eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
900 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
33.8هزار ویدیو
117 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی استعدادت توی موسیقیه اما راننده کامیون شدی 😁 اینا پلیس بگیره اون بوق را میکنه تو...بوووق...🙈😂😂 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب خنگیه الان همه رو به کشتن میده 🤦‍♂ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اندازه جوراب با گذشت زمان...😅 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اخرشو ببینین 😂 فقط دو ثانیه چشم ازش برداشته... برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیاز دارم به همین قدر بی خیالی...😅 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁ ⃟ 🌸 ⃟ ❁ ⃟ 🎉 ⃟ ❁ ⃟ 🌸 ⃟ ⃟ 🎉 ⃟ ❁ 🌸باران کرامت خدا می بارد 🎉نور از نفس فرشته ها می بارد 🌸صد دسته گل محمّدی باز امشب 🎉بر صحن و سرای سامرا می بارد 🌸 ولادت با سعادت 🎉امام حسن عسکری (ع) 🌸به پیشگاه امـام زمـان عج 🎉و شمـا خوبان مبـارک بـاد . ✨ 🌸✨ 🍃🎉✨ 🌸🍃🌸✨ ❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥✨🎉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝میره قدم قدم دلم سامرا ... 🎙مولودی خوانی زیبای کربلایی حسین طاهری بمناسبت ولادت با سعادت امام حسن عسکری علیه السلام 📎 📎 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
بسمه تعالی شانه شرح حدیث شریف کساء قسمت هفتم قالَ : اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فرمود : من در بدنم سستی و ضعفی درک می کنم. آیا بدن با مرتبه جسمانی تفاوت دارد؟ آیا تن و بدن یکی است؟ آیا بدن مادی است؟ بدن، فوق مرتبه جسمانی ماست و مجرد  میباشد. . بدن محل ظهور آثار نفس ناطقه انسانی است .. تن و بدن  یکی نیستند. طبق مستندات بزرگان و حکما از روایات،. بدن غیر از تن است.. تن همین گوشت و پوست و استخوان مادی است. . در صورتیکه بدن مرتبه نازله نفس ناطقه ی انسانی است. لذا بدن مجرد است.. بدن حقیقتی ملکوتی و برزخی و از سنخ بالاست. . منتها چون درعالم طبیعت آثار نفس در همین تن جسمانی ظاهر میشود. . مادامیکه شخص در نشئه طبیعت حضور به حیات ظاهری دارد. به تن اطلاق بدن نیز میشود.. اما به محض ترک تعلق روح . از جسم آثار نفس . در ابدان برزخی او ظاهر میشود. که این ابدان همان صور برزخی . هستند. که به وفق علم و عمل هرکس،. ایجاد میشود.. لذا ابدان یا بهشت اند و یا جهنم . ؛ "القَبرُ روضَه مِن ریاض. الجَنان أو حُفرَه. مِن حفر النَّیران". قبرنیز محل ظهور ملکات. نفسانی افراد است. لذا به یک معنا قبر هرشخص . بدن او است . ،البته نه قبر فقهی!. آدمی خود ،بهشت وجهنم . خود است. ورنه بهشتی در بهشت. و جهنمی در جهنم نیست. بلکه بهشت در بهشتی وجهنم در جهنمی است. نفس ناطقه انسانی مجرد است. لذا دم به دم انشاء ابدان برزخی میکند ،. چون مظهر حق متعال است. و دائما ظهورات نو به نو دارد:. یا دائِمَ الفَضلِ عَلی البَریّه (مفاتیح الجنان، اعمال شب جمعه)  خدای احد صمد، . خدایی کهنه و قدیمی نیست. که روزی جهان را خلق کرده باشد. و اکنون جایی در گوشه آسمان . بیکار و منتظر نشسته باشد. خدای یگانه کمال مطلق است. و مطلق کمال است. زیرا الصمد است. . مخلوقات همه سرریز خدایند. که از این سرریز ، . تعبیر به ظهورات شده است.. الصمد، علی الدوام. در حال ظهور است. جلــوه کنــد نگــار من تازه به تازه ، نو به نو دل بـرد از قــرار مـــن تـازه به تازه ، نو به نو حرکت جوهری و تجدد امثال همین مطلب را بیان میکند. عمر چو جو نو نو می رسد مستمری می نماید در جسد فیض خدا علی الدوام است. . افراد هر لحظه غیر از لحظه . قبل هستند. بنابراین با اعمال خیر. ، کمال افراد زیاد میشود . و با گناه نباید مأیوس  شوند. زیرا هر لحظه در تجلی نو هستند. . پس معنای دعا و استغفار. مشخص می شود.   