🌸🍃🌸🍃
#عجیب_اما_واقعی
پُمپی؛شهر مجسمه های سنگی
موقعیت شهر پُمپی:
این شهر در نزدیکی شهر ناپل ایتالیا واقع شده است.و آتشفشان کوه وزوو در بین این دو شهر(ناپل و پمپی) قرار گرفته است.
این شهر نماد انحطاط اخلاقی در روم باستان بوده است.
پمپی؛ در ایام پادشاهی نرون از آبادترین شهرهای کشور ایتالیا بود. مردم این شهر اما آلوده به انواع گناه های غیراخلاقی بودند بطوری که از در ملا عام حتی با حیوانات و کودکان خود نزدیکی می کردند.
آتش فشان وزوو بعنوان یکی از نمادهای ایتالیا شناخته می شود آتش فشانی که آخرین بار دوهزار سال قبل فعال شد.
در سمت راست کوه وزوو،شهر ناپل و در سمت شرق آن،شهر پمپی قرار دارد.
نزول عذاب الهی:
همه چیز بسیار سریع اتفاق افتاد؛
در روز 9 آگوست سال 79 قبل از میلاد مسیح،آتشفشان فوران کرد و در کسری از ثانیه هوا پر از گازهای سمی شد و خورشید محو گردید.
گازهای سمی تا 15 کیلومتر از محدوده را پر کردند به گونه ای که بسیاری از مردم شهر حتی فرصت کوچکترین واکنشی از خود نداشتند و در جای خود تبدیل به مجسمه های سنگی شدند.
مواد مذاب و خاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود، دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.
ابتدا مواد مذاب شهر را محاصره و زیر خود دفن کرد و طوفان آب بلافاصله بعد از آن آمد و آن را خاموش کرد تا انسان ها با سوختن از میان نروند و به شکلی که در تصاویر می بینید برای آیندگان و عبرت آنها باقی بمانند...
عده ای از مردم که توانسته بودند خود را به نزدیکی سواحل برسانند به خاطر تاریک شدن هوا و گازهای سمی،کشتی هایی که برای امداد رساندن به آنها از آن سوی ساحل آمده بودند نتوانستند نزدیک شوند و چند دقیقه بعد این شهر تبدیل به تاریک ترین نقطه جهان شد.
شهر پمپی با همه ساکنین خود به مدت ۱۵۰۰ سال مدفون شد و در سال ۱۵۹۹ بطور اتفاقی کشف شد! کاشفین ابتدا از دیدن مجسمه های سنگی شگفت زده شده بودند همه ساکنین شهر در اثر گازهای آتشفشانی به مجسمه های سنگی تبدیل شده بودند.
علت عذاب مردم پمپی؟؟
اجسادی که برخی همدیگر را در آغوش کشیده اند و در همان حال عذاب الهی را چشیده اند!!
اینکه شهر پمپی از صفحه زمین با چنین بلایی محو شد، بی هدف و اتفاقی نبوده است. اسناد تاریخی نشان می دهد که این شهر به مرکز و اوج هرزگی و فساد تبدیل شده بود.
در این شهر مردان به شکل کاملا عریان بر در فاحشه خانه ها می ایستادند. این کار بر اساس یک سنتی که ریشه در اعتقادات میتراپرستی داشت، انجام می شد. بر اساس این اعتقاد انحرافی، اندام انسان و مقاربت های جنسی نبایست پوشیده باشند، بلکه باید کاملا آشکارا به نمایش درآیند.
جالب ترین جنبه این حادثه آن است که هیچ کس نتوانسته است در مقابل فوران آتشفشان وحشتناک وزوو بگریزد. یک خانواده در حال صرف غذا در یک لحظه تبدیل به سنگ شده اند. زوج های بسیاری پیدا شدند که در حین انجام عمل مقاربت تبدیل به سنگ شده بودند.
