eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 «سادات‌اعلایی» معلم دبستان علوی تهران: 🔻 در مدرسه‌ای که آقای میثم خامنه‌ای فرزند رهبر انقلاب درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. 🔷 ایام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمی‌شد، لذا آقای خامنه‌ای رئیس‌‌جمهور وقت یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده می‌شد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: ✅ آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌‌ام از این کاغذها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند، لطفا مؤاخذه نکنید، بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای ‌~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 قال الصادق (ع): 🔻 اَدْنَـى اْلاِسْـرافِ هَـراقَةُ فَضْلِ اْلاِنـاءِ وَابْتِذالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ وَاِلْقاءُ النَّـوى؛ 🍃 پائین ترین مرتبه اسراف عبارتست از: ۱- دور ریختن آبی که از آشامیدن اضافه آمده است. ۲- اینکه لباس کار و لباس بیرونی، یکی باشد. ۳- بدور انداختن هسته خرما پس از خوردن خرما «چون از هسته خرما ماده غذائی برای شتران تهیه می شد. (وسائل الشیعه، ح ۳، باب۲۸، ص۳۷۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۶
💠 مرحوم سید شرف الدین از علمای بزرگ شیعه، هنگامی که در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شد، از جمله علمایی بود که به کاخ پادشاه دعوت شده بود که طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند. 🔻 زمانی که نوبت به وی رسید و دست شاه را گرفت، هدیه ای به او داد و هدیه اش عبارت بود از یک قرآن که در جلدی پوستین نگه داشته شده بود. 🔶 ملک هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم، بر پیشانی خود گذاشت. 🔷 سید شرف الدین ناگهان گفت: ای پادشاه! چگونه این جلد را می بوسی و تعظیم می کنی در حالی که چیزی جز پوست یک بز نیست؟ 🔶 ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد نه خود جلد. 🔷 آقای شرف الدین فوراً گفت: احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا در اتاق پیامبر را می بوسیم، می دانیم که آهن هیچ کاری نمی تواند بکند، ولی غرض ما آن کسی است که ماوَرای این آهن ها و چوب ها قرار دارد. ما می خواهیم رسول اللَّه را تعظیم و احترام کنیم، همان گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز، می خواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف [درون] آن پوست قرار دارد. 🔷 حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند. 🔶 آنجا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد حجاج با آثار رسول خدا (ص) تبرک جویند، ولی آن که پس از او آمد، به قانون گذشته شان بازگشت. 📚 آنگاه هدايت شدم، ص۹۳ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید!(مائده- ۳۵) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۷
