eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.8هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
30.9هزار ویدیو
338 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 حضرت امام صادق (ع) میفرمایند: لَایَصِیرُ العَبدُ عَبداََ خَالِصاََ للهِ حَتَی یَصیرَ المَدحُ وَ الذّمُّ عِندَهُ سَواءََ آدمی بنده خالص خدا نمی‌گردد تا آنگاه که ستایش و نکوهش دیگران از او برایش یکسان باشد. بحارالانوار ج 73 ص 294 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 آورده است که فردی نشسته بود و یارب می‌گفت. بر او ظاهر می‌شود و می‌گوید: تا به حال این همه یارب گفته‌ای، چه فایده داشته‌است؟ مرد دلش شکست ... از دعا کردن منصرف شد و خوابید . شب کسی به او آمد و گفت: چرا دیگر یارب نمی‌گویی؟ جواب داد: چون جوابی نمی‌شنوم و میترسم از درگاه خدا مردود باشم. پس چرا بکنم؟ گفت: مرا فرستاده است تا بگویم این یارب گفتن‌هایت همان لبیک و جواب ماست ... یعنی اگر خدا نخواهد صدای ما به درگاهش بلند شود اصلا نمی‌گذارد بگوییم.!🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد. پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت. پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕊 همه دلتنگی دنیا، از دل نهادن بر این عالم است. هر دمی که آزاد باشی از این جهان و خود را غریب دانی، و در هر رنگی که بنگری و هر مزه ای که بچشی، دانی که با او نمانی و جای دیگر می روی، دلتنگ نباشی... 📗 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌼همراهی در سفر ✍امیرالمؤمنین، علي(عليه السلام) در زمان حكومت خود در خارج از شهر كوفه با مرد غير مسلماني رفيق شد. آن حضرت را نمي شناخت ، پرسيد: «قصد كجا داري؟» فرمود: «كوفه مي روم.» سر دوراهي كه رسيدند، مرد ذمّي از آن حضرت جدا شده و به راه خود رفت. چند قدمي نرفته بود كه برخلاف انتظار مشاهده كرد مسافر كوفه راه خود را ترك گفته و به راه او مي آيد. پرسيد: مگر قصد كوفه نداري ؟ فرمود: چرا! گفت : راه كوفه آن طرف است . فرمود: مي دانم ! سوال كرد: پس چرا از راه خود منحرف شده اي؟ علي(عليه السلام) فرمود: «براي اين كه مصاحبت و رفاقت به خوبي پايان پذيرد، لازم است در موقع جدا شدن از رفيق راه خود چند قدم او را بدرقه نمايد. اين دستوري است كه پيامبر گرامي ما(عليه السلام) به ما آموخته است.» مرد غيرمسلمان كه تحت تاثير اين تكريم و احترام صادقانه و غيرمنتظره ، قرار گرفته بود، با تعجب پرسيد: «آيا پيامبر شما به شما چنين دستوري داده است؟» فرمود: «بلي !» گفت : «آنان كه به پيروي پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) قيام كردند و قدم به جاي قدم او گذاردند، مجذوب همين تعاليم اخلاقي و افعال كريمه او شدند.» سپس از راهي كه ميخواست برود، منصرف شود و با علي(عليه السلام) راه كوفه را در پيش گرفت و درباره اسلام با آن حضرت گفت و گو كرد و سرانجام مسلمان شد. 📚سفينة البحار، واژه «خلق»، ص 416 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨فضیلت گفتن سبحان الله 👑در عده الداعی آمده است که روزی حضرت سلیمان بر قالی خود نشسته بود و سفر می کرد. دهقانی که مشغول آبیاری بود، وقتی سلیمان را با آن همه شکوه سلطنت دید، نگاهی به آسمان انداخت و گفت: سبحان الله، خدا چه قدرت عظیمی به سلیمان داده است! باد سخن او را به گوش سلیمان رساند. سلیمان نزد دهقان آمد. دهقان با احترام و ادب از سلیمان استقبال کرد. سلیمان نیز به گرمی و مهربانی با او برخورد کرد. از دهقان پرسید: چه گفتی؟ دهقان پاسخ داد: 🌿عرض کردم خداوند به فرزند داوود چه ملک عظیمی داده است. 