از همه جالبتر آن است که این زوجها هر دو از یک جنس و یا زوجهایی از دختران و پسران کم سن وسال بوده اند. صورت برخی اجساد سنگ شده که از داخل زمین کشف شده اند همچنان سالم و صحیح باقی مانده است. بر چهره برخی از این اجساد حالتی از تحیر و سرگشتگی نشسته است.
شغل مردم پمپی؟؟
آثار بدست آمده از دیواره های شهر پمپی نشان می دهد که این شهر بزرگترین مرکز فحشا در دوران باستان بود و از همه جای روم برای زنا به آنجا می آمدند و تقریبا همه ساکنین آن به عمل فحشا مشغول بودند و از این راه کسب در آمد می کردند و حتی موظف به پرداخت مالیات به حاکم شهر از در آمد خود بودند
کودکانی که بدنیا می آمدند نیز برای سو استفاده جنسی در آینده بصورت برده نگهداری می شدند.در این شهر تصاویری از پیکره های سنگی دیواره پمپی بدست آمده است که یک مرد را در حال زنا با یک زن و یک مرد دیگر را در حال لواط با آن مرد نشان می دهد.
#ادامه_دارد@DastaneRastan
#ادامه_داستان_قبلی
آیا شهر پمپی همان شهر لوط است؟؟
درشهر پمپی (مشهور به شهر قوم
لوط) نوشته ای بردیوار حک شده که معنی آن بدین شرح است:
بِگِریید دختران! آلت من از شما دست کشیده،از الان به پشت مردان داخل میشود،خدانگه دار زنانگی پر رمزوراز!!
شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد داستان قوم لوط می تواند به شهر پمپی صدق کند.مثلا قوم لوط به عمل قبیح لواط که برخی از روشنفکرنماهای امروزی این عمل قبیح را یک مساله طبیعی می داند و از آن دفاع می کنند شهره بودند
در سوره العنکبوت آیه 28 و 29 نوشته شده است :
و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت: شما کار بسیار زشتی انجام میدهید که احدی از مردم جهان قبل از شما آنرا انجام نداده!(28)آیا شما به سراغ مردان میروید، و راه تداوم نسل انسان را قطع میکنید، و در مجلستان اعمال منکر انجام میدهید؟!، اما پاسخ قومش جز این چیزی نبود که گفتند: اگر راست میگوئی عذاب الهی را برای ما بیاور!(29)
در آیه ۳۲ سوره العنکبوت خداوند به خاکستر اشاره کرده است که می تواند به خاکستر های آتشفشانی دلالت داشته باشد.
(ابراهیم) گفت لوط [نیز] در آنجاست گفتند ما بهتر مىدانیم چه کسانى در آنجا هستند.او و کسانش را جز زنش که از باقى ماندگان [در خاکستر آتش] استحتما نجات خواهیم داد(32)
در ادامه سوره العنکبوت نوشته شده است:
ما بر مردم این شهر به [سزاى] فسقى که مىکردند عذابى از آسمان فرو خواهیم فرستاد(34)
ما از آن آبادی نشانه روشنی و درس عبرتی برای کسانی که تعقل میکنند باقی گذاردیم.(35)
همانطور که در آیه 28 و 29 نوشته شد این قوم به لواط شهره بودند که با شهر پمپی مطابقت دارد.در آیه 34 به عذابی از آسمان اشاره شده است که این مساله نیز به گازها و خاکستر های اتش فشانی که در ابتدا فوران کردند و آسمان شهر را پر کردند اشاره دارد و در ادامه در آیه 35 خداوند نیز اشاره کرده است که آثاری از این شهر را باقی خواهد گذاشت.
