#معلم
#استاد
💠 ﺷﺨﺼﻰ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﻯ ﺗﺎﺳﻴﺲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩ.
ﺭﻭﺯﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ) ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭﻯ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠّﻪ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺖ.
ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﮔﺸﺖ ,ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ) ﻫﺪﺍﻳﺎﻯ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻌﻠﻢ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﮕﻔﺘﻰ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺰﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻧﺪ: ﺁﻳﺎ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﻭﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻳﻚ ﺁﻳﻪ , ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻫﺪﻳﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻌﻠﻢ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻯ؟!
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﺑﺮﻯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺍﺭﺯﺵ ﻭﺍﻟﺎﻯ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩﮔﻮﺷﺰﺩ ﻧﻤﻮﺩ.
📚تفسیر ﺑﺮﻫﺎﻥ , ﺝ 1, ﺹ 43 , ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ , ﺝ 1, ﺹ 71.
~~~~
📖 امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
«قم عن مجلسک لابیک ومعلمک ولو کنت امیرا;
از جای خود برای پدر و آموزگارت برخیز، اگر چه فرمانروا باشی .»
مستدرک الوسائل، ج 15، ص ۲۰۳
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۹۳۵
صدشکر در تلاطمِ امواجِ دردها
رد میشوند گاهی از این کوچه مردها...
شاعر:مجتبی خرسندی
#حمیدرضا_الداغی
#آیت_الله_بروجردی
💠 یک مرتبه شاه مقبور ایران تصمیم گرفت قانون تساوی حقوق زن و مرد را که مخالف صریح قرآن است، در ایران پیاده کند.
مرحوم آیت الله بروجردی (ره) سخت در مقابل شاه ایستادگی کرد و گفتگوهایی میان شاه و آن مرحوم ردّ و بدل شد. ولی هیچ یک بر دیگری غالب نشدند تا آخر الأمر شاه تصمیم گرفت این قانون را به هر نحوی که شده به اجرا گذارد. آن مرحوم از قضیّه باخبر شد و تصمیم گرفت از ایران خارج شود. و دستور داد اثاثیه اش را جمع کنند.
همین که شاه باخبر شد که آن مرحوم میخواهد از ایران خارج شود از پیاده کردن قانون خودداری کرد، چون دانست خروج مرحوم بروجردی، مساوی با انقلاب داخلی است و عاقبت خوبی در بر ندارد.
شاه مقبور ایران بعضی از قوانین را میخواست در ایران پیاده کند ولی مرحوم آیت الله بروجردی (ره) در مقابلش محکم ایستاده بود تا نگذارد آن قوانین پیاده شود. شاه نخست وزیرش را به نزد مرحوم آیت الله بروجردی (ره) فرستاد تا او را راضی کند و از زبان شاه گفت: شاه میگوید چون این قوانین در کشورهای همسایه پیاده شده ما هم مجبوریم آن را پیاده کنیم. مرحوم آیت الله بروجردی (ره) به نخست وزیر فرمودند: به شاه بگو آن کشورهای همسایه ای که این قوانین در آنها پیاده شده به این علّت است که نظام حکومت پادشاهی مبدّل به جمهوری شده کنایه از این که اگر بخواهی این قوانین را پیاده کنی اوّل باید کشور را جمهوری کنی. آنگاه این قوانین را پیاده نمایی وزیر دیگر نتوانست جوابی بدهد، چون سخن آیت الله بروجردی (ره) بزرگترین تهدیدی برای شاه بود و در نتیجه تا
موقعی که مرحوم آیت الله بروجردی زنده بود، شاه نتوانست آن قوانین را پیاده کند.
📚یکصد داستان خواندنی
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۹۳۶
داستان های عبرت آموز
نایب الزیاره شما بزرگواران درحرم کریمه اهل بیت علیهم السلام هستیم 🌸🍃
💠 یک روز که در محضر آیت الله علوی بروجردی بودیم، ایشان نقل کردند: در جلسه ای که استادان و بزرگان حوزه علمیه در خدمت آیت الله العظمی بروجردی (ره) بوده اند، ایشان حدیث نفس کرده، می گفتند: «زمانی که رضاخان کشف حجاب می کرد، من تصمیم گرفتم ضد این عمل غیراسلامی قیام کنم و کشته شوم اما عده ای از دوستان مانع شدند و گفتند: حضور شما برای اسلام مهم تر است و با این سخنان اجازه ندادند قیام کنم، اما حال از انجام ندادن آن کار، بسیار متأسفم.»
در این زمان، یکی از آقایان سکوت مجلس را می شکند و می گوید: من اگر جای شما بودم ناراحت نمی شدم زیرا شما این خدمات را به اسلام کرده اید و حدود ده دقیقه برخی از خدمات ایشان را نام می برد. آقای بروجردی در پاسخ می فرمایند: «آری، اگر حساب با شما باشد، من خدماتی دارم، اما محاسب و نقاد کس دیگری است.» سپس می فرمایند: «اخلص العمل فان الناقد بصیر» در این حال اشک از چشمان آیت الله جاری می شود و جلسه را منقلب می کند. چند دقیقه بعد آقای گلپایگانی (ره) می فرمایند: «آقا! حدیث: مداد العلماء افضل من دماء الشهداء صحیح است؟»
آقای بروجردی می فرمایند: «بله» آن گاه آقای گلپایگانی می گوید: «این کتاب جامع الاحادیث شما مصداق همین روایت است.» آقای بروجردی پس از شنیدن این سخن، اندکی تسکین می یابد و آرام می شود.📚خاطراتی از آیت الله بروجردی
~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۹۳۷
این جنایت میوه ی شیّادی است
نوبرِ "زن زندگی آزادی " است
این شعار از ابتدا مسموم بود
آخرش از اولش معلوم بود
پشت این آزاد بودن بندگی است
بعد این "زن، زندگی" درّندگی است
حرمت زن را به مسلخ می برند
زندگانی را به دوزخ می برند
هرزگی را نوبت جولان رسید
نوبت بد مستی دیوان رسید
پنجه بر رخسار آهو می کشند
گرگ ها بر شیر چاقو می کشند
خون غیرت را به جوش آورده اند
رود ها را در خروش آورده اند
شهر من ای شهر شیدایی و شور
ای دیار سربداران غیور
در تو شور سربداری یاد باد
در حمیّت نامداری یاد باد
تا هنوزت شور غیرت باقی است
غرق در خون پیکر" الداغی "است
خوش به حال مرد مردستان" حمید"
در دفاع از حرمت زن شد شهید
در دل اینسان درد دین با ارزش است
امر معروفی چنین با ارزش است
نهی از منکر اگر منکر شود
هر دو گوش حق شنیدن کر شود
دل که بی رگ شد همان مشت گل است
بی تفاوت هم شریک قاتل است
بی تفاوت نگذریم از خاک او
شرممان بادا ز خون پاک او