eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.4هزار دنبال‌کننده
35.2هزار عکس
29.3هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۴۸﴾ ✨و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى را از كسى دفع نمى كند ✨و نه از او شفاعتى پذيرفته ✨ و نه از وی غرامتی گرفته مى شود ✨و نه يارى خواهند شد (۴۸) ❣سوره بقره آیه 48 ❣
⚫️گریه جبرائیل بر مصائب حضرت زینب(س) روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب(س) ، امام حسین(ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: خداوند به من خواهرى عطا کرده است . پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت. حسین(ع) پرسید: براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟ پیامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود. تا اینکه روزى جبرائیل نزد رسول خدا(ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا(ص) از علت گریه او پرسید، جبرائیل عرض کرد: این دختر (زینب) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس پدرش امیر مومنان و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن(ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد. پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب(س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا(س) از علت آن پرسید. پیامبر(ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب(س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد. حضرت زهرا(س) پرسید: اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب(س) گریه کند چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند. 📚کتاب ۲۰۰ داستان از فضایل ، مصائب و کرامات حضرت زینب(ع) ⇝ ─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─
🌸🍃🌸🍃 حضرت حق تواضع محض است و با آن همه قدرت در برابر بشر متواضع است. در قرآن بعد از کلمه «غنی» همیشه «حمید» را آورده است. یعنی بی‌نیازی که بلندمنش و دارای بخشش است. و بعد از «ذوالجلال» کلمه «و الاکرام» را ذکر کرده است. یعنی، صاحب جلال و بزرگی که دارای کرامت است و می‌بخشد. او که می‌تواند و لایق تکبر است تواضع می‌کند، پس وای بر ما که با این‌که هیچ هستیم، تکبر می‌کنیم. @DastaneRastan_ir
⚫️🏴⚫️🏴 بعد از کربلا چه گذشت.. عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رابر شتران بی جهاز سوار کردند . و امام سجاد علیه السلام را نیز با غل و زنحیر بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السلام افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند... عمر سعد به کوفه آمد .ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.  سپس سر مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود. عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.  هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد،و بسان فرماندهي که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد... : ارشاد شیخ مفید ،ج2 در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی @DastaneRastan_ir
⚫️🏴⚫️🏴 یادمون باشه ابلیس دو تا کار اساسی داره یا مأیوست میکنه یا مغرور ازش بپذیری، مأیوست میکنه ازش نپذیری، مغرورت میکنه تا بگی من آدم حسابی هستم میگه بله بله تو خیلی خوبی، تو عالی هستی مغرورت میکنه خودتو نگه دار "نه مایوس بشو، نه مغرور" بیخودی هم تواضع نکن و نگو من لیاقتِ عنایتِ پروردگار رو ندارم! برو عاشقِ خدا باش، برو ازش تشکر کن همه چیز بهت خواهد داد... تو عزیز خدایی... @DastaneRastan_ir
⚫️🏴⚫️🏴 هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید، به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند. قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد. پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، از دنیا رفته. قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنی، به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد. پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند. و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید و از آن شکایت کنید، به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند فکر کنید... زندگی، یک نعمت است. با غر زدن و نالیدن به کام خودتان و اطرافیان تلخش نکنید. @DastaneRastan_ir
✨✨✨ مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی اگر خواهی که چون #یوسف به دست آری دو عالم را درین تاریکی زندان چو یوسف باش زندانی #سنایی
📙حکایت واقعی در بنی اسرائیل زنی زیبارو بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد! درب خانه اش به روی همه باز بود، در اتاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان عابد را به دام می کشید. هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد! عابدی از آنجا می گذشت، چهره حیرت انگیز زن را مشاهده کرد و به دام هوس افتاد، پول نداشت، پارچه ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست و هنگام همبستر شدن با زن زیبارو، ناگهان چشمانش به اندام خیره کننده زن افتاد و آه از نهادش برآمد که ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی هایم از بین خواهد رفت!!رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا می ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می خورد و سخت می گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند! منبع: عرفان اسلامی اثر استاد حسین انصاریان 💢 🔥🔥👆👆 @DastaneRastan_ir
📚حڪایت خواندنی 🔴نقشه شوم زن زیبارو برای پسر جوان ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ در بلخ زنی جوان و خوش چهره ای وجود داشت که هر مردی را به گناه آلوده میکرد. روزی زن زیبا برای خرید پارچه به مغازه پارچه فروش رفت، چشمش به پسرکی که در مغازه بود افتاد و از او خوشش آمد. از پسرک خواست پارچه ها را تا خانه حمل کند. هنگامی که به خانه رسیدند درب خانه را قفل کرد و به پسر جوان گفت: میخواهم امشب را با تو سر کنم، اگر مانع شوی با دادو بیداد مردم را خبر میکنم پسرک پاک که آبروی خود را در خطر دید مجبور به قبول کردن پیشنهاد او شد. زن زیبارو پسرک را به اتاق برد ناگهان فکری به سر پسرک خطور کرد. فکر کرد یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضای حاجت از اتاق بیرون رفت، با وضع و لباس آلوده برگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی در هم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد. 📚منبع: الکنی و الالقاب، ج 1/ص 313.