در سوره هود آیات 68 تا 84 نیز به داستان قوم لوط اشاره می شود:
در آیه 68 به بانگی اشاره شده است که به صدای ناشی از آتشفشان دلالت می کند و خداوند در این آیه به مردن افراد در خانه هایشان اشاره می کند که این مساله نیز درست است زیرا گازهای سمی بسیاری از افراد را در خانه های خود خشکاندند:
و کسانى را که ستم ورزیده بودند آن بانگ [مرگبار] فرا گرفت و در خانههایشان از پا درآمدند(68)
در آیه 82 به مدفون شدن شهر زیر آتشفشان اشاره می کند :
هنگامی که فرمان ما فرا رسید آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ: گلهای متحجر متراکم بر روی هم بر آنها نازل نمودیم.(82)
بسیاری از نکات بالا نشان می دهد شهر پمپی همان شهر لوط است.اگر این موضوع درست باشد می تواند پاسخ خوبی برای افرادی که این مساله را به زیر سوال می برند که چرا همه پیامبران در خاور میانه ظهور کرده اند باشد.
علاوه بر آن شهر هایی شبیه به شهر پمپی در سوئد و آمریکای جنوبی نیز یافت شده اند که نشان داده است عذاب الهی مشابه قوم لوط در این شهر ها نیز اتفاق افتاده و چه بسا در آینده نیز ممکن است اگر همه افراد شهری آلوده گناهان گوناگون شوند عذاب الهی به این صورت و صورت های دیگر اعمال شود.
تنها تناقضی که میان شهر پمپی و داستان قوم لوط به چشم می خورد این است که کمی تفاوت در بازه های زمانی این شهر با زمان حضرت لوط(که با حضرت ابراهیم همزمان بوده است) به چشم می خود که این موضوع نیز قابل بحث است
مثلا ممکن است زمان فوران آتشفشان وزوو شهر پمپی سال 79 قبل از میلاد نباشد و بسیار باستانی تر از آن باشد و مربوط به یک اشتباه در کتابهای تاریخی باشد که این موضوع نیز نیازمند تحقیق بیشتر است.
اما تمام نشانه هایی که در قرآن از این شهر ذکر شده واقعیت دارد.یا مثلا لوط بسیار بیشتر از ابراهیم عمر کرده باشد و سالها بعد به آن شهر رسیده باشد.
#ادامه_دارد
@DastaneRastan
#ادامه_داستان_قبلی
ویرانههای پمپئی در نزدیکی ناپل در ایتالیا واقع شدهاست. در آن آثاری از بناها و مردم شهر باستانی پمپئی که بر اثر آتشفشان کوه وزوو ویران شده به چشم میخورد.پیش از این تصور میشد مردم این شهر به خاطر گازهای سمی حاصل از آتشفشان کشته شدهاند اما پژوهشهای دیگر نشان داد آنها به خاطر حرارت بالا جان باختهاند.
برخی دیگر نیز بر پایه نامههایی که ۲۵ سال پس از این ماجرا نوشته شده به این نتیجه رسیدند که مردم به خاطر استشمام خاکسترهای آتشفشان خفه شدهاند.این شهر پس از آتشفشان زیر ۴ تا ۶ متر خاک و خاکستر به مدت ۱۵۰۰ سال مدفون شد.این شهر به صورت کاملاً اتفاقی در سال ۱۵۹۹ میلادی کشف شد.
شهر تاریخی پمپی که جزو میراث جهانی یونسکو محسوب میشود با بیش از دو میلیون و پانصد هزار بازدید کننده در سال یکی از جاذبههای مهم ایتالیا بهشمار میآید.
شواهد بسیاری وجود دارد که همجنس بازی در یونان و روم باستان بطور گسترده وجود داشته که بی شک در این شهر که مرکز فحشای آن دوران بوده است نیز این عمل وجود داشته است.
حتی اگر شهر پمپی شهر دقیق لوط نباشد برای شهر لوط نیز سرنوشت دقیقا مشابهی اتفاق افتاده است نمونه ی دیگری از اتفاقی که برای شهر پمپی اتفاق افتاده در بقایای یک شهر باستانی در سوئد و آمریکای جنوبی کشف شده است.
مجهول ترین جنبه این حادثه اینجاست که چگونه هزاران انسان بی آنکه چیزی بشنوند و یا ببینند، مرگ آنها را دریابد. این بعد حادثه نشان می دهد که نابودی و محو شهر پمپی دقیقا مشابه همان حوادث ویرانگری است که در قرآن به آنها اشاره شده، زیرا قرآن زمانی که این حوادث را بازگو می کند به «نابودی ناگهانی» اشاره دارد.
