eitaa logo
داستان راستان
11.3هزار دنبال‌کننده
399 عکس
107 ویدیو
3 فایل
مدیریت کانال: @salmanzadeh57 لینک کانال تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/3347906861C14c82f0d0b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 ... و ﺳُﻼ‌َﻟَﺔَ ﺍﻟﻨَّﺒِﻴِّﻴﻦ... عرب ها به ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﯾﺪ سلالة می گویند.ﮔﻼ‌ﺏ ﺍﺯ ﺩﻝ ﮔﻞ ﺩﺭ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﭘﺲ ﮔﻼ‌ﺏ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺳﻼ‌ﻟﻪ‌ﯼ ﮔﻞ. ﭼﻮﻥ ﺳﻼ‌ﻟﻪ ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ‌ﯼ ﺳﻞ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ است. ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺳَﻞَّ ﺳَﻴْﻒَ ﺍﻟْﺒَﻐْﻲِ ﻗُﺘِﻞَ ﺑِﻪِ (ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼ‌ﻏﻪ، ﺣﮑﻤﺖ 349) ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻏﻼ‌ﻑ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺸﺪ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﭘﺲ ﺳﻼ‌ﻟﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻩ.به ﮔﻼ‌ﺏ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﻝ ﮔﻞ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺳﻼ‌ﻟﻪ.یعنی گلاب خلاصه ی گل است. وقتی می گوییم سلالة پیامبران یعنی هر چه خوبی و خصلت نیکو در انبیا بوده،عصاره ی ناب آن در وجود مقدس امام مهدی علیه السلام جمع شده است... @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد رنگ آبی آسمان که میبینم و میدانم نیست و خدایی که نمیبینم و میدانم هست. درشگفتم که سلام آغاز هر دیدار است... ولی در نماز پایان است! شاید این بدان معناس که پایان نماز آغاز دیدار است! خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده!!! خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ... آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ... ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ... ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ... ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ. ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: "ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ". بر آنچه گذشت, آنچه شکست، آنچه نشد... حسرت نخور؛ زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد... @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 امام سجاد علیه السلام: ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُۆْمِن: كَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَاغتِیابِهِمْ، وَإ شْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاَِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُكأ ‏عَلی خَطیئَتِهِ . سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم و غیبت آنان، مشغول شدنش به خویشتن با كارهایی ‏كه برای آخرت و دنیایش ‍ مفید باشد. و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.‏ تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 140، ح 3. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 لا إله إلّا اللّه یعنی؟ «لا إله إلّا اللّه» یعنی پایان دادن حکومت هوای نفس در وجود؛ یعنی پاک کردن تمام رذایل اخلاقی از صفحه نفس؛ یعنی آراسته شدن به حسنات اخلاقی، یعنی خلوص و پاکی؛ یعنی بصیرت و بینایی؛ یعنی هم چون انبیا با تمام طاغوت‌ها تا ریشه کن کردن آنان مبارزه کردن؛ یعنی ریشه تمام گناهان را از سرزمین وجود خویش درآوردن و به جای آن نهال عمل صالح کاشتن. «لا إله إلّا اللّه» یعنی از تمام مکتب‌ها بریدن و به مکتب انبیا و امامان علیهم السلام پیوستن؛ یعنی فهم قرآن و عمل به تمام دستورها و قوانین الهی؛ یعنی آراسته شدن به صلاح و سداد و عفّت و تقوا. «لا إله إلّا اللّه» یعنی همه روز خود را به پاکی سر بردن و شب خود را به پاکی و طهارت و عبادت به روز آوردن؛ یعنی در مقابل حوادثی که بر مسلمانان می‌رود بی‌تفاوت نماند، یعنی حلّ مشکلات عباد خدا برای رضای خدا. این همه ثواب، فقط به گفتار تنهای زبان نیست و ارجحیّت آن بر آسمان‌های هفتگانه و زمین در گفتن تنهای آن خلاصه نمی‌شود، بلکه این ارجحیّت در تجلّی حقیقت «لا إله إلّا اللّه» در هستی و عمل و اخلاق انسان است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند : هر کس در ماه رجب، هزار مرتبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید، خداوند برای وی هزار حسنه نوشته، و هزار شهر در بهشت بنا می کند. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۸۴ @DastaneRastan
