eitaa logo
داستان آموزنده 📝
17.1هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆رفتن به نزد نامرد! سعدی گوید: در شهر بندری اسکندریه مصر، بر اثر خشک‌سالی شدید، آن‌چنان آذوقه و خوراک کم شد که گویی درهای آسمان بسته شده و فریاد اهل زمین به آسمان پیوسته است. با این وضع، پارسایان تهی‌دست، با خطر سختی مواجه شدند. قحطی و خشک‌سالی به‌قدری زیاد بود که دود آتش دل خلق، به‌صورت ابر و باران درنیامد و باران اشک خلق، به‌صورت سیلاب نشد. در چنین سالی دور از جان دوستان، یک نفر نامرد که سخن از وضع مادی خوب او شد که در محضر بزرگان، برخلاف ادب است. از سوی دیگر، ناگفته گذاشتن آن نیز شایسته نیست که گروهی آن را حمل بر خمودی گوینده می‌کنند. در مورد آن نامرد به شعر گفتم: اگر قوم ظالم تاتار (مغولیان) این مخنث (نامرد) پست را بکشند، نباید قاتل تاتاری را به‌عنوان قصاص کشت تا کسی این نامرد را مانند پل بغداد، آب در مجرای زیرین برود و انسان بر پشت آن پل حرکت کند. چنین شخصی که به پاره‌ای از زندگی او آگاه شدی، در این سال قحطی، او ثروت بسیار داشت و برای خودنمایی سفره‌ای می‌گسترانید. عده‌ای از پارسایان از شدت تهی‌دستی تصمیم گرفتند تا کنار سفره‌ی او بروند. در این مورد با مشورت نزد من آمدند و من با تصمیم آن‌ها موافقت نکردم و گفتم: شیر، نیم‌خورده‌ی سگ را نمی‌خورد، اگرچه در غار از گرسنگی بمیرد! به خدا پناه باید برد از این‌که به خاطر گرسنگی نزد آدم فرومایه و پست رفت. اگر فریدون به نعمت و ملک رسد، آدم بی‌هنر در صف او نشمار که آدم ناکسی است. لباس ابریشم و حریر بافته بر تن نااهل، مانند سنگ درخشنده، کبود رنگ و طلای خالص است که بر نقش دیوار بی‌جان نمایان می‌باشد. 📚حکایت‌های گلستان، ص 159 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅مردی که عاشق امام زمان(عج) بود ✅‌داستانی که باید دید و شنید... 🌹 🔰 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌷 خاطرات همت: 🌿 گونی های‌ نان ‌خشک راچیده بودیم کنار انبار. حاجی وقتی فهمید خیلی عصبانی شد. پرید به ما که "دیگه چی؟ نان خشک معنی ندارد." ازهمان موقع دستور داد تا این گونیها خالی نشده کسی حق ندارد نان بپزد و بدهد به بچه ها. تامدتها موقع ناهار و شام، گونی ها را خالی میکردیم وسط سفره و نان های سالم تر را جدا میکردیم و میخوردیم. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌸 داستانی قابل تامل 🌸 ☀️روزی پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند.هوا خيلی گرم بود و تشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد. ☄ بعد از ساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند. پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد، اما شاهين به جام زد و آب بر روی زمين ريخت. 🌱برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد، پادشاه خيلی عصبانی شد و فكر كرد ، اگر جلوی شاهين را نگيرم ، درباريان خواهند گفت: پادشاه جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد ؛ پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد. ⚡️پس از مرگ شاهين پادشاه مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است. 💥او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت. مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت. 👈بر یکی از بالهايش نوشتند : 🌿«یک دوست هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.» 🌿روی بال ديگرش نوشتند : «هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است.» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔆ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻭ ﺑﻬﻠﻮﻝ 🌻ﺭﻭﺯﻯ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺑﻬﻠﻮﻝ ﺭﺍ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﺪﺗﻴﺴﺖ ﺁﺭﺯﻭﻯ ﺩﻳﺪﺍﺭﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻬﻠﻮﻝ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﻠﺎﻗﺎﺕ ﺷﻤﺎ به هیچ ﻮﺟﻪ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ هارﻭﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻘﺎﺿﺎﻯ ﭘﻨﺪ ﻭ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﺍﻯ ﻛﺮﺩ ﺑﻬﻠﻮﻝ ﮔﻔﺖ ﭼﻪ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﺍﻯ ﺗﺮﺍ ﺑﻜﻨﻢ؟! 🌻ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺴﻮﻯ ﻋﻤﺎﺭﺗﻬﺎﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﻳﻦ ﻗﺼﺮﻫﺎﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﻌﻠﺎ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺧﺎﻙ ﺗﻴﺮﻩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ. 🌻ﭼﻪ ﺣﺎﻟﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻯ هارﻭﻥ ﺭﻭﺯﻳﻜﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺑﺎﺯﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭ ﻋﺪﻝ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺎﻳﺴﺘﻰ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺗﻮ ﺭﺳﻴﺪﮔﻰ ﻛﻨﺪ. 🌻ﺑﺎ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺩﻗﺖ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﺁﻧﺮﻭﺯﻳﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻯ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺩﺭ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺣﺘﻰ ﺍﺯ ﻫﺴﺘﻪ ﺧﺮﻣﺎ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺎﺯﻛﻰ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺦ ﺑﺎﺭﻳﻜﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﻜﻢ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻂ ﺳﻴﺎﻫﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻤﺮ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻪ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﺑﺎﺯﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺗﻮ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻭ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﺎﺷﻰ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻣﺤﺸﺮ، ﺭﻭﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﻰ. 🌻ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺭﻭﺯﻯ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑه ﺘﻮ ﻣﻰ ﺧﻨﺪﻧﺪ، ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﻬﻠﻮﻝ ﺑﻰ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺷﻚ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ. 📚ﺍﻧﻮﺍﺭ ﻧﻌﻤﺎﻧﻴﺔ ﺹ117 . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم 🔹 برخورد پیامبر با زنِ خواننده ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ (صلی الله علیه و آله) ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: – ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪه‌ﺍﯼ؟ – ﻧﻪ - ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟ – ﻧﻪ – ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟ – ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامه‌ای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگی ام را بگذرانم. – ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟ – ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمی‌آید، فراموش خاص و عام شده‌ام، به سختی زندگی می‌کنم. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (صلی الله علیه وآله) ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ. عجیب ﺭﻭﺍیتی است! هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ! ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است. ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ. ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ! ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟ 📚ترجمه الحیاه علامه ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺣﮑﯿﻤﯽ، ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ، ﺹ 232 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🖇 راز شیرین شدن عسل زنبور عسل ✿ یک روز حضرت محمد(ص) و امیرالمؤمنین على(ع)، در میان نخلستانها نشسته بودند. که یک وقت سر و کله زنبورِ عسلى ظاهر شد، و شروع کرد دور پیغمبر اکرم چرخیدن. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا على ! مى دانى این زنبور چه مى گوید. ◇ حضرت على (علیه السلام ) فرمود: بفرما یا رسول الله. 〽️ پیامبر فرمودند:این زنبور امروز ما را مهمانى کرده و مى گوید: یک مقدار عسل در فلان محل گذاشته ام ، آقا امیرالمؤمنین را بفرستید، تا آن را از آن محل بیاورد. 〽️ حضرت على (علیه السلام) بلند شدند و آن عسل را از آن محل آوردند. رسول خدا(ص)فرمود:اى زنبور، غذاى شما که از شکوفه گل تلخ است. به چه علّتى آن شکوفه به عسل شیرین تبدیل مى شود؟ ❗️ زنبور گفت : یا رسول اللّه ، شیرینى این عسل،از برکت ذکر وجود مقدّس ‍شما، و (آل ) شماست.چون هر وقت ، مقدارى از شکوفه استفاده مى کنیم ، همان لحظه به ما الهام مى شود که سه بار بر شما صلوات بفرستیم .وقتى که مى گوئیم : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد به برکت صلوات بر شما، عسل ما شیرین مى شود... ❗️ از امام صادق روایت شده که پیامبر (ص) فرمودند:از کشتن زنبور بپرهیزید،زیرا خداوند ارجمند به او وحی نمود و نه از شمار جنیان است و نه در زمره ی انسانها 📚 کنزالعمال ، 1 ، 2219 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 🔆نذر شیطانی 🌱روزی شخصی پیش پسر عمر آمد و گفت: «من نذر کرده‌ام که یک روز از صبح تا شب بالای کوه «حراء» برهنه بایستم.» پسر عمر به او گفت: «اشکالی ندارد، برو نذرت را ادا کن.» آنگاه آن شخص به نزد ابن عباس رفت و جریان را گفت. ابن عباس به او گفت: «ای مرد! مگر نماز نمی‌خوانی؟» 🌱آن مرد گفت: «چرا نماز می‌خوانم.» ابن عباس گفت: «پس می‌خواهی برهنه نماز بخوانی؟» آن مرد گفت: نه. 🌱ابن عباس گفت: «مگر چنین عهدی نکرده‌ای؟ شیطان خواسته است تو را به بازی بگیرد، خودش و سربازانش به ریش تو بخندند.» آن مرد که از آن صحبت به خود آمده بود و از آن نذر خود پشیمان شده بود، گفت: 🌱«حال چه کنم؟» ابن عباس گفت: «برو، یک روز معتکف شو و کفاره ب عهدی را که بسته‌ای بده.» آن مرد برگشت و سخن ابن عباس را به پسر عمر نقل کرد. 🌱پسر عمر گفت: «ابن عباس حرف درستی زده است، هیچ‌یک از ما نمی‌توانیم استنباط‌های فقهی او را داشته باشیم.» 📚تجلی امیر مؤمنان علیه‌السلام، ص 223 -الغدیر، ج 19، ص 70 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
آیت اللّٰه بهجت(ره): کسی در عالم رؤیا مشاهده کرد که حضرت عیسی(؏) و مادرش مریم عذرا(س) به زیارت حضرت رضا(؏) مشرّف شدند تختی نهاده شد آن دو بزرگوار بر آن تخت نشسته و زیارت‌نامه خواندند و رفتند روز بعد همان شخص در حرم مطهر بود ناگهان دید که حرم خلوت شد سقف گنبد شکافته شد حضرت مسیح و مادرش حضرت مریم از سمت آسمان وارد حرم شدند برای آن‌ها تختی گذاشتند و آن دو بزرگوار بر آن قرار گرفتند و شروع به خواندن زیارت‌نامه کردند همین زیارت‌نامه‌ای که عموم مردم می‌خوانند بعد از زیارت هم از همان طریقی که آمده بودند به آسمان رفتند و دوباره حرم به حالت عادی برگشت آیا کرامتی از این بالاتر هست که رسول اولوالعزمِ خدا حضرت عیسی مسیح که خود با اعجاز، زنده‌ کنندۀ مردگان بود، به زیارت ایشان بیاید؟! کتاب عنایات امام رضا(؏) به روایت عالمان 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
❤️ اهمیت اخلاق خوب دوران رسول خدا  بود. بانوى مسلمانى همواره روزه مى گرفت و به نماز اهميّت بسيار مى داد; حتّى شب را با عبادت و مناجات بسر مى برد ولى بداخلاق بود و با زبان خود همسايگانش را مى آزرد. شخصى به محضر رسول خدا آمد و عرض كرد: "فلان بانو همواره روزه مى گيرد و شب زنده دارى مى كند، ولى بداخلاق است و با نيش زبانش همسايگان را مى آزارد." رسول اكرم ص فرمود: لا خير فيها هى من اهل النّار (در چنين زنى خيرى نيست و او اهل دوزخ است.) از اين داستان استفاده مى شود كه نمازخوان بايد اخلاق هم داشت باشد. ‌‌‌‌ ➥ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
‌درد درمان مےشود با ذکر يا مهدی مدد سخت آسان میشود با ذکر يامهدی مدد بس کہ آقايم غريب است و ندارد ياوری چشم گريان میشود با ذکر يا مهدی مدد 💚
❄️❄️یک روز شما بروب ، یکروز دیگر پسرت ⚡️مردی زنی بگرفت زن خانه و حیاط را جاروب نمی کرد ، مادر و پسر در خلوت باهم ساختند و قراری گذاشتند، فردا که مادر مشغول جاروب کردن شد پسرش پیش دوید که ای مادر جسارت می شود جاروب را به من بده تا خانه را بروبم ، و مادر هم جاروب را به پسرش نمی داد تا بلکه عروس خجالت بکشد و برخیزد جاروب را بگیرد و خانه را جاروب کند. ⚡️عروس که نشسته در حال تماشای نزاع مادر پسری بود ، گفت : نزاع نکنید کار را تقسیم کنید، ای مادر مهربان یک روز شما بروب ، یک روز دیگر پسرت.😅😅 . 👳 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
💐حمل جنازه به جوار مرقد علی علیه السلام توسط صاحب جنازه شیخ مهدی ملّا کتاب در سال آخر عمر خود قصد انجام حج داشت ، به او گفتند که خوب است به کربلا بروید و روز عرفه را در کربلا باشید که ثواب حج دارد . 💠ایشان فرمود " به دو دلیل می خواهم به مکه بروم ، یکی اینکه شاید در راه رفتن یا بازگشتن وفات نمایم تا خدا مرا در محلی که در بهشت است و روضه نام دارد داخل کند و دوم آنکه در اجتماعی که مولایم صاحب الزمان علیه السلام وجود دارد وارد شوم زیرا آن حضرت همه ساله در مراسم حج حاضر می شود. پس حرکت کرد و به همراه عده ای از علما عازم مکه شد و چون از مکه بازمی گشت در اراضی نجد ، وفات کرد و به فاصله کمی ، عالم بزرگ سید حسین نهاوندی که او را همراهی می کرد نیز درگذشت. خواستند جنازه ها را به نجف اشرف منتقل کنند ولی چون وهابیها حمل جنازه ها را بدعت و حرام می دانند ، اجازه عبور به آنها نمی دادند. همراهان ایشان قبل از آمدن بازرس ها فورا جنازه ها را همانجا دفن کردند و آثار قبرها را محو نمودند ولی خیلی ناراحت و محزون بودند که چرا باید آنها غریبانه در آن دیار دفن شوند. روز دیگر شیخ محمد عبودی که او نیز از همراهان بود گفت : " محزون نباشید که دیشب جنازه ها به نجف اشرف برده شد و من به چشم خود دیدم " گفتند : " جریان چیست؟!" گفت :" دیشب که شما به خواب رفتید ، من بیدار بودم و نزدیک آتش نشسته بودم و خود را گرم می کردم . ناگهان سوارانی را دیدم که کنار قبر شیخ ایستاده اند. پرسیدم " شما کیستید؟" گفتند " آمده ایم تا شیخ را به جوار امیر المؤمنین علیه السلام ببریم . ومن دیدم که شیخ سوار اسب است و همراه آنها می رود. من نیز به دنبال ایشان رفتم و گفتم : می خواهم همراهتان بیایم ، ولی گفتند : برگرد . و خود به سمت نجف حرکت کردند. من چند قدمی برداشته بودم که شیخ رو به من کرد و فرمود : برگرد که حالا وقت آمدن تو نیست ولی خوشحال باش که تو هم روز سوم که روز جمعه است هنگام نماز ظهر به سوی حرم مطهر امیر المؤمنین علیه السلام حمل می شوی . ومن بازگشتم در حالی که دیدم در بین آن سواران ، علمایی از گذشتگان که من آنها را می شناختم نیز بودند. 💠علامت درستی گفتار من آن است که روز جمعه سوم خواهم مرد . پس در همان روز موعود ، شیخ محمد نیز درگذشت. 📚داستانهای شگفت •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
♨️ جوری زندگی کن که در نزدیکی ظهور زندگی میکنی‼️ 💠استاد پناهیان؛ 🔸 رفقا به بنده معمولا می گويند كه آقا حالا يك سفارشی به ما بكن حالا ما آمديم و رفتيم مُرديم و ديگر شما را نديديم . من هميشه اين سفارش را می‌كنم ميگویم: اگر ظهور نزديك باشد چگونه برنامه زندگی ات را انجام ميدهی؟ همان جوری زندگی كن؛ ضرر نمی كنی ! بی اعتنا به نزديكی ظهور نباش. 🔸 در بدترين صورتی كه شما تصور بكنيد باز ما اين نظام ولايی را به سهولت پرچمش را به دست حضرت حجت خواهيم رساند. منتها به ما گفته اند كه قبل از ظهور بچه های خوبی باشيد. در روايات ما را ترسانده اند! فرموده اند: مواظب باشيد، هنگام ظهور امتحانات بسيار سهمگينی پيش می‌آيد و به هيچ كس فرصت تصميم گيری داده نخواهد شد. 🔸من به شما ميگویم: برای ظهور آماده شويد. برای ظهور خودتان را آماده كنيد. بنده وقتی كه به سی سال قبل خودم نگاه ميكنم كه دانش آموزی بودم و انقلاب شد و جنگ شد ، عين دو سه روز برایم گذشته ، از اين دو سه روز خيلی كمتر برای شما خواهد گذشت، به یکباره شما خودتان را مي بينيد در جامعه امام زمان داريد تنفس می كنيد. 🔸 اين را از بنده اگر بپذیرید ان شاالله ضرر نخواهيد کرد. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📚مرد ذاکـــر و ابلیس مردی در میان بنی اسراییل ذکر"الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین" را زیاد بر لب جاری می ساخت . ابلیس از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القاکند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است . اما مامور ابلیس در ماموریت خود موفق نشد و کار به دعوا و مرافعه کشید تا اینکه تصمیم گرفتند برای پایان دادن به دعوا از کسی بخواهند که میانشان داوری نماید و هر کس مغلوب شد دستش بریده شود . آن دو، شخصی را به عنوان داور برگزیدند اما حق را به مامور ابلیس داد و پایان خوش را از آن ثروتمندان دانست بدین ترتیب یکی از دستان عابد بریده شد . ولی مرد عابد باز ذکر شریف را زمزمه نمود . مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای رهایی از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود . عابد نیز قبول کردو این بار مجسمه ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند . در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او بازگرداند آن گاه ضربه ای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد و او را به قتل رساند . مرد عابد با تماشای این حادثه گفت : این چنین است پایان خوش و عاقبت از آن متقین است. (برگرفته از کتاب قصص الانبیا، آیت الله سید نعمت الله جزائری)
❤️ حتمااااابخونید ،خیلی زیباست مردی از اطراف قزوین برای کارگری به تهران آمد و پس از اینکه از دسترنج خود مقداری پول ذخیره کرد، تصمیم گرفت برای دیدن زن و فرزند به محل اقامت خود بازگردد. یکی از دوستانش که او نیز کارگر بود از پس انداز وی با خبر شد و به فکر افتاد که آن را با حیله ای از چنگش درآورد و به همین منظور او را تا قزوین تعقیب کرد کارگر به خانه رفت. شب هنگام که همه خواب بودند دزد طبق نقشه قبلی از طریق بام به درون اتاق رفت و گهواره کودک را خیلی آهسته برداشته، به حیاط منزل برد. سپس بچه را بیدار کرد تا گریه کند. پدر و مادر با صدای بچه از خواب بیدار شدند؛ ولی چون گهواره را در اتاق ندیدن به حیاط دویدند. دزد از این موقعیت استفاده کرد و به درون اتاق رفت ولی پس از پیدا کردن پول می خواست از اتاق خارج شود که ناگهان زلزله ی شدیدی در گرفت و دزد با پولها زیر خروارها خاک مدفون شد. مرد کارگر و زن و بچه هایش خدا را شکر میکردند که جان سالم به در برده بودند و در این فکر بودن که چه کسی این گهواره را به حیاط آورده است تا اینکه وقتی برای بدست آوردن اثاثیه منزل و پولها خاکها را کنار زدند ناگهان مردی را دیدن که در حالی که پولها در دستش بود زیر آوار هلاک شده بود. آنکه سازد مردم آزاری مرام خویشتن سعی دارد روز و شب بر انهدام خویشتن هر که دارد تلخ کامی را روا بر دیگران تلخ میسازد به دست خویش کام خویشتن آنکه دامی چید بهر دیگران، دیدیم ما؛ عاقبت افتاد خود روزی به دام خویشتن ➥ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🍁🍁🍁🍁 🌷‌ که سر بی تنش سخن گفت در جاده بصره خرمشهر همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یا حسین، یا حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهیدبشوم خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین(ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع)خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است 🌷شادی روح همه شهدا مخصوصا شهید علی اکبر دهقان صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم 🌷 🍁🍁🍁🍁🍁🍁
‌درد درمان مےشود با ذکر يا مهدی مدد سخت آسان میشود با ذکر يامهدی مدد بس کہ آقايم غريب است و ندارد ياوری چشم گريان میشود با ذکر يا مهدی مدد 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷انجام تکلیف درسی فرزند رهبر انقلاب روی (انتشار به مناسبت بازگشایی مدارس) ✍ به روایت آقای سادات‌ اعلایی،‌ معلم دبستان علوی تهران: 📌 در مدرسه‌ای که آقای میثم خامنه‌ای، فرزند رهبر انقلاب درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. 📌ایّام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمی‌شد لذا آقای خامنه‌ای، رئیس‌‌ جمهور وقت یک که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده می‌شد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: «آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌‌ام از این کاغذها که باید دور ریخته می‌شد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای» 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔷بيچاره شدن فرزندى ثروتمند 🌳امام حسن عسكرى عليه السلام به نقل از اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام حكايت فرمايد: روزى پيرمردى به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. 🌳پيرمرد با گريه و زارى عرضه داشت : يا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ كردم و هزاران رنج و زحمت برايش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را كمك كردم تا آن كه مستقلّ و خودكفا گرديد، ولى امروز كه من ضعيف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستى خود را از دست داده ام ، او از هر گونه كمكى به من دريغ مى كند و حتّى لقمه نانى هم به من نمى دهد. 🌳حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله خطاب به فرزند كرد و فرمود: تو در اين مورد چه جوابى دارى ؟ 🌳گفت : يا رسول اللّه ! من چيزى زايد بر مخارج خود و عائله ام ندارم . 🌳حضرت به پدر فرمود: اكنون چه مى گوئى ؟ گفت : يار سول اللّه ! او داراى چندين انبار گندم و جو و كشمش مى باشد و نيز كيسه هائى پر از درهم و دينار دارد. 🌳رسول خدا به فرزند فرمود: چه پاسخى دارى ؟ اظهار داشت : يا رسول اللّه ! او اشتباه مى كند، چون من هيچ ندارم . 🌳در اين هنگام ، حضرت رسول خطاب به فرزند كرد و فرمود: از عذاب خداوند بترس و نسبت به پدرت كه آن همه براى تو زحمت كشيده است ، نيكى و احسان كن . 🌳پسر گفت : يا رسول اللّه ! من چيزى ندارم . حضرت فرمود: اين ماه از بيت المال به او كمك مى كنيم ؛ ولى از ماه آينده بايد پدرت را كمك نمائى و به يكى از اصحاب خود به نام اُسامة بن زيد دستور داد تا صد درهم به آن پير مرد بپردازد. 🌳در پايان ماه ، پدر دو مرتبه به همراه پسر خود نزد رسول خدا آمد وعرضه داشت : يا رسول اللّه ! فرزندم چيزى به من نداد و پسر همچنين گفت : من چيزى ندارم . 🌳حضرت به فرزند اشاره نمود: كه تو داراى ثروت بسيارى هستى ؛ ولى با اين برخوردى كه نسبت به پدرت دارى ، همين امروز فقير و تهى دست خواهى شد. 🌳همين كه فرزند از نزد حضرت برگشت متوجّه شد كه داد و فرياد افرادى كه در همسايگى انبارهاى آذوقه او هستند، بلند است . و هنگامى كه چشمشان به پسر پيرمرد افتاد فرياد زدند: بوى گنديده انبارهاى تو به همه ما اذيّت و آزار مى رساند. 🌳و او را مجبور كردند تا اجناس فاسد شده انبارهايش را تخليه كند؛ او نيز چندين كارگر گرفت و با پرداخت پولى بسيار، آن اجناس فاسدشده را در بيابان هاى شهر تخليه كرد. و چون به كيسه هاى طلا و نقره اندوخته شده مراجعه كرد، آن ها را چيزى جز سنگ و ريگ نديد و تمام زندگى و ثروت او تباه گرديد وسخت در تنگ دستى قرار گرفت ، به طورى كه حتّى محتاج لقمه نانى براى شام خود گرديد و در نهايت مريض و رنجور شد. ⚡️سپس حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، در رابطه با اداء حقوق والدين چنين فرمود: مواظب باشيد كه پدر و مادر خود را ناراحت و غضبناك نكنيد و راضى نباشيد كه آنان نيازمند و محتاج گردند؛ وگرنه بدانيد كه غير از عذاب دنيا نيز در قيامت به عقاب دردناك الهى مبتلا خواهيد شد. 📚تفسير البرهان : ج 2، ص 194، ح 1. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 سنگ قبر حکیم مرد بسیار ثروتمندی که از حکیمی دل خوشی نداشت با خدمتکارانش در بازار با حکیم و تعدادی از شاگردانش روبه‌رو شد. مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به حکیم گفت: تصمیم گرفته‌ام پول خودم را هدر دهم و برایت سنگ قبری گران‌قیمت تهیه کنم. بگو جنس این سنگ از چه باشد و روی آن چه بنویسم تا هر کس بالای آن قبر بایستد و برای تو آرامش طلب کند شاد شود و خنده‌اش بگیرد. حکیم خنده‌ای کرد و پاسخ داد: اگر خودت هم بالای سنگ قبر می‌ایستی. سنگ قبر مرا از جنس آیینه انتخاب کن و روی آن هیچ چیز ننویس. بگذار مردمی که بالای آن می‌ایستند تصویر خودشان را ببینند و اگر هم آمرزشی طلب می‌کنند نصیب خودشان شود. مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود برای اینکه جلوی اطرافیانش کم نیاورد با تمسخر گفت: اما همه که برای دعای آمرزش بالای سنگ قبر نمی‌ایستند. حکیم با همان تبسم گرم و صمیمانه همیشگی‌اش گفت: آنها آیینه‌ای بیش نخواهند دید. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
‍ ✅ختمی مجرب ✍آیت الله سید عبدالکریم کشمیری قدس سره مي‏ فرمودند هزار مرتبه لعن بر معاويه برای برآورده شدن حاجات خيلي مجرب است. با این عبارت که «اللهم العن معاويه بن ابي سفيان» می فرمودند: این کار دل اميرالمؤمنين علیه السلام را شاد مي‏ شود. چون که خيلي خيلي اميرالمؤمنين عليه‏ السلام را در جامعه آن روز اذيت كرد. بعد كه در ظاهر اميرالمؤمنين عليه ‏السلام را تنزل داد، در روایت دارد خود حضرت مي‏ فرمايند «انزلني ثم انزلني ثم انزلني حتي قالوا معاوية و علي» ( منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، ج‏10، ص: 9) یعنی روزگار من را پایین آورد و پایین آورد که مردم من را با معاویه مقایسه می کردند. ‌ ↶ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
مناجات حضرت موسی (ع) در کوه طور! روزی حضرت موسی ( علیه السلام ) در کوه طور، به هنگام مناجات عرض کرد: ای پروردگار جهانیان! جواب آمد: لبیک! سپس عرض کرد: ای پروردگار اطاعت کنندگان! جواب آمد:‌ لبیک! سپس عرض کرد:‌ ای پروردگار گناه کاران! موسی علیه السلام شنید: لبیک، لبیک ، لبیک! حضرت گفت : خدایا به بهترین اسمی صدایت زدم، یکبار جواب دادی؛ اما تا گفتم: ای خدای گناهکاران، سه مرتبه جواب دادی؟خداوند فرمود: ای موسی! عارفان به معرفت خود و نیکوکاران به کار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند؛ اما گناهکاران جز به فضل من پناهی ندارند. اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه کسی پناهنده شوند؟ ( قصص التوابین ، ص ١٩٨) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ ⚠️ روایت یک داستان واقعی! ✍چند روز پیش کیف مدرسه‌ای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات. نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپ‌های هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید‌ رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده. 💵 دو روز بعد، حدود ساعت ۱۱ شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!» 📿 از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم! گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما می‌خونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیده‌اید و کار کرده‌اید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!» 📋 بعد هم دسته‌ی قبض‌هاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی ته‌فیشِ قبض‌ها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن! 🔹 اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیف‌ها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدت‌ها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر می‌کردم... 🔆 به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم. ❓ ما برای امام زمان چه کاری کردیم؟ 🙏 به امید تعجیل در ظهورش صلوات 💝الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج💝 ‌‌‌‌‌‌‌‎ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande