eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.8هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
31هزار ویدیو
340 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✅راه حلی برای گناه نکردن ✍جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزه‌اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد... ☀️به يكي از طلبه‌هايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همه‌ي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم. ☀️عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅سرآغاز نافرمانی خدا 💢قال رسول الله صلّي الله عليه و آله : إن أولَ ما عُصِيَ الله عزوجل به ستٌّ: حبُّ الدنيا و حبَّ الرئاسة و حبُ الطعامِ و حبُّ النَومِ و حبُّ الراحةِ و حبُّ النساءِ. ✍رسول خدا - صلّي الله عليه و آله - فرمودند: سرآغاز نافرماني خدا - عزوجل - شش چيز است: 1. دوستي دنيا. 2. دوستي رياست. 3. دوستي خوراك. 4. دوستي خواب 5. دوستي راحتي 6. دوستي زنان. ☝️موارد مذکور در روایت ناظر به دوستی و محبت زیادی است که انسان را از دایره بندگی و فرمانبرداری خارج سازد و الا محبت های اندک دنیایی که به نافرمانی منجر نشوند از این قاعده مستثنی هستند. 📚«الكافي، ج 2، ص 289» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃 داستان کوتاه و پندآموز ✍شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...! اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست... حکایت زندگی هم این چنین است! ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم... و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...! 💥زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌻‍ علت خیلی از مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و ... اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن. تو خونه مون پر نمیزنن... ذکر نمیگن. خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت. پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا. حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟ چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟ ❶ حدیث کسا زیاد بخونیم. ❷ سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه. ❸ نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره. ❹ چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه. ❺ توی خونه داد نزنیم. حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم. فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن. ❻ حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه. ❼ سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم. ❽ وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست. ˝آیت الله فاطمی نیاء˝ ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 👌 ✍امام زين‌العابدين(ع): بيچاره فرزند آدم ... هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از یکی از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند میگرفت، سختي هاو كار دنيا بر او آسان مى شد. : هر روز از عمر او كم میشود در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد اندوهگين مى شود؛ درحالیکه مال جايگزين دارد، اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. : روزيش را به طور كامل دريافت میكند، كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگرحرام باشد كيفر میبيند. : از اينها بزرگتر است پرسیدند: "آن چيست؟" فرمود: «هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش؟ 📚منبع‌الاختصاص؛ص342 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍁 از حضرت علی (ع ) روایت است که قرائت ده سوره مانعی برای ده حالت است : 1 - قرائت سوره حمد ← مانع از خشم و غضب خداوند، 2 - قرائت سوره یس ← مانع عطش روز محشر، 3 - قرائت سوره دخان ← مانع از هول روز قیامت، 4 - قرائت سوره واقعه ← مانع از فقر و پریشانی، 5 - قرائت سوره ملک ← مانع عذاب، 6 - قرائت سوره کوثر ← مانع از خصومت و تسلط دشمنان، 7 - قرائت سوره کافرون ← مانع از کفر در حال مرگ، 8 - قرائت سوره اخلاص ← مانع نفاق است، 9 - قرائت سوره فلق ← مانع از حسد حاسدین، 10 - قرائت سوره ناس ← مانع قروض و وسوسه شیطان می باشد. ‌ ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره‌ام و عادت کنی، اوضاع خیلی بی‌ریخت می‌شود؛ همیشه بگویید :‌ بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت هم‌ راه کنی🙂🍬 حاج‌اسماعیل‌دولابی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
