✅بیاحترامی به مادر، باعث سلب همه درجات میشود.
✍ یکوقت هست که انسان ممکن است خود را اهل درجات و کمالات بداند و یک عملی را مرتکب شود که مادرش از او برنجد. ممکن است خود را هم ذیحق بداند و بگوید من بر حق هستم. تو اگر بر حق هستی که جلوی مادر شأن و مقام مادر را حفظ بکنی چرا عملی انجام دادی که سبب شد این مادر برنجد؟ تمام درجات معنوی انسان را میگیرند. یک قفلی به قلب انسان زده میشود و خدا نکند به آن حد برسد که خداوند بفرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ»(بقره/٧). آنوقت دیگر هیچچیز نمیبیند و هیچچیز نمیفهمد. اینجا میشود که از علم این، بوی تعفّن به هوا بلند میشود.
📔استاد اخلاق، حاج آقا زعفری زاده
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای مهربانم .!❣
💫در این روزگار غریب تنها تو را دارم
🍂پروردگارا!
💫درهای لطف تو باز است
🍂در این روزهای معنوی
💫 دست هایم را به آسمان
🍂بلند میکنم
💫تا میوه های اجابت بچینم
🍂و می دانم دست هایم خالی
💫بر نخواهندگشت ....
🍂به یاد تو قدم در رویاهایم می گذارم
💫و در آغاز صبح دگرم
🍂فقط به تو می اندیشم
💫و تنها تو را میخوانم
🍂خدایا بهترین ها را برایمان مقدر بفرما
💖بسم الله الرحمن الرحیم💖
💞خدایا به امید تو💞
•♡ @profile_313 ♡•
#تـــلنگــر
ﺑﺮﺍۍﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻗﻠّﻪﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳـﻪڪلمه ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کرد:
ﻧﻤـﯿﺘﻮﻧــﻢ..
ﻧﻤـﯿﺪﻭﻧـﻢ..
ﻧﻤــﯿﺸــﻪ..
ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺮ ڪاﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ
ﺑـﻬﺖ ﻣـﯿﺪﻩ ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ڪه
ﺑﺨـﻮﺍﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﮐﺴﺐ ڪنۍ!! ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﻫﺮ ڪاﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺨـﻮﺍﯼ ﺧـــﺪﺍ ﺑﺮﺍﺕ
ممـڪﻦ میڪنه.. پـــــس ⇩⇩⇩
ﻣﯿــﺘﻮنی
ﻣﯿــﺪﻭنی
ﻣﯿــــشه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تلنگر
کارگردان دنیا خداست! مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست... سالم است یا بیمار ... مهم اینست که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده! نباید از سخت بودن نقش گله مند بود... چرا که سخت بودن نقش: نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر هست ...
امیدوارم خوش بدرخشیم !
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅حکایت جوان خدا ترس
✍سلمان یکی از یاران پیامبر ص تعریف کرده : روزی از بازار آهنگران کوفه می گذشت. جوانی نقش زمین شده بود و مردم دورش را گرفته بودند. سلمان از گرمای کوره ها، عرق از پیشانی اش سرازیر بود. هر کس درباره جوان سخنی می گفت.یکی می گفت: دچار تشنج شده است. دیگری می گفت: جن زده شده است.
سلمان از میان جمعیت گذشت و کنار جوان نشست. او چشم خود را از هم گشود و گفت: من هیچ کسالتی ندارم، ولی اینان گمان می کنند بیمارم. با شگفتی پرسید: پس چرا از حال رفتی و بر زمین افتادی؟ گفت: از بازار می گذشتم، صدای چکش های آهنین بر آهن های گداخته، مرا به یاد سخن خدا انداخت
🔥که فرمود:
((و لهم مقامع من حدید)) حج/21 یعنی: و برای دوزخیان، گرزهایی آهنین است.
📚ترجمه تفسیر المیزان ج16 ص399
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍خدایا!
شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگ است! بی نیاز کن کسی را که به درگاهت نیازمند است! امیدوار کن کسی را که ناامید به آستانت آمده! بگیر دستانی که اکنون بسوی تو بلند است!