⚫️🏴⚫️🏴 رؤیای حضرت سڪـینه حضرت سڪـینه علیها السلام می گوید: در یکی از شب ها که در شام بودم، خوابی دیدم طولانی. در آخر آن خواب، زنی را مشاهده کردم که دست بر سر نهاده و نالان است. پرسیدم: این بانو کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمّد رسول خدا و مادرِ پدر تو است! گفتم: به خدا، نزد او می روم و از آنچه با ما کردند، به وی شکایت می کنم. پس نزد او رفته، مقابلش ایستادم و گریستم و گفتم: مادرجان! حقّ ما را منکر شدند، جمع ما را از هم جدا کردند و حُرمت ما را نگه نداشتند! مادرجان! به خدا، پدرم حسین را کشتند! پس آن بانو به من فرمود: سکینه جان! دیگر سخن مگو که دلم را سخت لرزاندی و قلبم را پاره کردی! این پیراهن پدر تو است، آن را نگه داشته ام تا زمانی که خدا را ملاقات کنم! : ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 280 - 278 نفس المهموم، ص 217. @DastaneRastan_ir
معرفی بهترین،کانال های ایتا👇👇 ✅﷽آیه‌گرافی﷽ شیوه‌ای درنشر آیات ✅eitaa.com/ayegeraphy ✅زیبا ترین اسمی محرمی 👇 ✅eitaa.com/profilkade ✅بزرگــتـريـــن كانال و 👇 ✅eitaa.com/baklasbashim ✅بهترین‌آثار موسیقی ایران‌و جهان👇 ✅eitaa.com/music_bikalam 🎶 ✅[بیونایس] با تکساش عشقتو دیوونه کن😍👇 ✅eitaa.com/Biow_Nice ✅دنبال عکس های هستی؟!👼بیا👇 ✅eitaa.com/nini_Gogoli ✅خوشمزه ترین شیرینی های آسان پخت و ساده👇 ✅eitaa.com/shirini71 ✅خودکار نویسی‌پروفایل😍با آموزشهاش👇 ✅eitaa.com/Khat_khodkari ✅اولین کانال تخصصی خوشنویسی✍ در ایتا👆 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ هر کدوم دوست داشتید عضو شید 😊
‍ ✨💝📖💝✨ 🚫 یک‌ بام و دو هوا!!! 🚧 قرآن میگه در یک دل❤️، دو دوستیِ متضاد جمع نمیشه... ☝️ دل یا جای خداست، یا جای غیر خدا: 📖 مٰا جَعَلَ اللّٰهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ (احزاب/۴) 👈 خداوند برای هیچ کسی، در درونش دو دل قرار نداده است. 📢 خدا داره میگه با معرفتها!!! من که توی سینه‌های شما دو تا دل 💕 نذاشتم، که دلبری غیر از من داشته باشید. حواستون هست؟؟؟!!! 🗣 قابل توجه اونایی که دلشون دل نیست...💔 دلستره!!!🍾 لامصب برای همه کَف میکنه!!!!🍻 🗣 قابل توجه اونایی که دلشون دل نیست...💔 اتوبان دوطرفه ‌است!!!🛣 هر کی میاد پارک میکنه!!!!🚗🚕🚙 🗣 قابل توجه اونایی که دلشون دل نیست...💔 هتله!!!🏨 این میره🚶 اون میاد🚶، اون میاد🚶 این میره🚶!!!! ✅ یه دلش پیش خداست، نماز میخونه...🕋 ❌ یه دلش پیش نامَحرَمه، صبح تا شب داره باهاش چت میکنه...