👑سلیمان گفت: اگر مومن با توجه و اخلاص سبحان الله بگوید، از تمام ملک سلیمان بهتر است. سبحان الله تسبیح و ذکری است که دائما در نماز آن را ترک می کنیم. فضیلت این ذکر به قدری است که واجب است در نماز آن را تکرار کنیم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹داستان آموزنده🌹. مردی چهار پسر داشت؛ او هر کدام از آنها را در فصلهای مختلف به سراغ درخت گلابی‌ای فرستاد که در فاصله‌ای دور از خانه‌یشان روییده بود؛ پسر اول را در زمستان فرستاد؛ دومی را در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند. . پسر اول گفت: چه توصیفی از درختی خشک و مرده و زشت میتوان داشت؟!. پسر دوم گفت: اتفاقا درختی زنده و پر از امید شکفتن بود. پسر سوم گفت: درختی بود سرشار از شکوفه‌های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه هایی بود که تا به امروز دیده‌ام. پسر چهارم گفت: درخت بالغی بود که بسیار میوه داشت و پر از حس زندگی بود. . پدر لبخندی زد و گفت: همه شما درست میگویید، اما زمانی می‌توانید توصیف زیبایی از زندگی درخت و انسان داشته باشید که تمام فصلها را در کنار هم ببینید. 🌹اگر در زمستانهای زندگی تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از دست می‌دهید و کل زندگیتان تباه می‌شود. و در خوشبها و زیباییهای زندگی همیشه به خاطر داشته باشیم که حال دوران همیشه یکسان نیست... طوری زندگی کنیم که اگر زمستان آن رسید از آنچه بوده ایم لذت ببریم.🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🦠🧬بیماری امام حسن 🔮(فرزندم) حسن بشدت بیمار شد. مادرش او را در آغوش گرفت و نزد پدر برد و وی رادر برابر دیدگان پدر بر زمین نهاد و با حال زار و پریشان به او پناه برد و گفت: ای پدر! فرزندم حسن بیمار گشته، از خدا بهواه تا سلامتی از دست رفته را به او بازگرداند! رسول خدا(ص) نزدیکتر آمد و بر بالین فرزند نشست. و فرمود: دخترم! همان خدایی که وی را چون تحفه ای به تو بخشیده است بر درمان او نیز تواناست. در این بین جبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمد! خداوند متعال هر سوره از قرآن را که بر تو نازل کرده حرف فا را در آن به کار برده است. - و فا از آفت است - غیر از سوره حمد که فا ندارد. (بنابراین برای شفای بیمار خود) ظرف آبی برگیر، و سوره حمد را چهل مرتبه بر آن بخوان سپس قدری از آن آب را بر کودک بپاش (به خواست خدا) شفاخواهد یافت. پیامبر خدا(ص) چنین کرد و همانجا کودک، چونان کسی که از بند رهیده باشد، بهبودی یافت (چندانکه گویی بیمار نبوده است). 📚بحار، ج 62، ص 104. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍فقط جلب رضایت خدا ... چنین نقل کرده‌اند که... 🔸روزی شاگردی از استادش درباره ی "جلب رضایت خدا" و "بهترین" راه رسیدن به آن پرسید... 🔹استاد گفت: به گورستان برو و به مُرده ها توهین کن! شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و نزد استادش بازگشت، استاد گفت: جوابت را دادند؟ شاگرد گفت : نه 🔹استاد گفت: پس بار دیگر به آنجا برو و آن ها را ستایش کن! شاگرد اطاعت کرد و همان روز عصر نزد استاد برگشت، استاد بار دیگر از او پرسید که آیا مُرده ها جواب دادند شاگرد گفت : نه استاد گفت: برای جلب رضایت خدا، همینگونه رفتار کن🌸 نه به ستایش های مردم توجه کن و نه به تحقیر ها و تمسخر هایشان بدین صورت است که می توانی راه خداوند را در پیش گیری... در حدیث آمده که؛ دعا کردن، قضا را بر می گرداند، هر چند آن قضا و قدر محکم شده باشد... پس سرنوشت خودتون را با دعا کردن تغییر دهید ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠خوف واقعی از گناه جلوگیری می کند ✍ابوحمزه ثمالی از حضرت زین العابدین (ع) نقل کرد که آنجناب فرمود: مردی با زن خود به کشتی نشست کشتی در اثر امواج درهم شکسته شد از مسافرین غیر از همان زن کسی نجات نیافت خود را به تخته پاره ای چسبانده در میان جزیره ای افتاد. در آن جزیره مرد راهزنی بود که از هیچ معصیتی خودداری نداشت اتفاقاً با او مصادف گردید چشم راهزن بزنی تنها مانع افتاد هیچ احتمال نمیداد باین وضع در جزیره زنی را ببیند با تعجب