•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #دعا_گرافی #استوری
💠 همنشینی ادعیه و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #آیه_گرافی #استوری
💠 هم نشینی آیات قرآن و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
»
#لقمان_حکیم_گوید:
✍🏻روزی در کنار کشتزاری از گندم
ایستاده بودم خوشه هایی از گندم که از روی تکبرسر برافراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم،
🌾شگفت زده شدم !
خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه
و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدوم ؟!
تکلیفتُ روشن کن :)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #آیه_گرافی #استوری
💠 هم نشینی آیات قرآن و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #حدیث_گرافی
💠 هم نشینی احادیث و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔸 مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت، که به چوپان پیری برخورد. غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی صحبت کردند. بعد صحبت به وجود خدا رسید. مرد گفت: اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسئول هیچ کدام از اعمالم نیستم. زیرا مردم می گویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد.
🔸 چوپان زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکند. بعد ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کس. صدای فریادهای چوپان نیز در کوه ها پیچید و به سوی آن دو بازگشت. سپس چوپان گفت:
🔸 زندگی همین دره است، آن کوهها، آگاهی پروردگارند؛ و آوای انسان، سرنوشت او. آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوئیم، اما هر کاری که می کنیم، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گردد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #آیه_گرافی
💠 هم نشینی آیات قرآن و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #دعا_گرافی #استوری
💠 همنشینی ادعیه و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #دعا_گرافی
💠 هم نشینی ادعیه و تصاویر
🖋 فرازی از دعای #کمیل
🖋 متن #انگلیسی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #دعا_گرافی
💠 هم نشینی ادعیه و تصاویر
🖋 فرازی از دعای #کمیل
🖋 متن #عربی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #آیه_گرافی
💠 هم نشینی آیات قرآن و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #حدیث_گرافی
💠 هم نشینی احادیث و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #حدیث_گرافی
💠 هم نشینی احادیث و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #دعا_گرافی
💠 همنشینی ادعیه و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #دعا_گرافی
💠 همنشینی ادعیه و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #دعا_گرافی
💠 هم نشینی ادعیه و تصاویر
🖋 فرازی از دعای #کمیل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #حدیث_گرافی
💠 هم نشینی احادیث و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی آیت الله مجتهدی(ره)
🎬موضوع: چرا دعاهامون مستجاب نمیشه؟
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#باخداباش_پادشاهی_کن
✍خداى عزوجل مى فرمايد: هرگاه ياد من بر بنده ام غالب شود، خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم عاشق من شود
و من نيز عاشق او گردم و چون عاشق يكديگر شديم حجاب ميان خود و او را بر دارم و عشق خود را بر جان او چيره گردانم، چندان كه مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود، سخن اينان سخن پيامبران است، اينان براستى قهرمانند
📚 كنزالعمال، ج ۱، ص۴۳۳، ح۱۸۷۲
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅داستان کوتاه
✍یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن. احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص111
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌼✨
خوشبختی خانه ، در خدا پرستی است.
عزت خانه ، در دوستی است.
ثروت خانه ، در شادی است.
زیبایی خانه ، در پاکیزگی است.
پاکی خانه ، در تقوا است.
نیاز خانه ، در معنویات است.
استحکام خانه ، در تربیت است.
گرمی خانه ، در محبت است.
صفای خانه ، درمحبت است.
پیشرفت خانه ، در قناعت است.
لذت خانه ، در سازگاری است.
سعادت خانه ، در امنیت است.
روشنایی خانه ، در آرامش است.
رفاه خانه ، در حرمت و تفاهم است.
ارزش خانه ، در اعتماد و اطمینان است.
سلامتی خانه ، در نظافت و پاکیزگی است.
صفت خانه ، در انصاف و گذشت است.
شرافت خانه ، در لقمه حلال است.
زینت خانه ، در ساده بودن است.
آسایش خانه ، در انجام وظیفه است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅خسارت بزرگ
✍مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(علیه السّلام) که رسید درخواست استخاره ای کرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد امام از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد:
یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل به خدمت شمارسیدم، برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت.
امام صادق(علیه السّلام) تبسمی کرد و به او فرمود: (در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟ عرض کرد آری . حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد. 1
قال امیر المومنین علیه السلام:
لَا یَخْرُجِ الرَّجُلُ فِی سَفَرٍ یَخَافُ مِنْهُ عَلَى دِینِهِ وَ صَلَاتِهِ انسان نباید به سفری برود که ترس آن دارد به دین یا نمازش لطمه وارد شود.2
📚1-جهاد با نفس، جلد 1 صفحه 66
📚2-وسائل الشیعه جلد 11 صفحه 344
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#داستانکهای_پندآموز
👑پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را به تصویر بکشد.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در چمن می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، پرندهو قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. ...
اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند.
این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید.آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است.
بعد توضیح داد :
👌آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود ، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود.
↶【به ما بپیوندید 】↷
________________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#بصیرت_جوان
✍روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد.
تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن.
💥حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم.
📚برگرفته از سخنان استاد عالی
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#عالم_برزخ
🌼 ملاقات یکی از پیامبران با دو مرده مختلف 🌼
✍امام باقر (علیه السلام) فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است.
آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد (مرد اولی) بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه (با آن وضع رقبت بار) قرار دادی و این (امیر) نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ (آن چیست و این چیست؟)
خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن (مرد اولی) بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من (امیر) که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وعضی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی (و طلب) نداشته باشد.
📚اصول کافی، ج 2، ص 446،
باب عقوبه الذنب، حدیث 11
↶【به ما بپیوندید 】↷
________________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام خمینی (ره)میفرماید:
در جوانى که قدرت بیشتر دارى به مجاهدت برخیز، و از غیر دوست- جلّ وعلا- بگریز، و پیوند خود را هر چه بیشتر- اگر پیوندى دارى- محکمتر کن؛ و اگر خداى نخواسته ندارى، تحصیل کن و در تقویتش همّت گمار، که هیچ موجودى جز او- جلّ و علا- سزاوار پیوند نیست. و پیوند با اولیاى او اگر براى پیوند به او نباشد، حیله شیطانى است که از هر طریق سدّ راه حق کند. هیچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیاى خُلّص چنین بودند و خود را لاشىء مى دیدند؛ و گاهى حسنات خود را از سیّئات می شمردند. پسرم! هر چه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچیزى غیر او- جلّ و علا- بیشتر شود.
📚صحیفه نور، ج 20،ص155
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸✨🌸✨🌸
✨وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ
✨ما همه شما را قطعا آزمايش ميكنيم تا معلوم شود مجاهدان واقعي و صابران از ميان شما كيانند؟
✨ و اخبار شما را نیز [که اعمال و اسرار شماست] می آزماییم [تا صدق و کذب شما را در همه امور معلوم بداریم.]
✨🌸✨🌸
🌸 سوره محمد ✨ آیه 31 🌸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•