مستجاب کن دعای کسی که با اشکهایش تو را صدا می زند! حامی آن دلی باش که تنها شده است! با دستهای مهربانت ، با تمام قدرت و عظمت و تواناییت. ببار رحمتت را بر بندگانت ...
💥آمین اى مهربان ترين ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تلنگر
زغال هاي خاموش را
کنار زغال هاي روشن ميگذارند
تا روشن شود
چون همنشيني اثر دارد
ما هم مثل همان زغال هاي خاموشيم
اگر کنار افرادي بنشينيم
که روشنند
که گرما و حرارتي دارند...
ما هم به طبع آن ها
نور و حرارت و گرما پيدا ميکنيم.
پس آدمی انتخاب کنید
که بشما انرژی ببخشد!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨❣التماس دعاء یعنی چه؟
💠•☜ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮسی ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺎ ﺯﺑﺎنی ﺩﻋﺎ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی ﺗﺎ ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﻮﺩ!
💠•☜ﻣﻮسی ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ : ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮ
ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪ، ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی !!
.
✨و این است فلسفه ی التماس دعا✨
💔در این روز ها و شب ها
نگاهمان ﺑﻪ ﺩﻋﺎهاﯾﺘﺎﻥ است...
التماس دعا✨
❤️🍃
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅ عبد خـدا باشید ✅
✍اگر عبد خدا باشيد آزاد ، آرام و شجاع هستيد ،در زندگي خود عزيز بوده و رشد مي کنيد . براي اينکه عبد خدا باشيم بايد به سوره ي فرقان مراجعه کرده و ويژگي هاي اين افراد را ببينيم . اگر همه ي اين مجموعه رعايت شود انشاء الله ما عبد خدا مي شويم . در روايت داريم که امام کاظم (ع) از مقابل خانه اي عبور مي کردند که از آن صداي موسيقي شنيده مي شد . از کنيزي که مقابل آن خانه بود سوال کردند : اين خانه ي چه شخصي است ؟ آن کنيز اسم صاحب خانه را گفت . سپس پرسيدند : عبد است يا آزاد است ؟ کنيز فکر کرد که منظور امام اين است که برده است يا ارباب. در جواب امام گفت که آزاد است . امام فرمودند : اگر عبد بود اين کارها را نمي کرد . وقتي اين عبارات را به بُشر که صاحب خانه بود گفتند ، تکاني خورد . به دنبال امام کاظم (ع) رفت و تحول يافت. واقعاً اگر کسي عبد خدا باشد تقيد ديني دارد . اين تقيد مانع انحراف و سقوط براي فرد است . اگر تقيد در هر کاري نباشد عالم از هم پاشيده مي شود . تقيد يعني مديريت بر روي برنامه هاي زندگي انسان . اگر کسي عبد خدا باشد از همه چيز آزاد است. رسول خدا (ص) فرمودند که در اين ماه شعبان من را با عبادت ياري کنيد . در صلوات شعبانيه هم به اين موضوع اشاره مي کنيم که اين ماهي است که در آن پيامبر تلاش زيادي در عبادت و روزه داشتند . در حديثي آمده که منادي در اول ماه شعبان ندا مي دهد که اي بندگان خدا ماه شعبان رسيده ، ماهي که متعلق به پيامبر است، آن حضرت را در اين ماه ياري کنيد .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✍فلانی رو میشناسی ؟
نه کیو میگی ؟
همون پسر کچله
همون دختر چاقه
همون لاغر مردنیه
همون عینکیه
همون پسر سیاهه
همون دختر مو وزوزیه
همون یارو درازه
همون که پاش میلنگه
همون صورت جوش جوشیه
همون لپ قرمزه
همون یارو پشمالوئه
کاش این عادت ناپسند را ترک کنیم و عیب های ظاهری هر آدمی را به جای هویتش قرار ندهیم . هیچ انسانی ظاهر بی عیبی ندارد و هیچ اختیار و انتخابی هم برای آن نداشته است.