آیَتُ الله مُجْتَهِدےٖ تِهْرَانےٖ(ره): شخصی هنگام دعا کردن یک دستش✋ بلند بود و با دست دیگرش دکمه اش را می بست... شب خواب دیده بود که از آن دستش که بالا گرفته بود نور ساطع است اما این دستش که مشغول دکمه بستن بوده تاریک بود... هنگام دعــا هر دو دست را بلند کنید وتا می توانید دست هایتان را دراز کنید ✅ چون همین دست دراز کردن سبب جاری شدن اشکتان مےشود و خداوند هم دعایتان را اجابت میکند..☘☘ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅ غافلانِ از گذر عمــر زيــانكارانند ⇩ " اَلْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ عُمْرَهُ سٰاعَةً بَعْدَ سٰاعَةٍ " 🔶‍ مغبون كسى است كه ساعت به ساعت از عمرش مى گذرد و او هيچ استفاده اى نمى كند و زيان مى كند . 🔶‍ عمر خود را به دور هم نشستن و گفتن حرف هاى متفرقه مى گذارند . اگر طلبه است ، مباحثه نمى كند ، اگر غير طلبه است ، عمرش را ضايع مى كند . چه قدر در شبانه روز ساعت هاى عمر ما از بين مى رود. 🔶‍ يكـ روز ( حاج ميرزا على محدث زاده ) در شبستان راجع به زيان عمر صحبت مى كردند و مى گفتند كه خيلى از عمرهاى ما تلف مى شود ،ايشان فرمودند: يكى از اروپاييان كتابى نوشته كه ترجمه نام آن كتاب به زبان فارسى مى شود : ( يكـ دقيـقه قبل از غذا ) بعد در توضيح اينكه چرا نام اين كتاب را گذاشته "يكـ دقيـقه قبل از غـذا " گفته : من مى خواستم كتابى بنويسم ، ولى با اين حال وقت نداشتم و تمامى شب و روزم مستغرق بودم. روزى به طور ناگهانى به ذهنم رسيد كه من زمانى كه سر سفره مى نشينم تا وقتى كه همسرم غذا را بياورد ، يكـ دقيقه بيكار هستم ، خوب است كه در همين يكـ دقيقه دو سه خط كتاب را بنويسم . بعد از آن روزى دو سه خط از كتابم را نوشتم و تمام شد. 🔶‍ ببينيد اين اروپايى حتى از يكـ دقيقه عمرش هم استفاده كرده و كتابى نوشته است .حالا ما چه طور عمرمان را تلف مى كنيم . ما نمى توانيم اين كارها را بكنيم؟ نمى توانيم يكـ حديث پاكنويس كنيم ؟ تا سفره انداخته مى شود يكـ حديث براى خواهر يا برادرمان بگوييم ؟ يكـ مسئله شرعى يادشان بدهيم ؟ حمد و سوره ى خواهرمان را بپرسيم ؟ كارى كنيم كه عمرمان تلف نشود؟ "از بیانات آیت الله مجتهدی (ره)" ‌ ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خدایا هزار هزار مرتبه تو را شکر می‌کنم به‌خاطر اینکه حواست هست، به‌خاطر اینکه هستی و می‌بینی و در دل بزنگاه‌های عمیق زندگی، درست وقتی که از زمین و زمانه ناامیدم از راه می‌رسی و معجزه می‌کنی. خدایا هزار هزار مرتبه تو را شکر می‌کنم به‌خاطر شیوه‌ی بی‌نظیری که در خدایی کردنت داری، به‌خاطر اینکه رفیقی، به‌خاطر اینکه رفیق‌ترین منی. خدایا تو را شکر می‌کنم به‌خاطر اینکه آن بالا نشسته‌ای و میان این‌همه، حواست به من هم هست، که مرا فراموش نمی‌کنی و یادت نمی‌رود که در این مختصات عجیب، که در این کنج دور و غریب، زیر این سقف کوچک ناپیدا هم بنده‌ای به لطف و مهربانیِ تو چشم دوخته، چشم‌هاش را بسته و خالصانه صدات می‌کند. تو را شکر می‌کنم که می‌شنوی، که می‌بینی، که به ناامید شدن‌هام می‌خندی، دست‌هات را باز می‌کنی و برایم امید می‌فرستی. 💙💙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔥 امام حسن علیه السلام همراه پدر ارجمندش علی علیه السلام برای طواف به مسجدالحرام رفتند ، نیمه های شب بود ، ناگاه شنیدند شخصی در کنار کعبه به سوز و گداز خاصی مناجات می کند ، امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود : پیش او برو و به او بگو نزد من بیاید . امام حسن علیه السلام پیش آن شخص رفت ، دید جوانی است بسیار مضطرب و هراسان ، که سرگرم دعا و راز و نیاز با خدای بزرگ است به او گفت : امیرمؤ منان ، پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گوید نزد من بیا . آن جوان با شور و اشتیاق وافر برخاست و به حضور علی علیه السلام آمد ، حضرت به او فرمود : حاجت تو چیست که این گونه خدا را می خوانی ؟ عرض کرد : من جوانی بودم بسیار عیاش و گنهکار ، پدرم مرا از گناه و آلودگی نهی می کرد ولی من به حرف او گوش نمی دادم ، بلکه بیشتر گناه می کردم تا اینکه روزی پدرم مرا در حال گناه دید ، باز مرا نهی کرد ، ناراحت شدم ، چوبی برداشتم او را طوری زدم که به زمین افتاد ، در نتیجه مرا نفرین کرد ، نصف بدنم فلج شده (و با دست لباس را عقب زد و قسمت فلج شده بدنش را به امام علیه السلام نشان داد) از آن به بعد خیلی پشیمان شدم ، نزد پدرم رفتم با خواهش و گریه و زاری ، از او معذرت خواستم ، و از او خواستم که برای نجاتم دعا کند ، او حاضر شد که با هم برویم در همان مکانی که مرا نفرین کرد ، در حقم دعا کند تا خوب شوم ، با هم به طرف مکه رهسپار بودیم ، پدرم سوار شتری بود ، که در بیابان مرغی از پشت سر ، شتر را رم داد و پدرم از روی شتر بر روی زمین افتاد ، تا به بالینش رسیدیم از دنیا رفته بود ، همانجا دفنش کردم و اینک خود تنها به اینجا برای دعا آمده ام . حضرت فرمود : از اینکه پدرت با توبه طرف کعبه آمد تا دعا کند تو شفا یابی معلوم می شود ، از تو راضی شده است ، اینک من در حق تو دعا می کنم . آنگاه امام علیه السلام دست به دعا بلند کرد و سپس دستهای مبارکش را به بدان آن جوان کشید ، جوان در دم شفا یافت . و بعد علی علیه السلام به فرزندان توصیه کرد به پدر و مادر خود نیکی کنند . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا