🌸🍃🌸🍃
به بهلول گفتند:
میخواهی قاضی شوی؟
گفت: نه!
گفتند: چرا؟
گفت: نمی خواهم نادانی میان دو دانا باشم زیرا شاکی و متهم اصل ماجرت را می دانند و من ساده باید حقیقت را حدس بزنم..!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
شش کار را مخفی انجام دهید تا کـه سعادتمنـد شوید :
❶ در حضور فقیر ، دم از مـال و منـالــت نـزنیم
❷ در حضور بیمار سلامتیت را به رخش نکشیم
❸ در حضور ناتوان هیچ وقت قدرت نمایی نکنیم
❹ در برابر غصهدار بر هیچچیز خوشحالی نکنیم
❺ در برابر زندانی آزادیت رو جلوه نمایی نکنیم
❻ در برابر یتیم از نعمت پـدر و مادرت نگـوئیم
سه چیز را خداوند زیبا توصیف کرده است
صبر جمیل : صبر زیبا
هجر جمیل : هجرت زیبا
صفح جمیل : بخشیدن و گذشت زیبا
صبری که در آن شکایت نباشد ..
هجرت و ترک کردن حرامی که در آن اذیت کردن کسی نباشد ..
بخششی که بعد از آن کنایه و طعنه نباشد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت ، استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد
استاد به او گفت :
آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : "اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید"
غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند!
استاد به شاگرد گفت : "همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه "
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
اتفاقی ترسناک در کرمان🔞
زوج جوانی که چندسالی بود ازدواج کرده بودند توانستند یک خانه کلنگی و قدیمی بخرند و در آن ساکن شوند. پس از گذشت چندین روز زن جوان متوجه شد غذاهایی که از شام باقی می ماند و در یخچال گذاشته می شوند خورده می شوند!
ابتدا فکر میکرد کار همسرش باشد ولی با اینحال باورکردنی نبود یک نفر شب هنگام بتواند با شکم سیر دوباره غذا بخورد!
یک شب که مقدار زیادی غذا در یخچال خورده شد زن از شوهرش پرسید آیا غذای دیشب را خودت خورده ای؟! شوهر انکار کرد و گفت که من دیشب با شکم سیر در کنار خودت خواب بودم و اصلا سمت یخچال نرفتم‼️
زن قضیه را برای شوهرش تعریف کرد و تصمیم گرفتند شب را در جایی در اتاق پنهان شوند و ببینید غذاهای درون یخچال چگونه و توسط چه چیزی خورده می شوند..
شب هنگام شد، زن و شوهر مخفی شدند بعد از گذشت نیم ساعت ناگهان صدای باز شدن درب حمام شنیده شد ....
ناگهان یک گربه سیاه اومد و در عین ناباوری دریخچال را باز کرد و غذاهارو خورد😭وقتی آنها را دید😰 به سمتشان رفت آنها نیز فرار کردند 🏃♂🏃♀😢
حمام یک پنجره کوچک داشت که همیشه باز بود کسی فکر نمیکرند بتونه از اونجا وارد بشه ولی شد و تمام گناهانش بر گردن شوهر میوفتاد🤦♂🤦♀
🇯🇴🇮🇳 ↯
🌍 @ajaaeb😨♡🍂
🌸🍃🌸🍃
دو چیز را فراموش نکن:
یاد خدا و یاد مرگ!
چهارچیز را نگه دار:
گرسنگیت را سرسفره دیگران،
زبانت را در جمع،
دلت را سر نماز
و چشمت را در خانه دوست.
#لقمان_حکیم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
دزدی کیسه ی زری به سرقت برد. هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد و دید کاغذی در آن است که نوشته:
خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت فرما.
اندکی اندیشه کرد و سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند.
دوستانش اعتراض کردند و او پاسخ داد:
آن مرد دعائی کرده و در این دعا به خدا اعتماد نموده ، من دزد دارایی او بودم و نه دزد دین او.
اگر کیسه را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#حکایتی_از_گلستان_سعدی
مردم آزاری را حکایت کنند که سنگی بر سر صالحی زد درویش را مجال انتقام نبود سنگ را نگاه همی داشت تا زمانی که ملک را بر آن لشکری خشم آمد و در چاه کرد درویش اندر آمد و سنگ در سرش کوفت.
گفتا: تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی؟
گفت: من فلانم و این همان سنگست که در فلان تاریخ بر سر من زدی.
