مادرم گوشی اندرويد ندارد
ولی همیشه در دسترس ماست
از بازار هیچ گزینه ای را دانلود نمی کند
ولی با زنبیل هنوز نان داغ را برای صبحانه تهیه می کند.
محبتش همیشه بروز است
تب کنم، برایم می میرد
هرگز بی پاسخم نمی گذارد
درد دلم را گوش می دهد
سایلنت نمی کند
دایورت نمی کند
تا ببیند سردم شده؛
لایک نمی کند
پتو را به رویم می کشد.
مادرم گوشی اندروید ندارد
تلفن ثابت خانه ی ما به هوای مادرم وصل است هنوز
من بیرون باشم دلشوره دارد
زنگ می زند.
ساعت آف مرا چک نمی کند
فقط غر می زند
که مبادا چشم هایم درد بگیرد.
فالوورهای مادرم
من، خواهرها و برادرهایم هستیم.
اینستاگرام ندارد
ولی هنوز دایركت ما بچه ها با مادرمان همان فضای آشپزخانه است
و درد دل هایی از جنس مادرانه.
ولی مادرمان چند سالی است خیلی تنهاست
چون ما گوشی مان اندروید است
بله ما اینترنت داریم
تلگرام داریم
واتساپ داریم
اینستاگرام داریم
کلا کار داریم
وقت نداریم
"یک لحظه صبر کن" شده جواب ما به مادر وقتی صدایمان می زند
چقدر این مادرها مهربانند
من در عجبم با چقدر صبر و تواضع و مهر و محبت
میتوان " مادر " بود؟🍃🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💞🍃حکایتی_آشنا_و_شنیدنی...
🍀مورچه کوچکی بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر میشد و بلافاصله کار خود را شروع میکرد.
مورچه خیلی کار میکرد و تولید زیادی داشت و از کارش راضی بود.
سلطان جنگل (شیر) از فعالیت مورچه که بدون رئیس کار میکرد، متعجب بود.
🍃شیر فکر می کرد اگر مورچه می تواند بدون نظارت این همه تولید داشته باشد، به طور مسلم اگر رئیسی داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت.
بنابراین شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارشات خوب مشهور بود، به عنوان رئیس مورچه استخدام کرد.سوسک در اولین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد.
سوسک همچنین به همکاری نیاز داشت که گزارشات او را بنویسد و تایپ کند. سوسک بدین منظور و همچنین برای بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یک عنکبوت استخدام کرد.
🌿شیر از گزارش های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که توسط مورچه صورت می گیرد، استفاده کند تا شیر بتواند این نمودارها را در گزارش به مجمع مدیران جنگل به کار برد. سوسک برای انجام امور یک کامپیوتر و پرینتر لیزری خریداری کرد.
سوسک برای اداره واحد تکنولوژی اطلاعات یک زنبور نیز استخدام کرد.
مورچه که زمانی بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می کرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعددی که وقت او را میگرفت دوست نداشت.شیر به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می کرد، بکار گمارد.
🍀این پست به ملخ داده شد.
اولین کار ملخ خریداری یک فرش و صندلی برای کارش بود.
ملخ همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که آنها را از اداره قبلی خودش آورد تا به او در تهیه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها کمک کند. محیطی که مورچه در آن کار می کرد، حال به مکانی فاقد شور و نشاط تبدیل شده بود. دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند.
با مطالعه گزارش های رسیده شیر متوجه شد که تولیدات مورچه کمتر از قبل شده است.
🍃بنابراین شیر یک جغد با پرستیژ را به عنوان مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریت داد تا امور را بررسی کرده، مشکلات را مشخص و راه حل ارائه نماید. جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیه نمود و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است.
و باید تعدیل نیرو صورت گیرد.
و بنابراین شیر دستور داد که مورچه را اخراج نمایند زیرا مورچه دیگر انگیزه ای برای کار نداشت.
چه حکایت آشناییست...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍💎روزی که به دخترت یاد دادی تا ازدواج نکرده تنها سفر نره، تنها زندگی نکنه، اون لباسی که دوست داره نپوشه، اونجوری که دوست داره نخنده، اون حرفی که تو دلشه نزنه و...
همون روز به دخترت یاد دادی که جنس درجه دو باشه! چون دختره!!
همون روز اونو به این باور رسوندی که برای زندگی کردن به یک انسانی از جنس مخالفش نیاز داره تا خوشبخت باشه ...