به عنوان مثال در سوره (یس) برای چنین عذاب های ناگواری چنین توصیفی آمده است: همه سکنه شهر به یک لحظه هلاک شدند. این وضعیت در آیه 29 این سوره چنین می آید: « (بلکه) فقط یک صیحه آسمانى بود، ناگهان همگى خاموش شدند!».
آیه 31 سوره قمر وقتی تخریب و نابودی قوم ثمود را بازگو می کند مجدادا به نابودی آنی اشاره می کند: «ما فقط یک صیحه [صاعقه عظیم] بر آنها فرستادیم و بدنبال آن همگى بصورت گیاه خشکى درآمدند»
مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، همان گونه که در آیات بالا نقل شد. فاجعه هرچه بود، همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است.
در سال 1991 نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد ولی هنوز هم دو پنجم این شهر سوخته در زیر زمین است. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می کنند و این شهر به یکی از جاذبه های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است اما متاسفانه جایی از دیده عبرت در این نگاه ها یافت نمی شود.
اکنون هم در نواحی ناپل فساد و هرزگی موج می زند و یادآور مراکز بی بند و باری در شهر پمپی است. جزیره کاپری پایگاهی برای همجنس بازی و برهنه گرایی است و در صنعت توریسم به بهشت همجنس بازان شهرت دارد.
نه تنها در کاپری و ایتالیا بلکه تقریبا در تمامی دنیا چنین انحطاط اخلاقی وجود دارد و مردم هم هیچ توجه و اصراری به پند گیری از تجربیات تلخ مردم گذشته ندارند. در سوره سجده درباره همین مردم می فرماید: «و اگر اینان روی بگردانند به آنها بگو شما را از صاعقه عاد و ثمود بیم میدهیم...
*عبرتها چه بسیارند و عبرت پذیران چه اندک!!*
مولای متقیان،علی ابن ابیطالب(ع)
#پایان
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
مسجد آدم کش در شهرری
علاّمه نهاوندى در کتاب راحة الروح داستان مسجد آدم کش را نقل و اشاره کرده به گفتار مولوى که گوید:
یک حکایت گوش کن اى نیک پى
مسجدى بود در کنار شهر رى
هر که در وى بى خبر چون کور رفت
مسجدم چون اختران در گور رفت
در نزدیکى ابن بابویه مسجدی بود که معروف شده بود به مسجد آدم کش، مسجدی که امروز به مسجد ماشاالله معروف است.
هر کس چه غریب و چه شهرى ، چه خودى و چه بیگانه، اگر شب در مسجد می ماند ، فردا جنازه او را از آن مسجد می اوردند و به این سبب کسی از مردم ری شب در آن بیتوته نمی کرد.
