eitaa logo
داستان راستان
11.6هزار دنبال‌کننده
400 عکس
107 ویدیو
3 فایل
مدیریت کانال: @salmanzadeh57 لینک کانال تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/3347906861C14c82f0d0b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 خردمندي نزديك راه خروجي روستاي خود نشسته بود كه مسافري به سويش آمد و پرسيد: «من از روستاي قبلي ام نقل مكان كرده ام و اكنون به اينجا رسيده ام. اهالي اينجا چگونه مردمي هستند؟» خردمند از او پرسيد: «مردم روستاي تو چگونه بودند؟» مسافر گفت: «آنان تنگ نظر، گستاخ و بي رحم بودند». خردمند گفت: «مردم اين روستا هم از همان قماش هستند.» پس از مدتي مسافر ديگري آمد و همان سوال را مطرح كرد و خردمند نيز از او پرسيد: «اهالي روستاي تو چگونه مردمي بودند؟» مسافر در پاسخ گفت: «بسيار مهربان، مودب و خوب بودند.» و خردمند به وي گفت: «مردم اين روستا هم همان گونه هستند.» ما به جهان، آن گونه كه دوست داريم مي نگريم، نه آن گونه كه به راستي هست. اغلب رفتار ديگران نسبت به ما، انعكاس رفتار خودمان با آنان است. اگر انگيزه هايمان در رفتار با آنان مثبت و خوب باشد، مي توانيم فرض كنيم كه انگيزه هاي آنان نيز نسبت به ما خوب و مثبت است و اگر قصد و نيت ما نسبت به آنان بد باشد، همواره فكر مي كنيم كه قصد و نيت آنان نيز نسبت به ما بد است @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 وقایع آخرالزمان درکلام امام علی (ع) حضرت علی (علیه السلام ) فرمود: زمانى بر مردم خواهد آمد که چند گناه بزرگ و عمل زشت در بین آنها پدید مى آید. -کارهاى زشت آشکار مى گردد و معمولى مى شود. -پرده هاى عفت و شرم پاره مى گردد. -زنا کارى و تجاوزهاى ناموسى علنى مى شود -مالهاى یتیمان را حلال مى شمارند و مى خورند. -ربا خوارى شیوع پیدا مى کند. -در کیلو و وزنها، کم و کاست مى کنند. -شراب را به اسم نبید حلال شمرده و مى خورند. -رشوه را به عنوان هدیه و شیرینى مى گیرند. -به نام امانت دارى خیانت مى نمایند. -مردها خود را به شکل زنان و زنان خویش را به صورت مردها در مى آورند. -به احکام و دستورات نماز بى اعتنائى مى کنند. -حج خانه خدا را براى غیر خدا (براى ریا و یا تجارت ) بجا مى آورند. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 لقمان حکیم به پسرش گفت: فردا طعام مخور و روزه بگیر ، و موقع افطار هر چه از صبح بر زبان آوردی، بنویس و شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، برای من بخوان؛ آنگاه روزه‏ات را باز کن و طعام بخور. فرزند فردایش روزه گرفت و هر آنچه گفته بود نوشت و به هنگام افطار آن را خواند؛ نوشته ها آنقدر زیاد شد که دیروقت شد و فرصت افطار گذشت و نتوانست طعام بخورد! روز دوم نیز چنین شد و پسر نتوانست هیچ طعامی بخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته ها را برای پدرش خواند، دیر شد و او نتوانست طعامی بخورد. روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها را بیاورد و نوشته‏ ها را بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته ‏ام تا بخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت، آنان که کم گفته‏ اند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى... @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت: اى پيامبر خدا كدام عمل برتر است؟ فرمودند: علم به خداوند... گفت: اى پيامبر خدا! كدام عمل برتر است؟ فرمودند: علم به خداوند.... گفت: اى پيامبر خدا! من از عمل مى پرسم و تو از علم مى گويى؟ پيامبر خدا فرمودند: عمل اندک همراه با علم، سود مى رساند و عمل فراوان با نادانى، هیچ سودی نمى رساند.... تنبيه الخواطر ج۱ ح۸۲ @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 خوشبختی از آنِ کسی است، که در فضای شکرگزاری زندگی کنه. شکرِ بیشتر، خیرِ بیشتر: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ (ابراهیم/۷) همانا اگر شکرگزار باشید، قطعاً بر شما می‌افزایم. با شکر، نه تنها نعمت‌های خدا بر ما زیاد میشه، بلکه خودِ ما نیز رشد پیدا می‌کنیم، زیاد میشیم، و بالا میریم. لَأَزِیدَنَّکُمْ بر شما می‌افزایم. این سنّت خداست. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمودند: ما مِنْ عَبْدٍ اَسَرَّ خَيْرا فَذَهَبَتِ الاَْيّامُ اَبَدا حَتّى يُظْهِرَ اللّه ُ لَهُ خَيْرا وَ ما مِنْ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّا فَذَهَبَتِ الاَْيّامُ حَتّى يُظْهِرَ اللّه ُ لَهُ شَرّا. هر بنده‌اى كه کار خيرش را پنهان كند، با گذشت زمان خداوند حتما خيرى را از او آشكار مى‌سازد، و هر بنده‌اى كه شرّى را مخفیانه انجام دهد (و توبه نکند)، با گذشت زمان خداوند شرى را از او آشكار مى‌گرداند. بحار الأنوار ، ج ۴، ص ۲۸۲ @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 شخصی یهودی آمد خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مدعی شد که من از شما طلبکارم ، و الان در همین کوچه بایستی طلب مرا بدهی پیامبر فرمود : اولا که شما از من طلبکار نیستی و ثانیا اجازه بده که من بروم منزل و پول شما را بیاورم . زیرا پولی همراه من نیست . یهودی گفت : یک قدم نمی گذارم از اینجا بردارید . هر چه پیامبر با او نرمش نشان دادند او بیشتر خشونت نشان داد ، تا آنجا که عبا و ردای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را گرفت و به دور گردن حضرت پیچید و آنقدر کشید که اثر قرمزی ، در گردن مبارک پیامبر به جای ماند . حضرت که قبل از این اتفاق عازم مسجد برای اقامه نماز جماعت بودند با این پیشامد تأخیر کردند . مسلمین دیدند حضرت نیامد و وقت گذشت ، آمدند مشاهده کردند که یک نفر یهودی جلوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را گرفته است و آن حضرت را اذیت می کند . مسلمانان خواستند یهودی را کنار بزنند و یا احتمالا کتک کاری کنند . حضرت فرمود : نه من خودم می دانم با رفیقم چه بکنم . شما کاری نداشته باشید ، آنقدر نرمش نشان داد که یهودی همانجا گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله . شما با چنین قدرتی که دارید ، این همه تحمل می کنید ! و این ، تحمل یک انسان عادی نیست و شما مسلما از جانب خداوند مبعوث شده اید. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 هدایتِ مُستَمَر هدایت از نظرِ قرآن، چیز ثابتی نیست، که کسی بگه: من شدم.. تموم شد و رفت! ❌☝️ نخیر!! هدایت، پویاست.. لحظه به لحظه، و روز به روز، در حالِ زیاد شدنه..✅️ قرآن کریم می‌فرماید: 🕋 یَزِیدُ اللهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی (مریم/۷۶) 💢 خداوند بر کسانی که شده‌اند، می‌افزاید! ، یک جریان جاودانه و همیشگی است.. یک راهه که تمومی نداره...😌 ، آن به آن به هدایتش اضافه میشه. چه بسا دیروزش، عینِ امروزش نباشه..