اگر خوب نگاه کنیم یک یا چند تا از این ایرادها ممکن است شامل حال خودمان هم باشد . چه خوب می شود آدم ها را با اسم واقعی و نکات مثبت شخصیتشان بشناسیم و صدا کنیم و این فرهنگ زیبا را به فرزندانمان هم یاد بدهیم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تـــلنگــر
ﺑﺮﺍۍﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻗﻠّﻪﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳـﻪڪلمه ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کرد:
ﻧﻤـﯿﺘﻮﻧــﻢ..
ﻧﻤـﯿﺪﻭﻧـﻢ..
ﻧﻤــﯿﺸــﻪ..
ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺮ ڪاﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ
ﺑـﻬﺖ ﻣـﯿﺪﻩ ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ڪه
ﺑﺨـﻮﺍﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﮐﺴﺐ ڪنۍ!! ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﻫﺮ ڪاﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺨـﻮﺍﯼ ﺧـــﺪﺍ ﺑﺮﺍﺕ
ممـڪﻦ میڪنه.. پـــــس ⇩⇩⇩
ﻣﯿــﺘﻮنی
ﻣﯿــﺪﻭنی
ﻣﯿــــشه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✍چند شب پيش عنکبوتی را كه گوشهی اتاق خوابم تار تنيده بود، ديدم. خیلی آرام حركت میكرد. گويی مدتها بود كه آنجا گير كرده بود و نمیتوانست برای خودش غذايی پيدا كند. با لحنی آرام و مهربان به او گفتم: «نگران نباش كوچولو، الان از اينجا نجاتت ميدم!» يک دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی كردم به آرامی عنكبوت را بلند كنم و در باغچهی خانهمان بگذارمش. اما مطمئنم كه آن عنكبوت بيچاره خيال كرد من میخواهم به او حمله كنم! چون فرار كرد و لابهلای تارهايش پنهان شد. به او گفتم: «قول ميدم به تو آسيبی نزنم.»
سپس سعی كردم او را بلند كنم. عنكبوت دوباره از دستم فرار كرد و با سرعت تمام مثل يک توپ جمع شد و سعی كرد لابهلای تارهايش پنهان شود. ناگهان متوجه شدم كه عنكبوت هيچ حركتی نمیكند. از نزديك به او نگاه كردم و ديدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد كه خودش را كشته است. بسيار غمگين شدم. عنكبوت را بيرون بردم و داخل باغچه كنار يك بوته گل سرخ گذاشتم. به نرمی زير لب زمزمه كردم: «من نمیخواستم به تو صدمهای بزنم، میخواستم نجاتت بدهم. متاسفم كه اين را نفهميدی!» درست در همان لحظه فكری به ذهنم خطور كرد. از خودم پرسيدم آيا اين همان احساسی نيست كه خداوند نسبت به من و تمامی بندگانش دارد؟! از اينكه شاهد دست و پا زدن و دردها و رنجهای ماست آزرده میشود و میخواهد مداخله كند و به ما كمك كند و ما را از خطر دور كند اما مقاومت میكنيم و دست و پا میزنيم و داد و فرياد سر میدهيم كه: «كه چرا اينقدر ما را مجبور ميکنی كه تغيير كنيم؟»
🔺 شايد هر كدام از ما مثل همان عنكبوت كوچك هستيم كه تلاش ديگران را برای نجات خودمان حمله تلقی میكنيم و متوجه نيستيم كه اگر تسليم خدا شده بوديم و اينقدر دست و پا نمیزديم تا چند لحظهی ديگر خود را در باغچهای زيبا میديديم.
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
⚜حکایتهای پندآموز⚜
🔻نماز بیوضو🔻
✍فردی تعریف می کرد که در وضو خانه مسجد شاهد بودم امام جماعت از دستشویی بیرون آمد و یکراست به محراب مسجد رفت و بدون وضو نماز خواند!! از آن مسجد بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم! از آن به بعد به همه دوستان و آشنایان گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید چون امام جماعت آن آلزایمر گرفته!! و نماز بی وضو می خواند!!
