eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 نوزاد ناز در بغل بابا مثل غنچه گل سرخ تاب می‌خورد و می‌خندید. نزدیک خانه پیامبر رسیدند. در زدند. پیامبر در را باز کرد و از دیدن آن‌ها شاد شد. 🔻 مرد گفت: «ای پیامبر خدا، دخترم را آورده‌ام تا برایش دعا کنید». 🔷 پیامبر با مهربانی آن‌ها را داخل برد و به اتاق خود راهنمایی کرد! مرد نوزاد نازش را نزدیک پیامبر آورد. پیامبر دست‌های گرمش را باز کرد. مرد، نوزادش را روی دست‌های پُر مهر پیامبر گذاشت. ✅ پیامبر نوزاد را در آغوش گرفت. برایش لبخند زد. او را بوسید و در روی پای خود نشاند. نوزاد ناز با چشم‌های ریزش که مثل چشم‌های گنجشک بود، به پیامبر نگاه می‌کرد. پیامبر، دست خود را آرام روی سرش گذاشت و برایش دعا کرد. نوزاد ناز دست‌هایش را مثل بال‌های بلبل تکان می‌داد و می‌خندید. 📚 مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۶۶ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ ...؛ 🍃 به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند... (آل عمران- ۱۵۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۰
💠 بچه‌های کوچه نزدیک خانه پیامبر صلی الله علیه و آله گرم بازی بودند. عرق از سر و صورتشان می‌چکید. حسابی تشنه بودند. خانه بعضی از آنها چند کوچه دورتر بود. 🔻 در خانه پیامبر نیمه باز بود و پشت در، یک ظرف سفالی بزرگ بود. پیامبر همیشه آن را پر از آب می‌کرد تا کودکان کوچه از آبش بنوشند و سیراب شوند. بچه‌ها وقتی حسابی تشنه می‌شدند، به خانه پیامبر می‌رفتند و از ظرف سفالی آب می‌نوشیدند. 🔷 یکی از بچه‌ها گفت: « من می‌روم آب بخورم.» دوستان او گفتند: «ما هم خیلی تشنه‌ایم.» بچه‌ها دسته جمعی مثل پروانه‌های رنگارنگ به سوی خانه پیامبر پر کشیدند و دور ظرف سفالی حلقه زدند. ✅ یکی‌یکی از آب گوارایش که مثل آب چشمه، شیرین بود، نوشیدند. حسابی سیراب شدند. پیامبر در خانه بود. از دور بچه‌ها را با لبخند نگاه می‌کرد. بچه‌ها هم او را دیدند و با شادی برایش دست تکان دادند. 📚 سنن النبی، ص۱۷۶ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ 🍃 به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! (توبه- ۱۲۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۱
💠 تا سفره‌ی ناهار پهن شد، اذان گفتند. 🔻 عبدالعلی بلند شد تا نمازش رو اولِ وقت بخونه. 🔷 یکی از اهلِ خانه بهش گفت: شما هم مثلِ همه سـرِ سفـره بشین و بعداً نمـاز بخوان. 🔶 عبدالعلی خندید و گفت: چرا بقیه مثلِ من اول نمازشون رو نمی‌خوانند و بعد ناهار نمی خورند؟!!! 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید عبدالعلی ناظم‌پور 📚 همسفر تا بهشت ۵، ص ۶۹ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 رسول اللّه صلی الله علیه و آله وعده داده: 🔻 إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَاهَةً مِنَ السَّمَاءِ عُوفِی مِنْهَا حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ رُعَاةُ الشَّمْسِ أَی الْحَافِظُونَ لِأَوْقَاتِ الصَّلَوَاتِ وَ عُمَّارُ الْمَسَاجِدِ؛ 🍃 هنگامی که خداوند سبحان، از آسمان آفت نازل کرد حاملین قرآن، رعایت کنندگان خورشید، یعنی کسانی که اوقات نماز را مراعات کنند، و مساجد را آباد می سازند از این آفت در امانند. (مستدرك‏ الوسائل، ج۳، ص۱۴۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۲
💠 نزدیکِ عملیات بود. می‌دونستم مهدی زین‌الدین دختردار شده. 🔻 یه روز دیدم سرِ پاکت از جیبش‌زده بیرون. 🔷 پرسیدم: این چیه؟ 🔶 گفت: عکس دخترمه. 🔷گفتم: بده ببینم عکسش رو. 🔶 گفت: هنوز خودم ندیدمش. 🔷 پرسیدم: چرا؟!!! ✅ گفت: الان وقتِ عملیاته، می‌ترسم مِهر پدر و فرزندی کار دستم بده، باشه برا بعد از عملیات. 🌷 خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مهدی‌ زین‌الدین 📚 یادگاران۱۰ «کتاب شهید زین‌الدین» ص ۶۵ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛ 🍃 بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید، و خانه هائی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیّت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند! (توبه- ۲۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۳
💠 یکی از خلفای بنی مروان اولاد دار نمی شد به مقتضای عقیده فاسد خود نذر کرد که اگر خدا پسری به او بدهد، او را بر سر راه زوّارهای حضرت سیدالشهدأ علیه السلام بفرستد، و آنها را به قتل برساند. 🔻 اتفاقا بعد از مدّتی خداوند پسری به او عطاء می نماید، تا اینکه بزرگ میشود و به او وصیت می کند که باید بروی سر راه زوّارهای حسین (ع) و آنها را به قتل برسانی. 🔷 پسر شبی در خواب دید قیامت است و ملائکه غلاض و شداد جمعی را می برند بسوی جهنّم، تا یک شخص را آوردند بکشند بسوی آتش، رسول خدا (ص ) به ملائک فرمود: اگر چه این مرد گناه کار است لیکن شما نمی توانید او را به جهنّم ببرید زیرا روزی به زمین کربلا می گذشت غباری از آن زمین بر بدن او نشسته است. 🔶 عرض کردند: غبار را از او می شوئیم، حضرت فرمود: غبار را میشوئید امّا چشم او که به بقعه و بارگاه فرزندم حسین علیه السلام افتاده نمی شود که بشوئید. پس ملائکه عذاب او را رها کردند وملائکه رحمت آمدند و او را به بهشت بردند. 🔷 آن پسر از خواب بیدار شد واز قصد فاسد خود بر گشت و توبه نمود و فورا به زیارت آن حضرت رفت و زوار را حرمت و نوازش می کرد. 📚 ثمرات الحيوة، كرامات الحسينيه، ج۱، ص۲۰۲ ~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖امام حسين (ع) فرموند: 🔻 وَ اللّهِ مَا خَلَقَ اللّهُ شَيئاً إِلا وَ قَدْ اَمَرَهُ بِالطّاعَةِ لَنَا؛ 🍃 سوگند به خدا كه خداوند هيچ موجودى را نيافريد، مگر آن‏كه او را به اطاعت از ما، امر كرد. (بحارالانوار، ج۴۱،ص۱۸۱) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۴
💠 یکی از بستگانِ صیاد شیرازی از سربازی فرارکرده بود و پرونده‌اش رو فرستاده بودند دادگاه نظامی، دادگاه هم به زندان محکومش کرد. 🔻 مادرِ صیاد زنگ زد دفتر و گفت: به علی بگو یه کاری براش کنه ، این پسر جوونه، گناه داره. 🔷 بهشون گفتم: حاج خانوم! خودتون به پسرتون بگین بهتر نیست؟ 🔶 مادر صیاد گفت: قبول نمی کنه! 🔷 پرسیدم: چرا؟ 🔶 مادر صیاد گفت: علی خودش زنگ زد و گفت: عزیز جون! فامیل وقتی برام محترمه که آبروی نظام رو حفظ کنه و آبروی من رو نبره. 🌷 خاطره ای از زندگی امیرسپهبد شهید علی صیاد شیرازی 📚 یادگاران ۱۱ «کتاب صیاد شیرازی، ص ۵۷ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: 🔻 حُبُّ الدُّنْيَا أَصْلُ كُلِّ مَعْصِيَةٍ وَ أَوَّلُ كُلِّ ذَنْبٍ؛ 🍃 دنیا دوستی، ریشۀ هر معصیت و آغاز هر گناهی است. (مجموعة ورام[تنبيه الخواطر]، ج‏۲، ص۱۲۲) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۵
💠 وقتی که روز قیامت برپا شود و عرصه بر مردم به تنگ آید، رسول خدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع) را به نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌ فرستد تا در جایگاه شفاعت بایستد. 🔻 امام علی (ع) می‌ گوید: یا فاطمه، چه چیزهایی از اسباب شفاعت را به همراه داری؟ 🔷 حضرت در جواب می‌ گوید یا علی، این دو دست بریده فرزندم عباس را دارم. 📚 اکسیر العبادات فی الاسرار الشهادات، ج ۲، ص ۵۱۴ 📚 خصائص العباسيه، ص ۲۰۹ 📚 معالی السبطین، ص ۶۳۹ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 یوْمَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِی لَهُ قَوْلا؛ 🍃 در آن روز (قیامت) شفاعت هیچ کس سودی نبخشد جز آن کس که خدای رحمن به او رخصت شفاعت داده و سخنش مورد پسند او گردیده است. (طه- ۱۰۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۶
💠 نمی‌دونستم هر وقت می‌خواد بره مدرسه، وضو می‌گیره. 🔻 چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه. 🔷 بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو می‌گیری؟ ✅ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه. 🌷خاطره ای از زندگی نوجوان شهید رضا عامری 📚 کتاب دوران طلائی، ص ۵۴ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 پیامبر خدا (ص) می فرمایند: 🔻 إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عَلَى طَهَارَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّکَ تَکُونُ إِذَا مِتَّ عَلَى طَهَارَةٍ مِتَّ شَهِیداً؛ 🍃 اگر می‌توانی همیشه با وضو باشی، این عمل را ترک نکن، چرا که ملک‌الموت آنگاه که روح بنده‌ای را که با وضو باشد، او را شهید محسوب خواهد کرد. (بحارالأنوار، ج‏۶۶، ص۳۹۶) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۸
💠 مردی به محضر امام سجاد (علیه السلام) آمد و از حال و روزگار دنیای خود شكایت كرد. 🔻 امام سجاد (ع) فرمود بیچاره انسان كه در هر روز، دستخوش سه مصیبت است كه از هیچ یک عبرت نمی گیرد؛ در صورتی كه اگر عبرت می گرفت، مصائب دنیا برای او آسان می شد. 1⃣ هر روز كه از عمر او می گذرد از عمر او كاسته می گردد، در صورتی كه اگر از مال او چیزی كاسته می شد قابل جبران بود، ولی كاهش عمر قابل جبران نیست. 2⃣ هر روز، رزقی كه به او می رسد اگر از راه حلال باشد حساب دارد، و اگر ار راه حرام باشد عِقاب دارد و این حساب و عِقاب در دادگاه الهی در انتظار او است. 3⃣ مصیبت سوم از همه بزرگ تر است و آن اینكه هر روز كه از عمر انسان می گذرد، به همان اندازه به آخرت نزدیک می گردد، ولی نمی داند كه رهسپار بهشت است یا دوزخ؟ ✅ اگر به راستی در فكر این سه مصیبت باشد، گرفتاری های مادی در برابر آنها ناچیز است و آسان خواهد شد. 📚 داستان دوستان، محمدمحمدی اشتهاردی ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام صادق عليه السلام : 🔻 صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْكَفَّ وَ تُطَيِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِي الْأَجَلِ؛ 🍃 صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاكيزه جان مى نمايد و روزى را زياد مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد. (اصول كافی، ج۲، ص۱۵۱) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۹
💠 حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. 🔻 یکباره ابراهیم سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟! 🔷 همینطور که آرام حرکت می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش تر بریم تا از این آقا جلو نزنیم.! 🔶 من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می کشید و آرام را میرفت. 🔷 ابراهیم گفت: اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می سوزد که نمی تواند مثل ما راه برود. کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود. 🔶 گفتم: ابرام جون، ما کار داریم، این حرفا چیه؟ بیا سریع بریم. اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این معلول رد نشیم. 🔷 آنچنان قلب رئوف و مهربانی داشت که به ریزترین مسائل توجه می کرد. او در حالی که عجله داشت، اما راضی نشد حتی دل یک معلول را برنجاند! 📚 سلام بر ابراهیم۲، ص ۳۱ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام جعفرصادق(علیه‌السلام): 🔻 ما عُبِدَ اللهُ بِشیءٍ اَفضلَ مِن اداءِ حَقِّ المُؤمِنِ؛ 🍃 هیچ عبادتی بالاتر از ادای حق مؤمن نیست. (بحارالانوار، ج٧٤، ص٢٤٢) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 کنارِ خیابون مشغولِ صحبت بودیم که یهو دیدم صورت ابراهیم سرخ شد. 🔻 رد نگاهش رو دنبال کردم، چشمش خورده بود به یک زنِ بدحجاب. 🔷 ابراهیم با دلخوری رویش رو برگردوند و گفت: غیرت شوهرش کجا رفته؟ غیرت پدرش‌کجا رفته؟ غیرت برادرش‌کجا رفته؟!!! ✅ بعد رو کرد به آسمون و با پریشانی گفت: خدایا! تو شـاهد باش‌که ما حاضر نیستیم چنین صحنه‌هایِ خلاف دینی رو توی مملکت ببینیم، نکنه بخاطرِ اینا به ما غضب کنی؟ 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید ابراهیم امیرعباسی 📚 ساکنان ملک اعظم ۵ « منزل امیرعباسی» ص ۲۳ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 در قسمتى از وصيت‏نامه‏ شهيد چنين آمده: 🔻«زندگى كردن براى خدا و حركت در راهش به انسان مسئوليت می دهد و انسان را وادار می کند كه از زندگى دنيا كنده شود و روح ‏هاى مادى را كنار بگذارد و در راهش غرق شود و حركت او يك حركت نشاطى است. با شوق و با خواست قلبى حركت می کند، تا اين كه اگر خدا قبول كند و عاشق او بشود، او را از زمين بگيرد. لازمه‏ى اين كه انسان براى خدا و زندگى و تمام حركات و جوارح او براى خدا زنده باشد اين است كه شيطان را از خود دور كند و تقوى داشته باشد.» 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۸۱