📱 ✅ یه دلش پیش امام زمانه، صبحهای جمعه میره دعای ندبه يابن‌الحسن میگه... ❌ یه دلش تو مجلس گناهه، شبهای جمعه میره پارتی و عروسی‌های مختلط... ✅ یه دلش پیش امام حسینه🕌، میره مجلس روضه با چشم گریون میاد بیرون... ❌ یه دلش تو خیابونها دنبال ناموس مَردُمه👀، با همون چشم به نامحرم نگاه میکنه... ✅ یه دلش تو حرم امام رضاست🕌، بلند میشه میره مشهدالرضا‌..✈️ ❌ یه دلش تو سواحل آنتالیا 🏖 و جزایر قناری 🏝 و... ولش کن، بگذریم... 📢 یعنی خداحافظ حسین...🖐 یعنی امام حسین! از دلِ من❤️ برو بیرون...👈 میخوام کس دیگه رو بیارم تو دلم💝... 💚📖 @ayegeraphy♥️♥️ 🌺 *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج* 🌸🍃بامنتشر کردن با لینک کانال در ثواب آن شریک باشید 🍃
✅حق شکم ✍امام سجاد علیه السلام اما حقی که شکمت بر تو دارد پس از آن به عنوان ظرفی برای جمع شدن حرام چه کم باشد یا زیاد استفاده نکن؛ بلکه حتی در خوراکی‌های حلال نیز حد اعتدال را کاملا رعایت کن و برای تقویت از خوراک استفاده کن و هیچ وقت به فکر پر کردن شکم خودت تا حلقوم و نادیده گرفتن دیگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نکن. زیرا که نتیجهٔ پرخوری تنبلی و کسالت است و تو را از خیر و صلاح و نیکویی و انجام اعمال صالحه باز میدارد؛ چنانکه نتیجهٔ زیاده روی در نوشیدن مایعات نیز سخافت و جهالت و بی‌عقلی خواهد بود. 📚رساله حقوق امام سجاد(ع)
چرا به اهل‌بیت پیامبر «آل الله» می گویند؟ آل اللّه به معنای وابستگی فامیلی نسبی به خداوند متعال نیست «سبحان اللّه عما یصفون » بلکه به این معناست که اهل بیت علیهم السلام خاندانی هستند که در بالاترین درجات قرب به خداوند تعالی قرار دارند و لذا، به خداوند بزرگ منتسب شده‌اند، مانند کلمه بیت الله، همان‌طور که خداوند جسم نیست و نیاز به خانه ندارد ولی در عین حال گفته می‌شود مسجد خانه خداست یا کعبه بیت اللّٰه است!؟ مراد از این تعابیر این است که مسجد و یا کعبه خانه ای است که منتسب به خدای تعالی می‌باشد. ⬛️
🔞ماجرای عابد بنی‌اسرائیل، بچه شیطان و زن‌بدکاره شیطان جلوی عابد آمد و شروع به نماز خواندن طولانی کرد، سجده‌های طولانی، گریه‌ها، ناله‌ها، عابد دید یک نفر از خودش موفق‌تر پیدا شده، حال بیشتری دارد. نشاط بهتری دارد، به او گفت: خوش به حالت! تو کی هستی که آن قدر حال داری، نشاط داری، توفیق داری. گفت: راستش من یک گناه کردم و بعد توبه کردم و وقتی یاد آن گناه می‌افتم، نشاط در عبادت پیدا می‌کنم، می‌خواهی مثل من شوی؟ گفت: خیلی دوست دارم، مثل تو عبادت کنم. گفت: خوب این پول را بگیر برو شهر، منزل فلان زن بدکار و گناه کن و وقتی برگشتی یاد گناهت که بیفتی حال پیدا می‌کنی، این بیچاره را اغفال کرد، عابد پول را گرفت و آمد خانه زن بدکاره پول را انداخت، گفت: پاشو گناه کنیم، زن بدکاره از زبانش استفاده مثبت کرد، گفت: در تو سیمای صالحین می‌بینم، تو اهل گناه نیستی، چرا می‌خواهی گناه کنی، گفت: حقیقت این است که یک عابدی آمده از من اعبد است و خیلی حال خوشی دارد، می‌خواهم حال او را پیدا کنم، گفتم، چطور این قدر موفق هستی؟ گفت: من یک گناه کرده‌ام، یاد گناهم که می‌افتم نشاط در عبادت پیدا می‌کنم. زن زانیه گفت: به گمانم آن بچه شیطان بوده که خواسته تو را اغفال کند، الان هم اگر بروی او را نمی‌بینی، عابد حیف است که دامنت را به گناه بعد از چند سال عبادت آلوده کنی، بلغزی، آمد دید، آن عابد نیست. فهمید بچه شیطان بوده، خواسته آلوده‌اش کند! امام صادق(ع) می‌فرماید: آن زن زانیه آن شب، شب آخر عمرش بود و به پیغمبر آن زمان خطاب آمد که بر پیکر او نماز بخوانید و او را تشییع کنید، گفت: خدایا! زن بدکاره را من بروم نماز بخوانم چرا؟ خطاب آمد چون یک بنده مرا از گناه دور کرد. زبان می‌تواند کارساز باشد و چقدر خوب است یک کلمه برای رضای خدا انسان امر به معروف کند. 📚داستانهای عبرات اموز ─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─
◼️ أَلَم یَعْلَم بِأَنَّ اللهَ یَری ◾️ سوره علق _ آیه ۱۴ 💚📖 @ayegeraphy♥️♥️
✨﷽✨ ↯↯‌ ↯↯ ⬅️ چه خوب می‌شود امروز... کسانی که مدتی است نماز نمی‌خوانند با امام حسین علیه‌السلام عهد ببندند و مجدد به خداوند برگردند و نمازخوان شوند. ⬅️ چه خوب می‌شود امروز ... بانوانی که با بی‌حجابی و لباسهای تحریک آمیز به خیابان‌ها می‌آیند با حضرت زینب سلام الله علیها عهد ببندند و با حجابِ خود به خداوند و رضای او برسند. ⬅️ چه خوب می‌شود امروز ... جوانان با حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام عهد بسته و با پاکی و عفت خود را شبيه آن حضرت نمایند و عهد ببندند از نگاه‌های حرام از این به بعد چشم بپوشند. ⬅️ چه خوب می‌شود امروز ... مادران، قصهٔ عموی مهربانِ حضرت علی‌اصغر علیه‌السلام و حضرت رقیه سلام الله علیها را بگویند که برای آب رساندن به آنان چگونه جان خود را فدا کردند. ⬅️ چه خوب می‌شود امروز... همه مردم تصمیم بگیرند به یکدیگر کمک کنند، دست نيازمندان را گرفته و به پدر و مادر خود چه از دنیا رفته‌اند و چه زنده‌اند محبت کنند. 💚📖 @ayegeraphy♥️♥️
هدایت شده از گسترده ‌"شما'
📦 صد جایزه ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ ریالی 📚 مسابقه بزرگ کتاب‌خوانی حماسه حسینی 📦 بدون قرعه‌کشی: ده جایزه پانصد هزار تومانی به کسانی که بیشترین «امتیاز معرفی» را کسب کنند. ⬇️ دانلود اپلیکیشن از لینک زیر: 👉 www.motahari.ir/app ❗️نصب اپلیکیشن و شرکت در مسابقات رایگان است. ‼️با وارد کردن کد معرف زیر در هنگام ثبت نام ۵ امتیاز هدیه بگیرید: 👇👇 Tx2XIA2e 💢 شرکت در مسابقه کاملا رایگان است.
