eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 عمر بن عبدالعزیز می گوید: 🔻 پدرم فرماندار مدینه و از گویندگان توانا و سخن سرایان نیرومند بود و خطبه نماز را با كمال فصاحت و بلاغت ایرادمی كرد. ولی از آنجا كه، طبق بخشنامه حكومت شام، ناچار بود در میان خطبه نماز علی و خاندان او را لعن كند، هنگامی كه سخن به این مرحله می رسید ناگهان در بیان خود دچار لكنت می شد و چهره او دگرگون می گشت، وسلاست سخن را از دست می داد. 🔷 من از پدرم علت را پرسیدم. 🔶 گفت: اگر آنچه را كه من از علی می دانم، دیگران نیزمی دانستند كسی از ما پیروی نمی كرد؛ و من با توجه به مقام منیع علی به او ناسزا می گویم، زیرا برای حفظ موقعیت آل مروان ناچارم چنین كنم. 📚 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۲۲۱ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ وَ اللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ 🍃 و از میان مردم كسی است كه جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است. (بقره- ۲۰۷) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۰
💠 یه حلب ۱۷ کیلویی روغن خریده بودیم. 🔻 به مجید گفتم: روغن رو از بازار بیار خونه. 🔷 گفت: شما این‌همه روغن خریدید، اونوقت از من می‌خواین اون رو بذارم روی دوشم و بیارم خونه؟!!! 🔶 من از این‌کار عار دارم ، چرا می‌خواین احتکار کنین؟ 🔷 من که نمی‌دونستم احتکار یعنی چی، بهش‌گفتم: مادر! برا مصرف روزمره‌ی ماست. 🔶 مجید گفت: خب! دو کیلو؛ سه کیلو؛ نه ۱۷ کیلو. امام خمینی فقط برا مصرف روزانه ش مواد خوراکی داره ، شما چرا؟ 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید مجید بقایی 📚 تا چشمه‌ی بقا، ص ۲۹ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 پیامبر اکرم (ص): 🔻 الجالب الی سوقنا کالمجاهد فی سبیل الله و المحتکر فی سوقنا کالملحد فی کتاب الله؛ 🍃 آنانکه به بازار ما چیزی وارد می‌کنند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می‌کند و آنکه در بازار احتکار می‌نماید، مانند کسی است که در کتاب خدا کافر به شمار می‌آید. (نهج الفصاحه، ص۲۷۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۱
💠 احترام‌ خاصی برای روحانيت‌ قائل‌ بود. 🔻 در برابر آنها خود را كوچك‌ مي‌شمرد. 🔷 بارها در مقابل‌ چشم‌ نيروهای لشگر، دست‌ علمایی را كه‌ در لشگر حضور پيدا مي‌كردند مي‌بوسيد. ✅ مي‌گفت‌ هر چه‌ داريم‌ از اين‌ علمای شيعه‌ داريم‌. 📚 بني‌لوحي‌، ۱۷۲:۱۳۷۵ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: 🔻 إذا رأیتَ عالماً فکُن لَهُ خادماً؛ 🍃 زمانی که به عالمی برخوردی خدمتگذار او باش. (تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص۴۷، ح۲۱۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۲
💠 مردی در حال نشاط و خوشحالى خدمت امام جواد (ع) رسید. 🔻 حضرت فرمود چه خبر است که این چنین مسرور و خوشحالى؟ 🔷 آن مرد عرض کرد ای فرزند رسول خدا (ص)، از پدر شما شنیدم که مى‌ فرمود بهترین روز شادى انسان، روزى است که خداوند توفیق انجام کارهاى نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینى موفق بدارد. 🔶 امروز نیازمندانى از جاهاى مختلف به من مراجعه کردند و به خواست خداوند گرفتاری‌ هایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنین سرور و شادى به من دست داده است. 🔷 حضرت فرمود به جانم سوگند که شایسته است که چنین شاد و خوشحال باشى، به شرط این که اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنى. 📚 بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۹ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام علي عليه السلام: 🔻 اَلْمَنُّ يُنَكِّدُ الاِْحْسانَ؛ 🍃 منت گذارى ، [وزن ] احسان و نيكى را سبك مى كند. (شرح غررالحكم ، ج۱، ص۱۷۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۳
💠 نمازهای مستحبی زیاد می‌خواند، ولی به خوندن دو رکعت خیلی مقید بود. 🔻همیشه بعد از نماز صبح با حالِ خاصی می‌خوندش. 🔷 می‌دونستم پشتِ هر کارش حکمت و دلیلی نهفته، برا همین یکبار ازش پرسیدم: این نمازِ دو رکعتی که بعد از نماز صبح می خوانی، چیه؟ 🔶 اول از جواب دادن طفره رفت، اما اصرار که کردم ، گفت: اگه قول بدی تو هم همیشه بخونی میگم. 🔷 وقتی قول دادم، گفت: 👈 من هر روز این دو رکعت نماز رو برا سلامتی و فرجِ امام زمان(عج) می خوانم. 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید سید علی حسینی 📚 ساکنان ملک اعظم۳ «منزل حسینی» ص ۴۴ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 وصیت نامه 🍃 از برادرانم‌ محمدآقا و عباس‌ آقا تقاضا دارم‌ خط‌ امامی‌ باشند که‌ در غیر این‌ صورت ‌آنان‌ را برادر نمی‌دانم‌ و از محبتهای‌ آنان‌ و اذیت‌ و آزاری‌ که‌ من‌ به‌ آنها داشتم‌، تشکر و پوزش‌ می‌خواهم‌. برادران‌ عزیز امیدوارم‌ که‌ در بهشت‌ رضوان‌، شما عزیزان‌ را ملاقات‌ کنم‌. از همسرم‌ فوق‌العاده‌ تشکر دارم‌. به‌ هر حال‌ گذشته‌ را از هر که‌ هست‌ فراموش‌ کنید. بدی‌ها را نبینید و نیکی‌ها راتوجه‌ خاص‌ کنید و هر چه‌ شما کردید در بهشت‌ بعد از صد و بیست‌ سال‌ منتظر شماهستم‌. پدر، مادر و همسر و برادران‌ و خواهران‌ و اقوام‌ و دوستان‌، همیشه‌ برای‌ این‌ بنده‌گنهکار طلب‌ مغفرت‌ نمایید. والسلام‌ علی‌ عبادالله الصالحین‌ سیدعلی‌ حسینی‌ ۱۳۶۶/۵/۳ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۴
💠 جابر بن عبدالله می‌گوید: 👈 کعب الاحبار از عمر پرسش‌کرد: «آخرین سخن پیامبر چه بود؟» 🔷 او گفت: «از علی علیه السلام بپرس!» 🔶 کعب به نزد حضرت علی علیه السلام آمد و همین پرسش را از آن حضرت نمود. 🔷 حضرت علی علیه السلام فرمود: ✅ رسول خدا را به سینه خود گرفتم پس سر مبارکش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز. 📚 فضائل الخمسه من الصحاح السته،ج‏۳، ص۳۸ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 رجالٌ لاتُلهیهِم تِجارَهٌ و لا بیعٌ عَن ذکر اللهِ و اقامِ الصّلوهِ؛ 🍃 مردانی  که تجارت و خرید و فرش، آنان را از یاد خداوند و نماز خواندن مشغول و غافل نمی سازد. (نور- ۳۷) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۵
💠 «سادات‌اعلایی» معلم دبستان علوی تهران: 🔻 در مدرسه‌ای که آقای میثم خامنه‌ای فرزند رهبر انقلاب درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. 🔷 ایام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمی‌شد، لذا آقای خامنه‌ای رئیس‌‌جمهور وقت یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده می‌شد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: ✅ آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌‌ام از این کاغذها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند، لطفا مؤاخذه نکنید، بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای ‌~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 قال الصادق (ع): 🔻 اَدْنَـى اْلاِسْـرافِ هَـراقَةُ فَضْلِ اْلاِنـاءِ وَابْتِذالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ وَاِلْقاءُ النَّـوى؛ 🍃 پائین ترین مرتبه اسراف عبارتست از: ۱- دور ریختن آبی که از آشامیدن اضافه آمده است. ۲- اینکه لباس کار و لباس بیرونی، یکی باشد. ۳- بدور انداختن هسته خرما پس از خوردن خرما «چون از هسته خرما ماده غذائی برای شتران تهیه می شد. (وسائل الشیعه، ح ۳، باب۲۸، ص۳۷۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۶
💠 مرحوم سید شرف الدین از علمای بزرگ شیعه، هنگامی که در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شد، از جمله علمایی بود که به کاخ پادشاه دعوت شده بود که طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند. 🔻 زمانی که نوبت به وی رسید و دست شاه را گرفت، هدیه ای به او داد و هدیه اش عبارت بود از یک قرآن که در جلدی پوستین نگه داشته شده بود. 🔶 ملک هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم، بر پیشانی خود گذاشت. 🔷 سید شرف الدین ناگهان گفت: ای پادشاه! چگونه این جلد را می بوسی و تعظیم می کنی در حالی که چیزی جز پوست یک بز نیست؟ 🔶 ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد نه خود جلد. 🔷 آقای شرف الدین فوراً گفت: احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا در اتاق پیامبر را می بوسیم، می دانیم که آهن هیچ کاری نمی تواند بکند، ولی غرض ما آن کسی است که ماوَرای این آهن ها و چوب ها قرار دارد. ما می خواهیم رسول اللَّه را تعظیم و احترام کنیم، همان گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز، می خواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف [درون] آن پوست قرار دارد. 🔷 حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند. 🔶 آنجا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد حجاج با آثار رسول خدا (ص) تبرک جویند، ولی آن که پس از او آمد، به قانون گذشته شان بازگشت. 📚 آنگاه هدايت شدم، ص۹۳ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید!(مائده- ۳۵) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۷
💠 در ﯾﮑﯽ از ﺳﺎل ﻫﺎ، مأﻣﻮن ﻋﺒﺎﺳـﯽ ﻋﺎزم ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻃﯿﺒﻪ ﺷﺪ. 🔻 ﭼﻮن ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﺪﯾﻨﻪ رﺳـﯿﺪ، ﻋﺪه ای از ﺑﺰرﮔﺎن ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه اﻣﺎم ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮاد(ع) ﺟﻬﺖ اﺳﺘﻘﺒﺎل مأﻣﻮن آﻣﺎده ﺣﺮﮐﺖ ﺷﺪﻧﺪ. 🔷 ﻫﻮا ﺑﺴﯿﺎر ﮔﺮم وﺳﻮزان وﻧﯿﺰ ﺑﯿﺎﺑﺎن ها ﺧﺸﮏ و ﺑﯽ آب وﻋﻠﻒ ﺑﻮد. 🔶 وﻗﺘﯽ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﺳﻮار ﺣﯿﻮاﻧﺎت ﺷﻮﻧﺪ، اﻣﺎم ﺟﻮاد (ع) دﺳـﺘﻮر داد تا دم ﺣﯿﻮاﻧﺶ را ﮔﺮه ﺑﺰﻧﻨﺪ. 🔷 ﻋﺪه ای ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺣﻀﺮت ﺟﻮاد(ع) آﺷـﻨﺎیی ﺑﻪ ﺣﯿﻮان ﺳﻮاری و ﺑﯿﺎﺑﺎن ﮔﺮدی ﻧﺪارد و ﻧﻤﯽ داﻧﺪ ﮐﻪ در ﭼﻪ ﻓﺼﻠﯽ ودر ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ دم ﻗﺎﻃﺮ، ﮔﺮه زده ﺷﻮد. 🔶 و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﺗﻤﺎﻣﯽ اﻓﺮاد ﺳﻮار ﺷﺪﻧﺪ وﺑﺮای اﺳـﺘﻘﺒﺎل مأﻣﻮن ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮدﻧﺪ، ﻣﻘﺪاری از راه را ﮐﻪ ﭘﯿﻤﻮدﻧﺪ، ﻣﺴﯿﺮ ﺟﺎده را اﺷﺘﺒﺎه رﻓﺘﻨﺪ، در ﻣﺤﻠﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻨـﺪ ﮐﻪ ﺗﻤﺎم آن ﮔﻞ و ﻻی ﺑﻮد؛ وﺣﯿﻮاﻧﺎت ﻣﺮﺗﺐ دم ﺧﻮد را ﺑﻪ اﻃﺮاف ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ دادﻧﺪ؛ 🔷 وﺗﻤﺎم ﻟﺒﺎس وﺳﺮ و ﺻﻮرت اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺳﻮار ﺣﯿﻮان ﻫﺎ ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﺜﯿﻒ وﭘﺮ از ﮔﻞ ﺷـﺪ. وﻟﯽ ﺣﻀـﺮت ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ آﻟﻮدﮔﯽ ﺑﻪ ﻟﺒﺎس وﺑﺪﻧﺶ اﺻﺎﺑﺖ ﻧﮑﺮد و دﯾﮕﺮان ﻓﻬﻤﯿﺪﻧﺪ، ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﺣﻀﺮت ﺻﺤﯿﺢ ﺑﻮده اﺳﺖ. 📚 الخرایج و الجرایح، ج ۲، ص ۶۶۹، ح ۱۳ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام علی (ع): 🔻 اَعْقَلُ النّاسِ اَنْظَرُهُمْ فِى الْعَواقِبِ. عاقل ترين مردم كسى است كه بيشتر در عاقبت كارهايش بينديشد.(شرح غررالحكم ، ج۲، ص۴۸۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۸
💠 ﻣﺮﺣﻮم ﻗﻄﺐ اﻟﺪﯾﻦ راوﻧﺪی (ره) از ﺣﻀـﺮت ﻋﺒﺪاﻟﻌﻈﯿﻢ ﺣﺴﻨﯽ (ع) ﺣﮑﺎﯾﺖ می ﮐﻨﺪ: 🔻 روزی از روزﻫﺎ ﻧﺎﻣﻪ ای ﺑﺮای اﻣﺎم ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮاد ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﻧﻮﺷﺘﻢ وﺳﺆال ﮐﺮدم : ◀️ ﺣﻀـﺮت ذواﻟﮑﻔﻞ (ع) -ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ اﻟﻬﯽ اﺳﺖ- ﻧﺎﻣﺶ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ؟ و آﯾﺎ او از ﭘﯿﻐﻤﺒﺮان ﻣﺮﺳﻞ ﺑﻮده اﺳﺖ؟ 🔷 اﻣﺎم (ع) در ﺟﻮاب ﻧﺎﻣﻪ، ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺮﻗﻮم ﻓﺮﻣﻮد: ﺧﺪاوﻧـﺪ ﻣﺘﻌﺎل ﺻﺪ وﺑﯿﺴﺖ وﭼﻬﺎر ﻫﺰار ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﺮای ارﺷﺎد وﻫـﺪاﯾﺖ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻓﺮﺳـﺘﺎده اﺳﺖ، ﮐﻪ ﺳﯿﺼﺪ وﺳﯿﺰده ﻧﻔﺮ از آن ها ﭘﯿﺎﻣﺒﺮان ﻣﺮﺳﻞ ﺑﻮدﻧﺪ وﺣﻀﺮت ذواﻟﮑﻔﻞ (ع) ﻧﯿﺰ ﯾﮑﯽ از ﭘﯿﺎﻣﺒﺮان ﻣﺮﺳﻞ اﻟﻬﯽ ﺑﻮد، ﮐﻪ ﺑﻌﺪ از ﺣﻀﺮت ﺳﻠﯿﻤﺎن (ع) ﻣﺒﻌﻮث ﺷﺪ وﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺣﻀﺮت داود (ع) ﺑـﺪون ﺑﯿﻨّﻪ و ﺑﺮﻫـﺎن در ﺑﯿﻦ ﻣﺮدم ﻗﻀﺎوت وﺣﮑﻢ ﻓﺮﻣﺎﺋﯽ ﻣﯽ ﮐﺮد و ﻫﯿـﭻ ﮔـﺎه ﻏﻀﺒﻨﺎك ﻧﻤﯽ ﮔﺸﺖ ﻣﮕﺮ آن ﮐﻪ در جهت رﺿﺎی ﺧﺪاوﻧـﺪ ﺳـﺒﺤﺎن ﺑﻮده ﺑﺎﺷـﺪ. ✅ ﺳـﭙﺲ اﻣﺎم ﺟﻮاد (ع) در ﭘﺎﯾﺎن ﻧﺎﻣﻪ ﻣﺮﻗﻮم ﻓﺮﻣﻮند: 👈 ﻧﺎم ﺣﻀﺮت ذواﻟﮑﻔﻞ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴـﻼم ، «ﻋﻮﯾـﺪﯾﺎ» ﺑـﻮده اﺳـﺖ و او ﻫﻤـﺎن ﭘﯿـﺎﻣﺒﺮی اﺳـﺖ ﮐﻪ ﻧـﺎﻣﺶ در ﺿـﻤﻦ آﯾﻪ ای از آﯾـﺎت ﺷـﺮﯾﻔﻪ ﻗﺮآن ﻣﻄﺮح ﮔﺮدﯾـﺪه اﺳﺖ: ✅ وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنَ الْأَخْيَارِ؛ [ﺑﻪ ﯾﺎد آور ای ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ! ﭘﯿﺎﻣﺒﺮاﻧﯽ ﻫﻤﭽﻮن ﺣﻀـﺮت اﺳـﻤﺎﻋﯿﻞ، ﯾﺴﻊ و ذواﻟﮑﻔﻞ را ﮐﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ از آن ها از ﺧﻮﺑﺎن و ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﮔﺎن ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ. (سوره مبارکه ص- ۴۸) 📚 مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۹ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۹
💠 نوزاد ناز در بغل بابا مثل غنچه گل سرخ تاب می‌خورد و می‌خندید. نزدیک خانه پیامبر رسیدند. در زدند. پیامبر در را باز کرد و از دیدن آن‌ها شاد شد. 🔻 مرد گفت: «ای پیامبر خدا، دخترم را آورده‌ام تا برایش دعا کنید». 🔷 پیامبر با مهربانی آن‌ها را داخل برد و به اتاق خود راهنمایی کرد! مرد نوزاد نازش را نزدیک پیامبر آورد. پیامبر دست‌های گرمش را باز کرد. مرد، نوزادش را روی دست‌های پُر مهر پیامبر گذاشت. ✅ پیامبر نوزاد را در آغوش گرفت. برایش لبخند زد. او را بوسید و در روی پای خود نشاند. نوزاد ناز با چشم‌های ریزش که مثل چشم‌های گنجشک بود، به پیامبر نگاه می‌کرد. پیامبر، دست خود را آرام روی سرش گذاشت و برایش دعا کرد. نوزاد ناز دست‌هایش را مثل بال‌های بلبل تکان می‌داد و می‌خندید. 📚 مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۶۶ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ ...؛ 🍃 به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند... (آل عمران- ۱۵۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۰
💠 بچه‌های کوچه نزدیک خانه پیامبر صلی الله علیه و آله گرم بازی بودند. عرق از سر و صورتشان می‌چکید. حسابی تشنه بودند. خانه بعضی از آنها چند کوچه دورتر بود. 🔻 در خانه پیامبر نیمه باز بود و پشت در، یک ظرف سفالی بزرگ بود. پیامبر همیشه آن را پر از آب می‌کرد تا کودکان کوچه از آبش بنوشند و سیراب شوند. بچه‌ها وقتی حسابی تشنه می‌شدند، به خانه پیامبر می‌رفتند و از ظرف سفالی آب می‌نوشیدند. 🔷 یکی از بچه‌ها گفت: « من می‌روم آب بخورم.» دوستان او گفتند: «ما هم خیلی تشنه‌ایم.» بچه‌ها دسته جمعی مثل پروانه‌های رنگارنگ به سوی خانه پیامبر پر کشیدند و دور ظرف سفالی حلقه زدند. ✅ یکی‌یکی از آب گوارایش که مثل آب چشمه، شیرین بود، نوشیدند. حسابی سیراب شدند. پیامبر در خانه بود. از دور بچه‌ها را با لبخند نگاه می‌کرد. بچه‌ها هم او را دیدند و با شادی برایش دست تکان دادند. 📚 سنن النبی، ص۱۷۶ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ 🍃 به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! (توبه- ۱۲۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۱