💠 در ﯾﮑﯽ از ﺳﺎل ﻫﺎ، مأﻣﻮن ﻋﺒﺎﺳـﯽ ﻋﺎزم ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻃﯿﺒﻪ ﺷﺪ. 🔻 ﭼﻮن ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﺪﯾﻨﻪ رﺳـﯿﺪ، ﻋﺪه ای از ﺑﺰرﮔﺎن ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه اﻣﺎم ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮاد(ع) ﺟﻬﺖ اﺳﺘﻘﺒﺎل مأﻣﻮن آﻣﺎده ﺣﺮﮐﺖ ﺷﺪﻧﺪ. 🔷 ﻫﻮا ﺑﺴﯿﺎر ﮔﺮم وﺳﻮزان وﻧﯿﺰ ﺑﯿﺎﺑﺎن ها ﺧﺸﮏ و ﺑﯽ آب وﻋﻠﻒ ﺑﻮد. 🔶 وﻗﺘﯽ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﺳﻮار ﺣﯿﻮاﻧﺎت ﺷﻮﻧﺪ، اﻣﺎم ﺟﻮاد (ع) دﺳـﺘﻮر داد تا دم ﺣﯿﻮاﻧﺶ را ﮔﺮه ﺑﺰﻧﻨﺪ. 🔷 ﻋﺪه ای ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺣﻀﺮت ﺟﻮاد(ع) آﺷـﻨﺎیی ﺑﻪ ﺣﯿﻮان ﺳﻮاری و ﺑﯿﺎﺑﺎن ﮔﺮدی ﻧﺪارد و ﻧﻤﯽ داﻧﺪ ﮐﻪ در ﭼﻪ ﻓﺼﻠﯽ ودر ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ دم ﻗﺎﻃﺮ، ﮔﺮه زده ﺷﻮد. 🔶 و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﺗﻤﺎﻣﯽ اﻓﺮاد ﺳﻮار ﺷﺪﻧﺪ وﺑﺮای اﺳـﺘﻘﺒﺎل مأﻣﻮن ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮدﻧﺪ، ﻣﻘﺪاری از راه را ﮐﻪ ﭘﯿﻤﻮدﻧﺪ، ﻣﺴﯿﺮ ﺟﺎده را اﺷﺘﺒﺎه رﻓﺘﻨﺪ، در ﻣﺤﻠﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻨـﺪ ﮐﻪ ﺗﻤﺎم آن ﮔﻞ و ﻻی ﺑﻮد؛ وﺣﯿﻮاﻧﺎت ﻣﺮﺗﺐ دم ﺧﻮد را ﺑﻪ اﻃﺮاف ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ دادﻧﺪ؛ 🔷 وﺗﻤﺎم ﻟﺒﺎس وﺳﺮ و ﺻﻮرت اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺳﻮار ﺣﯿﻮان ﻫﺎ ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﺜﯿﻒ وﭘﺮ از ﮔﻞ ﺷـﺪ. وﻟﯽ ﺣﻀـﺮت ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ آﻟﻮدﮔﯽ ﺑﻪ ﻟﺒﺎس وﺑﺪﻧﺶ اﺻﺎﺑﺖ ﻧﮑﺮد و دﯾﮕﺮان ﻓﻬﻤﯿﺪﻧﺪ، ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﺣﻀﺮت ﺻﺤﯿﺢ ﺑﻮده اﺳﺖ. 📚 الخرایج و الجرایح، ج ۲، ص ۶۶۹، ح ۱۳ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام علی (ع): 🔻 اَعْقَلُ النّاسِ اَنْظَرُهُمْ فِى الْعَواقِبِ. عاقل ترين مردم كسى است كه بيشتر در عاقبت كارهايش بينديشد.(شرح غررالحكم ، ج۲، ص۴۸۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۸
💠 ﻣﺮﺣﻮم ﻗﻄﺐ اﻟﺪﯾﻦ راوﻧﺪی (ره) از ﺣﻀـﺮت ﻋﺒﺪاﻟﻌﻈﯿﻢ ﺣﺴﻨﯽ (ع) ﺣﮑﺎﯾﺖ می ﮐﻨﺪ: 🔻 روزی از روزﻫﺎ ﻧﺎﻣﻪ ای ﺑﺮای اﻣﺎم ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮاد ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﻧﻮﺷﺘﻢ وﺳﺆال ﮐﺮدم : ◀️ ﺣﻀـﺮت ذواﻟﮑﻔﻞ (ع) -ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ اﻟﻬﯽ اﺳﺖ- ﻧﺎﻣﺶ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ؟ و آﯾﺎ او از ﭘﯿﻐﻤﺒﺮان ﻣﺮﺳﻞ ﺑﻮده اﺳﺖ؟ 🔷 اﻣﺎم (ع) در ﺟﻮاب ﻧﺎﻣﻪ، ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺮﻗﻮم ﻓﺮﻣﻮد: ﺧﺪاوﻧـﺪ ﻣﺘﻌﺎل ﺻﺪ وﺑﯿﺴﺖ وﭼﻬﺎر ﻫﺰار ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﺮای ارﺷﺎد وﻫـﺪاﯾﺖ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻓﺮﺳـﺘﺎده اﺳﺖ، ﮐﻪ ﺳﯿﺼﺪ وﺳﯿﺰده ﻧﻔﺮ از آن ها ﭘﯿﺎﻣﺒﺮان ﻣﺮﺳﻞ ﺑﻮدﻧﺪ وﺣﻀﺮت ذواﻟﮑﻔﻞ (ع) ﻧﯿﺰ ﯾﮑﯽ از ﭘﯿﺎﻣﺒﺮان ﻣﺮﺳﻞ اﻟﻬﯽ ﺑﻮد، ﮐﻪ ﺑﻌﺪ از ﺣﻀﺮت ﺳﻠﯿﻤﺎن (ع) ﻣﺒﻌﻮث ﺷﺪ وﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺣﻀﺮت داود (ع) ﺑـﺪون ﺑﯿﻨّﻪ و ﺑﺮﻫـﺎن در ﺑﯿﻦ ﻣﺮدم ﻗﻀﺎوت وﺣﮑﻢ ﻓﺮﻣﺎﺋﯽ ﻣﯽ ﮐﺮد و ﻫﯿـﭻ ﮔـﺎه ﻏﻀﺒﻨﺎك ﻧﻤﯽ ﮔﺸﺖ ﻣﮕﺮ آن ﮐﻪ در جهت