🤓 👈 چون همیشه در راه قرار داره، و رزقِ دیروزش، با رزقِ امروزش فرق داره.. چون نه تنها زمان و مکان، بلکه اتّفاقات و ماجراهای دیروز و امروزش یکی نیستند. ✔ پس خدا، آن به آن، داره به هستی تزریق میشه.. گرچه ما به ظاهر نبینیم.. درست مثل یک لامپ،💡 که لحظه به لحظه داره از جریانِ برق تغذیه میشه.. ولی ما اون جریانِ برق رو نمی‌بینیم.. اگه یه لحظه جریانِ برق قطع بشه، لامپ خاموش میشه..☹️ ✅️ خدا هم، لحظه به لحظه است.. اگه یه لحظه قطع بشه، کارِ ما تمومه..😱😨 دقیقاً به همین خاطره که روزی ۱۰ مرتبه، باید تو بخونیم: 🤲 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ.. 💢 خدایا ما را به راه راست، هدایت فرما. و اینهمه به ما گفتند، که در این جمله رو بخونیم: 🤲 إِلهِى لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً. 💢 خدایا مرا لحظه‌ای، و چشم به هم زدنی، مرا به خودم وا مگذار. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 خدای مهربانم... برای شانه‌های خسته، قدری عشق.... برای گام‌های مانده در تردید، قدری عزم.... برای زخم‌ها مرهم.... برای اخم‌ها لبخند.... برای پرسش چشمان ما، پاسخ.... برای خواهش دستان ما، باران.... برای خواب‌ها، رؤیا.... برای این همه سرگشتگی، ایمان... برای ظلمت جان، روشنایی‌های پی در پی... برای حیرت دل، آشنایی‌های پرمعنا.... و برای عشقهای خسته، قدری روح.... عطا فرما..... @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 هیچ چیز در این دنیا ابدی نیست،حتی مشکلات ما. ممکن است به موقعیتی که مد نظرت بوده نرسیده باشی، اما با برداشتن بهترین قدم بعدی ات به سمت جلو دقیقا همان جایی که میخواهی میتوانی باشی. ما نمی توانیم گذشته را تغییر بدهیم؛فقط می توانیم زمان حال را تغییر دهیم. هیچ گاه برای تبدیل شدن به آنچه که مدنظرت است دیر نیست. به رشد خود ادامه بده،به آموختن ادامه بده،و هر روز خودت را به روزتر کن @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 مسعودی در ((مروج الذهب )) می نویسد : واقدی گفت : من دو دوست داشتم یکی هاشمی و از سادات که با او چون یک روح در دو بدن بودیم. تنگدستی سختی پیش آمد ، عیدی هم در همان ایام از راه رسید . زنم گفت : خودمان صبر می کنیم ولی این بچه ها ، اطفال همسایگان را می بینند ، دلم برای آنها می سوزد اگر طوری می شد که اقلا برای اینها لباسی تهیه می کردیم خوب بود . نامه ای برای رفیق سید و هاشمیم نوشتم درخواست کمک کردم ، او کیسه ای سربسته به مهر خود برایم فرستاد و در ضمن نوشته بود داخل کیسه هزار درهم است . هنوز در کیسه را باز نکرده بودم که از رفیق دیگرم نامه ای رسید . او هم درخواست کمک از من کرده بود ، من کیسه سربسته را برایش فرستادم از منزل خارج شده به مسجد رفتم . شب را از خجالت زنم در مسجد گذرانیدم ، فردا که آمدم و جریان را برای زنم گفتم او مرا سرزنش نکرد بلکه مرا نیز ستود . در همین موقع رفیق سیدم آمد ، همان کیسه سربسته را در دست داشت و گفت : باید راست بگویی چه کردی کیسه ای را که برایت فرستادم ، من جریان را برایش شرح دادم . او نیز گفت : وقتی نامه تو به من رسید تمام دارایی و ثروتم همان هزار درهم بود که برایت فرستادم ، آن وقت به دوستم نامه ای نوشتم و درخواست کمک از او کردم ، چیزی نگذشت دیدم کیسه خود مرا دست نخورده برایم فرستاد . آنوقت هزار درهم را با یکدیگر قسمت کردیم صد درهم ابتدا برای زن من خارج نموده از بقیه ، سهم هر یک سیصد درهم شد . این جریان به گوش مأمون رسید مرا احضار کرد ، تفصیل قضیه را برایش شرح دادم و او هم دستور داد : هفت هزار دینار بدهند ، بهر کدام دو هزار دینار و هزار دینار را برای زنم اختصاص داد . @DastaneRastan