eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
1.8هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
46.3هزار ویدیو
242 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
🪐 فَکَأَنَّ مَا هُوَ کَائِنٌ مِنَ الدُّنْيَا عَنْ قَلِيل لَمْ يَکُنْ وَ کَأَنَّ مَا هُوَ کَائِنٌ مِنَ الآخِرَةِ عَمَّا قَلَيل لَمْ يَزَلْ 🌎 آنچه هم اکنون از دنيا موجود است پس از مدّت کوتاهى فکر مى کنيد اصلا وجود نداشته و آنچه از آخرت به زودى فرا مى رسد همواره بوده است نهج‌البلاغه ، خطبه ۱۰۳ -------------------- ✍ : اشاره به اينکه دنيا به قدرى سريع می‌گذرد و آخرت به قدرى سريع می‌آيد که انسان اين چنين تصوّر می‌کند هرگز دنيايى وجود نداشته و هميشه آخرت وجود داشته است ما اين مسأله را در بسيارى از حوادث دنيا آزموده ايم، گاه از کنار خانه های قدیمی بعضى از بزرگان، اقوام، آشنایان، که روزى مرکزى پرغوغا و پر رفت و آمد بود می‌گذریم، آنچنان سکوت و خاموشى بر آن حاکم است که گويى هرگز در اينجا خبرى نبوده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
یک قصّه‌ی پُر غُصه ....😔 ✍گمنام چند روز پیش برای یه کاری مراجعه کردم به یکی از دفاتر اسناد رسمی. وارد دفتر که شدم، دیدم یک خانوم جوان، مومنه و چادری با سردفتردار در حال صحبت و مشورت گرفتنه. سردفتردار که خیلی انسان شریفی هستن، از جریان زندگی این خانوم ناراحت و عصبانی بود و مدام به سمت من برمی‌گشت و میگفت؛ میبینی چه آدمایی پیدا میشن؟!!! من که اطلاعی از داستان نداشتم، به ناچار پرسیدم؛ چی شده مگه؟! سردفتردار گفت؛ شوهرش ول کرده رفته و اینو آواره‌ی کوچه و خیابون کرده. {اونجا فهمیدم که قضییه‌ی طلاق و این حرفاست.} گفتم چرا آخه؟ اون خانوم که خیلی چهره‌ی معصوم و ساده‌ای هم داشت، ۲۴ سالش بود. سردفتردار بهش گفت؛ خودت توضیح بده؟! گفت: "ما دو ساله نامزد کردیم، شوهرم شغلش آزاده و فروشنده‌ی لباسه. اولش با من خوب بود ولی رفته‌رفته هر روز درخواست‌هایی از من داشت. یه روز میومد می‌گفت؛ تو چرا لب‌هات اینطوریه؟!! دخترای دیگه خیلی لب‌هاشون خوشگل‌تره. میگفتم چون اونا تزریق کردند. میگفت خب تو هم برو تزریق کن. چند روز بعد میومد میگفت؛ چرا فلان جای بدنت اینجوریه؟! چرا موهات این رنگیه؟! چرا رنگ چشمات فلانه؟ چرا گونه‌هات بهمانه؟ و قِس علی هذا... بعدا فهمیدم که هر روز دخترایی رو توی خیابون با بلوز و شلوارچسبیده به بدن و چهرهایی با صد قلم آرایش و عمل شده توی خیابون و بازار و فضای مجازی میبینه که کم‌کم من از چشمش افتادم و دوست داره منم مثل اونا بشم‌ و این باعث شده بود مدام منو با زنهای لختِ کوچه و بازار و اینستا مقایسه کنه و هر روز منو مجبور میکرد که برم عمل‌های مختلف زیبایی انجام بدم. ولی من میگفتم بابا؛ بدن من مشکلی نداره. از اونجایی که میدونستم هزینه‌ی عمل زیبایی خیلی بالاست و ایشون توان پرداخت نداره، عمدا رفتیم پیش یک دکتر زیبایی. هزینه‌های عمل رو که شنید، دود از سرش بلند شد. یکدفعه گفت پاشو بریم، خودم یه دکتر دیگه پیدا میکنم. فرداش اومد خونه و گفت؛ خانوم دوستم پیش یه دکتری عمل زیبایی و تزریق و ... انجام داده که قسطی پول میگیره. بازم خواستم باهاش صحبت کنم که از خرشیطون بیاد پائین ولی نشد که نشد. رفتیم مطبّ دکتر زیبایی. وارد اتاق که شدم، دیدم دو تا مرد نشستن که یکی کت و شلوار پوشیده و کراوات زده و اون یکی هم روپوش سفید. به شوهرم گفتم اینا که مرد هستن؟!!! گفت اشکال نداره، هر روز کلی زن بهشون مراجعه می‌کنن. بعد به زور و تهدید منو برد داخل. دکتر پرسید چی نیاز دارید؟! شوهرم با کمال بی‌حیایی، شروع کرد به شرح دادن که برای فلان ناحیه از پشت و سینه این مقدار میخوام تزریق کنید، فلان جاش رو میخوام اینجوری بشه و غیره. دیدم دقیقا میخواد جسم منو شبیه اون چیزی کنه که در زنهای کوچه و خیابون و اینستا میبینه. ولی کاش ماجرا همین جا تموم میشد. این دکتر عوضی بهم گفت؛ خانوم لباست رو دربیار تا من وضعیت بدنت رو ببینم.😳 خیلی عصبانی شدم، به شوهرم گفتم، تو منو آوردی پیش دوتا مرد تا لخت بشم و بدنم رو ببینن؟! تو غیرت نداری؟ شرف نداری؟ تو مردی اصلا؟ بعد پاشدم و از مطب داشتم خارج میشدم که دکتره بهم گفتم؛ من هر روز 20 نفر مریض خانوم دارم که با ما راحت هستن ولی شما ارزشی‌ها مملکت رو خراب کردید. بعد از این که من مخالفت کردم با عمل زیبایی، شوهرم هم کلا گذاشته رفته و جوابم رو نمیده، من اومدم برای طلاق غیابی." این بخشی از داستان این خانوم بود. و البته فقط یک مورد از هزاران موردی که توی جامعه اتفاق میفته. از وقتی این داستان رو شنیدم خیلی خیلی ناراحتم. جالبه که این دختر مظلوم و باحیا مدام میگفت؛ "حاج‌اقا من خیلی دوسِش دارم. خیلی پسر خوبی بود. این دخترای ولنگار خیابون که هر جور دلشون میخاد میان بیرون اینجوریش کردند ولی چاره‌ای جز طلاق هم ندارم." این داستان برسه به دست؛ آقای آقای آقای آقایون مجلسی‌ها، وزارتخونه‌ها، شورای امنیت، شورای عالی فرهنگی انقلاب، حوزه‌های علمیه، مراجع معظم تقلید.... آقایون، حواستون هست که دارن میشن؟! حواستون هست، نسل جدید، کم‌کم تصوری از روسری و مانتوی بلند و شلوار و جوراب ندارن؟! حواستون هست؟! بعیده حواستون باشه. اگه روز قیامت احدی از مسئولین میتونن فقط و فقط جواب ظلم‌هایی که در حق این خانوم جوان و مومنه شده رو بدند، من حرفی ندارم. ظلم‌هایی که بیشترین علتش نتیجه‌ی کم‌کاری‌ها و خیانت‌ها و سیاست‌بازی‌های مسئولین هست. 🤔راستی در این وزارت بهداشت و نظام پزشکی کشور چیزی به نام بر عملکرد پزشکان و مخصوصا پزشکان زیبایی وجود نداره؟! عملا چند مرد نامحرم روی یک زن جوانِ لخت عمل زیبایی انجام میدن و بدتر از اون فیلم هم میگیرن و در فضای مجازی منتشر می‌کنن.
✍به خاطر حرف مردم.... 🔗 🔹خواستم مهمانی ساده‌ و به دور از تجمل برگزار کنم، گفتند: مردم چه می‌گویند؟ خواستم رشتهٔ مورد علاقه‌ام را در دانشگاه بخوانم، گفتند: مردم چه می‌گویند؟ خواستم مجلس غیبت را ترک کنم، گفتند: مردم چه می‌گویند؟ راستی حالا که دنیا و آخرتم را باخته‌ام به بهای حرف مردم، این مردم کجا هستند تا مرهم بگذارند بر روی زخم‌هایم؟ کجا هستند تا جای من، حسابرسی قیامت را پاسخ دهند؟ کجا هستند تا عذری در برابر امام زمانم بتراشند؟ راستی وقتی بمیرم، برای این مردم چقدر تفاوت خواهد کرد؟ من به کدامین بها، حق را فروختم؟ بهای مردمی که مرا هر روز به رنگی می‌خواستند؟ اگر امامم‌ بپرسد، چه عذری بیاورم؟ بگویم، رضایتتان را فروختم به بهای حرف مردم؟! راستی کسی که به حرفی، راه حق را رها کند و رنگ عوض کند، یار خوبی می‌شود برای امام زمان؟ برای ترک گناه، هنوز دیر نشده همین الان ترڪش ڪن... مهدویت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
⛔️یادمان باشد ؛ ما خلق شدیم که «بندگی» کنیم 😊 ما خلق نشدیم که« گُندگی »کنیم .😉 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
متاهل ها میخواهند طلاق بگیرند، 💢مجردها دوست دارند ازدواج کنند! کودکان میخواهند زود بزرگ شوند، 💢بزرگتر ها دوست دارند به دوران کودکی برگردند! شاغلان از شغلشان مینالند، 💢بیکارها دنبال شغلند! فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند، 💢ثروتمندان از دغدغه مینالند! افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند، 💢مردم عادی میخواهند مشهور شوند! سیاه پوستان دوست دارند سفید پوست شوند، 💢سفید پوستان خود را برنزه میکنند! هیچ کس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است: 💢قدر داشته هایت را بدان و از آنها لذت ببر •┈┈••✾❀ ◍⃟💖 ❀✾••┈
‍   🔸کدام یک از ما تأخیر در ظهور امام زمان را جدی گرفته ایم؟   دوری از امام زمان چه تعداد از شیعیان را دردمند و دل نگران ساخته است؟ 🔹 آیا سراغ دارید کسی را که هرچند وقت یک بار خواب و خوراکش به خاطر غیبت امامش مختل شده باشد!؟ 🔸اگر پرسش نامه ای در اختیارمان بگذارند و از ما بخواهند گرفتاری هایمان را به ترتیب اولویت فهرست کنیم، چند درصد از ما نخستین گرفتاری خود را غیبت امام زمان می داند؟ 🔹ای دوستان و محبین امام زمان یادمان رفته که پیامبر و اوصیاء او ، از جانب خداوند برای غایب شدن منصوب نشده اند، امام باید ظاهر باشد. باید بر مسند خلافت و فرمانروایی باشد .   امام باید در جامعه با یَدِ مبسوط به اداره ی جامعه بپردازد. 🔸 امروز وظیفه عالم و غیر عالم در جامعه دعوت مردم به امام زمان است. باید همگان را به سمت او هدایت کرد تا او را تنها وسیله هدایت و دستگیر خلق بدانند و یاد او زنده شود و زنده بماند. 🔹اگر خود را شیعه مهدی ارواحنا فداه می دانیم، باید دغدغه ی او را داشته باشیم و خالصانه ظهورش را بطلبیم. اگر دلمان پیش او باشد برای آمدنش و ظهورش از هیچ اقدامی کوتاهی نمی کنیم ... ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
🌤️امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند : نفع بردن از من در زمان غيبتم مانند نفع بردن از خورشيد هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ايمنی بخشِ اهل زمين هستم، همچنان‌که ستارگان ايمنی بخشِ اهل آسمانند. {بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱} -------------------- ✍ ؛ ●مواظب باش... ●بین این همه سرگرمی‌ها، بین این همه چراغ‌های دروغین، ●بین این همه شیادان و دروغگویان، ●بین این همه زرق و برق و بدلیجات دنیا... ☀️خورشید را گم نکنی 🌤او خــواهــد آمـــد ..... ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺🍃
😭 دیگه بیچاره شدیم اسرائیل حمله کرد و جنگ شروع شد و ...اینقدر قشنگه که خودم دوبار دیدمش! اول کلیپ سمت راستی رو ببین! ┄┅═✧☫ به وقت تلنگر ☫✧═┅┄ 🌤«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّک‌الفَرَج»🌤 °• اشتراک گذاری یا کپی با ذکر آزاد به کانال ""رهنمای طریق ""بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3210084356Cf7e71112fd 🌸🎊🌸🎊🌸🎊🌸🎊🌸
🌤السلام علیک یا اباصالح المهدی 📌 •تصمیم بگیر، يه قدمی برای ظهور بردار •عجلہ کن •یارےاش کنیم •آقـامون غریبہ... •اگہ امروز براے ظهورش قدم برنـدارے فردا دیـره. •همین امـروز تکلیفت رو مشخص کن. •شاید فردایی نباشہ... ✍از کجا بفهمیم ایمانمان پابرجاست؟ اگـر براے فرج دعا مےڪنید، علامت آن است کہ هنـوز ایمانتان پـابرجاست...[۱] 📗[۱]-در محضر بهجت، ج۳، ص۳۶۳ ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمن و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤🍃
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: (ارزش) جوانى را جز پیران نمى شناسند؛ (ارزش) آرامش را جز گرفتاران نمى شناسند (ارزش) سلامت را جز بیماران نمى شناسند (ارزش) زندگى را جز مُردگان نمى دانند ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤🍃
«...أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» چرا مهدی فاطمه(س)، را صدا نمی‌زنیم؟ 🖊️ ؛ 🌤️چرا مهدی فاطمه را صدا نمی‌زنیم؟ 🌍در جهانی که زندگی می‌کنیم: ●یک روز جنگ ●یک روز سیل ●یک روز زلزله ●یک روز کشتار ●یک روز آوارگی ●یک روز امراض واگیر ●یک روز ..‌. یک روز... ●فاجعه پشتِ فاجعه... به امیدِ کدام فردای بهتر؟! 👈یادمان رفته منجی و موعودی که در تورات و انجیل و زبور و قرآن به آن بشارت شده را...؟ چرا به خودمان نمی‌آییم ُ یک صدا منجیِ عالمِ بشریت را صدا نمی‌زنیم؟! ما را چه شده است که هر روز شاهدِ فاجعه و حادثه و بیچارگی و فلاکتِ قلب و دل و زندگی‌مان هستیم ولی باز هم منجی را نمی‌خواهیم.! ما را چه شده ؟؟؟ راهکار امام صادق(علیه‌السلام) برای تعجیل در ظهور امام زمان (علیه‌السلام) ☀️امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: خداوند ۱۷۰ سال ظهور منجی بنی اسرائیل رو به خاطر دعا و تضرع دسته جمعی آن‌ها جلو انداخت و مابقی غیبت منجی آنها را که حضرت موسی و هارون بودند رو بر آنها بخشید. سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: شما شیعیان هم اگر مانند قوم بنی‌اسرائیل با ضجه و گریه دعای همگانی کنید خداوند فرج ما را خواهد رساند. اما اگر چنین نکنید این سختی، به نهایت مدّتش خواهد.[۱] 📗[۱]- بحار الأنوار، ج۵۲، ص ۱۳۱ ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمن و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤🍃
کانال 📚داستان یا پند📚
🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌻🍃 📚 📚﴿تاپـــ🦋ـروانگی﴾(125) 🪧صد و بیست و پنجمین رمان کانال 🔖قسمت 👇🏻 چهل_وهفت _... معذب بود و خجالتی، و انگار فقط منتظر بود تا از تیر نگاه من فرار کنه! ساده بود و دوست داشتنی. درست مثل خانواده ی صمیمی و کوچیکش. وقتی برای اولین بار با خانم جانت صحبت کردم خوشحال شدم از انتخاب درستم و مصمم تر از قبل شدم حتی. بین تمام حرفاش دودلی بود می دونی چرا؟ چون ثروت و جایگاه من انقدری براش مهم نبود و بیشتر دلواپس شکستی بود که قبلا خورده بودم و البته تنها پاپیش گذاشتنم! نمی خواستم به شرطی که برای حضور خانوادم گذاشته بود بی اعتنا باشم اما تو نمی دونی مه لقا چه آشوبی به پا کرد وقتی باهاش در میون گذاشتم و فهمید کجا اومدم خواستگاری... جوری که همون موقع برام نقشه کشید که از همه چی محرومم کنه و کلی مسائل دیگه... لازم نیست همه چیز رو بگم چون خودت بی خبر نیستی .... اما ریحانه! از همون روزی که توی اون محضر نه چندان شیک در کمال سادگی بهم بله رو گفتی واقعا دوستت داشتم...❤️ و حتی یک لحظه در تمام این سال ها پشیمون نشدم که هیچ، هر روز بیشتر از قبل به تو و زندگی بدون دغدغم وابسته تر شدم. ❤️ هرچقدر هم که اینجا بنشیم و از خوب بودن تو بگم فایده ای نداره چون همه می دونن و به چشم دیدن.❤️ این چند روز مدام به این فکر می کردم که شاید اگه ترانه انقدر محکم جلوی من نمی ایستاد و به عنوان تنها حامی، تو رو با خودش نمی برد حالا من وضعم فرق می کرد! در واقع ترانه زد بهم... این حرفا رو زدن برام آسون نیست ولی از روز تصادف به بعد که مدام خبرهای بد شنیدی، دلشوره داشتم برای تصمیمی که ممکن بود برای هردومون بگیری. بهم خرده نگیر اما حق بده از بهم خوردن دوباره ی زندگیم بترسم، 😣اونم حالا که دوستش دارم.❤️ من اشتباه کردم که فکر کردم همه ی زن ها مثل همن، تو رو با همون چوبی روندم که نیکا رو، تو اما حالا که افتاده بودیم تو سراشیبی هربار انقدر عاقلانه برخورد کردی که خجالت زده تر شدم و مطمئن تر! ❤️اون شب طلاهات رو که آوردی و فرداش هم فهمیدم که حاضر شدی بخاطر من از تمام داراییت بگذری، شکستم! غرورم نبود که شکست، تازه فهمیده بودم با کی زندگی می کنم و نفهمیدم. اون عربده کشی هم بخاطر این بود که کردنام برام سخت بود... جای خالیت توی خونه آزارم می داد.حتی اگه نگی هم قبول می کنم که غرور و بدخلقی همیشگیم مخصوصا این اواخر غیر قابل تحمل شده اما سکوت و صبر تو هم بدتر کرد همه چیز رو. اصلا از وقتی تو با همه ی شرایط من موافقت کردی و توی پیله ی تنهایی خودت رفتی از هم دورتر شدیم. احساس می کنم اشتباه کردیم... ریحانه به گوش هایش اعتماد نداشت!😳 این همه اعتراف ناگهانی آن هم از زبان ارشیای همیشه مغرور؟😧 _میشه خواهش کنم که دیگه سکوت نکنی؟😣💓 _چطور ارشیا؟ مگه میشه آدم در عرض چند روز این همه متحول بشه؟ انگار دارم خواب می بینم😟❣ _توی کابوس من نبودی تا ببینی چی کشیدم... 💔راستش بعد از رفتنت به وضعیتم نگاه کردم فهمیدم که دیگه هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم... زنم که بالاخره کم آورده و رفته بود، کار و شرکت و پول و خونه و زندگیم هم که تکلیفش‌ مشخص بود؛ من بودم و این دست و پای شکسته و گوشه نشینی. یه مشت قرص اعصاب و فشارخون، درست مثل پیرمردا.😣 تمام این چند روز خودم ‌رو محکوم کردم و هی کفری تر از قبل می شدم از دست خودم. می دونی شاید اصلا بزرگترین اشتباهم در برابر تو، این بود که سعی کردم عوضت کنم. تو رو از پوسته ی خودت که پر از خوبی و معصومیت بود بیرون کشیدم تا مطلوبم بشی اما این وسط تو موندی و شخصیت جدیدی که هم از خودش دور شد و هم نتونست به من نزدیک بشه و حالا فهمیدم که من همون ریحانه دوران عقد رو دوست دارم! می بینی؟ خیلی هم سخت نیست عوض شدن! البته... من هر چقدرم که یک نفره فکر کردم و تصمیم گرفتم، اما بازم صحبت چند ساعته ی دیشبم با زری خانم کار اصلی رو کرد. به نوید حسادت می کنم که موهبت به این بزرگی کنار خودش داره. یکی مثل ایشون و یکیم مثل مادر خودم که با زمین و زمان سر جنگ داره! ریحانه با دهانی که نیمه باز مانده بود پرسید: _زری خانم؟!😳😧