داستان راستان
🌸🍃🌸🍃 #داستان_واقعي_نصرالله_و_جن نصرالله مردی است که شصت سال دارد. شبی در یکی از شهرهای آذربایجان (
🌸🍃🌸🍃 سخن جنّ که به اینجا رسید، ترس و وحشت عجیبی بر نصرالله وارد شد. حس می‌کرد خواب می‌بیند. نصرالله گفت: «تردیدی ندارم هر چه می‌گویی درست است. حال پیشنهاد بهتر تو چیست؟» جن گفت: «این طلاها را ببری شکی ندارم فقط در گوشه‌ای از منزل پنهانش خواهی کرد و از ترس دزد شب و روز نخواهی داشت. از آن استفاده نمی‌توانی بکنی، تا این طلاها بعد مرگت دست ورّاث خواهد رسید. تو به اندازه‌ای ثروت داری که اگر از حالا بخواهی خرج کنی ،60 سال هم خرج کنی تمام نمی‌شود در حالی که عمر تو بیش از 20 سال نمانده است. این طلاها جز بر اینکه خساست تو خواهد افزود بر حقارت تو هم اضافه خواهد کرد.» جن ادامه داد: «وقتی تو 25 سال داشتی سهم‌الارث پدرتان را تقسیم کردی برادری داشتی از تو کوچکتر بود، تو بخاطر اینکه او درس می‌خواند و نیازی نداشت، سهم او را کم دادی و به سهم خود افزودی. تو با این کارت از آن روز به دست خودت ما را شریک مال خود ساختی. از آن روز تو بر خساستت افزوده شد، که ما هر چه تو داشتی بدون اینکه بدانی به تصرف خود در آوردیم. از آن روز ما به تو نقشه‌هایی یاد می‌دادیم که املاک بیشتری تصاحب کنی و چون ما در این تصاحب تو شریک و مشاور فکری تو بودیم از آن روی تو نمی‌توانی از آن بدون اذن ما خرج کنی؛ چون ما شریک واقعی ولی نامرئی تو هستیم.» در این زمان جنّ اشاره به همسر خود کرد و به من گفت: «تمام دارایی تو گردنبندی است که مهریه همسر من است. می‌خواهم دارایی تو را بخاطر این محبت تو آزاد کنم و می‌دانم همسرم چون فرزندش را برگشت داده‌ای مخالفتی با من نخواهد کرد.» نصرالله می‌گوید: «من که گیج شده بودم. جنّ، گردنبند همسرش را درآورد و به من داد. گفت برای تصاحب مالی که داری باید این طلاهایی که بر داشته ای، برگردانی و فقط این گردنبند را با خود ببری. بعد از اینکه مسافتی رفتی باید آن را در راه بیندازی و پشت سرت نگاه نکنی. اگر نتوانی بیندازی مال تو آزاد نخواهد شد.» از او سؤال کردم: «دلیل این کار چیست؟» گفت: «تو تاکنون سخاوتی از خود نکرده‌ای اگر بتوانی این گردنبند نفیس را چشم‌پوشی کنی و از خود دور کنی، لایق برگشت اموالت به خودت هستی. پس ما اجنه (شیاطین) از تو دور می‌شویم. بدان در این دنیا تا کسی چیزی را از خود دور نکند به او برنمی‌گردد.» نصرالله می‌گوید: «گردنبند را گرفتم و از باغ خارج شدم و سریع در راه آن را انداختم و از خود دور کردم. فردا صبح که خانه رسیدم خواب نداشتم؛ چون حس می‌کردم عمری خواب بودم و تازه از خواب بیدار شده‌ام. از عیال خواستم زنگ بزند همه فرزندانم را دور من جمع کند. طبق قولی که به جنّ داده بودم از ماجرای شب هیچ صحبتی نکردم. به پسرم که در تهران شاگرد یک قهوه خانه شده بود یک ماشین خریدم و تصمیم گرفتیم یک مرغداری ایجاد کنیم تا دامادها و پسرانم مشغول شویم. هیچ‌یک از فرزندانم حرف مرا نمی‌توانستند باور کنند. ولی بعد از مدتی که شروع کردم کم‌کم خودشان فهمیدند در افکار و وجود من انقلابی صورت گرفته است. در روستای محل چون می‌دانستم اگر به نام هزینه کنم کسی باور نمی‌کند، بدون نام کمک می‌کردم. تا اینکه در لایه‌های جمعیت پیچید نصرالله عوض شده و صاحب کرامت شده است. سهم‌الارث برادرم را بیشتر از قبل دادم و اکنون شکر خدا نه تنها از ثروتم کم نشده است بلکه اگر بیشتر بگویم نشده است باید بگویم همان میزان مانده است. اکنون من و ثروتم هستیم با این تفاوت که ثروتم برای من است نه من برای ثروتم.» واسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا (64 - اسرا) (برو) و هر که را توانستی با آواز خود تحریک کن و به لغزش افکن، و با جمله لشکر سوار و پیاده‌ات بر آنها بتاز و در اموال و اولاد هم با ایشان شریک شو و به آنها وعده (های دروغ و فریبنده) بده، و (ای بندگان بدانید که) وعده شیطان چیزی جز غرور و فریب نخواهد بود. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 معبودا! جز تو پناهی نداریم و جز تو نوری در این سرای پر از ظلمتِ نفس و شهوت بر خود نمی‌بینیم. پناه ده ای غیاث المستغیثین! بر بی‌پناهی که از ترسِ ظلمت‌های دنیا بر آغوش نورانی تو پناه آورده است. خدایا! زندگی کردن برای تو و بخاطر تو برای کسب رضایت تو، شیرین‌ترین نعمت هستی است و بالاترینِ اینها زندگی کردن برای تماشای جمال قدسی تو بعد از مرگ است. خدایا! عنایتی کن همه شیرینی‌هایی که تو شیرین کرده‌ای بر کام ما شیرین شود تا از تلخی‌های ابدی شیطان که کام ما را برای لحظه‌ای شیرین می‌کند دوری کنیم. @DastaneRastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 بخندید... همہ مشکل دارند… من دارم، شما هم دارید… همہ بدبختی داریم، گرفتارے داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایے آدمہا هم نیست… یاد بگیرید بخندید… بہ ریش دنیا و مشکلات بخندید… بہ بدبختےها بخندید… بہ خودتان بخندید… دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت مےکنید و مےبینید کہ رابطہء خنده و گرفتارے، مثل رابطہء خیار است و سوختگے پوست… درمانش نمےکند، اما دردش را کم مےکند @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 حاج اسماعیل دولابی می گفت: خدا یک تار، یک تور و یک تیر دارد. با تار، تیر و تور خودش، آدمها را جذب می کند. مجذوب خودش می کند. تار خدا، قرآن است .نغمه های آسمانی است . خیلی ها را از طریق قرآن جذب خودش می کند. خیلی ها را با تور خودش جذب می کند. مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر تیر خدا همان بارهای مشکلات است . غالب آدمها را از این طریق مجذوب خودش می کند . اولیاء خدا برای این مشکلات لحظه شماری می کردند . شیخ بهایی می گوید: شد دلم آسوده چون تیرم زدی، ای سرت گردم چرا دیرم زدی. از وقتی بلا و مصیبت به زندگی ام آمد ، فهمیدم من ارزش دارم. ولی گلایه دارم که چرا من را زودتر گرفتار نکردی. سعدی هم می گوید: بزن سیلی و رویم را قفا کن. خدایا من را بزن چون زدن های تو ارزش دارد. پنبه را وقتی می زنند، باز می شود و سفید می شود و ارزش پیدا می کند. اگر کسی به گرفتاری ها چنین نگاهی داشته باشد، دیگر جای ناامیدی برایش باقی نمی ماند.این گرفتاری ها باید زمینه امید ما را فراهم بکند. گرفتاری ها باید زمینه نشاط ما را فراهم کند ولی چون ما با شیوه تربیتی خدا آشنا نیستیم، تا مصیبتی می رسد، ناراحت می شویم. این شیوه خداست! @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 گويند پس از شهادت امام رضا (عليه السلام)، چون مردم نام مأمون را بر زبان مى ‏آوردند، او را سرزنش و ملامت مى‏ كردند. مأمون خواست كه خود را از آن جرم و گناه تبرئه كند، به اين جهت از سفر خراسان به بغداد آمد. نامه ‏اى براى امام جواد (عليه السلام) نوشت و با اكرام و اعزاز (احترام)، او را خواست. امام به بغداد آمد. مأمون پيش از آنكه وى را ببيند، به شكار رفت. در بين راه، به گروهى از كودكان رسيد كه در ميان راه ايستاده بودند. امام جواد (عليه السلام) هم در آنجا ايستاده بود. چون كودكان، كبكبه (جاه و جلال) مأمون را ديدند پراكنده شدند. امام از جايگاه خود حركت نكرد، با نهايت آرامش و وقار در جاى خود ايستاد تا آنكه مأمون به نزديک او رسيد. از ديدار كودک در شگفت گشت، عنان (دهانه) اسب بر كشيد و پرسيد چرا مانند كودكان ديگر از سر راه دور نشديد و از جاى خود حركتى نكرديد؟ در پاسخ فرمود اى خليفه، راه تنگ نبود كه بر تو گشاد گردانم و جرم‏ و خطايى نداشتم كه از تو بگريزم، گمان ندارم كه بى‏ جرم كسى را مجازات كنيد. مأمون از شنيدن اين سخنان بيشتر شگفت ‏زده شد. از ديدار حسن و جمال او مجذوب او شده، پرسيد اى كودک، چه نام دارى؟ حضرت فرمود محمد نام دارم. گفت پسر كيستى؟ فرمود فرزند على بن موسى الرضا (عليهما السلام). مأمون چون نسبش را شنيد، تعجبش از بين رفت و از شنيدن نام آن امام كه شهيدش كرده بود شرمسار گرديد. درود و رحمت به روان پاک او فرستاد و رفت. ٥ص٩١ @DastaneRastan
به بهانه میلاد امام جواد ع.mp3
4.38M
منبر کوتاه ➖➖➖ به بهانه سالروز میلاد امام جواد علیه السلام 💠توصیه رهبری معظم به فرزند آوری ➖➖➖➖ بسیار زیبا و شنیدنی 🔹فرزند دخترانی که از نعمت مادر شدن محرومند تاخیر ولادت امام جواد علیه السلام ➖➖➖➖ رجب المرجب ۱۴۰۲ حرم مطهر @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 امام جواد (عليه السلام) : سه چيز است كه اگر در كسى باشد سبب خوشنودى خداست : * زياد استغفار كردن * همنشينى خوب *زياد صدقه دادن و سه چيز است كه هركس دارا باشد پشيمان نمى شود : * پرهيز از عجله و شتاب * مشورت در كارها * توكل بر خدا وقتى تصميم به انجام كارى گرفت. الفصول المهمه274/275 @DastaneRastan