motahari.apk
9.89M
✅ «اپلیکیشن جامع استاد مطهری» 💢 مسابقات کتابخوانی همراه با جوایز ارزنده/ دسترسی به همه کتاب‌های شهید مطهری/ جستجو در متن و فهرست کتاب‌ها/ سخنرانی‌ها/ کتاب‌های صوتی/ دوره‌های آموزش الکترونیکی ⬇️ دانلود اپلیکیشن از لینک زیر: 👉 www.motahari.ir/app ‼️با وارد کردن کد معرف زیر در هنگام ثبت نام ۵ امتیاز هدیه بگیرید: Tx2XIA2e
🔥🔞 گناه مرد و 🔞🔥 در بنی اسرائیل زنی زیبارو بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد! درب خانه اش به روی همه باز بود، دم درب خانهه می ایستاد و از این طریق مردان و جوانان عابد را به دام می کشید. هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد! عابدی از آنجا می گذشت، چهره حیرت انگیز زن را مشاهده کرد و به دام هوس افتاد، پول نداشت، پارچه ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست. هنگام همبستر شدن زن زیبارو، با شهوت شروع به درآوردن لباس ها میکند، چشمان مرد عابد به اندام خیره کننده زن افتاد و...📛🔥🔥 برای دیدن ادامه داستان کلیک کنید🔞👇 http://eitaa.com/joinchat/2711617554C879d318690
✨﷽✨ 👌 داستان کوتاه پندآموز ✍ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ، ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم .. ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ. وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ و ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ . . ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت اﺷﮑﺮﯾﺰان ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ. اﺷﮑﻬﺎﯾﺸﺎن ﺑﺮای اﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﺷﺎن ﻫﺪر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازﻩ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﺑﺪﻧﺒﺎل ﺧﺸﻨﻮدی دﯾﮕﺮی ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﻪ ﯾﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ داری ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻮ را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﺸﻨﻮد ﮐﺮدن او ﺳﻌﯽ و ﺗﻼش زﯾﺎدی اﻧﺠﺎم دﻫﯽ. ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آن ﻋﻤﻞ ﮐﺮد🌹 ✨امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «برای من به بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از بنده آزاد کردن دوست داشتنی تر است .» 📚 وسائل الشیعة ص ۲۵۱_________________
💢غیبت چیست؟ ✍ابوذر از حضرت محمد (ص) پرسید: «یا رسول الله! غیبت چیست؟» حضرت محمد پاسخ دادند:«حرفی درباره شخص غائبی بزنی که بدش بیاید» ابوذر گفت:«اگر عیبی در او باشد و من همان عیب را بگویم چطور؟» حضرت محمد فرمودند: «غیبت این است که شما، عیبی که در او هست بگویی. اگر عیبی نبود، که دیگر غیبت نیست؛ تهمت است!» 📚بحارالانوار ج۷۲ ص ۲۲۲ 💠: 💚📖 @ayegeraphy♥️♥️
💐 داستان زیبای آلزایمر مادر چمدونش را بسته بودیم ، با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک،🌸 کمی نون روغنی، آبنات، کشمش چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی … گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!” گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.” گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟” گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!” گفت: “مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول! اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!” خجالت کشیدم …! حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم. 🌷اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،🌸 راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم! زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم قرآن و نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودن! آبنات رو برداشت🌺 گفت: “بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.” دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم: 🌷“مادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن.”😔 اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت: “چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد،😊 شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!” در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد زیر لب میگفت: “گاهی چه نعمتیه این آلمیزر!!” @DastaneRastan_ir 🌸🌿🌸🌿🌸🌿
✍امام سجاد علیه السلام: ✅هر كس مؤمن گرسنه اى را طعام دهد خداوند از ميوه هاى بهشتى به او بخوراند. و هركس مؤمن تشنه اى را سيراب كند خداوند از شراب بكر و سر به مهر بهشتى سيرابش نمايد، و هر كس مؤمنى را بپوشاند خداوند از لباسهاى سبز بهشتى باو بپوشاند،و تا آن زمان كه تار و پودى از آن لباس به تن اوست پيوسته تحت ضمان و مراقبت خدا خواهد بود. 📚:امالی/م۱/ص۲۹ 💠: 🌷
” گاهی اگر آهسته بری زودتر می‌رسی“ تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و می‌خواست آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟» پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر.» تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و در دل به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند. اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصول‌ها به زمین ریخت. تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر می‌گشت یاد حرف‌های پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد. شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم @DastaneRastan_ir 🌸🌿🌸🌿🌸🌿