رﺿﺎی ﺧﺪاوﻧـﺪ ﺳـﺒﺤﺎن ﺑﻮده ﺑﺎﺷـﺪ. ✅ ﺳـﭙﺲ اﻣﺎم ﺟﻮاد (ع) در ﭘﺎﯾﺎن ﻧﺎﻣﻪ ﻣﺮﻗﻮم ﻓﺮﻣﻮند: 👈 ﻧﺎم ﺣﻀﺮت ذواﻟﮑﻔﻞ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴـﻼم ، «ﻋﻮﯾـﺪﯾﺎ» ﺑـﻮده اﺳـﺖ و او ﻫﻤـﺎن ﭘﯿـﺎﻣﺒﺮی اﺳـﺖ ﮐﻪ ﻧـﺎﻣﺶ در ﺿـﻤﻦ آﯾﻪ ای از آﯾـﺎت ﺷـﺮﯾﻔﻪ ﻗﺮآن ﻣﻄﺮح ﮔﺮدﯾـﺪه اﺳﺖ: ✅ وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنَ الْأَخْيَارِ؛ [ﺑﻪ ﯾﺎد آور ای ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ! ﭘﯿﺎﻣﺒﺮاﻧﯽ ﻫﻤﭽﻮن ﺣﻀـﺮت اﺳـﻤﺎﻋﯿﻞ، ﯾﺴﻊ و ذواﻟﮑﻔﻞ را ﮐﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ از آن ها از ﺧﻮﺑﺎن و ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﮔﺎن ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ. (سوره مبارکه ص- ۴۸) 📚 مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۹ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۶۹
💠 نوزاد ناز در بغل بابا مثل غنچه گل سرخ تاب می‌خورد و می‌خندید. نزدیک خانه پیامبر رسیدند. در زدند. پیامبر در را باز کرد و از دیدن آن‌ها شاد شد. 🔻 مرد گفت: «ای پیامبر خدا، دخترم را آورده‌ام تا برایش دعا کنید». 🔷 پیامبر با مهربانی آن‌ها را داخل برد و به اتاق خود راهنمایی کرد! مرد نوزاد نازش را نزدیک پیامبر آورد. پیامبر دست‌های گرمش را باز کرد. مرد، نوزادش را روی دست‌های پُر مهر پیامبر گذاشت. ✅ پیامبر نوزاد را در آغوش گرفت. برایش لبخند زد. او را بوسید و در روی پای خود نشاند. نوزاد ناز با چشم‌های ریزش که مثل چشم‌های گنجشک بود، به پیامبر نگاه می‌کرد. پیامبر، دست خود را آرام روی سرش گذاشت و برایش دعا کرد. نوزاد ناز دست‌هایش را مثل بال‌های بلبل تکان می‌داد و می‌خندید. 📚 مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۶۶ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ ...؛ 🍃 به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند... (آل عمران- ۱۵۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۰
💠 بچه‌های کوچه نزدیک خانه پیامبر صلی الله علیه و آله گرم بازی بودند. عرق از سر و صورتشان می‌چکید. حسابی تشنه بودند. خانه بعضی از آنها چند کوچه دورتر بود. 🔻 در خانه پیامبر نیمه باز بود و پشت در، یک ظرف سفالی بزرگ بود. پیامبر همیشه آن را پر از آب می‌کرد تا کودکان کوچه از آبش بنوشند و سیراب شوند. بچه‌ها وقتی حسابی تشنه می‌شدند، به خانه پیامبر می‌رفتند و از ظرف سفالی آب می‌نوشیدند. 🔷 یکی از بچه‌ها گفت: « من می‌روم آب بخورم.» دوستان او گفتند: «ما هم خیلی تشنه‌ایم.» بچه‌ها دسته جمعی مثل پروانه‌های رنگارنگ به سوی خانه پیامبر پر کشیدند و دور ظرف سفالی حلقه زدند. ✅ یکی‌یکی از آب گوارایش که مثل آب چشمه، شیرین بود، نوشیدند. حسابی سیراب شدند. پیامبر در خانه بود. از دور بچه‌ها را با لبخند نگاه می‌کرد. بچه‌ها هم او را دیدند و با شادی برایش دست تکان دادند. 📚 سنن النبی، ص۱۷۶ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ 🍃 به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! (توبه- ۱۲۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۱
