eitaa logo
داستان راستان
11.6هزار دنبال‌کننده
401 عکس
106 ویدیو
3 فایل
مدیریت کانال: @salmanzadeh57 لینک کانال تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/3347906861C14c82f0d0b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 بارالها … ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ، ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ ... ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ ... ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ ... ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ... به ما بياموز همان باشيم كه قولش را به تو داديم ... " انسان"! @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 بازنده کسی است که در انتظار معجزه می ماند... تا کسی از راه برسد و آرزوهایش را برآورده کند، باور کن همه بدنبال رسیدن به آرزوهای خودشان هستند، با یکجا نشستن به جایی نمی رسی، پس تصمیم بگیر در دسته ی برنده ها باشی... خودت معجزه زندگی خودت باش! محدودیت های ذهنی ات را کنار بگذار، باورهای نیکت را تقویت کن، و بسوی موفقیت گام بردار. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 برای خداوند متعال خواب اصلا متصور نیست (❀لاتاخذه سنه ولا نوم❀) چرا؟؟ به فرمایش امام صادق (ع) همه هستی باید بخوابند و بدون خواب مرگ‌شان حتمی است. حتی فرشتگان نیز در کلام امام، وقت خواب دارند. درختان و طبیعت، انسان‌ها و حیوانات و اجنه و .... اگر معنی دقیق خواب را تصور کنیم، نخست این‌که، خواب مرگ مشروط است. یعنی کسی که می‌خوابد، ممکن است بیدار شود و یا نشود . پس خواب برای خدا معاذالله به‌معنی مرگ است. چطور که راننده‌ای که باید پشت فرمان بیدار باشد، خواب برای او یعنی مرگ حتمی. دوم این‌که، خواب نشان فیزیک است. یعنی کسی که فیزیک دارد و جسم به علت استفاده از جسم و خستگی نیاز به خواب دارد، پس پذیرش خواب برای خدا، در حقیقت پذیرش معاذالله، جسم برای اوست. و عامل سوم نبود خواب در وجود حضرت حق به این علت است که خواب ایجاد دوگانگی می‌کند. مثال یک مغازه‌ای که باید 24 ساعت باز باشد، در صورت داشتن یک مدیر، و تأیید نیاز او به خواب در شبانه‌روز، یعنی لازم است مدیر دومی در زمان خواب او باشد. پس برای خدا معاذالله اگر خواب فرض کنیم یعنی باید بپذیریم خدا باید دو تا باشد چون وقتی یکی می‌خوابد یکی به اداره امور بپردازد. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد، او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد، مامور مرزی می پرسد: "در کیسه ها چه داری؟" او می گوید: "شن" مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می کند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا... این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی شود. یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی، به او می گوید: من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی می گوید: دوچرخه! بعضی وقت ها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل می کند! @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود ، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند. دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند. "خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار " صاحب خانه گفت دوباره بخوان! مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت : این خانه فروشی نیست!!! در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی ، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین جایی دارم. خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم ، نمی بینیم چون "به بودن با آنها عادت کرده ایم" ، مثل سلامتی ، مثل نفس کشیدن ، مثل دوست داشتن ، مثل پدر ، مادر ، خواهر و برادر ، فرزند ، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم .. قدر زندگیمان را بیشتر بدانیم و خدا را در هر حال شاکر باشیم @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 در نهج الفصاحه از نبی مکرم اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده است: بهترین کارها خداشناسی است. کاری که با دانش قرین است کم یا زیاد آن سودمند است؛ و کاری که با نادانی همراه است، نه اندک آن سودمند است و نه بسیار آن. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کﻠﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ : "ببخشید" ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﮔﻔﺖ: " ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ " مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟ مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟ چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟ گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ .... کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست. گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ .... انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ .... شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ ... @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز پس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت بر او طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 پیر عارفی با فرزند جوان خود شبی از باغی می‌گذشتند. در تاریکی شب دزدی را دیدند که قدری سیب از باغ دزدیده بود. ❕پسر، دزد را شناخت. گفت: پدر اگر اجازه دهی به صاحب باغ بگوییم که دزدی در باغ تو دیدیم؟ پدر گفت: ای پسرم قبل از انجام تمام امور دقت کن. دنیا بازار بزرگی است که عده‌ای می‌برند و عده‌ای می‌بازند. و باید برای بردن در هر بازاری، سود و زیان را بتوانی از هم جدا کنی و تشخیص دهی. و سود و زیان این دنیا، شناخت اعمال گناه از ثواب است. حال پسرم، ما اگر این دزد را معرفی نکنیم می‌توانیم بگوییم، عیبی پوشانده و ساترالعیبی شده‌ایم. پس می‌توانیم از خدای خود طلب ثوابی بکنیم. اگر او را معرفی کنیم، چه عمل خیر و ثوابی در این کار است؟ تو پیدا کن من مطمئن باش انجامش می‌دهم. ‎ @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 امام علی (ع) میفرمایند: لِسانُكَ يَستَدعيكَ ما عَوَّدتَهَ ، و نَفسُكَ تَقتَضيكَ ما ألِفتَهُ . زبان تو، از تو همان مى خواهد كه بدان عادتش داده اى و نفست از تو همان تقاضا مى كند كه بدان خو گرفته اى. غرر الحكم ،ح 7634 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 ضرب المثل بالا را در مورد كسی ایراد كنند كه پند و اندرز در او حال آهن سرد كوبیدن و یاسین به گوش خر خواندن را داشته باشد . آورده اند كه ... مأخذ این مثال ، داستان شیخ بزرگوار ، سعدی است كه در گلستان خود چنین آورده است كه : ( كاروانی را در زمین یونان بردند ، نعمت بی قیاس بردند بازرگانان گریه و زاری كردند و خدا و رسول شفیع آوردند فایده نداد . چو پیروز شد دزد تیره روان چه غم دارد از گریه كاروان لقمان حكیم در آن میان بود ، یكی از كاروانیان گفت : كلمه ای چند از حكمت و موعظت با اینان بگوی ، باشد كه چندین نعمت ضایع گردد . لقمان گفت : دریغ باشد كلمه ای از حكمت با ایشان گفتن . آهنی را كه موریانه بخورد نتوان برد از او به صیقل ، رنگ با سیه دل چه سود گفتن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ @DastaneRastan