4_6026147945911423512.mp3
32.49M
سخنرانی
🔸اهمیت ماه رمضان
🔸راههای وصل شدن به امام زمان
🔸داستان مرحوم میرزا حسین کشیک چی معروف به هالوی اصفهانی و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
حجت الاسلام مسعود عالی
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
امام رضا علیه السلام میفرمایند:
لا یسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الإیمانِ حَتَّى تَکُونَ فیهِ خِصالٌ ثَلاثٌ: التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وحُسْنُ التَّقْدیرِ فِی المَعیشَةِ، والصَّبرُ عَلَی الرَّزایا.
هیچ بندهاى حقیقت ایمان را به کمال نمیرساند مگر این که در او سه خصلت باشد: دینشناسى، برنامهریزی درست در زندگى، و شکیبایى در مصیبتها.
بحار الأنوار، ج 78، ص 339، ح 1
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#اصطلاح_کلاهش_پس_معرکه_است
در زمان گذشته که مردم تفریح و سرگرمی چندانی نداشتند، افرادی به عنوان معرکهگیر بودند که در سر معابر اصلی شهر ها بساط خود را پهن کرده و با کارهای مثل شعبدهبازی، قصه گویی، عملیات پهلوانی و مسئله گویی موجب شادی و سرگرمی مردم کوچه و خیابان می شدند.
رسم این بود که، بین معرکه گیر و مردم به اندازه یک الی دو متر فاصله بود و تماشاچیان به طور دایره وار به دور این محوطه می نشستند و کسی وارد این فضا نمی شد و تنها معرکه گیر و دستیارش در این محدوده به اجرای برنامه خود می پرداختند.
گاهی که جمعیت زیاد می شد، معرکهگیر از افراد ردیف اول می خواست بنشینند تا مردمی، که در صفوف عقب تر قرار دارند، راحت تر صحنه معرکه را ببیند. بعضی اوقات فردی که در جلوی معرکه قرار داشت، کاری انجام می داد که موجب اختلال نظم و حواس پرتی معرکه گیر می شد، در نتیجه کسی کلاه شخص مزاحم را بر می داشت و به خارج از دایره یا به اصطلاح "پس معرکه "پرتاب می کرد، شخص مزاحم برای گرفتن کلاهش از جا بر می خواست و به پشت معرکه می رفت در نتیجه جایش توسط افراد دیگر اشغال می شد و شخص نمی توانست به موقعیت قبلی خود باز گردد.
اصطلاح "کلاهش پس معرکه است "به این معنی است که کسی در کاری که دیگران هم شرکت دارند، هر چقدر سعی و تلاش کند نتواند به موفقیت و کامیابی برسد.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدّين جبل عاملی (رضوان الله تعالی عليه) در شرح حال بعضی از صحابه و بزرگان، نقل می كند كه بعضی از اصحاب و بزرگان علم و دين و سير و سلوكْ برنامه ها را در منزل تقسيم می كردند. يعنی اعضای خانواده در شبانه روز اين خانه را روشن نگاه می داشتند. هنگام شب چنين نبود كه همهی اعضای خانواده بعد از خوردن غذا تا صبح بخوابند؛ بلكه نگهبانی می دادند. مثلا ً مقداری از شب را يكی مشغول عبادت و درس و بحث و تلاوت و دعا بود و ديگری می خوابيد، سپس ديگری بر می خاست و به #عبادت می پرداخت و اولی می خوابيد. به دنبال آن سومی بر می خاست و به عبادت می پرداخت. به گونه ای كه جز #نام_حق در اين خانه چيز ديگری برده نشود.گاهی از يك خانواده، شخصيتی چون #شيخ_انصاری؛ يا انسان كاملی چون #بحرالعلوم تربيت می شود، كه محصول زحمات چندين سالهی گذشتگان و نياكان آنان است. خدای سبحان به رايگانْ فردی #ممتاز را به خانواده ای مرحمت نمی كند. آنان سعی می كردند كه خانه را هميشه روشن نگهدارند و چيزی كه خلاف رضای حق است در آن خانه انجام نشود، تا كم كم آن خانه بتواند #مركز نورانيت باشد و سرانجام شهری را روشن كند.
"خانه ای كه در آن #قرآن خوانده می شود و دين در آن خانه حاكم است، برای فرشتگان، مانند ستاره های آسمان برای اهل زمين نورافشانی می كند." [١]»
[١]الکافی ج٢ ص۶١۰
➖➖➖➖➖
منبع: حکمت عبادات ، آیه الله جوادی آملی، ص ١٩٢.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#نیایش_شبانه
خدایا
کمکم کن تا رد نور تو را
در پیشامدها و راهها
در همه مسیرها، در روزها و شبها
باز شناسم و پیگیرم
و از آن، منحرف نشوم
و ظلمت را هرگز، به جای نور نگیرم
و کمکم کن
تا در همه سختیها، در همه رنجها
دستان لرزان خود را
از دستهای گرم و گشاده ات بیرون نکشم
دستهای پر قدرت تو
دستان لرزان مرا رها نکند
حتی اگر زمین بلرزد و خورشید تاریک شود
و آسمان در هم بپیچد ...
شبتون آرام...
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست؛ با این حال برای حل کردن سخت است،
چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد!
نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت. همه این را میدانند،
ولی کمتر کسی به آن عمل می کند!
انسان، نرم و لطیف زاده میشود
و به هنگام مرگ، خشک و سخت میشود.
گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون میآورند، نرم و انعطاف پذیرند و به هنگام مرگ، خشک و شکننده؛ پس هر که سخت و خشک است، مرگش نزدیک شده و هرکه نرم و انعطافپذیر، سرشار از زندگی است.
آرام زندگی کن! هرگز با طبیعت یا همنوعان خود ستیزه مکن و گزند را با مهربانی تلافی کن.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#داستان_پندآموز
فقيرى وارسته و آزاده در گوشه اى نشسته بود. پادشاهى از كنار او گذشت. آن فقير، در برابر شاه برنخاست و به او اعتنا نكرد. پادشاه به خاطر غرور و شوكت سلطنت، از آن شخص رنجيده خاطر شد و گفت: اين گروه خرقه پوشان همچون جانوران بى معرفتند كه از آدميت بى بهره مى باشند. وزير نزديك فقير آمد و گفت: اى جوانمرد! سلطان روى زمين از كنار تو گذر كرد، چرا به او احترام نكردى و شرط ادب را در برابرش بجا نياوردى؟ درویش تنها گفت: به شاه بگو از كسى توقع خدمت و احترام داشته باش که از تو توقع نعمت دارد. وانگهى شاهان براى نگهبانى ملت هستند، ولى ملت براى اطاعت از شاهان نيستند.
پادشه پاسبان درويش است
گرچه رامِش به فر دولت اوست (1)
گوسپند از براى چوپان نيست
بلكه چوپان براى خدمت اوست
يكى امروز كامران بينى
ديگرى را دل از مجاهده ريش (2)
روزكى چند باش تا بخورد
خاک مغزِ سرِ خيال انديش
فرق شاهى و بندگى برخاست
چون قضاى نوشته آمد پيش (3)
گر كسى خاك مرده باز كند
ننمايد توانگر و درويش
سخن آن درویش مورد پسند شاه قرار گرفت، به او گفت: حاجتى از من بخواه تا برآورده كنم. در پاسخ گفت: حاجتم اين است كه بار ديگر مرا زحمت ندهى. شاه گفت: مرا نصيحت كن. گفت:
درياب كنون كه نعمتت هست به دست
كين دولت و ملک مى رود دست به دست
(1) رامش: آرامش و آسایش
(2) مجاهده: رنج و مشقت
(3) فرا رسیدن مرگ
#گلستان
#سعدی
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
یکی خری گم کرده بود. سه روز روزه داشت به نیّت آن که خر خود را بیابد بعد از سه روز، خر را مرده یافت. رنجید و از سر رنجش روی به آسمان کرد و گفت که: "اگر به جای این سه روز که داشتم شش روز از رمضان نخورم، پس من مرد نباشم! از من صرفه خواهی بردن؟"
فیه مافیه_مولانا
این حکایت بیانِ حال کسانیست که طاعات و عبادات را چون کالایی برای فروش و رفع حوایج خویش به حق عرضه می کنند و بدان بر خدا منت می نهند
و بر خلق فخر می فروشند.
خدا را دلی دوست داشته باش
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#آداب_معاشرت
خویشتن را میان خود و دیگران میزان قرار ده؛
آن چه را برای خود میخواهی ،برای دیگران بخواه و آنچه را برای خود خوش نمی داری،برای دیگران نیز خوی مدار.
به کسی ستم نکن، چنانکه دوست نداری به تو ستم شود و به دیگران نیکی کن همانگونه که دوست داری به تو نیکی شود.
#نهج_البلاغه_نامه31بند28
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#عدالت_خداوند
ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍي ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ . ﻫﻨﻮﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ، درب خانه حضرت داوود را زدند، و ايشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کيسه صد ديناري را مقابل حضرت گذاشتند، و گفتند اينها را به مستحق بدهيد.
حضرت پرسيد علت چيست؟
ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم و دکل کشتي آسیب ديد و خطر غرق شدن بسيار نزديک بود که درکمال تعجب پرنده اي طنابی بزرگ به طرف ما رها کرد. و با آن قسمتهاي آسيب ديده کشتي را بستيم و نذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود:
خداوند براي تو از دريا هديه ميفرستد، و تو او را ظالم مي نامي. اين هزار دينار بگير و معاش کن و بدان خداوند به حال تو بيش از ديگران آگاه هست.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#فهم_دین
رفتم خونه پدر سه تا شهید . احوالپرسی کردم . گفتم کجا وضو بگیرم ؟ گفتش که دو سه تا پله باید بری پایین ، رفتم وضو گرفتم برگشتم دیدم پیرمرد حوله آورده .
گفت : حوله آوردم دست و صورتت رو خشک کنی.
گفتم : حدیث داریم اگر وضو گرفتید [جای وضو رو] خشک نکنید ، ثوابش سی برابره !
پدر سه تا شهید جواب داد : حدیث نداریم که اگر یه پیرمرد با درد پا برات حوله آورد خیطش نکنی؟!
گفتم : من "علم" دین دارم ، "فهم" دین ندارم...
@DastaneRastan