💠 تا سفره‌ی ناهار پهن شد، اذان گفتند. 🔻 عبدالعلی بلند شد تا نمازش رو اولِ وقت بخونه. 🔷 یکی از اهلِ خانه بهش گفت: شما هم مثلِ همه سـرِ سفـره بشین و بعداً نمـاز بخوان. 🔶 عبدالعلی خندید و گفت: چرا بقیه مثلِ من اول نمازشون رو نمی‌خوانند و بعد ناهار نمی خورند؟!!! 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید عبدالعلی ناظم‌پور 📚 همسفر تا بهشت ۵، ص ۶۹ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 رسول اللّه صلی الله علیه و آله وعده داده: 🔻 إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَاهَةً مِنَ السَّمَاءِ عُوفِی مِنْهَا حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ رُعَاةُ الشَّمْسِ أَی الْحَافِظُونَ لِأَوْقَاتِ الصَّلَوَاتِ وَ عُمَّارُ الْمَسَاجِدِ؛ 🍃 هنگامی که خداوند سبحان، از آسمان آفت نازل کرد حاملین قرآن، رعایت کنندگان خورشید، یعنی کسانی که اوقات نماز را مراعات کنند، و مساجد را آباد می سازند از این آفت در امانند. (مستدرك‏ الوسائل، ج۳، ص۱۴۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۲
💠 نزدیکِ عملیات بود. می‌دونستم مهدی زین‌الدین دختردار شده. 🔻 یه روز دیدم سرِ پاکت از جیبش‌زده بیرون. 🔷 پرسیدم: این چیه؟ 🔶 گفت: عکس دخترمه. 🔷گفتم: بده ببینم عکسش رو. 🔶 گفت: هنوز خودم ندیدمش. 🔷 پرسیدم: چرا؟!!! ✅ گفت: الان وقتِ عملیاته، می‌ترسم مِهر پدر و فرزندی کار دستم بده، باشه برا بعد از عملیات. 🌷 خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مهدی‌ زین‌الدین 📚 یادگاران۱۰ «کتاب شهید زین‌الدین» ص ۶۵ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛ 🍃 بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید، و خانه هائی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیّت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند! (توبه- ۲۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۳
💠 یکی از خلفای بنی مروان اولاد دار نمی شد به مقتضای عقیده فاسد خود نذر کرد که اگر خدا پسری به او بدهد، او را بر سر راه زوّارهای حضرت سیدالشهدأ علیه السلام بفرستد، و آنها را به قتل برساند. 🔻 اتفاقا بعد از مدّتی خداوند پسری به او عطاء می نماید، تا اینکه بزرگ میشود و به او وصیت می کند که باید بروی سر راه زوّارهای حسین (ع) و آنها را به قتل برسانی. 🔷 پسر شبی در خواب دید قیامت است و ملائکه غلاض و شداد جمعی را می برند بسوی جهنّم، تا یک شخص را آوردند بکشند بسوی آتش، رسول خدا (ص ) به ملائک فرمود: اگر چه این مرد گناه کار است لیکن شما نمی توانید او را به جهنّم ببرید زیرا روزی به زمین کربلا می گذشت غباری از آن زمین بر بدن او نشسته است. 🔶 عرض کردند: غبار را از او می شوئیم، حضرت فرمود: غبار را میشوئید امّا چشم او که به بقعه و بارگاه فرزندم حسین علیه السلام افتاده نمی شود که بشوئید. پس ملائکه عذاب او را رها کردند وملائکه رحمت آمدند و او را به بهشت بردند. 🔷 آن پسر از خواب بیدار شد واز قصد فاسد خود بر گشت و توبه نمود و فورا به زیارت آن حضرت رفت و زوار را حرمت و نوازش می کرد. 📚 ثمرات الحيوة، كرامات الحسينيه، ج۱، ص۲۰۲ ~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖امام حسين (ع) فرموند: 🔻 وَ اللّهِ مَا خَلَقَ اللّهُ شَيئاً إِلا وَ قَدْ اَمَرَهُ بِالطّاعَةِ لَنَا؛ 🍃 سوگند به خدا كه خداوند هيچ موجودى را نيافريد، مگر آن‏كه او را به اطاعت از ما، امر كرد. (بحارالانوار، ج۴۱،ص۱۸۱) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۴