دعا استدعا و تقاضای . افزایش استعداد است . . خداوند از آسمان. بطور یکسان باران نازل میکند. هر که بامش بیش برفش بیشتر: "أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَاَ " از آسمان آب فرستاد. و هر رودخانه به اندازه. خويش جارى شد. (رعد/۱۷) با نیات و اعمال و عبادات. باید سعه ی وجودی پیدا کنیم . تا قابلیت دریافت فیض . بیشتری را داشته باشیم.. نفسی که اتساع پیدا میکند . به خدا نزدیکتر می شود.. نفس انسان نیز مظهر. حق متعال است . هرلحظه در مراتب مادونش . ظهوراتی دارد . که به وفق علم و عمل اوست،. جزاء وفاقا.. پایین ترین مرتبه ظهور . بدن اوست که هرلحظه . آثار نفس در او متجلی می‌شود.. این آثار یا نوری اند. یا ظلمانی لذا افراد. یا مؤمن اند و یا کافر.. بر پیشانی مؤمن نور . نوشته شده. و بر جبین کافر کفر.. از اینرو هنگام تجلی. انوار الهی بر جان انسان کامل،. آثار این تجلیات در بدن . ظهور پیدا میکند.. بدن مبارک جناب. ختمی مرتبت. در هنگام دریافت وحی،. محل ظهور آثار نفس. شریف نبوی. و ولوی ایشان بوده است... ادامه دارد التماس دعا صادقزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمه تعالی شانه شرح حدیث شریف کساء قسمت هشتم قالَ : اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً . فرمود: من در بدنم سستى و ضعفى وجدان مى كنم . بدن ظهور نفس ناطقه است و ما همیشه بدن داریم و هرگز نفس بی بدن نمی باشد. .پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه وآله هم بدن دارد . . حضرت یک نفس جزئی دارند که همین جسم شریف و مبارکشان را که اشرف اجسام است تدبیر میکند،. که تمام فیوضات ساری و جاری در کل نشئه طبیعت از کانال وجودی انسان کامل است. . جسم انسان کامل معادل روح افراد عادی بشر است بلکه جسم او اشرف از ارواح مردم است. وبقول صاحب بحر المعارف نهایت مقام انبیاء بدایت اهل بیت ع است. لذا حضرت فرمود:. قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ ...  بگو: من انسانى هستم مثل شما. (فصلت/6) به تعبیری حضرت خودشان را بشری ملکوتی معرفی می نماید زیرا جسم ایشان همچون مثال دیگر افراد است.. زیرا جسم مبارکشان متروح شده و در حد عالم مثال لطیف شده است .  انسان کامل جسمی دارد که نفس جزئی بدان تعلق دارد اما نفس جزئی حضرات به حدی قوت یافته . که نفس کلی گشته و همه ما سوی الله را تدبیر می نماید،. که از آن به نفس رحمانی نیز یاد میشود لذا عالم به منزله بدن اوست . از اینرو در ادعیه و زیارات آمده: فَبِهِمْ (فیهم )مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ . (دعای هر روز رجب) کل ما سوی الله در حضرات مستغرق هستند. ز احمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندر این یک میم غرق است نفس ختمی مرتبت ، نفس کلی است. بنابراین کل ماسوی الله بدن حضرت محسوب میشود ، . لذا حضرت میتواند در بدن خود تصرف کند پس به اذن الله شق القمر و رد الشمس میکند. هر دو قرائت لفظ ضعف(ضاء مفتوح و ضاء مضموم) به معنا سستی ، فقر، اضطرار و ناتوانی است، . و وقتی حضرت ختمی مرتبت ضعف را به بدن خود منسوب فرمود. یعنی من در خودم یک نحوه فقر و نداری احساس می کنم لذا در روایات از ایشان وارد شده :. الفقر فخری (سفینه البحار، ج۲، ص۳۷۸) در واقع این ضعف و فقر بالاترین وصف انسانی است؛ . خلق الانسان ضعیفا؛. نفس امام هیولای اولای نظام هستی است. هر صورتی را که حق متعال افاضه کند میپذیرد.. خداوند خواست در قرآن آدمی را به بالاترین صفت ممکن توصیف کند فرمود: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا . ما اين امانت را بر آسمانها و زمين و كوه‌ها عرضه داشتيم، . از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت،. كه او ستمكار و نادان بود.  (احزاب/۷۲) ظلومی و جهولی و ضعف مطلق اوج توصیف کلام الله در مورد آدمی است زیرا : فمن عرف نفسه بالتقصير عرف ربه بالكمال وَمَن ْعَرَفَ نَفْسَهُ بِالْجَهْلِ عَرَفَ رَبَّهُ بِالْعِلْمِ .  کسی خدا را علم مطلق می یابد که خود را جهل مطلق یافته باشد ،. و آنکه خدا را کمال مطلق و مطلق کمال یافته است خود را ضعف و جهل مطلق می یابد . .از اینرو بالاترین وصف برای انسان کامل اتصاف او به ضعف مطلق در بدن است که محل ظهور آثار نفس ناطقه انسانی است. ادامه دارد التماس دعا صادقزاده
✧✾════✾✰✾════✾✧۹ در یک شب زمستان که برف زیادی می‌بارید و پاسی از شب گذشته بود ناگهان صدای دق الباب در منزل شیخ عبدالکریم حائری به صدا در آمد کربلائی علیشاه خادم حاج شیخ رفت در را باز کرد دید پیرزنی است می‌گوید: از همسایه‌های کوچه پشتی هستم شوهرم از درد دارد به خود می‌پیچد نه زغالی برای گرم شدن کرسیمان داریم و نه دوائی برای خوب شدن خادم پیر با بی‌حوصلگی گفت: مگر اینجا زغال فروشی یا دواخانه است این وقت شب این چیزها پیدا نمی‌شود برو فردا صبح بیا، سپس در را بست و به اتاق برگشت یک وقت متوجه شد دید حاج شیخ روبرویش ایستاده است ولی نگاههایش مثل همیشه نبود پرسید با چه کسی صحبت می‌کردی؟ خادم ماجرا را شرح داد حاج شیخ دگرگون شد گفت: اگر فردای قیامت خداوند از تو بپرسد: ای شیخ علی چرا نیازمند بینوائی را در شب سرد زمستانی از در خانه رد کردی حال آنکه خود در خانه گرم بودی چه جوابی برای گفتن داری؟ اگر خداوند از من بپرسد از پاسخ عاجز و درمانده خواهم شد خادم سر به زیر کشید و به فکر فرو رفت حاج شیخ فرمود: آیا خانه پیرزن را بلدی؟ عرض کرد بله توی کوچه پشتی می‌نشیند حاج شیخ لباسش را به تن کرده گفت: راه بیفت باید به خانه پیرزن برویم این را گفت و به راه افتاد خادم با عجله فانوس را برداشت و کلاه پشمینش را روی گوش‌هایش کشید و پیشاپیش حاج شیخ به راه افتاد آن دو با کهولت سنشان با آن برف و سرما کوچه ها را طی کرده به در منزل پیرزن رسیدند خادم دق الباب کرد پیرزن در را باز کرد سلام کرده عرض کرد آقا خدا طول عمرتان بدهد توی این سرما این موقع شب اینجا چه می‌کنید؟ حاج شیخ با مهربانی پس از جواب سلام فرمود: حال شوهرت چطور است؟  پیرزن طاقت نیاورد زیر گریه زد و جواب داد هنوز هم مریض است به دادمان برسید رنگ از صورت حاج شیخ پرید پیرزن در خانه را باز کرد حاج شیخ زیر لب ذکری گفت و وارد اتاق کوچکی شد پیرمرد لاغر اندام زیر کرسی خاموش اتاق از درد به خود می‌پیچید حاج شیخ سلام کرد و روبروی او نشست پیرزن با ذوق گفت: نگاه کن مشهدی حاج شیخ عبدالکریم به خانه ما تشریف آورده‌اند پیرمرد ناله‌اش را فروکش کرد چشم‌های سرخ شده‌اش را به چهره حاج شیخ خیره کرد و با درد سلام کرد حاج شیخ پاسخش داد و پرسید مشهدی چه کسالتی دارید؟ پیرمرد دست‌هایش را روی دلش گذاشت پیرزن گفت: آقا اتاقمان سرد است دوائی هم برای او نداریم دو سه روزی است او دل درد دارد و از غروب امروز حالش بدتر شده است حاج شیخ دست پر مهرش را بر پیشانی پیرمرد گذاشت بعد به خادمش گفت: هر چه زغال در خانه داریم بردار بعد به خانه دکتر برو و هرچه زوتر دکتر را همراه خود بیاور خادم از اتاق بیرون رفت شب از نیمه گذشته بود که خادم همراه دکتر به درون اتاق وارد شدند دکتر با تبسم سلامی کرد خادم کیسه زغال را به دست پیرزن داد پیرزن صورتش روشن شد آن را با خوشحالی گرفت و به سراغ منقل خاموش زیر کرسی رفت دکتر پیرمرد را معاینه کرد و دواهائی را که با خود آورده بود به او خورانید بعد نسخه ای نوشت و آن را به دست خادم داد و گفت: فردا صبح دواها را برایش تهیه کن تا حالش کاملاً خوب شود پیرزن منقلش را که پر از زغال‌های سرخ آتشین بود زیر کرسی گذاشت کرسی پر از گرما شد لحظات بعد به همراه حاج شیخ و خدمتکار دکتر را تا در اتاق بدرقه کرد و دکتر خداحافظی کرده رفت حاج شیخ با مهربانی پیشانی پیرمرد را بوسید آنگاه از پشت کرسی بلند شد با خادم از پیرمرد و پیرزن خداحافظی کردند و رفتند در بین راه حاج شیخ از خادم پرسید: روزانه چقدر نان و گوشت برای خانه ما خرید می‌کنی؟ خادم پاسخ حاج شیخ را گفت: حاج شیخ ایستاد و رو به او کرده گفت: از فردا نان و گوشت خانه را دو قسمت کن یک قسمت آن را برای خانه پیرمرد و قسمت دیگرش را برای خودمان بگذار حاج شیخ دیگر چیزی نگفت و به راه خود ادامه داد ✧✾════✾✰✾════✾✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸مژده بر اهل خرد    🎊باز به تن جان آمد  🌸حجت یازدهم    🎉رحمت رحمان آمد 🌸خلف پاک    🎊نبی زاده ی زهرای بتول  🌸از گلستان علی    🎉 نو گل خندان آمد 🎊میلاد امام حسن عسکری (عليه‌السلام) مبارکباد. 🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉
✅"داستانی واقعی و تکان دهنده از یک پزشک!" ﴿از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو﴾ 🔸توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان ‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می‌بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می‌کنم و شما عمل می‌کنید. به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!!!» تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته! لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می‌كرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می‌کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی‌ها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می‌کشیدند که داستانش را همه می‌دانند. عده‌ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق‌شان را تهیه می‌کردند و عده‌ای از خدا بی‌خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می‌کردند. شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه‌مان که دلال بود و گندم و جو می‌فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم! پدرم هر قیمتی که می‌گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می‌گفت: «برو بالاتر...» «برو بالاتر...!!!»😳😳😳 بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: «بچه پامنار بودم.‌ گندم و جو می‌فروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...» دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.😔😔😔 اللهم عجل لولیک الفرج برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥پسرم هجده سالشه، اما هیچ کاری ازش برنمیاد، حتی یه خریدِ ساده! 💥دخترم هفده سالشه، هیچ احساس مسئولیتی در قبال خونه نداره، دست به سیاه و سفید نمی‌زنه! 💥چرا بعضی بچه‌ها مسئولیت پذیر نیستن؟ 🎤استاد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا