) دیدی! من نخواستم قضاوتی به تو نشان دهم٬ به اصرار تو این کار را کردم. چون نمی‌خواستم در بین مردم به بی‌دینی و ناعدالتی متهم شوی. چنان‌چه بسیاری از مردم چون از کارهای یکدیگر بی‌خبر هستند و علم ندارند مرا به بی‌عدالتی متهم می‌کنند و از من دور می‌شوند. در حالی‌که اگر از عمق افعال من باخبر شوند هرگز در مورد من چنین گمان نمی‌کنند و مرا دوست می‌دارند. ای داود خواستم بدانی این انسان با جهل خود چه ظلمی در حق من روا می‌دارد و از نادانی، مرا به بی‌عدالتی متهم می‌کند، مگر کسانی که مرا به توحید راستین شناخته و باور کرده‌اند. نزد من محبوب‌ترین بنده کسی است که مرا به جمیع صفات توحید بشناسد و یقین بر پاکی من کند.» @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 پروردگار من .... سپاس و ستایش تو و شمردن نعمت های تو و ذکر اعلای تو بگذار که همواره در قلب و زبان من به یاد تو روشن و روان باشد. توفیم ده که حق بگویم هر چند بر من گران باشد وعطایای خود را به دیگران اندک شمارم هر چند بیشتر بخشنده باشم . خدایا ما را یاری کن .... که پیوسته بتوانیم دیگران را یاری کنیم. زیرا محبت زاییده محبت و گذشت نتیجه گذشت و زندگی‌جاویدان فقط درفنا به خاطر دیگران است ........ @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 هر چیزی که ما را خشمگین می سازد، میتواند ما را به خودآگاهی و شناخت بهتر خودمان هدایت کند. کسی که به ظاهر و بیرون می نگرد، در خواب است و آن که درون را می نگرد، آگاه و بیدار است. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 💠یا کاظم آل محمد ص💠 سید بن طاووس، زیارتی برای امام کاظم  علیه السلام نقل کرده که فرازهایی از آن بیان گر مقام عبودیت و شب زنده داری این امام همام و عبد صالح  پروردگار است: «اللهم صل علی موسی بن جعفر… الذی کان یحیی اللیل بالسهر الی السحر بمواصله الاستغفار، حلیف السجده الطویله، و الدموع الغزیره، و المناجاه الکثیره، و الضراعات المتصله»[1] ➖درود بر موسی بن جعفر  علیه السلام، آن که شب را تا سپیده دم با عبادت و استغفار پیاپی زنده می داشت، هم پیمان سجده و گریه های سرشار و مناجات بسیار و ناله و زاری پیوسته بود. 🔹هارون الرشید ملعون ، سرسخت ترین دشمن امام علیه السلام نیز  به مقام عبادی آن گرامی اعتراف کرده و می گوید: ➖زمانی که آن حضرت را در زندان ربیع افکند از فراز قصر پارچ های را می دید که در گوشه ای از زندان افکنده شده و جابه جا نمی‌شود. با تعجب از ربیع پرسید: این پارچه چیست که من هر روز آن را در گوشه زندان می بینم؟ گفت: آن پارچه نیست، بلکه موسی بن جعفر است که یک سجده اش از بعد از طلوع خورشید تا ظهر به درازا می کشد. هارون از این سخن مبهوت شد و گفت: همانا این مرد از راهبان بنی هاشم است.[2] امام کاظم علیه السلام بیشتر روزها را روزه می داشت و  چنین بود که پس از نماز مغرب افطار می کرد.[3] ➖➖➖➖ 📚پی نوشت ها: [1]-  الانوار البهیه، ص ۱۷۴ و مفاتیح الجنان، فصل هشتم از باب سوم. [2] - بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۲۰؛ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۵٫ [3] - مناقب، ج ۴، ص ۳۱۸ و ارشاد،: ص ۳۰۱٫ @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: به زیارت قبر مرده‌هایتان بروید، زیرا آنان با زیارت شما خوشحال می‌شوند و شما خواسته‌هایتان را بر سر قبر پدر و مادرتان از خداوند بخواهید (که خدا به احترام آنها دعای شما را اجابت کند) زُورُوا مَوْتَاکُمْ فَإِنَّهُمْ یَفْرَحُونَ بِزِیَارَتِکُمْ وَ لْیَطْلُبْ أَحَدُکُمْ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِیهِ وَ عِنْدَ قَبْرِ أُمِّهِ بِمَا یَدْعُو لَهُمَا ٣ص٢٣٠ با مردن بدن می‌میرد و می‌پوسد و درک و فهم باقی می‌ماند، چون درک و فهم مربوط به روح آدمی است، از این رو در روایات سفارش شده به دیدار مردگان به ویژه پدر و مادر بروید تا ضمن خوشحالی آنها، حاجات شما را هم برآورده کنند. پنجشنبه است به یاد مسافران ابدی «فاتحه مع الصلوات» @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 خدا چند گناه را به سختي مي بخشد كه يكي از آنها آبرو بردن است. حدیثی از امام باقر(علیه السلام) است که حضرت می‌فرمایند : کسی که از ریختن آبرو و حیثیت مردم چشم‌پوشی کرده و آبروی آن‌ها را نریزد، خداوند در روز قیامت از گناهان او صرف‌نظر خواهد كرد. روایت داریم که می‌فرماید اغلب جهنمی‌ها، جهنمی زبان هستند! فکر نکنید همه شراب می‌خورند و از دیوار مردم بالا می‌روند. یک مشت مؤمن مقدس را می‌آورند جهنم به سبب اينكه آبرو مي برده اند! اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 پیامبر (ص) فرمودند: خداوند باریتعالی هر صبح و شب به صورت پیرمرد مؤمن نظر می‌کند و میگوید: ای بنده ي من ، سن و سالت زیاد گشته و استخوانهایت سست شده و پوستت نازک گشته و مرگت نزدیک شده و و بزودی پیش من وارد می‏شوی؛ پس از من حیا کن (و با این سن دیگر گناه نکن) تا من هم از محاسن سفید تو حیا کنم و تو را با آتش جهنم عذاب نکنم. قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی ینْظُرُ فِی وَجْهِ الشَّیخِ الْمُؤْمِنِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَیقُولُ یا عَبْدِی كَبِرَ سِنُّكَ وَ دَقَّ عَظْمُكَ وَ رَقَّ جِلْدُكَ وَ قَرُبَ أَجَلُكَ وَ حَانَ قُدُومُكَ عَلَی فَاسْتَحِ مِنِّی فَأَنَا أَسْتَحِی مِنْ شَیبَتِكَ أَنْ أُعَذِّبَكَ بِالنَّارِ. ٧٠ص٣٩٠ @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 امام صادق (ع) فرمودند: حضرت جبرئيل‌ نزد رسول‌ خدا (ص)‌ آمد و دست‌ او را گرفت‌ و به‌ بقيع‌ آورد؛ تا اينكه‌ كنار قبری رسيدند; جبرئيل‌ صاحب‌ قبر را صدا زد و گفت‌: به‌ اذن‌ خدا برخيز! ناگهان مردی كه‌ موهای سر و محاسنش‌ سفيد بود از ميان‌ قبر برخاست‌، خاك‌ را از صورت خود پاك‌ كرد و گفت‌: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَهُ أَكْبَرُ. جبرائيل‌ به‌ او گفت‌: به‌ اذن‌ خدا دو مرتبه‌ به قبر باز گرد! سپس‌ به‌ كنار قبری ديگر آمدند و جبرائيل‌ صاحبش‌ را صدا زد: به‌ اذن‌ خدا برخيز! ناگاه از ميان‌ قبر مردی با چهره‌ سياه‌ برخاست‌ و فرياد زد: يَا حَسْرَتَاهُ! يَا ثُبُورَاهُ! سپس‌ جبرائيل‌ به‌ او گفت‌: به اذن خدا به مكانی كه‌ بودی بازگرد. و پس‌ از آن‌ گفت‌: اي محمّد! در روز قيامت‌ مردم اينگونه محشور ميشوند، مؤمنان‌ ميگويند: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَهُ أَكْبَرُ و گنهكارانی كه بخشيده نشدند فرياد ميزنند: يَا حَسْرَتَاهُ، يَا ثُبُورَاهُ ٤٥٧ @DastaneRastan
کنترل خشم۱.mp3
2.45M
🔹منبر کوتاه به بهانه سالروز میلاد خجسته امام کاظم علیه السلام ➖➖➖➖ 🔸چه کنیم خشم خود را کنترل کنیم؟ 💠سه دستور العمل قرآنی برای کنترل خشم 🔹حرم مطهر حجت‌الاسلام ظهیری @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 «عطاملک‌ جوینی‌» که‌ یکی‌ از وزیران‌ دربار هلاکو می‌باشد و کتاب‌ «تاریخ‌ جهانگشای» او معروف‌ است‌، روزی‌ گرفتار غضب‌ پادشاه‌ می‌‌شود برادرش‌ به‌ خدمت‌ خواجه‌ نصیر رسید و او را از مسئله‌ آگاه‌ کرد و گفت‌ اگر هلاکو امری‌ را صادر کند دوباره‌ نقض‌ کردن‌ آن خیلی‌ مشکل‌ است‌. باید چاره‌‌ای‌ اندیشید. خواجه برخاست و در حالی که‌ عصا و تسبیحی‌ در دست‌ داشت‌ و در دست ‌دیگرش‌ اسطرلاب‌ و پشت‌ سرش‌ شخصی‌ با منقلی‌ پر آتش‌ که‌ دائما بخور می‌‌ریخت‌، بطرف‌ دربار رفت‌. خواجه‌ از ملازمین‌ پادشاه‌ پرسید که‌ حالش‌ چطور است‌؟ آنها گفتند خوب‌ است. ‌خواجه‌ گفت‌ می‌‌خواهم‌ پادشاه‌ را به‌ چشم‌ خود ببینم‌. اجازه‌ ورود داده‌ شد. خواجه‌ بمحض‌ اینکه ‌چشمش‌ به‌ پادشاه‌ افتاد، فی‌‌الحال‌ به‌ سجده‌ طولانی‌ رفت‌. وقتی سر از سجده‌ برداشت‌ هلاکو پرسید چه‌ اتفاقی‌ رخ‌ داده‌ است‌؟ خواجه‌ گفت‌: در این‌ موقع‌ در طالع‌ شاه‌ سانحه‌ بدی‌ دیده‌ می‌‌شود، بنده ‌ادعیه‌ خوانده‌ و بخور سوزانده‌‌ام‌ و از خداوند مسئلت‌ کرده‌‌ام‌ که‌ این‌ بلیه‌ را از شاه‌ دور کند. بر پادشاه‌ لازم‌ است‌ که‌ هر چه‌ زودتر امروز زندانیان‌ را آزاد کند و کسانی که‌ فرمان‌ قتلشان‌ صادر شده‌ عفو نمائید، تا شاید خداوند این‌ بلیه‌ بزرگ‌ را دفع‌ نماید. هلاکوخان‌ بفرموده‌ خواجه‌ عمل‌ کرد و فرمان‌ آزادی‌ زندانیان‌ و کسانی که‌ قرار بود کشته‌ شوند را صادر کرد، که‌ در این‌ ضمن‌؛ «عطاملک‌جوینی» نیز از مرگ‌ نجات‌ یافت‌. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 خدایا، اگر گناهانم مرا نزد تو خوار گردانیده، تو به خاطر حُسن اعتمادم به تو از من درگذر. مهربانا، اگر عصیانم مرا از لطف و کرمت دور داشته، یقینم به تو، کَرَم و عطوفت تو را دریادم زنده می دارد. مرا از آنان قرار ده که همواره در یاد تواند، هرگز عهد تو را نمی شکنند و شکر تو را لحظه ای از یاد نمی برند. @DastaneRastan