💠 یکی از بستگانِ صیاد شیرازی از سربازی فرارکرده بود و پرونده‌اش رو فرستاده بودند دادگاه نظامی، دادگاه هم به زندان محکومش کرد. 🔻 مادرِ صیاد زنگ زد دفتر و گفت: به علی بگو یه کاری براش کنه ، این پسر جوونه، گناه داره. 🔷 بهشون گفتم: حاج خانوم! خودتون به پسرتون بگین بهتر نیست؟ 🔶 مادر صیاد گفت: قبول نمی کنه! 🔷 پرسیدم: چرا؟ 🔶 مادر صیاد گفت: علی خودش زنگ زد و گفت: عزیز جون! فامیل وقتی برام محترمه که آبروی نظام رو حفظ کنه و آبروی من رو نبره. 🌷 خاطره ای از زندگی امیرسپهبد شهید علی صیاد شیرازی 📚 یادگاران ۱۱ «کتاب صیاد شیرازی، ص ۵۷ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: 🔻 حُبُّ الدُّنْيَا أَصْلُ كُلِّ مَعْصِيَةٍ وَ أَوَّلُ كُلِّ ذَنْبٍ؛ 🍃 دنیا دوستی، ریشۀ هر معصیت و آغاز هر گناهی است. (مجموعة ورام[تنبيه الخواطر]، ج‏۲، ص۱۲۲) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۵
💠 وقتی که روز قیامت برپا شود و عرصه بر مردم به تنگ آید، رسول خدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع) را به نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌ فرستد تا در جایگاه شفاعت بایستد. 🔻 امام علی (ع) می‌ گوید: یا فاطمه، چه چیزهایی از اسباب شفاعت را به همراه داری؟ 🔷 حضرت در جواب می‌ گوید یا علی، این دو دست بریده فرزندم عباس را دارم. 📚 اکسیر العبادات فی الاسرار الشهادات، ج ۲، ص ۵۱۴ 📚 خصائص العباسيه، ص ۲۰۹ 📚 معالی السبطین، ص ۶۳۹ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 یوْمَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِی لَهُ قَوْلا؛ 🍃 در آن روز (قیامت) شفاعت هیچ کس سودی نبخشد جز آن کس که خدای رحمن به او رخصت شفاعت داده و سخنش مورد پسند او گردیده است. (طه- ۱۰۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۶
💠 نمی‌دونستم هر وقت می‌خواد بره مدرسه، وضو می‌گیره. 🔻 چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه. 🔷 بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو می‌گیری؟ ✅ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه. 🌷خاطره ای از زندگی نوجوان شهید رضا عامری 📚 کتاب دوران طلائی، ص ۵۴ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 پیامبر خدا (ص) می فرمایند: 🔻 إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عَلَى طَهَارَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّکَ تَکُونُ إِذَا مِتَّ عَلَى طَهَارَةٍ مِتَّ شَهِیداً؛ 🍃 اگر می‌توانی همیشه با وضو باشی، این عمل را ترک نکن، چرا که ملک‌الموت آنگاه که روح بنده‌ای را که با وضو باشد، او را شهید محسوب خواهد کرد. (بحارالأنوار، ج‏۶۶، ص۳۹۶) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۲۷۸