💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
🌹 اثر خواندن دعای فرج در قنوت 🌹
1⃣ - این دعا ثواب کسی است که با پیامبر(ص) شهید شده را دارد .
2⃣ - ثواب کسی که زیر پرچم حضرت قائم(عج) شهید شده را دارد .
3⃣ - ثواب احسان به مولای ما حضرت صاحب الزمان (عج) را دارد .
4⃣ - در این دعا ثواب گرامی داشتن عالم هست
5⃣ - پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد
6⃣ - در میان گروه ائمه(ع) محشور می شود .
7⃣ - درجات او در بهشت بالا می رود .
8⃣ - به بالاترین درجات شهدای روز قیامت نائل می شود
9⃣ - از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند .
0⃣1⃣ - و رستگاری به سبب شفاعت حضرت فاطمه زهرا (س) را در پی دارد .
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا
🛑چرا باید خدا را عبادت کنیم با اینکه از ما بی نیاز است؟
✅روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
🌼حضرت موسی علیه السلام فرمود:
یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم.
🐐 روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد.
🌴با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز !
🌼خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود.
💥 می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است.
❄️دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
🌟ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم...
🌟"وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ "
و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36)
📙الانوار النعمان
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلطان کاراته😑😂
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز بابا و مسئولیت پذیری
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
عیان شد در پی حیدر شبیه مالک اشتر
عدو بیهوده می کوشد که پایان آمد این دفتر
👈فرقی نمی کند شهدای مدافع حرم در بیانهای سوریه یا عراق یا هر جای دیگر شهید شده باشند، هر جا شهید شدند،کآنّه پای ضریح امام حسین(ع)یا پای ضریح امیرالمومنین(ع)یا پای ضریح حضرت زینب(س) شهید شدند.
✍️رهبر معظم انقلاب
✊ #مرد_میدان
🏴 #سالگرد_شهید_سلیمانی
🏴 #سالگرد_شهید_ابومهدی
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری(سری 6)
🏴ویژه #سالگرد_شهید_سلیمانی
🏴ویژه #سالگرد_شهید_ابومهدی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری(سری 6)
🏴ویژه #سالگرد_شهید_سلیمانی
🏴ویژه #سالگرد_شهید_ابومهدی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری(سری 6)
🏴ویژه #سالگرد_شهید_سلیمانی
🏴ویژه #سالگرد_شهید_ابومهدی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
کانال 📚داستان یا پند📚
کاربر ایتا:
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا
🏴 #سالگرد_شهید_سلیمانی
⏯ #استودیویی #حماسی #شهدا
🍃نسل سلمان
🍃حکم جهاد
🎤 #حسین_طاهری
👌فوق زیبا
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا
📚حکایت بهلول دانا
🔶يکى بود يکى نبود. پيرزنى بود که دو پسر داشت. يکى از آنها بهلول دانا و ديگرى کدخداى آبادى بود. يک شب تاجرى در خانهٔ پيرزن بيتوته کرد و از او خواست ده تا تخممرغى را که دارد برايش بپزد.
🔶 پيرزن ده تا تخم مرغ را پخت و به تاجر داد تا بخورد. تاجر خورد و پرسيد: پولش چقدر مىشود؟ پيرزن گفت: با نانى که خوردى سى شاهي. تاجر گفت: صبح موقع رفتن سى شاهى را به تو مىدهم. صبح شد، پيرزن زودتر از تاجر بلند شد و به صحرا رفت.
🔶 تاجر که برخاستن پيرزن را نديد. با خود گفت: سال ديگر سى شاهى را با سودش به پيرزن مىدهم.سال ديگر تاجر رفت در خانهٔ پيرزن و بهجاى سىشاهى يک تومان به او داد
.🔶پيرزن خوشحال پيش همسايهاش رفت و ماجرا را براى او تعريف کرد. همسايه گفت: تاجر سر تو را کلاه گذاشته است. اگر آن ده تا تخممرغ را زير مرغ مىگذاشتي، جوجه مىشدند، جوجهها مرغ مىشدند، مرغها تخم مىکردند و پولشان يک عالمه مىشد!
🔶پيرزن رفت پيش کدخدا و از تاجر شکايت کرد. کدخدا تاجر را به زندان انداخت.از قضا بهلول سرى به زندان برادرش زد و تاجر را در آنجا ديد. تاجر ماجراى خودش را براى بهلول تعريف کرد. بهلول رفت و دو لنگه بار گندم از برادرش گرفت. بعد پيش مادرش رفت و از او ديگ خواست. مادرش پرسيد: چه کار مىخواهى بکني؟
🔶 بهلول گفت: مىخواهم گندمها را بپزم، بعد بکارم تا سبز شوند. پيرزن به نزد پسر ديگرش، کدخدا رفت و گفت: اين برادر تو واقعاً ديوانه است. مىخواهد گندم پخته بکارد! کدخدا و مادرش رفتند پيش بهلول.
🔶 کدخدا گفت: گندم پخته که نمىرويد. بهلول گفت: از تخممرغ پخته جوجه درنمىآيد! بهلول دانا گفت: اگر درنمىآيد چرا تاجر بيچاره را زندانى کردي.
کدخدا نتوانست جوابى بدهد و ناچار تاجر را از زندان آزاد کرد.
🔶بهلول دانا، يک تومان را از مادرش گرفت و به تاجر داد و گفت: اين هم غرامت زندانى شدن ناحق تو
📚 افسانهٔ بهلول دانا- افسانههاى ديار هميشه بهار - ص ۱۶۱- گردآورنده: سيدحسين ميرکاظمي به نقل از فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد اول -على اشرف درويشيان - رضا خندان (مهابادى)
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
*#داستان_آموزنده :
🔆معجون آرامش
🌸🍃روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک , به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند. چون روزی چند بر این حال بود، کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.
✨ بدو گفتند: در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم!
💫گفت:معجونی ساخته ام از شش جزء و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد.
✨گفتند:...
🌟آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید
🌷گفت:آری جزء
🌱نخست، اعتماد بر خدای است ،عزوجل،
🌱 دوم آنچه مقدر است بودنی است،
🌱سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.
🌱چهارم اگر صبر نکنم چه کنم، پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم،
🌱 پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.
🌱ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد .
👈چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
*📘#داستانهایبحارالانوار
💠 چاره فراق!
🔹مردی از انصار خدمت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:
یا رسول الله! من طاقت فراق شما را ندارم. هنگامی که به خانه میروم به یاد شما میافتم، از روی محبت و علاقه ای که به شما دارم، دست از کار و زندگی برداشته، به دیدارتان میآیم، تا شما را از نزدیک ببینم، آن گاه به یاد روز قیامت میافتم که شما وارد بهشت میشوید در والاترین جایگاه آن قرار میگیرید و من آن روز از جدایی شما ای رسول خدا چه کنم؟
🔹بعد از صحبتهای مرد انصاری، این آیه شریفه نازل شد:
"آنان که از خدا و رسولش اطاعت کنند، در زمره کسانی هستند که خدا برایشان نعمتها عنایت کرده: از پیغمبران، راستگویان، صادقان، شهیدان و صالحان و اینان خوب رفیقانی هستند." [۱]
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله آن مرد را خواست و این آیه را برایش خواند و این مژده را به او داد که پیروان راستین پیامبر صلی الله علیه و آله در بهشت، کنار آن حضرت خواهند بود.
📚 ۱.سوره نسأ: آیه ۶۹.
📚 بحار: ج ۱۷، ص ۱۴
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
*#داستان_آموزنده
🌟🌟نگاه به چهره على (ع )
🌷حضرت سلمان (ع ) فرمود: يك روز خدمت حضرت رسول اللّه (ص ) مشرف شدم ، ديدم حضرت در حال سجده هستند و كلماتى را مى فرمايند. خوب كه گوش دادم شنيدم مى فرمايد: اِلهى بِحَقِّعلىِّ خَفّف عَلىَّ اَوزارى خدايا بحق على (ع ) قسمت مى دهم گناهانى را كه بر دوش من گذاشته اند سبك گردان .
سلمان مى گويد: من تعجب كردم . صبر كردم تا حضرت سر از سجده برداشت بعد عرضكردم يا رسول اللّه شما خدا را بحق على (ع ) قسم مى دهد؟
🌷حضرت فرمود: اى سلمان اگر مى خواهى مقام على (ع ) برايت ظاهر و واضح گردد برو به بقيع و صدا بزن بندار. وقتى او را ديدى مقام على (ع ) را از او بپرس .
🌷سلمان مى گويد: وارد بقيع شدم و صدا زدم بندار، ناگهان شخص عظيم الجثه اى را در كنارم مشاهده كردم از احوالاتش جويا شدم ؟!
🌷گفت : من يكى از يهوديهاى مدينه بودم . لكن در دل محبت على (ع ) را داشتم .
بطوريكه هرروز صبح مى آمدم كنار راه مى ايستادم تا آقاعلى (ع ) از منزل بيرون آيد و جمال نورانى او را زيارت كنم .
🌷يكروز صبح كه از منزل بيرون آمدم و بسر راه حضرتش ايستادم خبرى نشد پرس جوئى كردم گفتند آقا على (ع ) به مسجد تشريف برده اند من از ترس مسلمانها جراءت نمى كردم وارد مسجد شوم . و تا جمال آقا را زيارت نمى كردم ممكن نبود دنبال كار روم .
🌷لذا از آمدم محاذى در مسجد ايستادم باميد آنكه شايد چشمم بجمال نورانيش بيفتد. بمجرد آنكه محاذى در آمدم ديدم آقا على (ع ) در ميان مسجد است از جاى خود حركت كرد و نگاهى بطرف من فرمود مثل اينكه ميدانست من منتظر ديدن اويم .
🌷من هم جمال دل آراى او را زيارت كردم و پى كارم رفتم تا اينكه اجلم رسيد و در حال كفر از دنيا رفتم و مرا به آتش مبتلا نمودند و لكن قريب به يك ميل آتش از من دور است و بمن صدمه اى وارد نمى كند بخاطر اينكه در دلم محبت على (ع ) است .
🌷پيغمبر اكرم (ص ) فرمود: حبّ علىٌ ايمان و بعضه كفرٌ و نفاق محبت على (ع ) ايمان و بغض و دشمنى با او كفر و نفاق است .
و نيز فرمود: لواجتمع الناس على حبه ما خلق اللّه النار اگر همه مردم محبت على (ع ) را داشتند خداوند آتش جهنم را خلق نمى كرد.
📚كرامات العلويه جلد اول
حجة الاسلام والمسلمين شيخ على ميرخلف زاده
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
*
📚#یڪ_داستان_یڪ_پند
شبلی را در اواخر عمر به جنون متهم ڪردند و خانهنشین شد. روزی چند تن از دوستان به ملاقات شبلی آمدند تا او را نصیحت ڪنند
شبلی سنگی برداشت و سوی هر ڪدام پرتاب ڪرد. اما سنگها از بیخ گوششان گذشت ولی به آنان نخورد و همه دوستان فرار ڪردند. شبلی گفت: بروید ڪه شما دوستانِ خودتان هستید و نه دوستانِ من!!! ڪه تحمل دردِ خوردنِ سنگِ ڪوچڪی از مرا نداشتید.
دوست من خداست ڪه این همه نافرمانی او را ڪردم و سنگ انداختم و با گناهانم آزارش دادم٬ اما او باز مرا از خود نراند. و زمانیڪه نیت ڪردم به شما سنگ بزنم٬ از او خواستم سنگها را از شما دور ڪند، او دوستی خود را با من ترڪ نڪرد و سنگها به شما نخورد.
بروید ڪه من دوست خود را پیدا ڪردهام و او را شاڪرم مرا در چشم شما دیوانهای نشان میدهد تا شما را از من دور ڪند تا همیشه با خودش باشم.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
*من یه انقلابی ام:
✳️ به مردم بگویید امام زمان پشتوانهی این انقلاب است
🔻 بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که بهطرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم. داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود:
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
پدر و مادر عزیزم! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم.
جنازهام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود. و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، #امام_خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
به مردم دلداری بدهید.
به آنها روحیه بدهید و بگویید که #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پشتوانهی این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت میکنیم.
بگویید که ما را فراموش نکنند.
🔸 بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
👤 راوی: #سردار_حسین_کاجی
📚 برگرفته از کتاب #خاطرات_ماندگار
📖 ص١٩٢
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
🚩#عیب_جویی
وقتی آنڪس ڪه دوستش داریم بیمار میشود میگوییم امتحان الهی است .
و هنگامی ڪه بیمار میشود شخصی ڪه دوستش نداریم میگوییم عقوبت الهی...!!
وقتی آنڪس ڪه دوستش داریم دچار مصیبتی میشود میگوییم از بس ڪه خوب بود .
و هنگامی ڪه به مصیبتی دچار میشود شخصی ڪه دوستش نداریم میگوییم از بس ڪه ظالم بود...!!!
مراقب باشیم....!
قضا و قدر الهی را آن طور ڪه پسندمان هست تقسیم نڪنیم!....
همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا ڪه نامش سِتْر (پوشش) است نبود گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد .
پس عیب جویی نڪنیم در حالی ڪه عیوب زیادی چون خون دررگها در وجودمان جاریست.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
📝 #یادمون_باشه
✖️ یکجور غذا، کافی نیست؛ زشته بابا مهمونا چی میگن!
✖️بعد از اینهمه سال زندگی، بریم چند تا منطقه پایینتر خونه بگیریم؟ ... فامیلها چی میگن؟
✖️ بعد از بیست سال سابقه، الآن تازه شروع کنم توی محل کارم چادر بپوشم؟ ... همکارام چجوری قضاوتم میکنن؟
✖️ برای عروسی طلا نخریم؟ ... دوستام چی فکر میکنن؟
و .....
💥 اگر آنچه که خواندید، و هزاران مثال و نمونه از آن وجود دارد ... هنوز جزو دغدغههای ماست؛ باید بپذیریم شبیهِ کودکانمان، در مرحلهی خالهبازی سِیر میکنیم، و به ماجرای حقیقی زندگی وارد نشدهایم!
🔺کسی که نگاه مهمتری را در زندگی، یافته است؛
نگاههای کوچکتر، برایش اصلاً به چشم نمیآیند، چه رسد به آنکه نگرانشان باشد ❗️
#استاد_شجاع
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه داری رو تحقیر نکنید
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 او ماورایی نبود و دست نیافتنی نیست.
یکی بود از میان ما.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 آیا رهبری می تواند در تصمیمات موردی دستگاه ها دخالت کند؟
#فانوس
/روشن بینی و روشنگری 🌙
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
*#داستان_آموزنده
🌺🌺مسلمان شدن عبدالله ديصان
ىبِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
🍂هشام بن حكم از شاگردان زبردست و هوشمند امام صادق (ع ) بود، روزى يكى از منكران خدا به نام عبدالله ديصانى با هشام ملاقات كرد و پرسيد:
🤔آيا تو خدا دارى ؟
هشام : آرى .
🧐عبدالله : آيا خداوند تو قادر است ؟
هشام : آرى ، هم توانا است و هم بر همه چيز مسلط است .
🤔عبدالله : آيا خداى تو مى تواند همه دنيا را در ميان تخم مرغ بگنجاند، بى آنكه دنيا كوچك شود، و درون تخم مرغ ، وسيع گردد؟
هشام : براى پاسخ به اين سؤ ال به من مهلت بده .
✨عبدالله : يك سال به تو مهلت مى دهم .
هشام ، سوار شد و به حضور امام صادق (ع ) رسيد، و عرض كرد:
🌱اى فرزند رسول خدا، عبدالله ديصانى نزد من آمده و سؤالى از من كرد كه براى پاسخ به آن ، تكيه گاهى جز خدا و شما كسى نيست .
🤔امام : او چه سؤ الى كرد؟
هشام : او گفت : آيا خدا قدرت دارد كه دنيا با آن وسعت را در درون تخم مرغ قرار دهد، بى آنكه دنيا را كوچك كند و تخم مرغ را بزرگ نمايد؟⁉️
🔆امام : اى هشام ! تو داراى چند حس هستى ؟
هشام : داراى پنج حس هستم (بينائى ، چشائى ، شنوائى ، بويائى و بساوائى (لامسه ) .
🔹امام : كداميك از اين پنج حس كوچكتر است ؟
🔸هشام : حس بينائى .
امام : اندازه وسيله بينائى (عدسى چشم ) چقدر است ؟
هشام : به اندازه يك عدس ، يا كوچكتر از آن است .
🍃امام : اى هشام ! جلو و بالاى سرت را نگاه كن ، و به من بگو چه مى بينى ؟
هشام نگاه كرد و گفت :
✨آسمان ، زمين ، خانه ها، كاخها، بيابانها، كوهها و نهرها را مى نگرم .
🌱امام : خدائى كه قادر است آنچه را با آنهمه وسعت كه مى بينى ، در ميان عدسى چشم تو قرار دهد، مى تواند همه جهان را در درون تخم مرغ قرار دهد، بى آنكه جهان كوچك گردد و تخم مرغ بزرگ شود.
👈در اين هنگام ، هشام خم شد و دست پاى امام صادق (ع ) را بوسيد، و گفت :
😊اى پسر رسول خدا! همين پاسخ براى من بس است .
🍂هشام به خانه خود بازگشت ، فرداى آن روز عبدالله نزد هشام آمد و گفت : براى عرض سلام آمده ام نه براى گرفتن جواب آن سؤ ال .
هشام گفت :
اگر جواب آن سؤال را مى خواهى ، اين است جواب آن (سپس جواب امام را براى او بيان كرد).
عبدالله ديصانى (تصميم گرفت شخصا به حضور امام صادق (ع ) برسد و سؤالاتى را مطرح كند) به خانه امام صادق (ع ) رهسپار شد و اجازه ورود طلبيد، و به او اجازه داده شد، او به محضر آن حضرت رسيد و نشست و گفت : اى جعفر بن محمد! مرا به معبودم راهنمائى كن .
🤔امام : نامت چيست ؟
🙁عبدالله ، بيرون رفت ، نامش را نگفت ، دوستانش به او گفتند: چرا نامت را نگفتى .
او جواب داد: اگر نامم را كه عبدالله (بنده خدا) است مى گفتم ، از من مى پرسيد: آنكه تو بنده او هستى كيست ؟
🌱دوستان عبدالله گفتند: نزد امام برگرد و بگو: مرا به معبودم راهنمايى كن و از نامم مپرس .
🌷عبدالله بازگشت و به امام صادق (ع ) عرض كرد: مرا به معبودم راهنمائى كن و از نامم مپرس
امام اشاره به جايى كرد و فرمود: در آنجا بنشين .
🍃عبدالله نشست ، در همين هنگام ، يكى از كودكان امام كه تخم مرغى در دست داشت و با آن بازى مى كرد، به آنجا آمد، امام به كودك فرمود:
✨آن تخم مرغ را به من بده .
كودك ، تخم مرغ را به امام داد.
امام آن را بدست گرفت و به عبدالله رو كرد و فرمود:
🍂اى ديصانى ! اين تخم مرغ را نگاه كن كه سنگرى پوشيده است ، داراى :
🍃1- پوست كلفتى است .
🍃2- زير پوست كلفت ، پوست نازكى قرار دارد.
🍃3- زير آن پوست نازك ، (مانند) نقره اى است روان (سفيده ).
🍃4- سپس طلائى است آب شده (زرده ) كه نه طلاى آب شده با آن نقره روان با آن طلاى روان مخلوط گردد، و به همين وضع باقى است ، نه سامان دهنده اى از ميان آن بيرون به درونش رفته ، كه بگويد من آن را آن گونه ساخته ام ، و نه تباه كننده اى از بيرون به درونش رفته ، كه بگويد من آن را تباه ساختم ، و روشن نيست كه براى توليد فرزند نر، درست شده يا براى توليد فرزند ماده ، ناگاه ، پس از مدتى شكافته مى شود و پرنده اى مانند طاووس رنگارنگ ، از آن بيرون مى آيد، آيا به نظر تو چنين تشكيلات (ظريفى ) داراى تدبير كننده اى نيست ؟⁉️
👈عبدالله ديصانى در برابر اين سؤال ، مدتى سر به زير افكنده ، سپس در حالى كه نور ايمان بر قلبش تابيده بود، سربلند كرد و
👌گفت : گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست و او يكتا و بى همتا است ، و گواهى مى دهم كه محمد(ص )، بنده و رسول خدا است ، و تو امام و حجت از طرف خدا بر مردم هستى ، و من از عقيده باطل و كرده خود توبه كردم و پشيمان هستم
📚داستانهاى اصول كافى داستانهاى اصول كافى جلدهای ۲ و ۱، محمد محمدى اشتهاردى
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
*
📚زن نظافتچى
من دانشجوى سال دوم بودم. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال این بود: نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می کند چیست؟
من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدودا شصت ساله بود... امّا نام کوچکش را از کجا باید می دانستم؟
من برگه امتحانى را تحویل دادم و سوال آخر را بی جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم، دانشجویى از استاد سوال کرد: آیا سوال آخر هم در بارم بندى نمرات محسوب می شود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم هاى بسیارى ملاقات خواهید کرد. همه آن ها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما می باشند، حتى اگر تنها کارى که می کنید لبخند زدن و سلام کردن به آن ها باشد.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🏷روزی شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال استروستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته. قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟چه گفت؟
او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت. شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: 《جواب ابلهان خاموشی ست.》
📚 امثال و حکم علی اکبر دهخدا
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 یک خاطره از مرد میدان:
پناه بی پناهان باش!
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e