این رویداد گذشت تا یک زمان به علت بیماری؛ آمپولی تزریق کردم و هنگام نماز با خود گفتم یکبار دیگر محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از طهارت لباس و بدن اطمینان داشته باشم. وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده نماز شدم؛ گویی به من الهام شد:
شاید آن روز هم امام جماعت مسجد؛ مشابه من به قصد دیگری وارد دستشویی شده است. از خودش این را پرسیدم. حرفم را تایید کرد.
💥اما چه فایده من آبروی او را پیش افراد زیادی برده بودم!
📚مجموعه شهرحکایات
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
⛔️بد اخلاقی
✍ﻣﺮﺩﯼ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ و ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺑﻮﺩ! ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎیی ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺖ! ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻍ زن ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺵ ﺑﺒﺮﻡ؛ ﭘﺲ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﭼﺎﻩ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻟﮕﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﭼﺎﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ! ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺯن ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺮﺩﻩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍیی ﺍﺯﺗﻪ ﭼﺎﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ: ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ؛ ﻣﻦ ﻣﺎﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﯼ!
ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﻢ. ﻣﺮﺩ ﻃﻨﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﭼﺎﻩ ﺍﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ. ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭘﻮﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻭ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻢ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽﺩﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﯿﺎیی؛دﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ. ﻣﺎﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺟﺎﺭ ﺯﺩﻧﺪ ﺍﮔﺮﮐﺴﯽ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ، ﻫﺰﺍﺭ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. مرد ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ؛ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﮑﻪ ﻃﻼﺷﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺧﺒﺮ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥﺩﺧﺘﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺩﻧﺒﺎﻝ همان مرد ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ.. ﻣﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﻣﺎﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ. مرد ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ؛ﻓﻘﻂ ﺁﻣﺪﻡ ﺑﮕﻢ همسرم ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ! ﻣﺎﺭ،ﺗﺎ این ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ. اخلاق بد همه را فراری میدهد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
👌 داستان کوتاه پند آموز
✰ سنــــگــــ ریــــزه ✰
✍ شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد. چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد. بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید. چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد. مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد. دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود.
⇱ مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
⚜حکایتهای پندآموز⚜
🔻نماز بیوضو🔻
✍فردی تعریف می کرد که در وضو خانه مسجد شاهد بودم امام جماعت از دستشویی بیرون آمد و یکراست به محراب مسجد رفت و بدون وضو نماز خواند!! از آن مسجد بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم! از آن به بعد به همه دوستان و آشنایان گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید چون امام جماعت آن آلزایمر گرفته!! و نماز بی وضو می خواند!!
این رویداد گذشت تا یک زمان به علت بیماری؛ آمپولی تزریق کردم و هنگام نماز با خود گفتم یکبار دیگر محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از طهارت لباس و بدن اطمینان داشته باشم. وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده نماز شدم؛ گویی به من الهام شد:
شاید آن روز هم امام جماعت مسجد؛ مشابه من به قصد دیگری وارد دستشویی شده است. از خودش این را پرسیدم. حرفم را تایید کرد.
💥اما چه فایده من آبروی او را پیش افراد زیادی برده بودم!
📚مجموعه شهرحکایات
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✍فلانی رو میشناسی ؟
نه کیو میگی ؟
همون پسر کچله
همون دختر چاقه
همون لاغر مردنیه
همون عینکیه
همون پسر سیاهه
همون دختر مو وزوزیه
همون یارو درازه
همون که پاش میلنگه
همون صورت جوش جوشیه
همون لپ قرمزه
همون یارو پشمالوئه
کاش این عادت ناپسند را ترک کنیم و عیب های ظاهری هر آدمی را به جای هویتش قرار ندهیم . هیچ انسانی ظاهر بی عیبی ندارد و هیچ اختیار و انتخابی هم برای آن نداشته است.
اگر خوب نگاه کنیم یک یا چند تا از این ایرادها ممکن است شامل حال خودمان هم باشد . چه خوب می شود آدم ها را با اسم واقعی و نکات مثبت شخصیتشان بشناسیم و صدا کنیم و این فرهنگ زیبا را به فرزندانمان هم یاد بدهیم
↶【به ما بپیوندید 】↷
________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•