گفت: چندین روزگار کجا بودی؟
گفت: از جاهت اندیشه همی کردم، اکنون که در چاهت دیدم فرصت غنیمت دانستم!
ناسزایی را که بینی بخت یار
عاقلان تسلیم کردند اختیار
چون نداری ناخن درنده تیز
با ددان آن به که کم گیری ستیز
هر که با پولاد بازو پنجه کرد
ساعد مسکین خود را رنجه کرد
باش تا دستش ببندد روزگار
پس به کام دوستان مغزش بر آر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
‼️ توجـــه توجـــه ‼️
این پست #هیچ وقت پخش نشد👆🏻👆🏻🤨
میخوای بدونی چرا ⁉️
میخوای پستشو #ببینی ⁉️
اگه میخوای عضو چنل پایین شو👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/733872190C5e78eab708
هدایت شده از
َ
کانال سوتی های کلاس آنلایـن 😂👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/4244832270C1b9603aec8
https://eitaa.com/joinchat/4244832270C1b9603aec8
ِبیا از خنده با ویساش بترکی😂🤦🏼♀
مشکلات مدرسه مجازی😂👅
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ، ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ!
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﻱ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻱ!
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ می دﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ!
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ!
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ!
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ می کنند ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ…
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
معروف است که یکی از خطیبان بزرگ یونان باستان در یازده سالگی لکنت زبان داشت و همه او را مسخره می کردند زیرا او نمی توانست حرف “ر” را تلفظ کند و در حرف “ر” می ماند و همین امر موجب می شد مردم او را مسخره کنند. تا این که در سن بیست سالگی به یکی از عنوان بزرگ ترین سخنرانان در یونان مطرح گردید.
علت معجزه و موفقیت او فقط به خاطر این بود که اصلا در سخنرانی هایش از حرف “ر” استفاده نمی کرد. او بیش از ۱۸۰۰ سخنرانی انجام داد که در هیچکدام از حرف “ر” استفاده نکرد. از او علت موفقیتش را پرسیدند.
او در جواب گفت؛ در نوجوانی من عاشق دختری بودم و او به من گفت؛ اگر مرا دوست داری و عاشق من شدهای دو شرط دارد یکی باید یک سخنران ماهری شوی و دیگر باید هرگز از حرف “ر” استفاده نکنی من هم با تمرین و علاقه ای که به او داشتم موفق شدم.
و عشق چنین میکند..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍂🍂🍂🍂
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳حتما حتما تا آخر با دقت ببینید📑📄
صحبت های تولید کننده داروی 💊 تازه تولید شده ایرانی 👨🏻💼
🔈این دارو بهترین کارایی رو برای افراد بالای ۳۰ سال داره‼️😱😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا زيباست👇🏻👇🏻👇🏻
تصادف هم كه ميكنی
مقصر باشى يا نباشی
بايد افســر بياد...
كروكی بكشه....
صحنه ی تصادف رو تحليل كنه...
شرايطِ جسميه راننده هارو ارزيابی كنه...
خسارت بدى ...
خسارت بگيری...
شهر هـرت نيست كه
حالا تو حساب كن كه دل بشكوني...
به همين راحتى ...؟
بزنی و بری...؟
بی خسارت...؟
بی دغدغه...؟👌🏻
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍂🍂🍂🍂🍂
یکی از عزیزان این شبهه را مطرح نموده است:
⬅️⬅️⬅️ سلام علیکم.آیا این درست است که ملحدین میگویند ابراهیم نبی علیه سلام با خواهرش ساره ازدواج کرده؟ممنون میشم توضیح بدین
🌻🌻🌻پاسخ:
خیر،خودتان ماجرا را مطالعه بفرمایید تا به خوبی بدانید ملحدان از چه فریبی استفاده کرده اند
قحطی، خشکسالی و گرانی سرزمین شام را فرا گرفت و زندگی بر مردم آن دیار تنگ شد و از اینرو ابراهیم همراه با همسرش ساره به سمت مصر کوچ کرد و وارد آن سرزمین شد؛ در آن زمان زمامدار و فرمانروای مصر یکی از پادشاهان عرب عمالیق بود که مدت زمانی ملک آن سرزمین را تحت سلطه خود داشتند.