همون روز پر پرواز دخترت رو شکستی و اون رو آماده کردی که برای یک عمر با باور درجه دو بودن زندگی کنه!
و امروز به سختی میشه اینجور خانم ها رو به باور برابری رسوند و قانون برابری رو بهشون آموزش داد...
در عادلانه ترین جامعه کماکان در باور جنس درجه ی دو بودنشون به زندگی ادامه میدن!
هنوز به مرد به چشم یک نردبان نگاه میکنند تا به آرزوهای دست نیافتنیشون برسند...
و من هنوز نمی دونم چطور می شه به این دسته از خانم ها تفاوت بین عشق و نردبان رو توضیح داد!
چطور میشه اعتماد بنفس به یغما رفته شون رو دوباره بازسازی کرد و چطور میشه ازشون یک انسان سالم و مستقل ساخت...!!!
☑️ دکتر هلاکویی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خاطره ای زیبا از زندگی شخصی دکتر الهی قمشه ای:
هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روانشناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه!
🖌الهی قمشه ای
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸 چند تا نصیحت مهم و خوشمزه
👌 توو زندگیت مثل قیمه نذری باش
که دیگران برای بدست آوردنت از جون و دل مایه بذارن
👌 توو زندگیت مثل فسنجون باش
که هر کسی وسعش نرسه بخورتت...
👌 توو زندگیت مثل نیمرو باش نه املت
که واسه خودت دوست داشته باشن نه گوجت..
👌 توو زندگیت مثل پیاز باش
که حتی در حال خورد شدنم اونقدر قویه که اشک همرو در میاره
👌 توو زندگیت مثل خیار باش
هر وقت خوبی کردی یه تلخیم بکن که پررو نشن..
👌 توو زندگیت مثل آبگوشت باش
که با سیلی صورتش سرخ نگه داشته همش نخود و لوبیاس ولی اسمش آبگوشت نه آب نخود...
👌 توو زندگیت مثل پشمک باش
که بر خلاف اسمش خیلی خوشمزه ونرمه
👌 توو زندگیت مثل انار باش
همیشه در هر شرایطی نظم و دیسیپلین داشته باش..
👌 توو زندگیت مثل قرمه سبزی باش
که بوی حضورت همه جا رو پر کنه...
👌 همیشه خوشمزه باشید..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
࿐༅♡༅࿐
🕊 #سخن_عارفان
📌غفلت از #مرور_ایام
⭕️ هر «روز» در قیامت گواهی است بر اعمال انسان...
🌼امام صادق (علیه السلام) به نقل از آبای گرامشان در روایتی همه فهم، فرمودند:
هیچ روزی نیست که بر فرزند آدم وارد میشود مگر اینکه آن روز به او میگوید:
"من برای تو روزی نو و جدید هستم! من نوروزم! من برای تو روز نویی هستم! و من، یعنی زمان، نسبت به تو گواهی دهنده هستم!
در من عمل خیر انجام بده، من در روز قیامت نسبت به اعمال تو شهادت میدهم و تو بعد از این هیچگاه مرا نخواهی دید مگر در روز قیامت..."
《وسائلالشیعه/ج16/ص99》
🔰 زمانها میگذرد و همه آنها برای انسان گواه هستند. اینطور نیست که ما فکر میکنیم! اعمال و کردار ما در زمان #محو نمیشود، بلکه همه آنها ثبت میگردد.
به تعبیراتی که در روایات آمده است توجّه کنید! دارد که ایّام و روزها بر انسان #شهادت میدهند و روز جدید که میآید زبان حالش با انسان این است که:
👈در من، عمل #خیر انجام بده؛ چرا که من در روز قیامت بر اعمال تو شهادت میدهم.
#حاجآقامجتبیتهرانیره
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود…
سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد، ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.. نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد. زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد
"این داستان زندگی ماست"
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز
میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق
میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی
کنیم، اما فرصتها ازدست میروند وگاهی
شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد..
شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بریک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌙
کَیْفَ انْسیکَ
وَ لَمْ تَزَلْ ذاکِری
وَ کَیْفَ الْهُو عَنْکَ
وَ انْتَ مُراقِبی...
چگونه
فراموشت کنم
در حالی که تو
پیوسته به یاد منی؟
و چگونه از تو غافل شوم
در حالی که تو مراقب منی؟ 🤍🍃
#مناجات✨
#دلمبهیادتآرومهخدا💖
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴حقه های شیطان برای گول زدن!