پرسید تو از آدمیانی یا از جنیان جواب داد از بنی آدم. راهزن بخیال خود وقت را غنیمت شمرده بدون اینکه کلمه ای از او پرسش کند آماده عمل نامشروع گردید در این هنگام چشمش به آن زن افتاد دید چنان لرزه اندامش را فراگرفته که مانند شاخه درخت تکان میخورد. پرسید از چه میترسی! با سر اشاره بطرف آسمان نموده گفت از خدا میترسم. سئوال کرد آیا تاکنون چنین پیش آمدی برایت رخ داده که به نامشروع با مردی جمع شوی. گفت به عزّت پروردگارم سوگند هنوز چنین کاری نکرده ام. ارتعاش مفاصل زن و رنگ پریده اش اثری شایسته در آن راهزن نمود گفت با اینکه تو تاکنون چنین کاری را نکرده ای این بار هم به اجبار من با نارضایتی تن درمیدهی اینطور میترسی به خدا سوگند من از تو سزاوارترم به این گونه ترسیدن از جا حرکت کرده منصرف شد بخانه و خانواده خود برگشت و از گناهان گذشته توبه نمود. در راه مصادف با راهبی شده مقداری با هم راه پیمودند حرارت آفتاب بر آنها تابید راهب گفت جوان! خوبست دعا کنی خداوند ما را بوسیله ابری سایه اندازد که از حرارت خورشید آسوده شویم. جوان با شرمندگی اظهار داشت مرا در نزد خدای کار نیکی نیست که جرأت تقاضا داشته باشم راهب گفت پس من دعا میکنم تو آمین بگو جوان قبول کرد. راهب دست نیاز دراز کرده از خداوند خواست سایه ای از ابر بر آنها بیاندازد راهزن آمین میگفت چیزی نگذشت که مقداری از آسمان را ابر فراگرفت آن دو در سایه ابر براه خود ادامه دادند بیش از ساعتی راه نپیمودند که تا بر سر یک دو راهی رسیدند جوان از یک طرف راهب از جادّه دیگر از هم جدا شدند یک مرتبه راهب توجّه کرده دید ابر بهمراه جوان میرود به او گفت اکنون معلوم شد تو از من بهتری دعای تو مستجاب شد نه از من، باید داستان خود را برایم شرح دهی جوان داستان زن را برایش تفصیلاً بیان کرد. (فقال غفر لک مامضی حیث دخلک الخوف. فانظر کیف تکون فیما تستقبل) خداوند بواسطه همان ترسیکه ترا فرا گرفت گناهان گذشته ات را آمرزید اینک متوجّه باش در آینده خود را از خطا نگهداری. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍💎 هر لحظه از زندگیتان تصویری است که قبلا هرگز آن را ندیده اید و هرگز دوباره آن را نمی بینید پس لذت ببرید و هر لحظه را زیبا زندگی کنید به تو نمی‌گویم که از یک ارتفاع جامپ کن یا یک مسافرت با دوچرخه داشته باش یا سبزی پلو با ماهی را با دست بخور یا داستان زندگیت را یک رمان کن یا بدون ترس در یک جمع آواز بخوان یا به آدم های پشت چراغ قرمز یک گل هدیه کن یا با بچه ها برقصی و با افراد مسن دوست شو یا با زبان بچه گانه حرف بزن یا ده تا ساندویچ بگیر و کنار بچه های کار بشین و باهاشون غذا بخور یا هرماه شده بخش خیلی کمی از درآمدت رو به نیازمندان بده یا بی دلیل باعث خوشحالی و لبخند کسی باش یا کمک کن حال کسی خوب بشه یا این جور کارها "گرچه ته دلم دوست دارم از این کارها بکنی" اما جسورانه زندگی کن، در زندگی‌ات شجاعت به خرج بده، تلاش خودت را بکن. یک جا ننشین. آن لباسی که دوست داری را با افتخار بپوش و هروقت خواستی ، حال دلت را خوب کن از قضاوت هیچ کس هم نترس آرزوهای بزرگ داشته باش و براشون تلاش کن خیلی کارها هست که میتونی انجام بدی پس شروع کن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠 💠 در محضر آیت الله (ره): «ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد.» ❤️✨ گاهی من برای اموات صلوات را هدیه می‌‌کنم و اثرات عجیبی هم دیدم. ❤️✨ خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است، مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلوات‌ها او را نجات داده‌اند. ❤️✨ کسی می‌‌گفت: مادرم چند‌سال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچ‌چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی‌کند؛ بهترین هدیه که به من می ‌‌دهی، این ذکر است. «اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•