غریبهها از آنجا که مطلع نبودند، مى رفتند و شب در آن مى خوابیدند و صبح جنازه و مرده آنها را بر مى داشتند. بالآخره جماعتى از مردم رى جمع شده و خواستند که آن مسجد را خراب کنند، دیگران نگذاشتند و گفتند خانه خداست و محل عبادت و مورد آسایش مسافرین و غرباست، نباید آن را خراب کرد، بلکه بهتر این است که شب درش را بسته وقف کنید و یک تابلو هم نوشته و اعلام کنید که اگر کسى غریب است و خبر ندارد، شب در این مسجد نخوابد؛ زیرا هر کس شب در اینجا خوابیده صبح جنازهاش را بیرون آوردهاند و این چیزى است که مکرّر به تجربه رسیده و از پدران خود هم شنیدهایم و بلکه خود ما هم دیدهایم. پس بر تخته اى نوشته و به در مسجد آویختند. اتفاقا دو نفر غریب گذارشان به در آن مسجد افتاد و آن تابلو را دیده و خواندند. پس یکى از آنها که ظاهرا نامش ماشالله بود میگوید: من امشب در این مسجد مى خوابم تا ببینم چه خبر است. رفیقش او را ممانعت مى کند و مى گوید: با وجود این آگهى که دیده اى، باز در این مسجد مى روى و خودکشى مى کنى؟
آن مرد قبول نکرد و گفت حتما من شب را در این مسجد مى مانم. اگر مُردم که تو خبر را به خانوادهام برسان و اگر زنده ماندم که نعم المطلوب و سرّى را کشف کردهام. پس قفل را گشود و داخل مسجد شد و تا نزدیک نصف شب توقّف کرد خبر نشد. و چون شب از نصف گذشت، ناگاه صدایى مهیب و وحشت زایى بلند شد، آهاى آمدم ـ آهاى آمدم، گوش داد تا ببیند صدا از کدام طرف است، باز همان صدا بلند شد، آمدم، آمدم، آهاى آمدم و هر لحظه صدا مهیبتر و هولناکتر بود. پس آن مرد برخاست و ایستاد و چوب دست خود را بلند کرد و گفت اگر مردى و راست مى گویى، بیا، و چوب دست خود را به طرف صدا فرود آورد که به دیوار مسجد خورد و ناگهان دیوار شکافته شد و زر و طلاى بسیارى به زمین ریخت و معلوم شد دفینه و گنجى در آن دیوار گذارده و طلسم کرده بودند که این صدا بلند مى شود و آن طلسم به واسطه پر جرأتى آن مرد شکست پس طلاها را جمع کرد و صبح از آن مسجد صحیح و سالم با پول زیادى بیرون آمد و از آن همه پول، املاک خریده و از ثروتمندان گردید و آن مسجد را تعمیر و به نام او مسجد ماشاءاللّه معروف گردید.
امامزادگان و زیارتگاههای شهر ری صفحه ۲۱۸ الی ۲۲۰، ناشر، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث قم
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#داستان_هابيل_و_قابيل
#قسمت_اول
#وسوسهء_شيطان
آدم و همسرش حوّا در باغهای پهناور و زیبای بهشت خوش میگذارندند و از سایهی درختان و میوهها و آبهای روان استفاده میکردند و هیچ ناراحتی و نگرانی زندگی آرام و بیسر و صدایشان را بر هم نمیزد. پس در میان انبوه باغهای زیبا پنهان میشدند و خداوند بر آنان ناظر و شاهد بود.
روزی از روزها در حالی که آن دو مشغول گردش بودند، به درختی رسیدند که شاخهها و میوههایش با درختان دیگر فرقی نداشت. اما (از طرف خداوند) به آنان فرمان رسید که به این درخت نزدیک نشوند و از میوههای آن نخورند و این فرمان خداوند برای آزمایش آن دو بود که تا چه اندازه فرمان خدا را اطاعت میکنند و از منع او خود را باز میدارند.
شیطان آن دو را وسوسه کرد که این درخت، درخت جاودانگی است. اگر شما دو نفر از آن بخورید، هر دو به ملایکهی جاودان تبدیل خواهید شد که هیچگاه نخواهید مرد و نابود نمیشوید. آن دو در ابتدا از وسوسهی شیطان اطاعت نکردند و از او گریختند. اما شیطان دستبردار نبود و دوباره بازگشت و بخشید و اصرار کرد که از میوهی درخت بخورید؛ چون به نفع شماست. تا اینکه آن دو (آدم و حوّا) از میوهی درخت خوردند. در این موقع بود که آن دو به صورت برهنه در مقابل همدیگر ظاهر شدند و چشمشان بر عورتهای همدیگر افتاد و از شرمندگی با برگ درختان باغ بهشت آنها (عورتها) را میپوشانیدند، تا هر کدام عیب خود را پنهان نماید و در این هنگام از خواب غفلت بیدار شدند و متوجه شدند که چه گناه بزرگ و خطای آشکاری مرتکب شدهاند.
#ادامه_دارد
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#گنجی_در_دل
اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت. 20 هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود، این کنیز ماهها در خانه بود، همه میدیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت.
ارباب به غلام خود یک گونی سکه داد و او را روانه شهر کرد تا آن کنیز ماهرخ را بخرد.
پسر ارباب به پدر گفت: «پدر میخواهم دیوانگان شهر را لیست کنم تا به آنها طعامی دهیم.»
پدر گفت: «اول مرا بنویس و دوم غلام مرا.»
پسر پرسید: «چرا پدرم؟»
گفت: «اولین دیوانه منم که به غلامی اعتماد کرده و یک گونی زر به او دادم. اگر او هم کنیز را بخرد و برای من بیاورد او هم دیوانه است، چون من بهجای او بودم، اگر پول را نمیدزدیدم، کنیز زیباروی را دزدیده و به بیابانی روان شده و تا آخر عمر با او زندگی میکردم. در این حالت هر دو دیوانهایم.»
غلام کنیز را خرید و در حال برگشت کنیز گفت: «بیا هر دو سمت بیابانی روان شویم، من دوست ندارم دیگر در بند و همخوابی اربابی باشم. به خود و من رحم کن.»
غلام گفت: «من غلامم و هیچ گنجی روی زمین ندارم، اما در دلم گنجی به نام امانتداری و صداقت است که هرگز آن را با آزادی و لذت خود عوض نمیکنم و جواب ارباب را با خیانت نمیدهم، چون اگر چنین کنم مردهام و مرده از لذت بینصیب است.»
غلام کنیز را به خانه آورده و به ارباب تسلیم کرد. ارباب چون داستان را شنید از صداقت غلام گریست و کنیز زیباروی را به او بخشید و هر دو را آزاد کرد.
@DastaneRastasn
🌸🍃🌸🍃
#خوردن_سحري
آیا حدیث یا روایتی در مورد خوردن سحری وجود دارد؟
در منابع روایی فصلی وجود دارد با عنوان «استحباب خوردن سحری». آنچه از مجموع روایات موجود در این باب استفاده میشود؛ این است که خوردن سحری برای روزه ماه رمضان مستحب است.
رسول خدا(ص) فرمود: سحرى برکت است، و امّت من سحرى را ترک نمیکنند، اگر چه با خرماى خشکیدهاى باشد.
#كافي_ج٤ص٩٥
امیر المؤمنین علی(ع)، از پیامبر(ص) نقل میفرماید: خداوند تبارک و تعالى، و فرشتگانش بر کسانى که در سحرها آمرزش مىطلبند، و سحرى تناول مىکنند، درود مىفرستند، پس هر یک از شما سحرى تناول کنید، اگر چه با شربتى از آب باشد.
#من_لايحضرة_الفقيه_ج٢ص١٣٦
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که زنی به کنیزش فحش و ناسزا می گوید، در حالی که روزه دار هم هست.
حضرت دستور داد طعامی آوردند و به آن زن فرمود بخور.
زن عرض کرد یا رسول الله، من روزه دار هستم.
حضرت فرمود چگونه روزه داری، در صورتی که به کنیزت فحش می دهی.
سپس فرمود روزه فقط خودداری از خوردنی ها و آشامیدنی ها نیست، خداوند روزه را حجاب قرار داده از تمامی آنچه که روزه ی روزه داران را از بین می برد.
آنگاه فرمود چقدر روزه داران واقعی کم هستند و گرسنگان زیاد.
#بحارالانوارج٩٦ص٢٩٣
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید'
و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروشی نکنیم......
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
چهارتوصیه خداوندبه حضرت موسی (ع)
خداوند، موسی علیه السلام را خطاب کرد که: «مراقب باش»
تا نفهمیدی که گناهانت را بخشیده ام مشغول اظهار عیب دیگران مشو ...
تا نفهمیدی که خزائن و ثروت من تمام شده غم روزی مخور ...
تا نفهمیدی که قدرت من زایل شده به غیر من امیدوار مباش...
تا هنگامی که یقین پیدا نکردی شیطان مرده است، از مکر و حیله او خود را در امان نبین...
#حكايات_وداستانهاي_حضرت_موسي
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#بيداركردن_ديگران_براي_نماز
سه حالت ممكن است پيش بيايد :
اول: آن فرد اهل نماز است:
تکلیفی بر عهده ما نمي باشد لذا بيدار کردن او جايز نيست. مگر آنكه از ما بخواهد تا بيدارش كنيم يا بدانیم در صورت بيدار نكردنِ وي، ناراحت مي شود.
دوم: آن فرد با انگيزه ترک نماز خوابيده است:
اگر انسان بداند کسی خوابيده به قصد آنكه نماز نخواند از باب نهی از منكر با وجود شرايط آن، بيدار كردن او لازم است .
سوم: آن فرد فرزند انسان باشد:
علاوه بر اینکه جایز است، پسنديده نيز مي باشد مگر آن كه از جهات دیگری موجب اذيت يا موجب ضرر باشد، مثل اينكه مريض باشند.
پدر و مادر که مسئول تربيت فرزند هستند، لازم است او را از سن هفت سالگي به تدريج برای نماز بيدار كنند تا قبل از بلوغ به صورت عادت درآيد، البته با آرامش و مهربانی و صدای آرام باشد تا حساسيت بدی نسبت به نماز پيدا نشود و لازم است با دادن اطلاعات دینی درباره اهمیت نماز سعي شود ايمان فرزند را تقويت شود و در او انگيزه بيدار شدن ايجاد شود
#دانستنيهاي_لازم_از_نماز_ص٢٠٥
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#داستان_هابيل_و_قابيل
#قسمت_دوم
#مجازات_آدم_و_حوا
خداوند آدم وحوا را مورد سرزنش قرار داد و فرمود:
وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا (اعراف / 22)
«پروردگارشان فریادشان زد: آیا شما را از آن نهی نکردم؟...»
پس آنان (آدم و حوّا) از شرمندگی هر دو سرشان را پایین انداختند و از گناهی که مرتکب شده بودند، از خداوند طلب عفو و بخشش نمودند و توبه کردند.
فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره / 37)
«سپس آدم از پروردگار خود کلماتی را دریافت داشت و (با گفتن آنها) توبه کرد و خداوند توبهی او را پذیرفت خداوند توبهپذیر و مهربان است».
پس از آن خداوند به آن دو امر کرد که بر زمین فرود آیند و از بهشت خارج شوند. به طوری که زمین جایگاه ایشان و فرزندانشان تا روز رستاخیز باشد.
همانطور که خداوند جایگاه ایشان را از دشمنی شیطان آگاه ساخت و به ایشان فهماند که نبرد و درگیری میان شما و شیطان وجود خواهد داشت، از لحظهای تسلیم شدن آنان در مقابل وسوسهی شیطان و خوردن میوهی درخت ممنوعه، این نبرد و درگیری آغاز گردید. اما خداوند آنان و فرزندانشان را لحظهای در مقابل ابلیس (شیطان) و یاران او رها نساخت و آنان را به وسیلهی نعمت هدایت و روشن ساختن راه، مورد رحمت خویش قرار داد.
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى(طه / 123)
«خدا دستور داد: هر دو گروه شما با هم از بهشت فرو آیید. برخی دشمن برخی دیگر خواهند شد و هر گاه رهنمود و هدایت من برای شما آمد، هر که از هدایت و رهنمودم پیروی کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد».
آدم؛ و همسرش حوّا به زمین فرود آمدند و در آنجا زندگی را آغاز کردند و آدم کلماتی را از پروردگارش دریافت مینمود که آن را توشهی راه خود میساخت و در مسیر آباد کردن زندگی از آنها بهره میگرفت و همچون چراغی در تاریکیهای راه از آن استفاده میکرد و به وسیلهی آن سختیها و ناهمواریهای زندگی را برطرف میکرد.
#ادامه_دارد
@DastaneRastan