✳️روزی حضرت موسی برای مناجات به کوه طور می رفت و شیطان هم در پی او رفت.
🌷یکی از فرشتگان شیطان را نهیب زد و گفت: از دنبال موسی برگرد که او کلیم خداست
🔥شیطان گفت: چنان که پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فریفتم از موسی هم امید دارم که چنین شود.
🌸حضرت موسی علیه السلام متوجه شد.
🔥شیطان گفت: ای موسی تو را شش پند بیاموزم؟
حضرت موسی فرمود: خیر. من احتیاج ندارم از من دور شو.
✨جبرئیل نازل شد و گفت: ای موسی صبر کن و گوش بده،او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد.
🌸موسی علیه السلام ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو ،
شیطان گفت: 👺
1⃣در وقت دادن صدقه به یادم باش و زود صدقه بده که ممکن است زود پشیمانت کنم گرچه آن صدقه کم و کوچک باشد،
🔆 چون ممکن است همان صدقه کم تو را ازهلاکت نجات دهد و از خطر حفظ نماید.
2⃣ ای موسی با زن بیگانه و نامحرم خلوت نکن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فریفته و به فتنه می اندازم و وادار به زنا می کنم.
3⃣ای موسی در حال غضب به یادم باش زیرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار می نمایم و آرزو می کنم که اولاد آدم غضب کند تا من مقصودم را عملی سازم.
4⃣به چیزهایی که خداوند ازآنها نهی کرده نزدیک نشو چون هر کس به آنها نزدیک شود من او را به حرام و گناه می اندازم.
5⃣در دل خود فکر گناه وکار خلاف راه مده چون اگر من دلی را چرکین دیدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم ، تا آن کار خلاف را انجام دهد.
6⃣اما تا خواست که ششم را بگوید جبرئیل حضرت موسی(علیه السلام) را نهیب زد و فرمود: ای موسی حرکت کن و گوش مده که او می خواهد در نصیحت ششم تو رافریب دهد.
🌼لذا حضرت موسی حرکت کرد و رفت.
🔥شیطان فریاد زد و گفت: وای بر من پنج موعظه را که اساس کارم در آنها بود شنید و رفت!!
من می خواستم پس از پنج کلمه حق ،
او را به دام اندازم و او و دیگران را فریب دهم ولی از دستم رفت...👹👹
📘پندهای حکیمانه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☀️🌸☀️
🌸☀️
☀️
#اخلاق_مهدوی😊
#جذب_دلهای_مردم❤️
💫 آنچه آدمی را نزد خدا و خلق او محبوب میسازد، اخلاق نیکوست.
✨✨پیامبر اسلام هم با صبر و حُسن خُلق خود توانستند از بین مردم خشن و بادیه نشین عصر خود، انسان هایی مهربان و بااخلاص تربیت کنند.
💕 امروزه ما هم میتوانیم به وسیله حُسن خُلق و اخلاق نیکوی خود، جاذبه بیافرینیم و دل های دیگران را به اسلام و تشیع و امام زمان متمایل سازیم.
✔️ منتظر امام زمان در اخلاق نیک هم باید نمونه و الگو باشد.
🌤الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـرَج🌤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☀️
🌸☀️
☀️🌸☀️
👌#حتما_بخوانید
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند...
که ناگهان نامش خوانده شد...
"چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟
دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند...
او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد...
نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و...
التماس میکرد ولی بی فایده بود.
او را به درون آتش انداختند.
ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید.
پیرمردی را دید و پرسید:
"کیستی؟"
پیرمرد گفت:
"من نمازهای توام".
مرد گفت:
"چرا اینقدر دیر آمدی؟
چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟
پیرمرد گفت:
چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی!
آیا فراموش کرده ای؟
در این لحظه از خواب پرید.
تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
*نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی.
🌺خدا ميفرماید:
من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❤️اگر خدا را دوست داری❤️
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠لا یسخر قوم من قوم
👈🏻همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠ولا تلمزوا انفسکم
👈🏻از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠ولا تنابزوا بالالقاب
👈🏻 «لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠و انفقوا فی سبیل الله
👈🏻در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠و بالوالدین احسانا
👈🏻و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠اجتنبوا کثیرا من الظن
👈🏻از بسیاری «از گمان ها دوری کنید»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•