ساره از زيبایی خیره کنندهای برخوردار بود و یکی از ملازمان نزدیک شاه که مرد بداندیشی بود، خبر زيبایی او را به شاه رساند و شاه را فریفتهی زيبایی و جمال ساره نمود و دست یافتن به او را به شاه توصیه نمود و این توصیه موافق رغبت و هوای نفس خود پادشاه واقع شد و در نتیجه، ابراهیم را نزد خود خواند و پس از حاضر شدن ابراهیم، از او پرسید که چه رابطهای بین او ساره وجود دارد. ابراهیم با زيرکی خاص به مقصود و منظور پادشاه پی برد و ترسید که اگر به او بگو ساره همسرش میباشد، شاه درصدد نابودی و از میان برداشتن او برآید تا از دست او خلاص شده و ساره را از آن خود نماید، از اینرو به پادشاه گفت: او خواهر من است؛ و خواهر همان گونه که نسبی است میتواند دینی، زبانی و انسانی نیز باشد.
شاه بهگمان اینکه ساره شوهر نکرده است، دستور داد او را به قصرش بیاورند و در یکی از اتاقهای آن جای دهند، ابراهیم نیز به سوی همسرش بازگشت و او را از داستانش باخبر نمود و از او خواست که سخنانش را تصدیق و تایید نماید و سپس او را به خداوند و نظارت و رعایت او سپرد تا از او محافظت نماید.
ساره را به قصر شاه داخل نمودند و او را با لباسهای زببا و فاخر زينت دادند، اما او به این زرق و برق و ناز و نعمت فریبنده اعتنایی نداشت و به نعمت پیرامونش و نیز دارایی پادشاه و رفاه زندگی کوچکترین توجهی نکرد و هیچ کدام از اینها نتوانست که وفا به شوهر و تعلق به دینش را از یاد ببرد و به گوشهای دور از اتاق رفت و با غم و اندوه و افسردگی زياد در آنجا بر روی زمین نشست.
هنگامي که پادشاه به ساره روی آورد و بیقراری و اندوهش را مشاهده نمود، کوشید که از اندوهش بکاهد و وی را از تنهایی در بياورد و غصهاش را برطرف سازد که ناگاه ساره از جا پرید و شاه در حالی که در درون خود اضطراب شدید و در دل خود ترس و لرزی احساس ميکرد، از ساره روی برگرداند و بار دیگر خواست که به او روی آورد، دوباره پریشان حال شد و اضطرابش به او بازگشت، از اینرو به شدت از ساره احساس ترس و هراس نمود و به بستر خود بازگشت و در خواب عمیقی فرو رفت و خوابی دید که از آن، حقیقت بر او روشن شد و راه درست را از آن دريافت و بر او معلوم گشتکه ساره شوهر دارد و باید از او دست بردارد و وی را به حال خود بگذارد و نیت بدی به او نداشته باشد و از روی گناه به او نزدیک نشود.
هنگامی که شاه از این خواب بیدار شد، دید که چارهای جز آزاد کردن ساره ندارد، پس او را آزاد و کنیزکی به نام هاجر به او هدیه کرد تا خدمتکارش باشد و او را تسلیم شوهرش تمود.
آیا محنتی شدیدتر و فتنهای بزرگتر از این دیدهاید؟ مرد غریبی برای کسب روزی وارد سرزمینی بشود و در آنجا زنش را از او بگیرند و بین او و خانوادهاش جدایی بیندازند! اما آنکس که ابراهیم را از آتش و شعلههای سوزان آن نجات داده بود، او را از بدنامی و بیآبرويی محافظت نمود و از ستم و تجاوز دیگران نجاتش داد.
قصههای قرآن، محمد احمد جاد المولی، ترجمه صلاح الدين توحيدی، ويراستار عثمان نقشبندی، چاپ اول 1387، انتشارات كردستان
ملاحضه می کنید که ابراهیم برای چه هدفی این را گفت.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
🌿🌺﷽🌿🌺
🔰در سالی که قحطی شده بود و مردم زانوی غم بغل گرفته بودند، عارفی غلامی را دید که شادمان است. به او گفت: چطور در چنین وضعی شادی می کنی؟
غلام: من غلام اربابی هستم که چندین گَله دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا میدهد، پس چرا غمگین باشم وقتی به او اعتماد دارم؟
🔸عارف میگوید: از خودم شرم کردم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.
#حکایت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌍#زمان_بعد_از_ظهورآقا صاحب الزمان
#بسیار_شنیدنی
✨لباس اقا امام زمان همان لباس حضرت علی ع
✨پناه بردن امت پیامبر به آقا صاحب الزمان
✨شدت شوق مردم اخرالزمان از دیدن حضرت مهدی عج
✨هزار ودویست سال انتظار
🌸 اللهم عجل لوليك الفرج
#یا_مهدی
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌹
#در_ثواب_انتشار_شریک_باشید
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•